السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
علیهم السلام
#اطلاع رسانی
#مباهله
#امام_علی
#روز_مباهله
هرچند سخن از تو دمادم گفتیم
از لطف تو بر عالم و آدم گفتیم
ای شیر خدا، نفْسِ نبی، شرمنده
از نقش تو در «مباهله» کم گفتیم
شاعر: #مجتبی_عسکری
@dobeity_robaey
@ghararenokary
📒جزوه کامل مقتل و اشعار و نوحه های محرم 1401
✅ویژه استفاده در مناجات اول جلسه، مدح خوانی، مرثیه و روضه، گریز روضه، واحد خوانی، شعرخوانی پایانی ، نوحه خوانی و شور خوانی و ...
🔹شامل:
1.متن مقتل و گریز های محرم (با اضافه اصحاب و مخدرات)
2.اشعار مناجات، مدح و مرثیه محرم
3.زمینه و زمزمه روضه برای یازده شب با سبک های متفاوت
4.واحد کند و تند (شلاقی) برای یازده شب همسبک و سبک های متفاوت
5.دودمه برای یازده شب محرم
6.نوحه های سنتی و جدید برای یازده شب (هر شب دو نوحه)
7.سبک های شور برای یازده شب (با سبک های متفاوت و موضوعی)
8.مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام (برای آخر جلسه همه شبها)
9.شور های پایانی همسبک (هر شب دو سبک برای یازده شب)
10.شور پایانی (سرود پایانی) و پیش زمینه
🔸با استفاده از اشعار بیش از 50 شاعر و سبک ساز در بیش از 260 صفحه
(بدون نیاز به نوشتن مجدد مطالب، اشعار و نوحه ها- ویژه استفاده و آوردنِ در جلسه)
📝به گزینش:
سید علی حسینی تبار و مجتبی دسترنج (ملتمس)
✅دوستانی که جزوه محرم رو دریافت کردند
کانال ارائه سبکهای سینه زنی درست شده
برای شنیدن صوت ها
با کلیک روی لینک ذیل عضو کانال شده و سبکهای سینه زنی رو دریافت کنید...
🔽🔽
@jozvamoharam1401
📳پخش:09334981846
🏬 قم، خیابان ارم، پاساژ قدس، زیر زمین، کتاب فروشی علیرضا نشاط
▪️جهت ارسال پستی به شهرستان، با شماره تماس بگیرید.
@moltames110
@ghararenokary
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
علیه السلام
#اطلاع رسانی
#محرم
#امام_حسین
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_اول
سلام من به تو و بر محرم جدت
سلام من به تو و روضه ی غم جدت
فدای شال سیاهت که پرچم روضه است
دوباره آمده ام زیر پرچم جدت
@ghararenokary
به زیر چادر زهرا دوباره جمع شدیم
شدیم سینه زن داغ ماتم جدت
چقدر گریه نوشتیم پا به پای لهوف
چقدر روضه کنار مُقرَّم جدت
قسم به گریه ی هر شام و اشک هر صبحت
که اشک گریه کنان است، مرهم جدت
خدا کند که بمیرم غروب عاشورا
میان ذکر مصیبات اعظم جدت
هزار بار نوشتیم روضه را، هر بار
رسیده ایم به آن جسمِ درهم جدت
@ghararenokary
رسیده ایم به دست بدون انگشتر
رسیده ایم به آن پیکر کم جدت
بیا به مجلس روضه به خاطر عباس
بیا به حق همان قامت خم جدت
شاعر: #وحید_محمدی
@ghararenokary
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
علیه السلام
#اطلاع رسانی
#محرم
#امام_حسین
#مناجات_با_خدا
#پیشواز_محرم
#ورود_به_ماه_محرم
یارب! بباران بر سرم، بارانِ نم نم را
بر من ببخشا دستِ خالی، توشهی کم را
@ghararenokary
از دوشِ من بردار بارِ اینهمه غم را،
تا زندهام، بر شانهام بگذار، پرچم را
با ذکرِ اربابِ دو عالَم، زندگی کردم،
شاید، دمِ مرگم، ببینم، شاهِ عالم را
یک دم صدایش کردم و یک عمر خوشبختم
از من نگیری هیچگاه، ای کاش آن دم را
یادِ سرِ از تن جدایِ دوست، میافتم
هروقت، دارم زیرِ لب، آیاتِ مریم را
@ghararenokary
من از نفس افتادهام، بدجور دلتنگم
عطرِ گلاب و دودِ اسپندِ محرم را
شاعر: #عادل_حسین_قربان
@ghararenokary
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
علیه السلام
#اطلاع رسانی
#محرم
#امام_حسین
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
#پیشواز_محرم
چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من
چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد
@ghararenokary
چه قدر شور دلم زد به ماه غم نرسم
به زیرسایه این بیرق و علم نرسم
به شوق این دهه ی شور وماتمت آقا
تمام سال شمردم همه نفس ها را
چگونه شکر بگویم که باز گریانم
شبیه زلف پریشان تو پریشانم
تمام ترس من این بود با دلی حیران
شب رقیه نباشم میان گریه کنان
امان دهید خودم بین روضه میمیرم
شب ششم جگرم را به دست میگیرم
برای روضه هفتم چه نذرها کردم
که لای لای بخوانم به دور اوگردم
سپرده ام به دو دستم کند گریبان چاک
برای آن همه اکبر که اوفتاده به خاک
میان روضه سقا که جان به لب آید
شبیه دخترکان تو لطمه خواهم زد
به چشم گفته ام از اشک پر کند مشکی
مگر ز شرم نریزد دگر عمو اشکی
شب دهم نفسم را دگر نمی خواهم
برای شام عزایت سحر نمیخواهم
تمام حاجتم این است تا که ظهر دهم
جنازه ام برود روی دوش این مردم
همان زمان که سماوات بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
میان خیل شغالان فتاد چون شیری
یکی به نیزه زد و دیگری به شمشیری
@ghararenokary
همه زدندو سپس شمر آمد و خنجر
نشست روی ورق های مصحف پرپر
برید سر زتنت با دوازده ضربه
جداشد اخر سرعرش از تن کعبه
شاعر: #موسی_علیمرادی
@ghararenokary
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
علیه السلام
بار گزاری اشعار و نوحه های
دهه اول محرم
هر روز
@ghararenokary
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
هرکس به ماتم تو نشست و عزا گرفت
در پیشگاه حضرت داور بها گرفت
ای علتِ وجود ، سلیمانِ کربلا
از برکت تو بود که عالم صفا گرفت
@hosenih
ای خوش به حالِ نوکرِ تو با دوقطره اشک
مشمولِ لطف فاطمه شد ، کربلا گرفت
آقا اگر اجازه دهی روضه خوان شوم
کز روضه تو خضر نبی هم بقا گرفت
**
مقتل نوشته تکیه به نیزه زدی و بعد ...
تیری رسید و در وسط سینه جا گرفت
مقتل نوشته شمر به گودال آمد و
در دستِ خود محاسنِ سرخِ تو را گرفت
@hosenih
با چند ضربه ای سرتان را برید و بعد
آن را به پیش دیده خیر النسا گرفت
با چه مصیبتی پسرت زین العابدین
بر دور قطعه قطعه تنت بوریا گرفت
شاعر: #یونس_وصالی
@ghararenokary
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
محرم آمده و گوش جان که بسپاری
شنیده میشود از هرکجا حسین حسین
@hosenih
محرم آمده قد قامت العزا بشنو
بخوان به مأذنه: حیّ علی حسین حسین
کتیبه سینهزن و باد نوحهخوان شده است
صدای زمزمه بادها حسین حسین
ز عرش پیرهنی خونچکان شد آویزان
چکیده در همه عرش خدا حسین حسین
ملک نشانی خون خدا گرفت ز خاک
صدا بلند شد از کربلا: حسین! حسین!
یکی شدند سیاه و سپید در بزمش
دلیل وحدت شاه و گدا حسین حسین
همه اهالی یک ملتاند سینهزنان
سرود ملی اهل عزا حسین حسین
علی علیست اگر ذکر شور و مستی ما
شده دم غم ما ذکر یا حسین حسین
عجب غمیست به نامش، هرآنکه گفت بسوخت
که کرده یکسره آتش به پا حسین حسین
گذشت عمر به زیر کتیبههای غمش
هزار شکر شدم پیر با حسین حسین
لبم به ذکر دگر وا نمیشود چه کنم؟
شدهست با لب من آشنا حسین حسین
ز لطف اوست کزو نام میبرم، ور نه
من خراب کجا و کجا حسین حسین
@hosenih
گریست دیدهٔ ناپاک من هم از داغش
از آنکه زنده کند مرده را حسین حسین
خوشا به بزم عزایش که یکصدا گویند
از ابتدا همه تا انتها حسین حسین
شاعر: #محمود_حبیبی_کسبی
@ghararenokary
#ورود_کاروان_به_کربلا
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
همه در حالت سفر از خود
همه بیتاب چون نسیم سحر
همه دلباخته چو پروانه
همه بر پای شمع، خاکستر
پدران از تبار ابراهیم
مادران از قبیلهٔ هاجر
عارفانِ قبیلهٔ عرفات
شاعران عشیرهٔ مشعر...
@hosenih
سروهایی به قامت طوبی
چشمههایی به پاکی کوثر
همرکاب حماسههای عظیم
در گذر از هزار و یک معبر
در دل و جانِ كاروان اکنون
میتپد این نهیب، این باور:
نكند شوكران شود معروف!
نكند نردبان شود منكر!
مرحبا بر سلالهٔ زهرا
هان! «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَر»
میسزد حُسن مَطلعی دیگر
وقت وصف عقیله شد آخر
در نزولش ز منبر ناقه
خطبهخوانِ حماسه، آن خواهر
شد عصا، شانهٔ علیاكبر
پای عباس، پلهٔ منبر
سرزمین، سرزمین گلها بود
پهنهٔ عشق! وه چه پهناور!
شد پدیدار صحنهای دیگر
کشتی نوح بود و موج خطر
ناگهان در هجوم باد خزان
كنده شد برگههایی از دفتر!
کاش دستان باد میشد خشک
کاش میشد گلوی گلها تر!
كیست مردی كه میرود میدان
كه ندارد به جز خودش لشکر؟!
ترسم این داغ شعلهور گردد
مثل آتش که زیر خاکستر...
آه! از زین، روی زمین افتاد
پارهٔ جان احمد و حیدر
و زنی روی تل برای نبی
صحنه را میشود گزارشگر
كه ببین جای بوسههای شما
شده سرشار بوسهٔ خنجر!
میبَرَند از تن عزیز تو جان
میبُرَند از تن حسین تو سر
@hosenih
آن طرف صحنهٔ شگفتی هست
نه! بسی صحنه هست شرمآور
رفته از پای دختران خلخال!
رفته از دست مادران زیور!
كاروان میرود به كوفه و شام
کاروان میرود به مرز خطر
كاروان میرود ولی خالیست
جای عباس و قاسم و اكبر
کاروان جاری است در تاریخ
کاروان باقی است تا محشر...
شاعر: حجتالاسلام #جواد_محمد_زمانی
@ghararenokary
#ورود_کاروان_به_کربلا
شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد
شش ماه آمد بر دلش مرهم بگیرد
اما رسیده مجلس ماتم بگیرد
جایی که دلها را غم عالم بگیرد
حق دارد این خانوم قلبش غم بگیرد
این کیست این نامی نفسگیر است زینب
این کیست معنای تفاسیر است زینب
بالاتر از درک تعابیر است زینب
او کاف و هاء و یاء تقدیر است زینب
باید که شام و کوفه را باهم بگیرد
@hosenih
با محملی که راهدار آن خلیل است
با کعبهای که پردهدارش جبرئیل است
با پردهای که آفتاب آنجا دخیل است
بر ناقهای که تحت فرمان کفیل است
بانو رسیده پهنهی عالم بگیرد
تا کربلا تا کربلا را دید زینب
آمد سرش از آنچه میترسید زینب
بعد از حسن هرگز نمیخندید زینب
گرچه به این عالم نفس بخشید زینب
میگفت غم راهِ نفسهایم بگیرد
آنقدر دارد دلهره شاید بمیرد
راحت نمیگردد فقط باید بمیرد
پایش بر این صحرا اگر آید بمیرد
اکبر اگر این پرده بگشاید بمیرد
باید که دستش را علی محکم بگیرد
عباس زانو زد رکابش را گرفته است
اکبر دو دست مستجابش را گرفته است
حالا حسینش اضطرابش را گرفته است
با خواهرش دور رُبابش را گرفته است
بابا زِ چشم دختران شبنم بگیرد
عباس علم کوبید یعنی شیر اینجاست
یعنی که صاحب صولتِ شمشیر اینجاست
یعنی علی یعنی دَمِ تکبیر اینجاست
یعنی به مرگِ بی رگان تعبیر اینجاست
در پیش خانوم است تا پرچم بگیرد
سینه سپر کرده سواری را نبیند
قد راست کرده نیزهداری را نبیند
تا چادر خانوم غباری را نبیند
دامان طفلان ردِ خاری را نبیند
با تیغ خود ذکر هوالاعظم بگیرد
فرمود با بانو امیر کربلا من
با مرتضی تا مرتضی یا مرتضی من
پیش تو خاک و پیششان واویتلا من
هرقدر لشگر هرقَدَر نامرد با من
با غم بگو دارد جگر راهم بگیرد
اما هزاران بار غم را دیده زینب
از کودکی دست قلم را دیده زینب
پیشانی و ضرب علم را دیده زینب
بی او حرامی و حرم را دیده زینب
پنجاه سال این نوحهها را دم بگیرد
@hosenih
در زیر لب میگفت با تکرار ای وای
از قتلگاه و تل و چشمِ تار ای وای
از ازدحام و خنده و انظار ای وای
از شعله و از خیمه و اشرار ای وای
دور مرا نامرد و نامحرم بگیرد
دارد دعا طفلی زِ محملها نیافتد
یا که حسینش پیش قاتلها نیافتد
تا که سرش دست اراذلها نیافتد
تا که تنش بین قبایلها نیافتد
تا در بغل آن پیکر درهم بگیرد
شاعر: #حسن_لطفی
@ghararenokary
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#غزال
دختر چه میخواهد؟
جز کنج آغوش پدر دیگر چه میخواهد؟
جز دیدن بابا
مرهم برای سینهی مضطر چه میخواهد؟
با گریه میگوید؛
حالا رقیه با سر او هرچه میخواهد
خلخال یا معجر؟
من که نفهمیدم پدر، آخر چه میخواهد!
بابا نمیدانم!
ازجان من این زجر زجرآور چه میخواهد؟
پس کو عمو عباس؟
بر نیزه راس اکبر و اصغر چه میخواهد؟
@hosenih
پایش ورم دارد
درد زیادی با خودش در هرقدم دارد
با اینکه کمسن است
اما شبیه عمّه زینب قد خم دارد
شبها نمیخوابد
آنقدر که در سینهاش احساس غم دارد
آنقدر هم بد نیست
این موی آشفته فقط یکشانه کم دارد
در زیر چشم خود
ارثی کبود از مادر اهلحرم دارد
دشمن نبرده؟ نه!
بخشید النگو را خودش از بس کرم دارد
@hosenih
بغض گلویش را
میخورد تا میدید روی نی عمویش را
در کوچهوبازار
با آستین پاره میپوشاند مویش را
بردند شامیها
با آن لباس پارهپاره آبرویش را
از رنگ رخساره
میفهمد آخر هرکسی راز مگویش را
خیلی دلش تنگ است
دوری بابا تنگ کرده خلقوخویش را
دندانش افتاده
سیلی عوضکردهست روی خندهرویش را
@hosenih
پَر دردسر دارد
وقتی که سنگین میشود سر، دردسر دارد
خواهر اگر باشد
بین شلوغی هی برادر دردسر دارد
مویی که میسوزد
وقتی که باشد زیر معجر دردسر دارد
اصلا چه بهتر سوخت
القصه در بازار کمتر دردسر دارد
القصه در بازار
فهمیدهام خلال و زیور دردسر دارد
القصه در بازار
در ازدحام چشم، دختر دردسر دارد...
شعر از گروه ادبی #یاقوت_سرخ
انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
@ghararenokary
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#محاوره #زمزمه
ای که خورده گره به روضه ی تو
زندگی و تمومِ باورهام
با تو از کودکی،بزرگ شدم
افتخارم اینه تویی آقام
مادرم تا مُحرمت میشد
پیرهنِ مشکی مو تنم میکرد
زیر لب،با صدای جانسوزی
یادی از شعر محتشم میکرد
@hosenih
شعرِ (باز این چه شورش است...)حسین!
شورشی در دلم بپا کرده
این دلی که شکسته مثل سرَت
طلبِ دشتِ کربلا کرده
منو تنها نذاری آقاجان
ای رفیق همیشگیم...حسین
من به غیر از تو، رو به کی بزنم؟
ای سراپای زندگی م...حسین
چاییِ روضه هات چه شیرینه
طعمش از بچگی تو خاطرمه
طعم احلی من العسل داره
نذریِ هیأتت ،برای همه
دستای کوچیکم، همون اول
واسه ی داغ تو،به سینه زده
خوش بحالم که چشمای خیسم
واسه تو گریه کردن و بلده
@hosenih
نام تو زنده کرده ما رو ولی
داغ هر روضه ، میکُشه ما رو
با همین زندگی به عشق خودت
نمیخوایم آرزوی دنیا رو
منو تنها نذاری آقاجان
ای رفیق همیشگیم...حسین
من به غیر از تو،رو به کی بزنم؟
ای سراپای زندگی م...حسین
شاعر: #عارفه_دهقانی
@ghararenokary
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#زمزمه #محاوره
چرا دیر اومدی پیشم؟
دخترت رو دوست نداری؟
انتظارشو نداشتم
که بری و جام بذاری
چرا اینقدر پریشونی؟
الهی دورت بگردم
کاشکی دستام کمی جون داشت
موهاتو شونه می کردم
@hosenih
از همون وقتی که رفتی
دل دخترت کبابه
چرا تا رسیدی بابا
بوی نون گرفت خرابه؟
من غذا نخواسته بودم
بس که از زندگی سیرم
بغلم نکردی؟…باشه
من تو رو بغل می گیرم
نمیگی که دخترت رو
چرا با خودت نبردی؟
لااقل بگو بابایی
منو دست کی سپردی؟
چادرم تو صحرا گم شد
اما روسریم نیفتاد
گوشوارم رو پس می گیرم
عمه قولشو بهم داد
روسریم یخورده سوخته
غم نخور عیبی نداره
عموم از سفر که برگشت
یدونه نوشو میاره
چی میشه بازم بخندی؟
دلم از غصه رها شه
دندونم شکسته، اما
شیریه…غمت نباشه
شب خرابه سرده، اما
هرجوری شده میخوابم
خاکی ام؟ عیبی نداره
نوه ی ابوترابم
اینا چیزی نیس بابایی
همشون میگذره میره
اما چند روزه کلافم
زبونم همش میگیره
دخترت شیرین زبون بود
بود ولی از این به بعد نیست
بخدا جواب اشکام
خنده های ابن سعد نیست
@hosenih
تا زمانی که تو شامم
حال و روز من همینه
یا پیشم بمون بابایی
یا که باز بریم مدینه
نه…دیگه طاقت ندارم
بعیده این گره وا شه
دخترت میخواد بمیره
دعا کن حاجت روا شه
شاعر: #سیدجعفر_حیدری
@ghararenokary
#حضرت_رقیه_س_شهادت
رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی
گفتم غریبی، نه غریبی چاره دارد
آه از یتیمی ای پدر، آه از یتیمی!
@hosenih
من بودم و غم، روز روشن، شهر کوفه
روی تو را بر نیزه دیدم، دیدم از دور
در بین جمعیت تو را گم کردم اما
با هر نگاه خود تو را بوسیدم از دور
من بودم و تو، نیمهشب، دروازهٔ شام
در چشم من دردی و در چشم تو دردی
من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم
تو گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی
در این زمانه سرگذشت ما یکی بود
ای آشنای چشمهای خستهٔ من
زخمی که چوب خیزران زد بر لب تو
خار مغیلان زد به پای خستهٔ من
@hosenih
ای لاله! من نیلوفرم، عمه بنفشه
دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمیگیرم سراغی
شاعر: #سیدمحمدجواد_شرافت
@ghararenokary
#حضرت_رقیه_س_شهادت
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
@hosenih
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم...
قرار من و تو شبی در خرابه
پیِ گنج را کنج ویران بگیرم...
@hosenih
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم
شاعر: #محمد_رسولی
@ghararenokary
#حضرت_رقیه_س_شهادت
خودم را میکِشم سویت دو پایِ ناتوان را نَه
غمم از یاد بُردم طعنههای کودکان را نَه
سرِ تو رفت و قولت نه یقینم بود میآیی
به عمه صبر دادی دخترِ شیرینزبان را نَه
@hosenih
تمام دختران خوابند زیرِ چادرِ عمه
یتیمت را ببر سربارم اما عمهجان را نَه
خداصبرت دهد دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم زخم زبان را نَه
شنیدم غارتت کردند و عُریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم خصوصا ساربان را نَه
حلالت میکنم ای تازیانه سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار اما خیزان را نَه
همینکه چوب میخوردی لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نَه
طنابی در تمام شهر دورِ گردنِ ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نَه
گذشتم با مکافات از حراجیِ یهودیها
من عادت داشتم بر درد ، درد استخوان را نَه
@hosenih
به من برمیخورَد ما سفرهدارِ عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ اما تکه نان را نَه
اگرچه کودک و پیرش هولم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرِزنان را نَه
شاعر: #حسن_لطفی
@ghararenokary
#حضرت_رقیه_س_شهادت
میکشم روی زمین پای پر از آبله را
تا میان من و تو کم کنم این فاصله را
سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور
فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را
کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند
بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را
@hosenih
جان من فکر نکن قافیه را باخته ام
خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را
بین بازار به اشکم همه میخندیدند
دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را
کاش بودی و مرا باز بغل می کردی
کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را
عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟
غیرت الله بیا ختم کن این غائله را
عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم
مادری کرد ، که آرام کند قافله را
خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند
شام حس کرد دم صحبت او زلزله را
راستی واژهی "یابن طلقا" یعنی چه؟
عمه آتش زده این سلسله ی باطله را
@hosenih
او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند
دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را
حسم این است که من دردسر قافله ام
کاش با خود ببری دردسر قافله را
می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی
می کشم روی زمین پای پر از آبله را
شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
@ghararenokary
#حضرت_رقیه_س_شهادت
خودم را میکِشم سویت دو پایِ ناتوان را نَه
غمم از یاد بُردم طعنههای کودکان را نَه
سرِ تو رفت و قولت نه یقینم بود میآیی
به عمه صبر دادی دخترِ شیرینزبان را نَه
@hosenih
تمام دختران خوابند زیرِ چادرِ عمه
یتیمت را ببر سربارم اما عمهجان را نَه
خداصبرت دهد دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم زخم زبان را نَه
شنیدم غارتت کردند و عُریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم خصوصا ساربان را نَه
حلالت میکنم ای تازیانه سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار اما خیزان را نَه
همینکه چوب میخوردی لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نَه
طنابی در تمام شهر دورِ گردنِ ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نَه
گذشتم با مکافات از حراجیِ یهودیها
من عادت داشتم بر درد ، درد استخوان را نَه
@hosenih
به من برمیخورَد ما سفرهدارِ عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ اما تکه نان را نَه
اگرچه کودک و پیرش هولم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرِزنان را نَه
شاعر: #حسن_لطفی
@ghararenokary
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
ما را برای روضه، مادر اگر خبر کرد
دارم یقین دعای صاحب زمان اثر کرد
هرچند پر گناه و پر اشتباه بودیم
آن قدر مهربان بود آقا به ما نظر کرد
@hosenih
وقتی که پشت کردند بر ما تمام عالم
خیلی حمایت از ما فرزندها پدر کرد
هر کس تلاش کرده، جز در رضای مهدی
در بندگی عقب ماند، در زندگی ضرر کرد
ای کاش تا ببینیم در این دو ماه روضه
شام فراق ما را شمس رخش سحر کرد
دیگر وصال جنت را آرزو ندارد
هر کس به اذن آقا تا کربلا سفر کرد
خشکیده بود چشمم، لطف امام عصرم
چشم مرا میانِ بزم حسین، تر کرد
**
قربان آن شکافِ پیشانیِ شکسته
سنگی زدند و ما را آن سنگ خونجگر کرد
@hosenih
تیری که حرمله بر قلب مطهرش زد
آنقدر اذیتش کرد، خارج ز پشت سر کرد
فرمود قاتل من آن دو خلیفه هستند
مجروح بود و یاد زهرا به پشت در کرد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
@ghararenokary
#حضرت_رقیه_س_شهادت
در اوج کودکی از زندگیْت سیر شدی
سه سال فاطمه بودی، چقدر پیر شدی
@hosenih
گناه کرده به فرض محال اگر پدرت
تو که گناه نداری، چرا اسیر شدی؟
همین که با سرِ بر نیزه گفتگو کردی
به ضرب سیلی نامرد سربهزیر شدی
عمو کجاست که بر شانهاش تو را ببرد؟
در این میانه اگر خسته از مسیر شدی
دمی جدا نشدی این سه سال از بابا
امان از آن دم آخر که ناگزیر شدی
چقدر پیش خدا شأن و منزلت داری
که هرکه رو به تو انداخت دستگیر شدی
@hosenih
برای بردن تو با سر آمدهست حسین
میان خیل شهیدان تو بینظیر شدی
شاعر: #علی_سلیمیان
@ghararenokary
#محرم_۱۴۰۱
#شب_اول
#زمینه
بند 1⃣
نشد بمونم سر قرارم
محاله دیگه دووم بیارم
اینجا کسی رو حرفش نیست دلشوره دارم
کوفه نیا که اصلا حیا ندارن
داغ تو رو دل خواهرت میزارن
با همدیگه قراراشونو گذاشتن
برای کشتنت خیلی بی قرارن
کوفه نیا و صرف نظر کن برگرد برگرد برگرد
از خونواده دفع خطر کن برگرد برگرد برگرد
نیرنگ کوفه رو بی اثر کن برگرد برگرد برگرد
بند2⃣
حرمله اینجا چش انتظاره
بزرگ و کوچیک براش نداره
مطمئنم برا کشتنت کم نمیزاره
اینجا برای تو نقشه ها کشیدن
برای اسبا نعل تازه خریدن
این آدمایی که من دیدم تو کوفه
برای درهمی دینشونو میدن
هم دردی اینجا فرض محاله برگرد برگرد برگرد
خون تو واسه اینا حلاله برگرد برگرد برگرد
آقا تو رو به جان سه ساله برگرد برگرد برگرد
بند3⃣
غریب کشی یک مرام اینجا
رحم و مروت نداره معنا
خیلی گرفته کار و بار نیزه فروشا
چیزی که اینجا پیدا نمیشه مرده
دلای مردمش خیلی سخت و سرده
دیدم یکی از همین حالا برای
عبای تو پی مشتری میگرده
دست مخدرات و بگیر و برگرد برگرد برگرد
دارن تو سینه بغض غدیر و برگرد برگرد برگرد
هرجور شده دوباره مسیر و برگرد برگرد برگرد
شعر و سبک: #امیر_آهمند
⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️
http://Rubika.ir/tekyenokari
@ghararenokary
#محرم_۱۴۰۱
#شب_دوم
#زمینه
بند1⃣
بهار نوکری اومد از راه
یه ساله که منتظرش بودم
رنگ و بوی شهرو عوض کرده
عطر عزا و سرخیه و پرچم
برپا شد
بزم نوکرای ارباب
خیمه ی عزای ارباب
اومده بازم محرم
زهرا باز
برای همه دعا کرد
گریه کنارو صداکرد
غوغا شده توی عالم
عرش خدا رو سیاهی زدن
انبیا هم از بهشت اومدن
ذکر ملائک حسین بی کفن
السلام علیک یا ابا عبدالله
بند2⃣
قافله ی حضرت ثاراالله
دیگه رسید به منزل آخر
ابراهیم کرب و بلا داره
میاره اسماعیلشو مشعر
صحرارو
میبینه و میکشه آه
رولبشه انا لله
داره میشنوه صداشو
زینب هم
میخونه با چشمای تر
الهی بمیره خواهر
نبینه غم داداشو
قافله سالار جلو خیمه ها
روضه میخونه با سوز ونوا
اعوذ باالله من الکربلا
السلام علیک یا اباعبدالله
بند3⃣
آهسته داره زیر لب میگه
وعده گاه من و خدا اینجاست
نزدیکه اون روزی که مببینم
دورو بر زینب من غوغاس
من هر روز
صدقه کنار میزارم
برای روزی که دارم
زینب و اسیر میببینم
ای وای از
روزی که به غم میشینه
سرم و روی نی میبینه
دلنگرون همینم
میمونم اون روز زیر دست و پا
میمونم اون روز توی کربلا
میره اسارت با نامحرما
السلام علیک یا اباعبداالله
شعر و سبک: #حسین_نوری
⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️
http://Rubika.ir/tekyenokari
@ghararenokary