eitaa logo
📚📖 مطالعه
74 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۱ - کرامت حرّ شهید ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند بنده ۲۳ سال قبل در بودم و به مرض تب مزمن و اختلال حواس مبتلا بودم. رفقا مرا برای تفریح و تغییر هوا به سمت قبر جناب(حر شهید) بردند. در حرم حرّ بودم و قدرت ایستادن نداشتم، نشسته زیارت مختصری خواندم. در این اثناء دیدم زن عربی بیابانی وارد شد و نزدیک ضریح نشست و انگشت خود را در حلقه ضریح گذارد و این دعا را خواند : ( یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانَا الْحُسَیْنِ علیه السّلام اکْشِفْ لَنَا الْکُرَبَ الْعِظامَ بِحَقِّ مَوْلانَا اَلْحُسَیْنِ علیه السلام ) پس انگشت خود را برمی داشت و در حلقه متصل به آن گذاشته و آن ذکر را می خواند و همینطور می خواند و دور می زد، دور پنجم یا ششم او بود که من هم آن جمله را حفظ کردم، چون توانائی ایستادن نداشتم که از بالا شروع کنم خود را کِشان کِشان به ضریح رسانده و انگشتم را به حلقه پایین ضریح گذاشتم و همان جمله را خواندم و بعد در حلقه دیگر و چون در حلقه سوم مشغول خواندن شدم، گرمی مختصری از داخل ضریح به انگشتانم رسید، به طوری که به داخل بدن و تمام رگهای بدنم سرایت کرد مانند دوای آمپولی که تزریق می کنند، حس کردم می توانم برخیزم؛ پس برخاستم و بقیه حلقه ها را ایستاده خواندم و بکلی آن مرض برطرف گردید و دیگر اثری از آن پیدا نشد. چون بعضی در مقام جناب حر بن یزید ریاحی در شک هستند و گویند چون آن جناب کسی بود که راه را بر علیه السّلام بست و مانع شد از برگشتن آقا به مدینه، برای دفع این و دانستن مقام آن جناب تذکر داده می شود که جناب حرّ، مردی شریف و بزرگوار و صاحب ریاست در کوفه بود و آمدنش جلو حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) برای حفظ ریاستش و به امید اینکه کار به مسالمت می گذرد. و اما جنگ با آن حضرت و کشتن امام علیه السّلام چیزی بود که حر تصوّر آن را نمی کرد و آن را باور نمی داشت و چنانچه خودش فرمود اگر واقعه عاشورا و اقدام به کشتن امام علیه السّلام را می دانست هیچگاه اقدام به چنین خطائی نمی کرد و چون روز عاشورا پیشنهادهای امام علیه السّلام را شنید که از آن جمله این بود بگذارند تا آقا با باقیمانده اهل بیت (علیهم السلام) از عراق خارج شود و ابن سعد هیچ یک را نپذیرفت، جناب حر آمد نزد عمر بن سعد و گفت آیا می خواهی با حسین (علیه‌السلام) جنگ کنی؟ گفت : آری جنگی که آسانترِ آن، بریدن سرها از بدن و جدا شدن دستهاست ! حرّ فرمود : آیا این خواسته های حسین (علیه‌السلام) را هیچ‌یک نمی پذیری تا اینکه کار به مسالمت و صلح تمام شود. عمر سعد گفت: ابن زیاد راضی نمی شود. حرّ با خشم و دل شکسته برگشت؛ پس به بهانه آب دادن به اسبِ خود از لشکر کناره گرفت و اندک اندک به لشکرگاه حسین علیه السّلام نزدیک می شد. مهاجر بن اوس با وی گفت چه اراده داری، مگر می خواهی حمله کنی؟ حر او را پاسخ نداد و لرزش او را گرفت. مهاجر گفت : ای حر ! کار تو ما را به شک انداخته به خدا قسم ! در هیچ جنگی ما این حال را از تو ندیدیم و اگر از من می پرسیدند شجاعترین اهل کوفه کیست، غیر تو را نام نمی بردم، این لرزیدن تو از چیست ؟ حر گفت : به خدا خود را میان بهشت و دوزخ می بینم، به خدا قسم جز بهشت را اختیار نخواهم کرد اگر چه پاره پاره شوم و به آتش سوخته گردم؛ پس اسب خود را به جانب حسین علیه السّلام دوانید و سپر را واژگون کرد و دو دست بر سر گذاشت و سر به آسمان گفت : خدایا ! به سوی تو توبه می کنم از کردار ناروایم که دل اولیای تو و اولاد دختر پیغمبر تو را آزردم و چون با این حالت عجز به امام علیه السّلام رسید سلام کرد و خود را بر خاک اندخت و سر بر قدم نهاد. امام علیه السّلام فرمود سر بردار تو کیستی (معلوم می شود از شدت شرمساری صورت خود را پوشیده بود) عرض کرد پدر و مادرم فدایت باد! منم ( حُرّ بن یزید ) من آن کَس هستم که تو را مانع شدم از برگشتن به مدینه و بر تو سخت گرفتم تا در این مکان هم بر تو تنگ گرفتم. به خدا قسم ! گمان نمی بردم که خواسته های تو را رد می کنند و آماده کشتن تو می شوند .
آیا توبه من پذیرفته نیست؟ امام علیه السّلام فرمود : آری خدا توبه پذیر است، توبه ات را می پذیرد و می آمرزدت؛ سپس عرض کرد گاهی که از کوفه خارج شدم ، ناگاه ندایی به گوشم رسید که گفت ای حر ! بشارت باد تو را به بهشت ( البته این بشارت به اعتبار آخر کار او بوده است ) من با خود گفتم این هرگز بشارت نخواهد بود من به جنگ پسر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله می روم بشارت معنا ندارد، اکنون فهمیدم که آن بشارت صحیح است. امام علیه السّلام فرمود آن بشارت دهنده برادرم علیه السّلام بود که تو را بشارت داد. به تحقیق که اجر و خیر را نایل شدی . و بالجمله از امام علیه السّلام اجازه گرفت و به میدان رفت و هشتاد نفر از آن کُفّار را به فرستاد تا کشته گردید. اصحاب بدن او را آورده نزد امام علیه السّلام گذاردند، حضرت چهره خون آلود او را مسح می نمود و می فرمود : بَخٍّ بَخٍّ ما اَخْطَأَتْ اُمُّکَ حَیْنَ سَمَّتْکَ حُرّاً اَنْتَ وَاللّهِ حُرُّ فِی الدُّنْیا وَ اْلاخِرَهِ ثُمَّ اسْتَغْفَرَ لَهُ یعنی : به به ! مادرت به غلط نام تو را حرّ ننهاد ، به خدا قسم ! تو در دنیا وآخرت حری پس برایش کرد . و در بعض مقاتل اشعاری از امام علیه السّلام نقل شده که در مرثیه حرّ، انشاء فرمود . غرض از آنچه نقل شد دانستن این است که جناب حر از خطای خود توبه کرده و امام علیه السّلام توبه اش را پذیرفت و در برابر آن حضرت جهاد کرد و امام علیه السّلام را یاری نمود تا کشته شد؛ پس با سایر شهدای کربلا در فضیلت شهادت یکی است. بلی سایر شهدا را جز فضیلت شهادت از جهت علم و عمل هر یک دارای فضیلتی بودند، گوییم جناب حرّ هم فضیلتی داشت که به قول مرحوم شیخ جعفر شوشتری نمی توان گفت کمتر از فضیلت سایر شهدا بوده و آن (حالت توبه) است. کسی که سرهنگ و چهارهزار تابع دارد و تمام وسایل عیش و نوش ، برایش فراهم و امید رسیدن به هدفهای بالاتری پس از واقعه کربلا دارد، ناگاه به یاد خدا افتد و از خوف الهی چنان بلرزد و ترسان شود که مورد حیرت قرار گیرد ، آنگاه با یک عالَم شرمساری از گناهش، صورت را پوشیده خود را بر خاک اندازد ، این حالت توبه که عبادت قلبیه است، نزد پروردگار خیلی پر ارج است تا جایی که محبوب حضرت آفریدگار می شود و بدون شک حالت توبه او، امام علیه السّلام را دلشاد کرد و در آن لحظه، همّ و غمهای امام علیه السّلام را برطرف ساخت و ازاین بیان دانسته می شود صحت جمله : یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانَا الْحُسَیْنِ . یعنی: ای کسی که به واسطه توبه ات، غم را از دل امام علیه السّلام زُدودی و آن بزرگوار را شاد ساختی ( ضمناً ما هم باید اگر از گناهانمان توبه کنیم و همان حالت توبه نصیبمان شود ، علیه السّلام از ما راضی و دلشاد خواهد گردید) . پس دانسته شد که جناب حرّ با سایر در ثواب قبر شریف و به او در حوایج دنیوی و اخروی مساوی است و جمله : ( یا کاشِفَ الْکَرْبِ ) در خطاب به جناب حرّ یا علیه السّلام یا دیگری از شهدا هر چند معنای صحیحی دارد چنانچه ذکر شد لکن چون از معصوم نرسیده قصد ورود از شرع نباید نمود. برای مزید اطمینان به مقام جناب حر داستانی را که مرحوم سید نعمت اللّه جزائری در کتاب انوار نعمانیه بیان کرده نقل می شود : چون شاه اسماعیل صفوی بغداد را تصرف نمود و به کربلا مشرف شد، به زیارت قبر حضرت سیدالشهداء علیه السّلام از بعض مردم شنید که به جناب حرّ، طعن می زند. پس خودش نزد قبر حر رفت و امر کرد قبر را نبش کردند ، چون به جسد حر رسیدند ، دیدند بدن، تازه و مانند همان روزی است که شهید شده و دیدند که بر سرش پارچه ای بسته شده و به شاه خبر دادند که چون روز عاشورا در اثر ضربتی که بر سر مبارک حر رسیده بود، خون جاری می شد، امام علیه السّلام این پارچه را بر سر او بستند و به همان حالت دفن شده؛ پس شاه امر کرد که آن پارچه را باز کنند تا به قصد تبرک آن را برای خود بردارد. چون آن پارچه را باز کردند خون از همان موضع زخم جاری شد. با پارچه دیگری سر مبارک را بستند فایده نکرد و همینطور خون جاری می شد، به ناچار به همان پارچه امام علیه السّلام آن زخم را بستند و خون قطع شد؛ پس شاه دانست حُسن حال و مقام حر را پس قُبّه و بارگاه بر آن قبر بنا کرد و خادمی بر آن گماشت. باید دانست اینکه قبر شریف حر در یک فرسخی واقع شده دو وجه گفته شده : یکی آنکه عشیره حرّ آن جسد مطهر را در نزدیکی اقامتگاه خود برده و دفن کردند. وجه دیگر آنکه در هنگام نبرد با لشگریان، این محل که رسیده افتاده و شهید شده است و وجه اوّل اقرب است . 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/52340 —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی 114.mp3
11.84M
۱۱۴ ره ▪️چرا قلب بعضی آدمها آنقدر لطیف و رقیق است که مدام خدا را حس می‌کنند و او را در لابلای جریاناتِ ریز و درشت زندگی‌اش می‌بینند، لمس می‌کنند و هرگز در بحران‌ها نیز خدایشان را گم نمی‌کنند؟ 🔺اما قلب اغلبِ ما، آنقدر در تعاملات و ارتباطات دنیا گیر کرده که جز آن، ادراک بالاتری ندارد، و در بحران‌ها پُر از ترس و تنهایی و ناامیدی می‌شوند؟ - علّت اینهمه تفاوت میانِ این دو دسته چیست؟ @Ostad_Shojae ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
📚📖 مطالعه
«آنكه بر كارى نيكو راهنما شود همانند آن كسی است كه آن عمل را خود بجاى آورده باشد».
۳- جابر جعفى گويد حضرت(ابى جعفر) باقرالعلوم عليه السّلام روايت كرد كه پيغمبر خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم فرموده:كلمۀ « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » را بمردگان خود تلقين نمائيد چون باعث آمرزش گناهان آنهاست. عرض كردند: يا رسول اللّٰه گفتن آن در حال سلامتى چطور است؟فرمود: بيشتر گناهان را منهدم مينمايد(تا سه مرتبه) براى اينكه كلمۀ طيّبۀ « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ ». مايۀ انس مؤمن در زندگى و هنگام مرگ و حشر اوست. و رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم فرمود: كه جبرئيل گفت: كاش ميديدى آنها را كه دو گروهند؛ ▫️يكى گويندگان و معتقدين به « اَللّٰهُ » كه با رويهاى درخشان محشور ميشوند و ذكرشان« لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اللّٰه و اللّٰه اكبر». است، ▪️و ديگر مشركين كه با صورتهاى سياه 🌚 بمحشر آمده، و شيون كنان ميگويند: اى واى بر ما،تباه شديم، و هلاك گشتيم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴- عمرو بن جميع مرفوعاً(يعنى بدون اينكه راويان قبل از خود را ذكر كند روايت كرده)كه پيغمبر اكرم صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم فرموده اند:كلمۀ «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » بهاء و قيمت بهشت است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۵- عبيد اللّٰه بن الوليد مرفوعاً از پيغمبر خدا روايت كرده كه فرموده:هر كه بگويد: «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ» در بهشت از براى او درختى كاشته مى شود از ياقوت سرخ، و در زمين روئيده مى شود كه مشك سفيد است، در حالى كه شيرين تر از عسل، و سفيدتر از برف، و خوشبوتر از مُشك است، و در آن روئيدنگاه ميوه هائى است ...، كه ظاهر مى شود (يعنى نمايانست) از پس هفتاد حلّه. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۶- جابر بن يزيد جعفيّ از امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده كه پيغمبر صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم فرموده: هر چيزى در جهان همتا و نظيرى دارد مگر سه چيز، اوّل ذات مقدّس احديّت كه نظير ندارد، دوّم كلمۀ شريفۀ «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ» كه هموزن و شبيه ندارد، سوّم اشكى كه از خوف خدا از چشم خارج شود كه براى آن وزنى نميتوان قائل شد و چنانچه بر صورت جارى گردد هيچ خوارى و ناراحتى پس از آن به آن صورت نخواهد رسيد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۷- ابوطفيل از حضرت اميرالمؤمنين صلوات اللّٰه عليه روايت كند كه فرمود:هيچ بندۀ مسلمانى نيست كه بگويد: « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » مگر اينكه اين گفتار بالا رود و بهر سقفى كه برسد مى شكافد، و بهر گناهى از گناهانش برخورد كند نابودش بسازد، تا آنكه پس از محو گناهان در صفّ حسنات و كارهاى نيك او قرار ميگيرد. ____________ [ شرح: بنظر ميرسد كه منظور از سقف همان گناهان باشد كه موانع است، و مقصود از شكافتن محو آثام و گناهان باشد و جملۀ آخر تفسير همين معنا است.]
۸- ابو حمزۀ ثمالى گويد: شنيدم از امام محمّد باقر عليه السّلام كه فرمود: هيچ عبادتى از نظر ثواب و اجر بالاتر از شهادت به كلمۀ « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ» نيست ؛ چون كه نه چيزى عديل و نظير حقّ تعالى است، و نه كسى با خدا شريك و انباز در امور اوست. [ شرح: بنظر ميرسد كه حضرت تفسير كلمۀ « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ» » را ميفرمايد كه بيان توحيد ذاتى و افعالى را ميكند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۹- سكونىّ از امام صادق علیه‌السلام از پدرانش عليهم السّلام روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم فرمود: گفتن « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » بهترين عبادت است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱۰ - ابو سعيد خُدرى از پيغمبر اكرم صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم روايت كرده كه فرمود: نه من و نه گويندگان پيش از من، كلمه اى مانند « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » نگفتيم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱۱ - ابو عمران عجلى مرفوعاً از پيغمبر خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم روايت كند كه فرمود: هيچ مؤمنى نميگويد: « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » مگر اينكه گناهان از نامۀ اعمالش محو مى شود، تا آن كلمه كنار بقيّۀ حسناتش قرار گيرد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱۲ - عبيد بن زراره گويد امام جعفر صادق عليه السّلام فرمود:« لٰا الٰه إلَّا اللّٰه » بهاى بهشت است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱۳ - فضيل[بن يسار]ميگويد: شنيدم از امام صادق عليه السّلام ميفرمود: ذكر « لٰا الٰه إلَّا اللّٰه و اللّٰه أكبر » را زياد بگوئيد، چون در نزد پروردگار چيزى از اين دو ذكر محبوبتر نيست.  —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
ثواب من قال لا إله إلا الله مائة مرة ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ ۱ - هشام بن سالم و أبو ايّوب گفته اند: امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كه صد مرتبه بگويد « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » عبادت او در آن روز از همه بالاتر است، مگر آن كسی كه زيادتر بگويد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۲ - سلام بن غانم از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كند كه فرمود هر كه در هنگام خواب صد مرتبه بگويد « لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » خداوند خانه اى در بهشت براى او بنا كند، و هر كه وقت خواب صد مرتبه كند گناهان او بريزد همچنان كه برگ از درخت ریزد. —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
🏴 صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ▪️در ایام مصیبت و اسارت آل الله علیهم السلام روضه هفتگی هیئت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف با سخنرانی برگزار می‌شود ▪️پنجشنبه ۴ مرداد ساعت ۲۰:۳۰ ▪️قم، بلوار امام رضا علیه السلام، آستان مقدس امام‌زاده شاه جمال 📍 https://nshn.ir/2fsbsdC5Nx7gN2 🏴 هیئت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف @ostadelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۸۴ 『 هشتاد و چهار – هرگاه به نماز می‌ایستاد در اول شب و در آخر آن 』 ࿐ྀུ༅࿇༅══‎═‎═‎═‎═‎═‎═‎ ⤶ الف- اول شب از حمّاد بن حبیب عطار کوفی نقل شده است که گفت: برای حج خارج شدیم و شب هنگام از «زباله» که منزلی در راه عراق به مکه است حرکت کردیم، در بین راه باد سیاه تندی وزیدن گرفت و قافله را پراکنده کرد. من در آن بیابان راه را گم کردم و به دره‌ای دوردست رسیدم، هنگامی که شب فرا رسید به درختی بلند که در آنجا بود پناه بردم، پاسی که از شب گذشت و تاریکی همه جا را فرا گرفت جوانی را دیدم که جامۀ سفیدی به تن داشت و بوی مشک از او به مشام می‌رسید و به آن محل می‌آمد. با خود گفتم: حتماً یکی از اولیاء الهی است، می‌ترسم اگر وجود مرا در اینجا احساس کند دور شود و از کارهایی که در نظر دارد انجام دهد باز بـماند. لذا خود را کاملاً پنهان نـمودم؛ جوان به آنجا نزدیک شد و برای نـماز آماده گشت و در حالی که ایستاده بود می‌گفت: یٰا مَنْ حَازَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ مَلَکُوتاً وَ قَهَرَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ جَبَـرُوتاً، أَوْلِجْ قَلْبِی فَرَح الْاِقْبَالِ عَلَیْكَ وَ أَلْحِقْنِی بِـمَیْدَانِ الْمُطِیعِینَ لَكَ. ای کسی که به عزت و سلطنت خود همه چیز را مالک گشته‌ای، و به جبـروت خود بر هر چیز چیره گشته‌ای، به قلب من شادیِ روی آوردن به حریمت را وادار کن و مرا به میدان اطاعت کنندگان خود ملحق نـما. ⤶ ب- آخر شب سپس به نـماز پرداخت، هنگامی که آرام گرفت و حرکات او ساکن گردید به جایگاه او رفتم، در آنجا چشمه‌ای مشاهده کردم که آبی زلال از آن می‌جوشید. آنگاه برای نـماز آماده شدم و پشت سـر او به نـماز ایستادم، ناگهان محرابی را دیدم که گویا در همان لحظه نـمایان گردید. جوان هنگام تلاوت قرآن وقتی به آیات بیم‌دهنده می‌رسید با آه و ناله آن را تکرار می‌کرد هنگامی که تاریکی شب برطرف شد به نـماز ایستاد در حالی که می‌گفت: یٰا مَنْ قَصَدَەُ الطّٰالِبُونَ فَأَصٰابُوهُ مُرْشِداً، وَ أَمَّهُ الْخَائِفٌونَ فَوَجَدُوهُ مَتَفَضِّلاً، وَ لَجَأَ إِلَیْهِ الْعَائِذُونَ فَوَجَدُوهُ نَوّٰالاً، مَتىٰ رَاحَةُ مَنْ نَصَبَ لِغَیْرِكَ بَدَنَهُ، وَ مَتىٰ فَرَحُ مَنْ قَصَدَ سِوَاكَ بِنِیَّتِهِ، إِلٰهیٖ قَدْ تَقَشَّعَ الظَّلاَمُ، وَ لَمْ أَقْضِ مِنْ خِدْمَتِكَ وَطَراً، وَ لاٰ مِنْ حِیَاضِ مُنَاجَاتِكَ صَدْراً، صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهٖ، وَ افْعَلْ بیٖ أَوْلَی الْاَمْرَیْنِ بِكَ یٰا أَرْحَمَ الرّٰاحِمِینَ. ای کسی که جویندگان آهنگ او کردند، و او را راهبـر و راهنما یافتند، بیمناکان او را قصد نـمودند، و او را اهل فضل و بزرگواری یافتند، پناهندگان به او پناه آوردند و او را اهل عطا و بخشش فراوان یافتند چه وقت است آسودگی آنکه جسم خود را برای غیر تو به زحمت انداخت؟ و چه هنگام است شادی آنکه غیر تو را با نیت خود قصد کرد، خدای من تاریکی شب از میان می‌رود در حالی که هنوز پاسی از خدمت تو را ادا نکرده‌ام، و از آبشخور مناجاتت سیراب نگردیده‌ام، بر محمد و خاندان او درود فرست، و از میان دو امر آنکه شایسته‌تر است نسبت به مقام خود با من رفتار کن، ای مهربان‌ترین مهربانان. ترسیدم که این گوهر از دستم برود و از نظرم پنهان گردد لذا به دامنش چنگ زدم و به او گفتم: به حق آنکه رنج خستگی را از تو برداشته و اشتیاق فراوان لذت درخواست را به تو بخشیده است تو را سوگند می‌دهم که بال رحمت خود را بر من بگستـرانی، و مرا در سایه لطف خویش قرار دهی و برایم دلسوزی کنی که من گمراهم، خواسته و هدفم همان کارهایی است که انجام دادی، و آرزو و تـمنایم همان گفتاری است که گفتی. فرمود: اگر توکل تو صادق باشد گمراه نیستی، به دنبال من بیا و پشت سـر من حرکت کن، هنگامی که کنار آن درخت رسید دستم را گرفت پس گویا زمین در زیر پای من به راه افتاد، سپیدۀ صبح دمید به من فرمود: مژده باد تو را که اینجا مکه است، من صدای فریادها را شنیدم و حاجیان را دیدم، پس به او عرض کردم: به حق آن کسی که در روز قیامت و روز فقر و نیاز به او امیدواری بگو کیستی؟ فرمود: اکنون که مرا سوگند دادی، من علی فرزند حسین پسـر علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) هستم. ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰۲ - لاشه مردار و جیفه دنیا ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند از آقا سید رضا موسوی قندهاری که سیدی فاضل و متقی بود، فرمود سلطان محمد دائی ایشان شغلش خیاطی و تهیدست و پریشان حال بود. روزی او را بشاش و خندان یافتم و پرسیدم چطور است امروز شما را شاد می بینم؟ فرمود آرام باش که می خواهم از شادی بمیرم. دیشب از جهت برهنگی بچه هایم و نزدیکی ایام عید و پریشانی و فلاکت خودم گریه زیادی کردم و به مولا علیه السّلام خطاب کردم آقا ! تو شاه مردانی و سخیّ روزگاری، گرفتاریهای مرا می بینی. چون خوابیدم دیدم که از دروازه عیدگاه قندهار بیرون رفتم، باغی بزرگ دیدم که قلعه اش از طلا و نقره بود، دری داشت که چندین نفر نزد آن ایستاده بودند. نزدیک آنها رفتم پرسیدم این باغ کیست؟ گفتند از حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. التماس کردم که بگذارند داخل شده و به حضور آن حضرت رسم. گفتند فعلاً رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تشریف دارند، بعد اجازه دادند. به خود گفتم اول خدمت رسول خدا می رسم و از ایشان سفارشی می گیرم. چون به خدمتش رسیدم از پریشانی خود شکایت کردم. فرمود : پیش آقای خود اباالحسن علیه السّلام برو. عرض کردم حواله ای مرحمت فرمایید. حضرت خطی به من دادند، دو نفر را هم همراهم فرستادند. چون خدمت حضرت اباالحسن علیه السّلام رسیدم فرمود سلطان محمد کجا بودی؟ گفتم از پریشانی روزگار به شما پناه آورده ام و حواله از رسول خدا دارم؛ پس آن حضرت حواله را گرفت و خواند و به من نظر تندی فرمود و بازویم را به فشار گرفت و نزد دیوار باغ آورد. اشاره فرمود، شکافته شد، دالانی تاریک و طولانی نمایان شد و مرا همراه برد و سخت ترسناک شدم. اشاره دیگری کرد روشنایی ظاهر شد؛ پس دری نمایان شد و بوی گندی به مشامم رسید به شدت به من فرمود داخل شو و هر چه می خواهی بردار، داخل شدم دیدم خرابه ای است پر از لاشه مردار. حضرت به تندی فرمود زود بردار ( لاشه خورهای زیادی آنجا بود) از ترسِ مولا دست دراز کردم پای قوربـ🐸ـاغه مرده ای به دستم آمد، برداشتم. فرمود برداشتی؟ عرض کردم بلی. فرمود بیا. در برگشتن، دالان روشن بود. در وسط دالان دو دیگِ پر آب روی اجاق خاموش مانده بود، فرمود سلطان محمد! چیزی که به دست داری در آب بزن و بیرون آور، چون آن را در آب زدم دیدم طلا شده است. حضرت به من نگریست لکن خشمش اندک بود، فرمود سلطان محمد! برای تو صلاح نیست! مرا می خواهی یا این طلا را؟ عرض کردم محبت شما را‌ فرمود : پس آن را در خرابه انداز. چ به مجرد انداختن از خواب بیدار شدم ، بوی خوشی به مشامم رسید تا صبح از خوشحالی گریه می کردم و شکر خدای را نمودم که محبت آقا را پذیرفتم. آقا سید رضا فرمود پس از این واقعه، اضطرار دنیوی سلطان محمد برطرف شد و وضع فرزندانش مرتب گردید. ـــــــــــ از این داستان حقایقی دانسته می شود که در اینجا به پاره ای از آنها به طور اختصار اشاره می شود و تفصیل آنها برای محل دیگر. بر صاحب بصیرت آشکار است که ثروتمندی و فراوانی نعمتهای دنیوی و کامیابی، به تنهایی نزد عقل صحیح برای انسان متصف به خوبی یا بدی نیست هرچند تمام نعمتهای دنیویه بالذات خوب است لکن بالنسبه به انسان دو جور است : اگر شخصِ ثروتمند علاقه قلبیش عالم آخرت و ایستگاه ابدی و جوار محمد و آل محمد علیهم السّلام باشد و هرچه در دنیا دارد در دلش نباشد یعنی آنها را بالذات دوست ندارد بلکه آنها را وسیله تأمین حیات ابدی خود شناسد؛ البته چنین ثروتی برای او نعمت حقیقی و مقدمه سعادت ابدی است و نشانه چنین شخصی آن است که سعی در ازدیاد ثروت می کند ولی نه با حرص و علاقه قلبی به آن و سعی در نگاهداری آن می کند ولی نه با بُخل در راه حق؛ یعنی در راه باطل از صرف یک درهم خودداری می کند ولی در راه خدا از بذل تمام دارائی هم مضایقه ندارد و نیز چنین شخصی هیچگاه به ثروت خود نمی نازد و تکبّر نمی نماید و خود را با تهیدست یکسان می بیند و نیز هرگاه تمام ثروت و سایر علاقه های مادّی او از بین رود، اضطراب درونی و حُزن قلبی ندارد.
و اگر شخص علاقه قلبی او تنها حیات مادی و شهوات دنیوی باشد و ثروتمندی را بالذات دوستدار و آن را وسیله رسیدن به آرزوهای نفسانی شناخت و حیات پس از مرگ و قُرب به پروردگار و جوار آل محمد صلّی اللّه علیه و آله را حکایتی پنداشت و آنها را تنها بر زبان داشت گاهی که می گفت قیامت حق است، میزان و صراط و بهشت و جهنم همه حق است، اموری بود که بر زبان می گفت ولی علاقه قلبی او تنها دنیا بود، البته زیادتی ثروت و کامیابیهای دنیوی برای چنین شخصی بلای حقیقی و موجب شقاوت ابدی است و مَثل او در عالم حقیقت مَثل کسی است که برایش سلطنت پیش بینی شده و باید حرکت کند و به قصر سلطنتی وارد شود و بر تخت سلطنتی نشیند و از انواع نعمتها بهره برد؛ پس در اثناء راه به خرابه ای که پر از لاشه مردار و لاش خورهاست برسد؛ پس در آن خرابه منزل کند و در برابر قصر سلطنتی و به مردارخوری قناعت نماید؛ چنانچه در داستان مزبور به این حقیقت اشاره شده است و از آنجایی که ثروتمندی و کامیابی غالباً برای بشر دام می شود و او را صید می کند، یعنی محبت آنها در دلش جای گرفته و از عالم اعلا غافل می گردد و علاقه قلبیه اش از جهان پس از مرگ بریده می گردد، پروردگار بعضی از بندگان خود را از خوشی‌های این عالم محروم می کند و به وسیله تیرهای بلای فقر و مرض و مصیبت و ظلمِ اشرار آنها را از دنیا دل آزرده می نماید تا دل به آن نبندند و از حیات جاودانی غافل نشوند. و به عبارت دیگر: انسان یک دل بیشتر ندارد، اگر در آن، محبت به دنیا و شهوات نفسانی جای گرفت به همان اندازه از جای گرفتن محبت خدا و اولیای او و سرای آخرت کم می شود و گاه می شود که حُبّ دنیا و شهوات، تمام دل را احاطه می کند تا جایی که برای خدا و اولیای او جایی باقی نمی ماند. و از آنچه گفته شد دانسته گردید سرّ فرمایش امیرالمؤمنین علیه السّلام که فرمود : مال دنیا می خواهی یا محبت مرا . و شرح و تفصیل آنچه گفته شد در کتاب ( قلب سلیم ) که ان شاء اللّه بزودی انتشار می یابد، ذکر گردیده است. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/52492 —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله ره چهار عامل خوب مدت : ۳ دقیقه @ahadis_tollab --------------------------------- 🌐 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا