eitaa logo
📚📖 مطالعه
101 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
173 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... @athar_shahid و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
ششم. مى فرماید: «از کسانى مباش که پند و اندرز به آنها سودى نمى بخشد مگر آن زمان که در ملامت او اصرار ورزى، چرا که عاقلان با اندرز و آداب پند مى گیرند ولى چهارپایان جز با زدن اندرز نمى گیرند»; (وَ لاَ تَکُونَنَّ مِمَّنْ لاَ تَنْفَعُهُ الْعِظَةُ إِلاَّ إِذَا بَالَغْتَ فِی إِیلاَمِهِ، فَإِنَّ الْعَاقِلَ یَتَّعِظُ بِالادَابِ، وَ الْبَهَائِمَ لاَ تَتَّعِظُ إِلاَّ بِالضَّرْبِ). ← اشاره به اینکه مردم دو گروهند; بعضى هوشیار که با اندک موعظه و اندرز به خطاى خود پى مى برند. اینها انسان هاى واقعى اند; ولى برخى به آسانى پند نمى پذیرند تا زمانى که از هر سو مورد ملامت و سرزنش و توبیخ و تحقیر قرار گیرند. آنها بسان چهارپایانند که جز با ضربات تازیانه راه صحیح را پیش نمى گیرند و از چموشى دست بر نمى دارند و آرام نمى شوند.
هفتم. در این توصیه به مسأله مهم دیگرى اشاره مى کند: «هجوم اندوه و غم ها را با نیروى صبر و حسن یقین از خود دور ساز»; (اطْرَحْ عَنْکَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْیَقِینِ). ← اشاره به اینکه زندگى، مجموعه اى از تلخ و شیرین هاست و هر زمان از سویى غم و اندوهى به انسان هجوم مى آورد; گاه در مسائل اجتماعى گاه سیاسى گاه امور مادى و گاه امور خانوادگى. انسان اگر در برابر هجمه اندوه ها زانو بزند به زودى از پاى در مى آید; ولى با دو نیرو مى توان بر آنها غلبه کرد: نخست قدرت صبر و شکیبایى است که انسان بداند چه صبر کند چه صبر نکند این گونه حوادث که از اختیار او بیرون است، اگر بر اثر سهل انگارى و ندانم کارى دامن او را گرفته باشد، مسیر خود را طى مى کند. اگر صبر کند در نزد خدا هم سالم است و هم مأجور و اگر شکیبایى را ترک کند باز حوادث مسیر خود را طى مى کند بى آنکه اجر و پاداشى داشته باشد. دیگر اینکه اگر انسان به نیروى مجهز باشد و به تعبیر قرآن بگوید: «(قُلْ لَّنْ یُصیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللهُ لَنا); بگو: هیچ حادثه اى براى ما  رخ نمى دهد، مگر آنچه خداوند براى ما مقرّر داشته است»(۱۵) به یقین تقدیرات الهى از روى حکمت است چه از حقیقت آن آگاه باشیم چه نباشیم; در نتیجه با این دو نیرو در برابر واردات هموم ایستادگى مى کند و به خود مى دهد. مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود داستانى نقل مى کند که آموزنده است; وى مى گوید: مردى در خود احساس بیمارى کرد. هنگامى که به طبیب مراجعه نمود به او خبر داد که متأسّفانه گرفتار سرطان خون شده است. آن مرد بیمار با بى اعتنایى از این مسأله گذشت و گفت: براى من چه تفاوت مى کند با مرگ ناگهانى از دنیا بروم یا با مرگ تدریجى به هر حال باید رفت و سالیان دراز به همین صورت زندگى مى کرد در حالى که اگر صبر و قرار را از دست داده بود و در بستر بیمارى مى خوابید، قواى خود را از دست مى داد و با مرگ دست به گریبان مى شد و در همان زمان کوتاهى که زنده بود گویا هر روز مى مرد و زنده مى شد.(۱۶) لقمان حکیم نیز در اندرزهاى سودمندش به فرزند خود مى گوید: «(وَ اصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الاُْمُورِ); در برابر مصائبى که به تو مى رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم است».(۱۷) امام(علیه السلام) در این بخش از نصایح با عباراتى کوتاه و پرمحتوا توصیه هاى خود را دنبال مى کند.
هشتم. مى فرماید: «کسى که میانه روى را ترک کند از راه حق منحرف مى شود»; (مَنْ تَرَکَ الْقَصْدَ جَارَ). اشاره به اینکه سلامت دین و دنیا همیشه در میانه روى است و هرگونه افراط و تفریط باعث گمراهى و بدبختى و شکست است و صراط مستقیمى که ما همه  روز در نمازهایمان به سوى آن را از خدا مى خواهیم همین صراط مستقیم اعتدال است.
نهم. «یار و همنشین (خوب) همچون خویشاوند انسان است»; (وَ الصَّاحِبُ مُنَاسِبٌ(۱۸)). اشاره به اینکه پیوندهاى دوستى گاه به قدرى قوى مى شود که جاى پیوندهاى نسبى را مى گیرد; بلکه گاهى از آن قوى تر مى شود. ضرب المثل معروفى است که مى گویند از کسى پرسیدند: دوست بهتر است یا برادر؟ گفت: برادرى که دوست باشد بهتر است. ضرب المثلى نیز در زبان عرب رایج است که مى گوید: «اَلصَّدیقُ نَسیبُ الرُّوحِ وَ الاَْخُ نَسیبُ الْبَدَنِ; دوست، هماهنگ و مناسب با روح و برادر، هماهنگ و مناسب با جسم و بدن است».(۱۹) از این سخن مى توان چنین نتیجه گرفت که همان حقوقى که براى خویشاوندان در نظر گرفته مى شود باید درباره دوستان خوب در نظر گرفته شود.
دهم. مى فرماید: «دوست آن است که در غیاب انسان، حق دوستى را ادا کند»; (وَ الصَّدِیقُ مَنْ صَدَقَ غَیْبُهُ). اشاره به اینکه کسانى که در حضور انسان اظهار محبّت و عشق و علاقه مى کنند، ممکن است نشانه واقعى دوستى آنها نباشد; دوستى واقعى آن گاه آشکار مى شود که انسان در غیاب دوستش تمام آنچه را در حضور مى گفت و رعایت مى کرد بگوید و رعایت کند.
یازدهم. در این توصیه به نکته مهم دیگرى اشاره کرده و مى فرماید: «هواپرستى شریک و همتاى نابینایى است»; (وَ الْهَوَى شَرِیکُ الْعَمَى) ؛ زیرا همان گونه که نابینایان😞 اجسامى را که در اطراف آنهاست نمى بینند، هرچند نزدیک و مجاور باشد، هواپرستان نیز از دیدن حقایق آشکار محرومند؛ چرا که حجابِ هواپرستى سخت ترین و تیره ترین حجاب است و در آفات شناخت، آفتى بدتر از آن یافت نمى شود. قرآن مجید مى گوید: «(أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللهُ عَلى عِلْم وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ); آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده اى قرار داده است؟! با این حال غیر از خدا چه کسى مى تواند او را هدایت کند؟ آیا متذکر نمى شوید؟».(۲۰) امام(علیه السلام) در نامه اى نیز به یکى از اصحابش به این حقیقت تصریح کرده مى فرماید: «فَارْفُضِ الدُّنْیَا فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِمُّ وَ یُبْکِمُ وَ یُذِلُّ الرِّقَاب; محبّت دنیا (و هواى نفس) را رها کن که چشم را کور و گوش را کر و زبان را لال و گردن ها را به زیر مى آورد».(۲۱)
دوازدهم. مى فرماید: «چه بسا دور افتادگانى که از خویشاوندان نزدیک تر و خویشاوندانى که از هرکَس دورترند»; (وَ رُبَّ بَعِید أَقْرَبُ مِنْ قَرِیب، وَ قَرِیب أَبْعَدُ مِنْ بَعِید). ← اشاره به اینکه پیوندهاى نسَبى همیشه دلیل بر پیوند دل ها و نزدیکى فکرها نیست; گاه مى شود دور افتادگان به انسان از نزدیکان نزدیک ترند. آنچه مهم است پیوند دل و ارتباط ارواح به یکدیگر است که اگر در نزدیکان پیدا نشد مى توان آن را در دور افتادگان جستجو کرد. در قرآن کریم نیز مى خوانیم: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ  عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ).(۲۲)
سیزدهم. «غریب کسى است که دوستى نداشته باشد»; (وَ الْغَرِیبُ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ حَبِیبٌ). آرى! آنچه انسان را از غربت بیرون مى آورد محبّت است و کسانى که محروم از محبّت دوستانند تنهاى تنهایند. این غربت از عوامل مختلفى سرچشمه مى گیرد؛ گاه کِبر و و خودبرتربینى است که مردم را از انسان مى راند و گاه حسادت ها و گاه بى وفایى ها و عوامل دیگر است. بنابراین براى اینکه از غربت بیرون آییم راهى جز این نیست که این گونه رذایل را از خود دور سازیم و جاذبه اخلاقى ما دوستان خوبى را فراهم سازد.
چهاردهم. در این توصیه به نکته با اهمیتى اشاره مى فرماید: «آن کَس که از حق تجاوز کند در تنگنا قرار مى گیرد»; (مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ)؛ زیرا راه حق وسیع و گسترده و صاف و نورانى است; اما طریق باطل سنگلاخ و پر پیچ و خم و تنگ و باریک است. آنها که راه حق را پیش مى گیرند با سرعت به سوى مقصد مى روند، چرا که عالم هستى در مسیر حق است و آنچه هماهنگ با آن باشد در همان مسیر حرکت مى کند ولى طى کردن راه باطل همچون شنا بر خلاف جهت آبى است که به سرعت در حرکت است و دائماً شناگر را در تنگنا قرار مى دهد. + افزون بر این، مسیر حق همچون جاده اى است که در جاى جاى آن علایم راهنمایى به چشم مى خورد و رهروان را از وضع راه آگاه مى سازد; ولى مسیر باطل فاقد همه اینهاست و به همین دلیل به گمراهى مى انجامد.
پانزدهم. این فقره به مطلب معروف و با اهمیتى اشاره کرده و مى فرماید: «و آن کَس که به ارزش و قدر خود اکتفا کند موقعیتش پایدارتر خواهد بود»; (وَ مَنِ  اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ کَانَ أَبْقَى لَهُ). این جمله شبیه جمله دیگرى است که در از آن حضرت نقل شده که فرمود: «رَحِمَ اللهُ امْرَءً عَرِفَ قَدْرَهُ وَ لَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَهُ; خدا رحمت کند کسى را که قدر خود را بشناسد و از حد خود تجاوز نکند».(۲۳) تجربه نشان داده کسانى که پا را از گلیم خویش فراتر مى نهند مردم را بر ضد خود مى شورانند و مردم نه تنها آن جایگاه نادرست را براى آنان به رسمیت نمى شناسند، بلکه جایگاه سزاوارشان را هم از آنان مى گیرند. دلیل آن روشن است؛ زیرا مردم این گونه مدعیان نالایق و بلندپروازان بى مقدار و گاه ابله را افرادى متقلب و دروغگو و خائن مى شناسند و به همین دلیل کمترین ارزشى براى آنها قائل نیستند; ولى افراد صادق و راستگو و قانع به حق خویش را انسان هاى باارزشى مى دانند که همیشه حقشان را ارج مى نهند.
شانزدهم. «مطمئن ترین وسیله اى که مى توانى به آن چنگ زنى آن است که میان تو و خدایت رابطه اى برقرار سازى»; (وَ أَوْثَقُ سَبَب أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللهِ سُبْحَانَهُ). ←اشاره به اینکه پناه بردن به وسایل مادى و توسل به مخلوق، هرگز قابل اطمینان نیست و به آسانى ممکن است هم آنها شکست بخورند و هم تو که دست به دامان آنها زده اى. ثابت و جاودانه و پایدار، ذات پاک خداست که هیچ چیز نمى تواند قدرتش را محدود سازد؛ بنابراین آن کَس که تکیه بر ذات پاکش کند تکیه بر جاى مطمئن و غیر قابل زوالى کرده و این همان توحید افعالى است که مى گوید: «لا مُؤَثِّرَ فِى الوُجُودِ إلاّ اللهُ; مؤثر واقعى در عالم هستى تنها خداست». قرآن مجید مى گوید: «(فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى); بنابراین، کسى که به طاغوت (بُت 🗿 و شیطان 😈 ، و هر موجود  طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به محکم ترین دستگیره چنگ زده است».(۲۴) بعضى گفته اند منظور از وسیله، و قرآن مجید است ولى روشن است که جمله مفهومِ گسترده ترى دارد و تمام وسائلى که انسان را به خدا نزدیک تر مى کند را در بر مى گیرد. ❌ البتّه این سخن بدین معنا نیست که ما به سراغ عالم اسباب نرویم و نیز بدان معنا نیست که توسل به معصومین(علیهم السلام)نداشته باشیم، چرا که اگر ذات پاک مسبب الاسباب را در پشت عالم اسباب ببینیم و به معصومین(علیهم السلام) را به عنوان در پیشگاه خدا بشمریم تمام اینها مصادیقى از رابطه با خدا محسوب مى شود.
هفدهم. «کسى که به (کار و حق) تو اهمّیّت نمى دهد در واقع دشمن توست»; (وَ مَنْ لَمْ یُبَالِکَ فَهُوَ عَدُوُّکَ). ←البتّه منظور کسانى هستند که به نحوى با انسان ارتباط دارند و شاید دم از دوستى مى زنند; اما هنگامى که پاى دفاع از حق، آبرو و شخصیت به میان مى آید کاملاً خونسرد و بى تفاوتند. این نشان مى دهد که آنها در اظهار دوستى صادق نیستند و نوعى عداوت مُضمَر در درون دارند. بنابراین مجبور نیستیم که این جمله را فقط ناظر به رابطه مردم با زمامداران جامعه بدانیم و بگوییم افرادى از مردم که در پیش آمدهاى سیاسى و اجتماعى و مانند آن هیچ گونه اظهار هماهنگى با برنامه هاى زمامداران ندارند و بى اعتنا از کنار آن مى گذرند، آنها در واقع مخالف آن نظام و دشمن آن وادى هستند.(۲۵) به خصوص اینکه حال و هواى این وصیّت نامه مربوط به رابطه خلق با زمامداران نیست، بلکه رابطه مردم با یکدیگر را روشن مى سازد.