eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰) دیگر اینکه انسان را گرفتار انواع معاصى و گناهان و ظلم و ستم مى سازد و دین او را تضعیف مى کند. سوم اینکه چنین حالتى سبب تغییرات و دگرگونى ها در رابطه حکومت با مردم مى شود. بسیارى از شورش هاى عمومى در طول تاریخ از همین جا سرچشمه گرفته است. به عکس اگر زمامدار متواضع باشد و باد غرور از سر بیرون کند، هم درست مى اندیشد، هم آلوده گناه و ضعف دین نمى شود، و هم رابطه صمیمانه با مردم خواهد داشت، همان رابطه اى که پایه هاى حکومت را قدرت مى بخشد. امام(علیه السلام) در کلمات قصارش در تعبیرات تکان دهنده اى درباره سرنوشت شوم مغروران بیان کرده است. در جایى مى فرماید: «طُوبى لِمَنْ لَمْ تَقْتُلُهُ قاتِلاتُ الْغُرورِ; خوشا به حال کسى که عوامل نابود کننده غرور وى را به قتل نرسانده است».(۱۱) در جاى دیگر مى فرماید: «سُکْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ أبْعَدُ إفاقَةً مِنْ سُکْرِ الْخُمُورِ; انسان از مستى غفلت و غرور بسیار دیرتر از مستى شراب هوشیار مى شود».(۱۲) آرى مستى شراب ممکن است یک روز یا یک شب باشد; اما مستى شاید پنجاه سال ادامه پیدا کند. امام(علیه السلام) در اواخر خطبه دوم نهج البلاغه با اشاره به جمعى از منافقان و گروه هایى که بر ضد حضرتش قیام کرده بودند مى فرماید: «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُور; آنها بذر فجور پاشیدند و با آب غرور آن را آبیارى کردند و سرانجام بدبختى و هلاکت را درو نمودند». از آنجا که کار طبیبانِ آگاه تنها تشخیص و درمان درد نیست، بلکه ارائه طرق درمان نیز از ارکان اصلى برنامه آنهاست، امام(علیه السلام) این طبیب الهى در ادامه این عهدنامه پس از ذکر آفات غرور به راه درمان آن اشاره کرده مى فرماید: «هرگاه بر اثر قدرتى که در اختیار دارى کبر و غرور یا عُجب در تو پدید آید، به عظمت قدرت خداوند که فوق توست و بر امورى نسبت به تو قادر است که تو درباره خویشتن قدرت آن را ندارى نظر بیافکن؛ زیرا این نگاه تو را از آن سرکشى پایین مى آورد و از شدّت و تندى تو مى کاهد و آنچه از نیروى عقلت از دست رفته به تو باز مى گرداند»; (وَإِذَا أَحْدَثَ لَکَ مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ سُلْطَانِکَ أُبَّهَةً(۱۳) أَوْ مَخِیلَةً(۱۴)، فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْکِ اللهِ فَوْقَکَ، وَ قُدْرَتِهِ مِنْکَ عَلَى مَا لاَ تَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ نَفْسِکَ، فَإِنَّ ذَلِکَ یُطَامِنُ(۱۵) إِلَیْکَ مِنْ طِمَاحِکَ(۱۶) وَ یَکُفُّ عَنْکَ مِنْ غَرْبِکَ(۱۷) وَ یَفِیءُ إِلَیْکَ بِمَا عَزَبَ(۱۸) عَنْکَ مِنْ عَقْلِکَ). امام(علیه السلام) در عبارات بسیار پر معناى خود، نگاه به عظمت مُلک خداوند و قدرت وسیع او را، سرچشمه سه اثر براى مغروران به قدرت مى شمارد: آنها را از مرکب غرور پیاده مى کند، از شدّت عمل آنها مى کاهد و عقل از دست رفته به سبب ناشى از غرور را به آنها باز مى گرداند. آرى قوى ترین انسان ها در برابر بسیارى از حوادث که به امر خدا انجام مى گیرد همچون پر کاهى در برابر طوفان عظیمى هستند. بسیار شنیده ایم که حاکمان زورگو با یک ایست مختصر قلبى همه چیزشان پایان گرفته است و مى دانیم این عارضه بر اثر گرفتن مویرگ هاى🫀 قلب به وسیله قطعه کوچکى از خون لخته شده است. یا از طریق سرطان که چیزى جز طغیان یک سلول ضعیف نیست. یا به واسطه یک میکروب 🦠 یا ویروسى که با چشم دیده نمى شود از پاى در آمده اند. گاه زلزله اى تمام قصرهاى آنها را ویران کرده و تندبادى همه چیز را در هم کوبیده و سیلابى همه را با خود برده است. اینها همه اشارات کوچکى است از قدرت بى پایان پروردگار. اگر انسان به این امور بیندیشد، در هر مقامى باشد گرفتار غرور نمى شود. تاریخ، حکومتى بالاتر از حکومت سلیمان به خاطر ندارد. قرآن مى گوید هنگامى که زمان مرگ سلیمان نبى فرا رسید اجل به او مهلت نداد که از حالت ایستاده بر زمین بنشیند، بلکه در همان حال که بر عصایش تکیه کرده بود با تمام آنچه در اختیار داشت وداع گفت و هیچ کَس از مرگش باخبر نشد مگر آن زمان که موریانه عصایش را جوید و تعادل او بر هم خورد و بر زمین افتاد. امام(علیه السلام) در هفتمین توصیه در تأکید بر مطالبى که در بالا آمد براى فرو نشاندن غرور مغروران و کبر متکبّران از طریق تهدید به کیفر الهى وارد مى شود و مى فرماید: «از دعوى همتایى با خداوند در عظمتش برحذر باش و از تشبّه به او در جبروتش خود را برکنار دار؛ زیرا خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خودپسند متکبّرى را خوار مى دارد»; (إِیَّاکَ وَ مُسَامَاةَ(۱۹) اللهِ فِی عَظَمَتِهِ، وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِی جَبَرُوتِهِ، فَإِنَّ اللهَ یُذِلُّ کُلَّ جَبَّار، وَ یُهِینُ کُلَّ مُخْتَال(۲۰)).
نکته اهمّیّت مشورت در زندگى انسان ها موضوع مشورت از مهم ترین مسائل اجتماعى است و دلیل آن کاملا روشن است؛ زیرا از یک سو مشکلات اجتماعى و حتى شخصى، غالباً داراى پیچیدگى هایى است و از سویى دیگر هر سرى را فکرى و هر کسى را رأى و هوشى است که اگر همگى تا آنجا که ممکن است براى حل مشکل دعوت شوند راه حل هاى روشنى به دست مى آید. از این رو در از امام(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «حَقٌّ عَلَى الْعاقِلِ أنْ یُضِیفَ إلى رَأیِهِ رَأْىَ الْعُقَلاءِ وَ یَضُمَّ إلى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُکَماءِ; سزاوار است انسان خردمند رأى عاقلان دیگر را به رأى خود اضافه کند و علوم دانشمندان را به علم خود ضمیمه نماید».(۷) بدیهى است هر قدر کار مهم تر باشد اهمّیّت بیشتر مى شود و تجربه نشان داده کسانى که کارهاى مهم خویش را با مشورت و صلاح اندیشى خردمندان انجام مى دهند کمتر گرفتار لغزش مى شوند و برعکس مستبدان به رأى که خود را از افکار دیگران بى نیاز مى بینند غالباً گرفتار اشتباهات پر هزینه و یا خطرناک مى گردد. و لذا در کلمات نورانى و گهربار امام(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا; کسى که استبداد به رأى پیشه کند هلاک مى شود و کسى که با مردان صاحب نظر به مشورت بنشیند شریک عقل هاى آنها خواهد بود».(۸) در حدیثى از (علیه السلام) آمده است: «مَا تَشَاوَرَ قَوْمٌ إِلاَّ هُدُوا إِلَى رُشْدِهِمْ; هیچ گروهى مشورت نمى کنند مگر اینکه به خیر و صلاح خود مى رسند».(۹) در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) این جمله حکمت آمیز از تورات نقل شده است: «مَنْ لَمْ یَسْتَشِرْ یَنْدَم; کسى که مشورت نکند پشیمان مى شود».(۱۰) تفاوت نمى کند که انسان با عاقلان بالاتر از خود مشورت کند یا زیردست، چنان که از امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام)نقل شده هنگامى که نام پدرش موسى بن جعفر را نزد او بردند فرمود: عقل ها با عقل او برابرى نداشتند; ولى با این حال گاه با غلامان سیاه مشورت مى کرد. به آن حضرت عرض کردند: با چنین شخصى مشورت مى کنى! فرمود: «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعالى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه; اى بسا خداوند متعال کلید حل مشکل را بر زبان او قرار دهد».(۱۱) جالب اینکه در مورد فلسفه هاى مشورت، افزون بر آنچه گذشت آمده است: اینکه دستور به مشورت تأکید شده براى این است که معمولاً طرف مشورت فکر خالصى درباره آن موضوع دارد؛ در حالى که مشورت کننده (چون منافعش مطرح است) فکر او مشوب به هوا و هوس است: (إنّما حُضَّ عَلَى الْمُشاوَرَةِ لاِنَّ رَأْىَ الْمُشیرِ صِرْفٌ وَ رَأْىُ الْمُسْتَشیرِ مَشُوبٌ بِالْهَوى).(۱۲) البته همان گونه که در عبارت عهدنامه امام آمده است، با هر کَس نمى توان و نباید مشورت کرد; طرف مشورت باید فردى عاقل، با ایمان، و خیرخواه بوده باشد، لذا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: مشورت باید با معیارهایش صورت بگیرد و گرنه ضررش بیشتر از سود آن است. سپس امام چهار معیار براى مشورت ذکر مى کند: ۱. طرف مشورت فرد عاقلى باشد. ۲. آزاداندیش و متدین باشد. ۳. دوست مهربان باشد. ۴. او را از اسرار درونت آگاه سازى (تا شرایط تو را بداند و مشورت صحیح بدهد) سپس آن را مکتوم دارد. در پایان حدیث مى فرماید: هرگاه این شرایط جمع شود مشورت کامل مى گردد و خیرخواهى به حد کمال مى رسد.(۱۳) در دنیاى امروز مسأله مشورت و شورا بسیار گسترده تر از گذشته است و گاه انسان گمان مى کند که با گسترش مشورت، دنیا رو به صلاح خواهد رفت حال آنکه متأسّفانه این شوراها و مجالس مشورتى غالباً رنگ سیاسى به خود گرفته و در مسیر منافع افراد یا گروه هاى خاصى است و در حقیقت آن خلوص و قداست مشورت را از دست داده است. نشانه روشن آن اینکه بسیارى از افراد یا گروه ها تلاش مى کنند با صرف هزینه هاى سنگین به عنوان نماینده براى این گونه جلسات انتخاب شوند; کارى که آشکارا مى گوید هدف تأمین مصالح توده هاى مردم نیست؛ بلکه بذرى مى پاشند تا بیشتر از آن به نفع خود درو کنند. سخن درباره مشورت بسیار است هدف تنها اشاره کوتاهى در این باره بود و این بحث را با تأکید بر این نکته که طرف مشورت همواره مسئولیت سنگینى دارد با ذکر حدیثى پایان مى دهیم که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى گوید: «مَنِ اسْتَشَارَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ یَمْحَضْهُ النَّصِیحَةَ سَلَبَهُ اللهُ لُبَّهُ; کسى که برادر مؤمنش از او مشورت بخواهد و او در مقام مشورت خالصانه خیرخواهى نکند خدا عقل او را از وى خواهد گرفت».(۱۴)  
در هفتمین توصیه مى فرماید: «کسى که پرحرفى مى کند سخنان ناروا و بى معنا فراوان مى گوید»; (مَنْ أَکْثَرَ أَهْجَرَ(۵)). آرى یکى از فواید سکوت، گرفتار نشدن در دام سخنان بى معناست و این بسیار به تجربه رسیده که افراد پر حرف پرت و پلا زیاد مى گویند؛ زیرا سخنان سنجیده و حساب شده، فکر و مطالعه مى خواهد در حالى که افراد پر حرف مجالى براى فکر ندارند. امام(علیه السلام) در عواقب سوء زیادى براى افراد پر حرف بیان فرموده از جمله اینکه «مَنْ کَثُرَ کَلامُهُ زَلَّ; کسى که سخن بسیار گوید لغزش فراوان خواهد داشت»(۶) و همین امر آبروى او را مى برد و سبب خوارى و رسوایى مى گردد. به عکس کسانى که کم و سنجیده سخن مى گویند، سبب آبرومندى خود مى شوند. و به گفته شاعر: کم گوى و گزیده گوى چون دُر تا ز اندک تو جهان شود پُر
پانزدهم. این فقره به مطلب معروف و با اهمیتى اشاره کرده و مى فرماید: «و آن کَس که به ارزش و قدر خود اکتفا کند موقعیتش پایدارتر خواهد بود»; (وَ مَنِ  اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ کَانَ أَبْقَى لَهُ). این جمله شبیه جمله دیگرى است که در از آن حضرت نقل شده که فرمود: «رَحِمَ اللهُ امْرَءً عَرِفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَهُ; خدا رحمت کند کسى را که قدر خود را بشناسد و از حد خود تجاوز نکند».(۲۳) تجربه نشان داده کسانى که پا را از گلیم خویش فراتر مى نهند مردم را بر ضد خود مى شورانند و مردم نه تنها آن جایگاه نادرست را براى آنان به رسمیت نمى شناسند، بلکه جایگاه سزاوارشان را هم از آنان مى گیرند. دلیل آن روشن است؛ زیرا مردم این گونه مدعیان نالایق و بلندپروازان بى مقدار و گاه ابله را افرادى متقلب و دروغگو و خائن مى شناسند و به همین دلیل کمترین ارزشى براى آنها قائل نیستند; ولى افراد صادق و راستگو و قانع به حق خویش را انسان هاى باارزشى مى دانند که همیشه حقشان را ارج مى نهند.
۵۶ - رؤیای صادقانه ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ جناب حاج سید محمد علی ناجی فرزند مرحوم حاج سید محمد حسن که وصیّ پدر خود هستند و از جمله موارد وصیت آن مرحوم مقدار زیادی استیجار نماز و روزه بود. وصی مزبور برای چهار سال نماز و چهار ماه روزه، مرحوم حاج سید ضیاءالدین ( امام جماعت مسجد آتشیها ) را أجیر می کند و وجه آن را نقداً به ایشان تقدیم می نماید. وصی مزبور نقل کرد که پس از مدتی پدرم را در خواب دیدم که سخت ناراحت است: به او گفتم از من راضی هستید که به وصیت شما عمل کردم و چهارسال نماز و روزه از آقای سیدضیاءالدین برایتان استیجار نمودم؟ پدرم با کمال تأثّر گفت کی به فکر دیگری است؟ آقای سید ضیاء برای من شش روز نماز بیشتر نخوانده است! چون بیدار شدم خدمت آقای سید ضیاءالدین رفتم و پرسیدم چه مقدار برای پدرم نماز خوانده اید؟ در جوابم گفتند هرچه خوانده ام ثبت کرده ام. گفتم می دانم کارهای شما مرتب است ولی مطلبی است که می خواهم بدانم خوابم درست است یا نه! خلاصه پس از اصرار زیاد، دفتر خود را آوردند معلوم شد که شش روز بیشتر نخوانده اند و مرحوم آقا سید ضیاء تعجب فرموده و گفتند من فراموش کردم و خیال می کردم بیشتر آن را خوانده ام، الحال که آن مرحوم چنین گفته از امروز مرتباً مشغول نماز آن مرحوم می شوم و خلاصه معلوم شد که آقا سید ضیاء فراموش کرده بود و اخبار مرحوم حاجی ناجی هم صحیح بوده است. در کتاب آمده است از جمله کلمات قصار حضرت علیه‌السلام است که : وصیّ نفس خودت باش و در مالت آنچه دوست داری که برایت انجام دهند خودت بکن.¹ 💡مراد این است که آنچه را وصیت می کنی که دیگری در مال تو از خیرات بعد از تو بکند آنها را خودت در زندگیت انجام ده؛ زیرا وصی دیندار خدا ترس و مهربان بر تو کم است. دیگر آنکه ممکن است وصی، عمل به وصیت تو بکند؛ اما آن کسی را که برای تو جهت نماز و روزه و حج و غیره اجیر کرده ممکن است صحیحاً بجا نیاورد یا در اثر اهمیت ندادن فراموش کند و بر فرض که درست بجا آورد، یقیناً عملی که خود شخص بجا آورد با عملی که دیگری به نیابت او انجام دهد، تفاوت بسیاری دارد چنانچه مرویست که یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وصیت کرد که آن حضرت انبار خرمای او را انفاق بفرماید چون به وصیتش عمل فرمود دانه ای از آن خرماها به زمین افتاده بود آن را برداشت و فرمود: این شخص اگر در حال حیات خود این دانه خرما را بدست خود انفاق کرده بود بهتر بود از این انبار خرما که من از طرف او دادم. چه خوب سروده سعدی شیرازی: برگ عیشی به گور خویش فرست کَس نیارد ز پس تو پیش فرست خور و پوش و بخشای و روزی رسان نگه می چه داری ز بهر کسان زر و نعمت اکنون بده کان تُست که بعد از تو بیرون ز فرمان تست تو با خود ببر توشه خویشتن که شفقت نیاید ز فرزند و زن غم خویش در زندگی خور که خویش به مرده نپردازد از حرص خویش به غم خوارگی جز سر انگشت تو نخارد کسی در جهان پشت تو ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- کُنْ وَصِیَّ نَفْسِکَ وَ افْعَلْ فی مالِک ما تُحِبّ اَنْ یَفْعَلَهُ غَیْرُکَ 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/48542 ╭═══════๛ - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -