eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
800 عکس
53 ویدیو
113 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
💠غزل 💠 از شاعـر گرانقدر گروه شـــــاعران جواز نوکـــــرۍ ⭐️احسان نرگسی ⭐️ ➖➖➖ باز باید سر کنم با خاطرات اربعین خاطرات گریه در صحن یل ام البنین از مرور خاطراتش نیز لذت می برم می نشستم رو به ایوان امیرالمومنین خوب یادم هست هرموکب که رفتم پهن بود زیر پای زائرانت بالِ جبریل امین با چه شوقی تاول پاهای خود را می شمرد زائری که بود گویا با ملائک هم نشین دسته دسته وارد کرببلایت می شدیم گوئیا بودیم دستان خدا در آستین این سفر تا کربلا ای کاش برگشتن نداشت هاتفی می گفت با ما: "فادخلوها خالدین" من تمام سال را با اربعینت زنده ام ادعایی هم ندارم؛ عاشقی یعنی همین *** با زبان تازیانه هیچکس صحبت نکرد در میان راه هر جایی که میخوردم زمین ➖➖➖ ❌ انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.❌ 🔆 تخصصی ترین کانال سبک و شعر مخصوص ذاکرین 1️⃣ لینک کانال تلگرام 👉 t.me/javazenokari 2⃣ لینک کانال ایتا 👉 eitaa.com/javazenokari 3⃣ آدرس صفحه اینستاگرام 👉 https://www.instagram.com/@javazenokari 🔹 گروه فرهنگی شاعـــــران جواز نوکـــــرۍ 🔸 ❤️ در انجام بهتر بارگذاری مطالب خواهشمندیم نظر خواهی را انجام دهید. @ghararenokary
السّلام علیکم يا اهل بیت النبوه بارگزاری اشعار و نوحه های شهادت پیامبر اکرم شهادت امام حسن مجتبی شهادت امام رضا علیهم السلام @ghararenokary
خورشید به سوگ مصطفی می گِریَد مهتاب به داغ مجتبی می گِریَد در مشهد دل کرب و بلایی برپاست شیعه به شهادت رضا می گِریَد شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
ز درد اندکِ خود، یاد غمهای تو می افتم ز شرمِ کوهِ غمهای تو بر پای تو می افتم غمِ ما و پریشانیِ تو! عیب از قیاسِ ماست چنین کاهی ز غم، گاهی به دریای تو می افتم نه آن مورم که از مُلکِ سلیمانی گریزانم من آن گَردم که بر گِردِ قدمهای تو می افتم @hosenih ز هر کس خواستم امداد، خود نالان تر از من بود چه بهتر اینکه در دامانِ ماوای تو می افتم تو گفتی یادِ من باشید قدرِ جرعه ی آبی چقدر ای باوفا کم در تمنای تو می افتم تو را رنجانده ام از خویش، با انبوهِ عصیانم به هر غفلت، ز چشمانِ تماشای تو می افتم توقع کردی و من، بی توجه کارِ خود کردم اگر این است رفتارم، ز سودای تو می افتم بتو هر روز و شب، لبیک هایم را بدهکارم زبانم لال، اینسان از تولای تو می افتم ترا با اینهمه غم، باز تنها می گذارم من رَوَم گه، سوی خویش و از تسلای تو می افتم مرا تنهای بخود مگذار در تاریکیِ ایام ‌که من از طاعتِ امروز و فردای تو می افتم کنون ماهِ صفر را می گذارم پشتِ سر، اما چه دانم من، که دارم از قضایای تو می افتم □ □ □ میان کوچه های دردسر سازِ پریشانی بیاد کوچه ی پر دردِ غمهای تو می افتم @hosenih صدای مادرت از کوچه می آید چرا، آقا در این ایام، یادِ لعنِ اعدای تو می افتم غمِ تو هیچ پایانی ندارد، هیچ شادی نیست مگر صبح فرج، روزی که در پای تو می افتم مرا هم با شهادت آشتی ده، یوسف زهرا خوش آنروزیکه، بی سر بر قدمهای تو می افتم شاعر: محمود ژولیده @ghararenokary
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ وصف تو را خدا به بیانی رسا نوشت روز ازل به یمن شما « هَل اَتی » نوشت زیباترین قصیده ی خلقت کلید خورد آن جا که استعاره ی چشم تو را نوشت @hosenih هفت آسمان خلاصه ی « وَالشّمس » روی توست دیباچه ی فروغ تو را « والضّحی » نوشت وقتی که در جهان به تجلّی در آمدی اسرار « یا» و «سین » تو را در خفا نوشت منظور خلقتی و خداوند از ابتدا نام تو را به دفتر خود مبتدا نوشت آن گاه آیه آیه تو را منتشر نمود تشریح انبعاث تو را در حرا نوشت نوری شد و تمام تو را در خودش سرود در «نَجم » و «دَهر » و «نور » و « دُخان » بر ملا نوشت آن قدر خوب و پاک و زلالی که دست حق یک پرده از مقام تورا در «کسا» نوشت @hosenih محمودِ آفرینش و اسم تو را خدا در هر کجا نوشت یقیناً به جا نوشت شرح تو را خدا به بیانی دگر نوشت تو خوبِ خوب بودی و او خوب تر نوشت ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به مهربانی و دست کریم شهرت داشت برای مردم بی رحم نیز رحمت داشت سه سال هسته خرما مکید و راضی بود بزرگ بود ولی اینچنین ریاضت داشت @hosenih ز دشمنان خودش بارها عیادت کرد شبیه دوست به بیگانه ها عطوفت داشت کمک به پیر زمینگیر و کودکان میداد اکرچه کون و مکان را همه به خدمت داشت چقدر سنگ زدند و چقدر زخمی شد صبور بود دراین راه و استقامت داشت به ذولفقار علی تکیه داشت وقت خطر نبوتش همه جا تکیه بر ولایت داشت هرآنچه درشب معراج دید فاطمه بود زمان بوسه به دستش هوای جنت داشت @hosenih حسین را بروی شانه های خود میبرد برای بردن او نیت عبادت داشت همیشه خواند ز کوچه ز عصر عاشورا میان خانه خود روضه داشت هیئت داشت ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم بر او محبت می کند پیغمبر اکرم ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم با دست خود مزد تمام سینه زن ها را امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم ! سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟ فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند @hosenih هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله آتش مجسم می شود بعد از رسول الله روزی صحن پاک چشم مادر سادات باران نم نم می شود بعد از رسول الله مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله حتی بلای جان زهرای عزادارش مسمار در هم می شود بعد از رسول الله تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله خورشید روی حضرت حوریه تاریک از سیلی محکم می شود بعد از رسول الله دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا قحطی آدم می شود بعد از رسول الله پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله مقتل ببیند زینت دوش پیمبر را هی از تنش کم می شود بعد از رسول الله سرتابه پایش را محمد بوسه باران کرد افسوس درهم می شود بعد از رسول الله بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد ⏹ @ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ هرکجا حرف شما آمد سعادت دیده ایم ما چه رحمت هایی از آقای رحمت دیده ایم بیشتر نام تو روی بچه های ماست چون بیشتر از هرکسی از تو محبت دیده ایم @hosenih چشم تو اسلام شد ما نیز تسلیمش شدیم در نگاه تو کرامت بی نهایت دیده ایم از یهودی ها عیادت کردی ازماهم بکن با چه شوقی شب به شب خواب عیادت دیده ایم تو امینی پس دل ماهم امانت پیش تو سربه راهش کن که از غفلت خسارت دیده ایم سیرمان کن باهمان یک تکه نان سفره ات از همان رزق کمت هم خیر و برکت دیده ایم سیزده خورشید دیگر جلوه خورشید توست مصطفی را ماهمه در چند نوبت دیده ایم @hosenih اسم زیبای تورا گفتیم و گفتی یاعلی از شما جز گفتن از حیدر به ندرت دیده ایم دختر مظلومه ات امشب سه جا دارد عزا او مصیبت دیده پس ماهم مصیبت دیده ایم ⏹ @ghararenokary
در آن روزیکه عالم تیره میشد غمِ عالم به زهرا چیره میشد پیمبر روحِ خود تسلیم میکرد به جانان جانِ خود تقدیم میکرد شیاطین زمزمه آغاز کردند ستم بر فاطمه آغاز کردند همانکه نقشه ی قتل نبی داشت به فکرش فتنه ی حذف علی داشت @hosenih سقیفه ابتدای ماجرا نیست! سخن از فتنه ی زنها چرا نیست؟ یقیناً چند خانه آنطرف تر زنانی از زنانِ فتنه پرور پدرها را چنان تسخیر کردند که بغض و کینه را تکثیر کردند هر از گاهی پدرها را چو شیطان نهیبی میزدند آن کینه ورزان که از قدرت هر آنچه هست دارید! چرا پس دست روی دست دارید؟ نبی را ابتدا بُهتان بگوئید ز هذیان گوئی اَش چندان بگوئید نبوت را ز ریشه سست باید خلافت خودبخود در دست آید سران را از قبائل جمع سازید به اصلِ وحی بی وقفه بتازید کنید ایجاد، شورایی شبانه به چنگ آرید رأیی مخفیانه پیمبر رفت ! حیران از چه هستید به حذفِ دین، پریشان از چه هستید علی مشغول کارِ غسل و کفن است یقیناً تا سحر مشغول دفن است خلافت را محک آرید تا صبح بهانه از فدک آرید تا صبح علی مأمور بر صبر و سکوت است از او باشید خاطر جمع ، دربست اگر دیدید زهرا را صدا کرد پس او را از علی باید جدا کرد اگر دیدید حالش روبراه است هراسی نیست ، زهرا پا به ماه است اگر هم کرد قدری بی قراری به سیلی بشکنید آن پایداری به بیت وحیِ او هیزم بیارید به همره، جمعی از مردم بیارید بنای شعله بر بیتش گذارید تنِ او را به ضربِ در سپارید نترسید اصلاً از سقط جنینی نلرزید از پیِ فضه خذینی در این فرصت به قصدِ حذف حیدر بگیرید انتقام بدر و خیبر @hosenih ببندید از گلویش ریسمان را نپندارید عذابِ آسمان را بَرید او را به مسجد با اهانت بگیرید از علی چندین ضمانت جوابِ شیونِ زهرا و غیره غلافِ قنفذ و تیغِ مغیره پس از آن با خیال راحت از او علی میماند و یک بیعت از او شاعر: @ghararenokary
از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد توحید روضه خوان شد، کوثر به گریه افتاد از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد‌‌‌... می سوخت آن چنان که بستر به گریه افتاد @hosenih وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر" جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می سوخت آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش... آن قدر ناله سر داد، تا در به گریه افتاد بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد @hosenih با قد خم رسید و در بین قتلگه دید... فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..." تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد شاعر: @ghararenokary
قد رعنای رسول الله آخر سر شکست پایه های عرش از این داغِ درد آور شکست رحمةٌ للعالمین بود و مصیبت ها چشید صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست @hosenih جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست فتنه ی آن دو یهودی عاقبت کاری شد و... ... زهر آتش زد به جان او، دل دختر شکست گوشه ای از شهر غوغای سقیفه شد بلند جسم او جان داشت اما حرمت منبر شکست خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است مردکی پرخاش کرد و قلب پیغمبر شکست بال خود را بست و سوی عرش اعلی پر کشید سخت تنها شد امیرالمؤمنین، حیدر شکست بعد پیغمبر شرر بر خانه ی عصمت زدند در میان غربت این شهر نیلوفر شکست در میان دود و آتش با لگد بر در زدند در شکست و سر شکست و حرمت مادر شکست بار شیشه دارد این بانو کمی آرام تر پشت در اصلا چه شد آیینه سرتاسر شکست @hosenih پیش چشمان ولی الله زهرا را زدند پیش همسایه غرور فاتح خیبر شکست روز عاشورا که شد شبه پیمبر را زدند با شتاب نیزه، پهلوی علی اکبر شکست شاعر: @ghararenokary
السلام ای امین وحی خدا السلام ای وصیتت تقوا معدن خیر، رحمت سرشار ای پسر عمّ حیدر کرار آبروی همه بنی هاشم روح اسلام، یا ابالقاسم باطنِ آیه های قرآنی هرچه گویم فراتر از آنی ای مقرّب به صاحبِ معراج أنتَ بابُ الکَرَم، أنَا المُحتاج @hosenih گر نباشی شهید، یا احمد پس شهادت چه ارزشی دارد؟! چقدر حرص دین ما خوردی سنگ از روی بام ها خوردی تیره شد دیده ی محبانت در اُحد تا شکست دندانت کور دل ها به داغت افزودند سال ها فکر کشتنت بودند کرد نورت به تیرگی غلبه شام تاریکِ تنگه ی عَقبه حال از فتنه ی فلان و فلان جگرت آمده میان دهان همسرانت بلا به تو دادند زهر، جای دوا به تو دادند ننگ بر دختران لات و هبل پا مکش روی خاک، وقت اجل شعله بر سینه ات زده، ای ماه جمله ی "حَسبُنا کتابَ الله" به که گویم غمِ " لَیَهجُر" را بستنِ معدنِ پُر از دُر را باز هم دم بزن علی حق است بی علی هر مسیر مُنشَق است حسنِین اند مست آغوشت بنشان هر دو را سر دوشت دم آخر به گریه افتادی به علی حکم صبر را دادی حرف رفتن نزن رسول خدا باردار است دخترت زهرا می روی گریه اش عجیب شود بین شهر پدر، غریب شود شاید اصلا به او جسارت شد دخترت پشت در اذیت شد یک زمان در شرر بماند چه؟! دخترت زیر در بماند چه؟! @hosenih وقت غسلت سقیفه بر پا شد مرتضی یکه ماند و تنها شد در کنارت، چهار تن داری خوب شد لااقل کفن داری لب گشودی به حمد و ذکر و دعا نیزه داری نبود شکر خدا تا به لب نامِ آب را بُردی آب از دست مرتضی خوردی نور خورشید بر تنت نرسید اسب بر پشت و سینه ات ندوید شاعر: @ghararenokary
حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است @hosenih در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامی گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است @hosenih آنکه دنبال دوستان خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است شاعر: @ghararenokary
خوش بحال دلِ آنکس که گرفتارِ تو شد چشم بیمار تو را دیده و بیمارِ تو شد هدفَت بود بنا کردنِ وحدانیّت سجده آورد علی(ع)؛ یار وفادارِ تو شد @hosenih از خدا گفتی و کفار به تو طعنه زدند نگرفتی به دل و لطف و کرم کارِ تو شد زیرِ بارِ ستم و دشمنی و زخم زبان کمرت خم شد و اسلام بدهکارِ تو شد بعد تو دلهره افتاد به جانِ یثرب کعبه مشکی به تنش کرد و عزادارِ تو شد رفتی و باغ فدک مثل خلافت شد غصب دوّمی آمد و در کوچه طلبکارِ تو شد سخت سیلی زد و بد مزد رسالت را داد بد جسارت کرد و مایهٔ آزارِ تو شد بر سرِ فاطمه ات پیش حسن(ع) داد کشید به خدا بغضِ گلویش غم ِ سرشارِ تو شد @hosenih رفتی و سوخت سراپایِ حدیث ثقلین شعله ها باعث بیتابی بسیارِ تو شد پیرهن دوخت و نان پخت و فقط درد کشید با دلی خون شده آمادهٔ دیدارِ تو شد! شاعر: @ghararenokary
هی چشم می چرخانی اما گنبدی نیست گل دسته ای صحن و سرایی مرقدی نیست از نوحه خوان و خادم و زائر ردی نیست یک چندم باب الرضا رفت آمدی نیست زائر ندارد قدر انگشتان یک دست آقای ما اینگونه تنها و غریب است @hosenih خوابیدم و در خواب سقاخانه دیدم صحن و سرا و گنبدی شاهانه دیدم دور و برش شمع و گل و پروانه دیدم برخاستم از خواب یک ویرانه دیدم ای کاش قبر خاکی اش تعمیر می شد ای کاش خوابم زودتر تعبیر می شد ای کاش او هم مرقد و صحن و سرا داشت ای کاش یک گلدسته و گنبد طلا داشت ای کاش دنیایی شبیه کربلا داشت یا لااقل قدری برای گریه جا داشت ای به فدای غربتش جان و تن من یک شمع حتی بر مزارش نیست روشن جانم فدای او که غم بسیار دیده در کوچه‌ها با مادرش آزار دیده آثار خون را بر در و دیوار دیده هی داغ پشت داغ از مسمار دیده من شک ندارم مجتبی در کوچه جان داد تا دید مادر پشت در از پای افتاد جانم به قربانش که غم شد لشکر او در اوج غربت قاتلش شد همسر او ای شیعیان شد تیرباران پیکر‌او مِن‌ْ بعد وای از حال زار خواهر او در زوزه سگ ها صدای شیر گم شد آنقدر تیر آمد که روی تیر گم شد اما خدا را شکر این آقا کفن داشت یک تکه چوب تیر خورده روی تن داشت هنگام تشییع جنازه یک بدن داشت یا لااقل هنگام مردن پیرهن داشت وقت کفن دور و برش اقوام بودند در کربلا اما فقط احشام بودند @hosenih غصه نخور آقا که غم می بازد آخر مظلوم بر ظلم و ستم می تازد آخر دنیا به آل فاطمه می نازد آخر شیعه برای تو حرم می‌سازد آخر من شک ندارم مقصد این راه نور است ای همسفر برخیز ایام ظهور است شاعر: @ghararenokary
بلــند مـرتبه کرده ، خـدا مـقـام حسن رسیده بر همه‌ی عاشقان سـلام حسن خـدا از اول خـلقـت ، در اوج زیـبایی کشیده ماه جهان را به احترام حسن @hosenih چـه انبیای عـظامی ، بـزرگ سـاداتی ... نشسته اند سـر سفره ی طعام حسن مرام چشم کریمان به غیر بخشش نیست خدا کند که به ما هم ، رسد مرام حسن سر است از همه نسخه های انسان ساز صحیفه ای که نوشته ، بر آن پیام حسن خـدا غلامـی ما را ، زده به نام حـسین ولـی سِجلـدی ما را ، زده به نام حـسن هزار کرب و بلا خون ِ ظهر عاشوراست حماسه ای که نهفته است در نیام حسن چقـدر مـزه ی احـلی مـن الـعـسل دارد به زلف حضرت قاسم قسم قیام حسن که داده بر همه ی عـاشقان محبت او...؟! که ریخت در نفس شاعران کلام حسن...؟ گذشته سالهای زیادی از آن زمان اما گرفته بوی در و کوچه را مشام حسن چه‌دیده در وسط کوچه‌ها مگر آن روز که آب های گوارا ، شده حرام حسن @hosenih خوشا به حال دل من که نوکر اویم همه غلام حسینند و من غلام حسن برای آنکه تلافی ، شود غم ِ سیلی ... خدای من برسان ، روز انتقام حسن شاعر: @ghararenokary
حسن(ع) شدی که گدا فکر آب و نان نکند به غیر رو نزند...غصه را عیان نکند حسن(ع) شدی که بدانند خیلِ گمراهان خدا به عشقِ دعایت عذابشان نکند @hosenih کلام نافذ تو، تا که هست؛ این دل من- -هوای محفلِ عشاق و عارفان نکند محبتَت پر از اعجاز و مرد شامی را کسی به جز تو مسلمانِ مهربان نکند مدام از کرمت میرسد برایش خیر هر آنکه تکیه به احسانِ این و آن نکند @hosenih جزامیان و فقیرانِ دست-خالی را کسی به جز تو سرِ سفره میهمان نکند غریب و خسته و بی سرپناه خواهد ماند کسی که خانهٔ امنِ تو را نشان نکند! شاعر: @ghararenokary
به قصد قُرب فدایی شدن بس است فقط به پای شمع سحر،سوختن بس است فقط برای توشه ی روز قیامت نوکر دو قطره اشک عزای حسن بس است فقط شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
به شعله های سحرگاهِ "عشق"تن بدهند اگر به شب‌پَره ها اذن سوختن بدهند دو ماه گریه برای حسین کردم تا جوازِ اشک عزای حسن به من بدهند شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
حسن وجه است، وجه کردگارش همیشه بوده عالم ریزه خوارش صلاح کارها در اختیارش فلک چرخیده عمری بر مدارش جهان دارد امان در سایه سارش حسن را میوه ی دل خوانده خاتم سپس نامیده اش عقل مجسم عزیزش را بغل می کرد محکم به روی شانه می بردش دمادم چنان بوده پیمبر دوستدارش @hosenih ندارد صحن، گنبد هم ندارد رواقی مثل مشهد هم ندارد بمیرم رفت و آمد هم ندارد نه تنها اینکه مرقد هم ندارد ندارد سنگ قبری بر مزارش شده فریادهایش بی اجابت گرفته روزگارش رنگ غربت به او فرمانده اش کرده خیانت خیالش از خودی ها نیست راحت غریبه گشته حتی در دیارش مُعزّالمؤمنین، سهمش جفا شد جواب لطف هایش ناسزا شد نصیبش زهرِ در نیش عصا شد سر سجاده، بد حقش ادا شد! زمین افتاد با چشمان تارش به یاد کوچه و دیوارِ خونی به یاد چشم های تار خونی به یاد مادر و رخسار خونی به یاد داغی مسمار خونی شده گریه تمام روزگارش به سینه ریخت عمری مشکلش را غریبی برده حال منزلش را میان خانه دیده قاتلش را به که گوید حسن درد و دلش را؟! ربابی که ندارد در کنارش گرفته زهر از رخ، رنگ و رویش شده لب تشنه، می سوزد گلویش حسین آمد به چشم تر به سویش نظر کن تا ببینی رو به رویش میان تشت، داغ بی شمارش @hosenih میان تشت تا پاره جگر ریخت حسینش خاک ها را روی سر ریخت دل زینب به آهی شعله ور ریخت به دامن، اشک از چشمانِ تر ریخت حسن را دید وقت احتضارش خدا را شکر اینجا ساربان نیست عقیله هست... بین دشمنان نیست به دورش، حرمله خنده کنان نیست کنار تشت، چوب خیزران نیست خدا صبرش دهد در داغ یارش شاعر: @ghararenokary
با کار و دل و پای فلج رو کردیم از بهر گشایش و فرج رو کردیم اینجا همه با دست تهی، چشم پُر اشک بر روضه‌ی ثامن‌الحجج رو کردیم شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary