eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
803 عکس
53 ویدیو
113 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
چون سرو که بر زمین فتاد افتادی دلتنگ شدی یاد جواد افتادی مانند علی که سمت زهرا می‌رفت بر روی زمین تو هم زیاد افتادی * مامون چه نمود و تو چه دیدی ای وای کاین گونه به حجره‌ات رسیدی ای وای فهمید اباصلت چه آمد به سرت تا دید عبا به سر کشیدی ای وای * از بس که به حجره تو غریب آمده‌ای گردید بدل حجره به ماتمکده‌ای تا جان بدهی به خاک مانند حسین فرش کف حجره را کناری زده‌ای شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
در حجره دست و پا زد و یاد غریب کرد یاد حسین، کشته ی شیب الخضیب کرد رویش بخاکِ حجره که افتاد ناله زد یاد جمال خاکیِ خدالتریب ‌کرد @hosenih زهرِ جفا که بر جگرش، بد اثر گذاشت یادِ غریبیِ حسنِ بی حبیب کرد افتاد بر زمین، ز غمِ مادرش گریست لعنت بسی، به دومیِ نانجیب کرد □ □ □ آقای ما، که سفره ی روضه بنام اوست با خونِ دل روایتِ اِبنُ الشبیب کرد فرمود: پِلکم از اثرِ گریه زخم شد داغِ حسین، قلب مرا غم نصیب کرد وقتی کشید پیکر خود را به گوشه ای بهر جواد، گریه و صبر و شکیب کرد آمد پسر ، کنار پدر ، دیده تر ، ولی خود را برای غربتِ بابا طبیب کرد □ □ □ این ماجرا به کرب و بلا جورِ دیگر است بابای پیر بهر جوانش نهیب کرد @hosenih با ناله های یا ولدی، پیشِ پیکرش از سوزِ داغ، شور و نوایی عجیب کرد چون دید اشک خواهرِ مضطر در آن میان دستی بسر گذاشت و اَمَّن یُجیب کرد شاعر: @ghararenokary
بر سر کشیده است عبا حضرت رضا بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا آه از جگر بلند شد و مرثیه گرفت تا سر کشید جام بلا حضرت رضا @hosenih دلشوره های خواهر خود را زیاد کرد وقتی به زهر داد رضا حضرت رضا راهی نبود تا دم خانه که بارها افتاد بین کوچه ز پا حضرت رضا افتاد ، گفت: یاعلی و وقت پا شدن آورده اسم فاطمه را حضرت رضا گونه گذاشته ست در این لحظه های سخت بر روی خاک حجره چرا حضرت رضا ؟ @hosenih دارد شبیه می کند اینگونه خویش را با روضه های کرب و بلا حضرت رضا تشنه کسی ست که دود ببیند در آسمان تشنه حسین بوده و یا ... حضرت رضا؟ شاعر: @ghararenokary
دستی بگشایید به امداد گداتان رحمی بنمایید به این بی سر و پاتان اشکی بفشانید بر این مرده ی احساس تا زنده شود از اثر فیض دعاتان @hosenih دیگر رمقی نیست در این پای شکسته مانده دل من منتظر دست عطاتان لطفی، کرمی، گوشه ی چشمی بنمایید بر گوشه نشینانِ قدیمی سراتان یک بار بیایید به دیدار کسی که... یک عمر غریبانه نموده ست صداتان هر چند شبیه شهدا نیست لیاقت! تا اینکه دل و دیده نماییم فداتان... امّا بگذارید که از روی تفضّل ما را بنشانند کنار رفقاتان شرمنده! ببخشید که در بازی دنیا افتاد شبی از لب ما سوزِ نواتان با سینه زنان حسنی سخت نگیرید نادیده بگیرید خطای فقراتان « ما خانه به دوشان، غم سیلاب نداریم» تا تکیه نمودیم به دستان وفاتان « ما تجربه کردیم در این دیر کهنسال» روشنگر دل هاست سیاهی عزاتان ما روضه گرفتیم به امید عبوری... یک جلوه نمایید به قربان صفاتان ما را برسانید شبی مشهد دلدار داریم به دل عشق غریب الغرباتان @hosenih ای کاش که محشور شوم در صف محشر با سینه زن خالصِ بی رنگ و ریاتان منّت بگذارید که گردد به نگاهی دل های خراباتی ما کرببلاتان شاعر: @ghararenokary
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد میان سینه‌ام این دردِ بی امان اُفتاد به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد چنان به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد @hosenih کشیده‌ام به سرِ خود عبا و می‌گویم بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد بیا جواد که از زخمِ زهر می‌پیچد شبیه عمه‌اش از پا نفس زنان اُفتاد شبیه دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد به رویِ ناقه‌ی عریان نشسته،خوابیده و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد که زجر آمد و چشمش به نیمه‌جان اُفتاد رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و به هر دو گونه‌ی زهرا ترین نشان اُفتاد @hosenih رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   به کاروان نرسیده نفس نفس می زد به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد   دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد شاعر: @ghararenokary
تمام بار خویش را به چشم تر کشیده ام خمیده و کشان کشان عبا به سر کشیده ام میان این مسیرِکم، رسیده جان من به لب دوبار آمدم جلو، ولی سه چار بار عقب @hosenih اگرچه زهر خورده ام به زور، چند خوشه ای سرم که تاب می خورد، نمیخورد به گوشه ای دگر همین نفس زدن، حریف من نمیشود دوای این جگر بجز حسن حسن نمی شود روی زمین که خورده ام به زخم من نمک نخورد کسی کنار من میان کوچه ها کتک نخورد رسیده ام به حجره و عصای دست من در است میان گوش من فقط، صدای وای مادر است ندیده چشم تار من هجومی از چهل نفر نخورده روی پهلویی، دری شکسته بی خبر سلام من به حیدر و به ناله های سد شده سلام من به فاطمه، به چادر لگد شده نخواستم که چاره ای به زخم بال و پر کنید غریب مانده ام، فقط جواد را خبر کنید جواد من بیا که بیقرار و غرق خواهشم لبی که خشکتر شده به روی خاک میکشم اگر که سینه می زنی برای کربلا بزن اگر که دست و پا زدم، حسین را صدا بزن @hosenih حسین را زدند نیزه های تیز این و آن حسین را زدند با عصا و چوب خیزران حسین را زدند پیش چشم تار مادرش حسین را زدند و میکشید ناله خواهرش شاعر: @ghararenokary
مانند کبوتر به هوای تو رهائیم از جانبِ سلطان برسد هرچه ، رضائیم مارا چه بدو‌خوب به پای تو‌نوشتند احسان بکنی یا نکنی باز گدائیم از بس که گنه دیدی و نادیده گرفتی رو داد به ما تا که دگر بار بیائیم @hosenih آلوده دلان راه به میخانه ندارند ما تشنه‌ی وصلیم ، اگر بی سر و پائیم عمریست که در حسرت یک نیمه نگاهت بیمار ِ فِراغیم و به دنبال ِ دوائیم مارا کرمِ تو درِ این خانه کشیده آقایِ رئوفم، همه محتاجِ عطائیم یکبار شده جانِ جوادت بغلم کنم ما قافله ای خسته ، گرفتارِ بلائیم مازائرِ عرشیم سحرهایِ حریمت درپایِ ضریحت همه مهمانِ خدائیم آشفتگی نوکرتان علتش این است جا مانده‌ی راهِ سفرِ کرب و بلائیم ما زنده بر عشقیم و گرفتارِ حسینیم با دستِ رئوفت همه زَوّارِ حسینیم @hosenih زندانی بغداد زمین خورد و صدا زد ما وارث یک مادر ِ افتاده ز پائیم زان روز که شد چشم زنی تار ز سیلی ما کوچه نشینان همه محتاجِ عصاییم با دختر من بی ادبی کار ندارد معصومه من راه به بازار ندارد شاعر: @ghararenokary
ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به دریا مانده باز دلتنگِ جوادم که در این شهرِ غریب به دلم حسرتِ یک گفتنِ بابا مانده دست و پا می زنم امّا جگرم می سوزد به لبِ سوخته‌ام روضه ی زهرا مانده @hosenih جان به لب می شوم و کرب و بلا می بینم که لب کودکی از فرط عطش وا مانده مادرش چشم به راه است که آبش بدهند وای از حرمله آن جا به تماشا مانده @hosenih شعله‌ور می شوم از زهر و حرم می بینم که در آتش دو سه تا دخترِ نو پا مانده دختری می‌دود و دامنِ او می سوزد ردِّ یک پنجه ولی بر رُخ او جا مانده این طرف غارت و سیلی نگاه بی شرم آن طرف بر نوک نیزه سرِ سقّا مانده شاعر: @ghararenokary
مصائب کربلا از زبان امام رضا(ع) خیلی دلم گرفته از این غربتِ زمان انگار بغض کرده و تب دارد آسمان گفتم برایت از غم ِ «إن کنتَ باکیا...» وقتش رسید و شعله گرفته ست استخوان @hosenih یابن الشّبیب داغِ دلم تازه شد بیا... نوحوا علی الحسین(ع) بگو! روضه ای بخوان از آن وداعِ سخت بگو! از رقیه(س) که- با گریه گفت یکسره بابا، نرو! بمان رفت و زدند سنگ به پیشانی اش چرا؟! میرفت پشتِ هم چقدَر تیر در کمان لعنت بر آن سه شعبه که در دست حرمله(لع) فوراً گرفت سینۂ جدّ مرا نشان گریه کن و بگو که زمین خورد بیهوا پیش ِ فرات؛ خسته و لب تشنه جدّمان از آن تنی که مقصدِ سرنیزه شد بگو از آن عقیقِ خونیِ در دستِ ساربان لعنت بر آن که با طرَب و هلهله دوید تا که سرِ به نیزه به زینب(س) دهد نشان @hosenih والله عمّه جانِ مرا پیر کرده بود زخم زبان و طعنۂ یک عدّه بد دهان یابن الشبیب از سرِ بازارِ شام نه! چیزی نگو که قاتل من میشود، بدان! شاعر: @ghararenokary
گرفتم اشک بخواباند آتش جگرم را چسان مهار کنم سیل چشم های ترم را چرا که دست زمان ثانیه به ثانیه دارد تمام می کند امشب محرم و صفرم را @hosenih هنوز از غم ارباب آنچنان نشدم آب که گم کنند همه بعد سوختن اثرم را اگر بنا شد مزدی به دست من بگذاری شریک ساز در این اجر، مادر و پدرم را یکی به درب حسینیه آن یکی روی دیوار و من گذاشته ام روی شال روضه سرم را @hosenih دو ماه هر شب و هر روز در حسینه جا داشت کجا روان کنمش آه، قلب دربه درم را مگر که گوشه ی باب الرضا پناه بگیرم منی که باز به لب دارم آرزوی حرم را شاعر: @ghararenokary
هر آن چه گریه بریزم به قلب شعله ورم دوباره سر شود آتش از آتش جگرم غم فراق تو و هجر این دو ماه عزا دو غصه می شود و بیشتر زند شررم @hosenih نمی توانم باور کنم، خدا! دارد تمام می شود امشب محرم و صفرم بیا ببخش مرا قول می دهم دیگر که جان سالم از روضه ها به در نبرم کبوترانه ببین جلد بام گریه شدم از این به بعد کجا سر کنم کجا بپرم؟! تو چشمه چشمه خروشی منم که خاموشم تو گریه می کنی و این منم که بی خبرم مرا جدا نکن از جامه عزا آقا اگر جدا شوم از روح خویش محتضرم مقیم روز و شب کوی روضه بودم من بدون روضه درین روزگار در به درم @hosenih خدا کند زمان زودتر گذر کند و برای فاطمیه جامه عزا بخرم بیا و امشب از مشهد الرضا آقا به کربلا برسانم مرا ببر به حرم شاعر: @ghararenokary
هر در كه از شميم حريمت معطر است دروازه‌ی بهشت، گمانم همان در است آنقدر جمعيت حرمت را گرفته كه ترديد ميكنم نكند صبح محشر است @hosenih پايينِ پا، قدم به قدم، اشكِ زائران بالای سر، نفس به نفس، هی كبوتر است با نيت شفا، كه لب از آب، تر شود انگار كن كه منبع آن، حوض كوثر است از معجزات پنجره فولاد بگذريم "كز هر زبان كه ميشنوم نا مكرر است" @hosenih من آه ميكشم، تو گره باز ميكنی در اين حرم، نخواسته‌ها هم مقدر است دوريم و دوستيم...صبوريم و عاشقيم هركس كه دوورتر، بخدا مبتلاتر است شاعر: @ghararenokary
نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت نخواست اجر رسالت ولی دو گوهر پاک میان ما دو امانت به یادگار گذاشت دو گوهری که عزیزند چون نبوت او یکی کتاب خدا و یکی‌ست عترت او از این دو، مقصد و مقصود او هدایت بود همه هدایت او نیز در ولایت بود مودتی که ز ما خواست بر ذوی القربی از او به ما کرم و عزت و عنایت بود خطاب کرد که این هر دو اعتبارِ هم‌اند هماره تا ابد الدهر در کنار هم‌اند @hosenih به حق که این دو همانند نور و خورشیدند که از نخست به قلب بشر درخشیدند چهارده سده بگذشته هم‌چنان شب و روز ز هم جدا نشدند و فروغ بخشیدند چنان که نور و چراغ‌اند لازم و ملزوم یکی‌ست مکتب قرآن و چارده معصوم.. سوای قرآن، مؤمن فنا بُوَد دینش بدون عترت هرکس خطاست آیینش کسی که گفت کتاب خداست ما را بس کند هماره خدا و کتاب نفرینش به آیه آیۀ قرآن قسم، بُوَد معلوم که دین شیعه کتاب است و چارده معصوم چهارده مه تابنده، چارده اختر چهارده صدف نور، چارده گوهر چهارده یم توفنده، چارده کشتی چهارده ره روشن، چارده رهبر چهارده ولی و چارده مسیحا دم که هم مؤیِد هم بوده، هم مؤیَد هم هزار حیف که امت ره وفا بستند پس از رسول خدا عهد خویش بشکستند هنوز جسم حبیب خدا نرفته به خاک به دشمنان خدا دسته دسته پیوستند به بیت فاطمۀ او هجوم آوردند به جای گل همه هیزم برای او بردند مدینه دستخوش فتنه‌ای عجیب شده‌ست بهشت وحی محیط غم حبیب شده‌ست کجا روم؟ به که گویم؟ چگونه شرح دهم؟ علی که بود وصی نبی غریب شده‌ست سقیفه گشته به پا و غدیر رفته زِ یاد چه خوب اجر نبی داده شد، زهی بیداد!.. چه روی داد که بستید دست مولا را؟ رها ز بند نمودید دیو دنیا را؟ چرا رسول خدا را ز کینه آزردید؟ چرا به بیت ولایت زدید زهرا را؟ طریق دوستی و شیوۀ وفا این بود؟ جواب آن همه احسان مصطفی این بود؟ @hosenih عدو به آتش اگر جنت الولا را سوخت شراره‌اش حرم‌اللهِ کربلا را سوخت نسوخت چادر دخت حسین را تنها پَرِ ملائکه و قلب انبیا را سوخت بُوَد به قلب زمان‌ها فرود آن آتش بلند تا صفِ حشر است دود آن آتش قسم به فاطمه و باب و شوی و دو پسرش که هرچه آمده اسلام تا کنون به سرش خلافِ خلق، همان اختلافِ اول بود که شد جدا ره امت ز خط راهبرش هماره «میثم» طیِ رهِ کُمیت کند به نظمِ تازه، حمایت ز اهل‌بیت کند شاعر: غلامرضا سازگار @ghararenokary
به مدینه خبری داغ ببر از فردا که ز شب‌های شما رفته سحر از فردا پدر پیر شما میل به رفتن کرده نیست روی سرتان دست پدر از فردا @hosenih مَلَک الموت خجالت زده ی فاطمه شد مانده پشت در و آورده خبر از فردا بستر مرگِ نبی مجلس روضه شده است روضه می‌خواند به صد سوزِ جگر از فردا گفت احمد که علی دوره صبرت آمد بی جواب است سلام تو دگر از فردا کار تو سوختن و سوختن و سوختن است تویی و خون دل و دیده‌ی تر از فردا تیغ تو فاطمه است و سپرت فاطمه است چه نیازی ست به تیغ و به سپر از فردا @hosenih نظری کرد به زهرا نفسش بند آمد.. فاطمه جان نرو دیگر دمِ در از فردا بی علی رد نشو از کوچه خطر بسیار است امنیت نیست ز کوچه نگذر از فردا شاعر: @ghararenokary
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹اذن ورود🔹 تو ای مرغ شباهنگم، به حسرت بال و پر وا کن صدای کوبۀ در شد، برو زهرا تو در وا کن به نزد او ببر با خود، سلام از من درود از من که این مهمان ناخوانده، گرفت اذن ورود از من.. حضور او بُوَد آری، کلید قفل در بسته به هر جا می‌گذارد، پا شود بارِ سفر بسته ولی می‌داند این مهمان، که اینجا خانۀ وحی است که دور شمع این محفل، پُر از پروانۀ وحی است نشسته بر لب زهرا، دعای عافیت‌سوزی: خدایا حرمت این در، مبادا بشکند روزی مدینه در خیال خود، غم ما را تجسم کن میان گریۀ حسرت، تو با زهرا تبسم کن :: مدینه! بعد پیغمبر، چه محزون و غم‌انگیزی بهارت در سفر رفت و تو مهمان‌دار پاییزی مدینه بعد پیغمبر، ندیدی روز خوش دیگر امان از بی‌وفایی‌ها، امان از چرخ بازیگر.. مدینه بعد پیغمبر، مصیبت سر به هر سو زد خودم دیدم که گلزارش، میان شعله می‌سوزد.. مدینه بعد پیغمبر، تو با زهرا مدارا کن علی مظلوم و تنها شد، گره از کار او وا کن مدینه بعد پیغمبر، در این گلشن چه دیدی تو؟ صدای قلب زهرا را، ز پشت در شنیدی تو 📝 @ShereHeyat_Nohe
واحد؛ از خود گذشت.mp3
1.54M
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹یا رحمة للعالمین🔹 ای مهربان، ای دل‌نشین یا رحمة للعالمین از هر چه گویم، هر چه گویم بهتری تو روحِ مرا تا عرش اعلا می‌بری تو هر کس کنارت نیست بی‌شک از خدا دور است بی خندۀ تو جان عالم زنده در گور است «تو رحمة للعالمینی یا رسول الله» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آه از دلِ غمگین تو پیشانیِ خونین تو بر لب تبسم داری اما کوه دردی عمری جسارت دیدی و نفرین نکردی روزی که خاکستر حجاب روی ماهت بود تنها علی، تنها علی، پشت و پناهت بود «تو رحمة للعالمینی یا رسول الله» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عرش خدا، مأوایِ تو معبود توست، شیدای تو افتاده بر پایت تمام عالم اما تو دست‌بوس دخترت زهرایی آقا هستم محب فاطمه من با دعایِ تو دلبسته‌ام دلبستۀ اهل کسایِ تو «تو رحمة للعالمینی یا رسول الله» شاعر: 🌐 shereheyat.ir/node/5749@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
1_1654390101.mp3
1.01M
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹حرمت ذوی القُربی🔹 ندای تو را شنیده جهان جهان پر شد از طنین اذان تو جان به پیکر بی‌جان این جهان دادی که بوده مکتبت آزادگی و آزادی راه تو مستدام، نور تو بی‌زوال داری در مکتبت، هم سلمان هم بلال «یا ختم الانبیا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پس از تو شده، جهان غرق غم مدینه شده، دیار ستم بگو مدینه چه شد حرمت ذوی القُربی؟ چه آمده به سر قدر و کوثر و طوبی؟ شد دست مرتضی، بسته در کوچه‌ها شد اجر فاطمه، در پشت در ادا «آه و واویلتا» شاعر و نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/5750@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
🏴 لیست نوحه‌های ایام عزای صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🏷 ▪️زنده‌ست نام تو 🌐 shereheyat.ir/node/5232eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/563 ▪️یا رسول الله 🌐 shereheyat.ir/node/4926eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/354 ▪️بیت الاحزان 🌐 shereheyat.ir/node/4361eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/297 🏷 ▪️دلیل خلقت آسمان 🌐 shereheyat.ir/node/5230eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/562 ▪️چگونه گویم از مقامت 🌐 shereheyat.ir/node/4853eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/296 🏷 ▪️بین الحرمین 🌐 shereheyat.ir/node/5236eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/565 🏷 ▪️یا امام الرحمة 🌐 shereheyat.ir/node/5234eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/564
🏴 لیست نوحه‌های شهادت علیه‌السلام 🏷 ▪️آقای کریم 🌐 shereheyat.ir/node/5712eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/798 ▪️غریبی 🌐 shereheyat.ir/node/4838eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/545 🏷 ▪️عزیز خدا 🌐 shereheyat.ir/node/5237eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/566 ▪️صبر مظلوم 🌐 shereheyat.ir/node/4263eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/546 🏷 ▪️بین الحرمین 🌐 shereheyat.ir/node/5236eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/565 ▪️مرهم 🌐 shereheyat.ir/node/4855eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/547 🏷 ▪️خودمو به تو سپردم 🌐 shereheyat.ir/node/4807eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/754 ▪️يا ايها الكريم 🌐 shereheyat.ir/node/5239eitaa.com/ShereHeyat_Nohe/567 @ghararenokary
1_1654390101.mp3
1.01M
علیه‌السلام 🔹تنهاتر از همه🔹 تو مولا و من، فقیر توام یتیم آمدم، اسیر توام «دوباره آمده‌ام تا دوباره در بزنم كه حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم» کی دست خالی از، کویت رفته کسی؟ بر دل‌های غریب، تو تنها مونسی «یا مولا یا حسن» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ببین تشنۀ دعای توام قبولم کنی، فدای توام کسی که دل به تو و عشق ناب تو داده‌ست «ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است» تو عزت داده‌ای، مولا به مؤمنین با صلحت سربلند، شد این دین مبین «یا مولا یا حسن» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نشد با خبر، کسی از غمت چرا همسرت، نشد مَحرَمت؟ غریبی تو فقط در دل سپاهت نیست که بین خانه کسی بی‌قرارِ آهت نیست در شهر غربتی، تنهاتر از همه شد تنها همدمِ تو داغ فاطمه «یابن الزهرا حسن» شاعر و نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/5751@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
واحد؛ از خود گذشت.mp3
1.54M
علیه‌السلام 🔹دعاگوی همه🔹 مِهرم حسین، ماهم حسن اشکم حسین، آهم حسن از غربت بی‌انتهایت گریه کردم با مادرت زهرا برایت گریه کردم در هجمۀ نامهربانی مهربان بودی هر شب دعاگوی همه همسایگان بودی «یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنین، یَابنَ رَسُولِ اللَّه» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تیر غمت، در دل نشست بغض مرا، نامت شکست دل‌تنگی و دل‌خونی اما دل‌نشینی تنها تو، تنها تو، مُعِزُّ المؤمنینی بر دشمنانش کی کسی غیر تو می‌بخشد؟ مانند مادر دست پر خیر تو می‌بخشد «یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنین، یَابنَ رَسُولِ اللَّه» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آقا تو و من زیر دِین با اذن تو، گفتم حسین «لا یَوم...» گفتی تا که همراهت ببارم اشک مُحرّم را من از لطف تو دارم در بی‌کسی‌ها همچو زینب یا حسن گفتم دلتنگی‌ام را حسرتم را با حسن گفتم «یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنین، یَابنَ رَسُولِ اللَّه» شاعر: 🌐 shereheyat.ir/node/5753@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه اطلاع رسانی جلسات هفتاد چوب تیر به تابوت من نشست ای وای مادرم چه کشیدی ز میخ در شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه اطلاع رسانی جلسات _رسانی به شعله های سحرگاهِ "عشق"تن بدهند اگر به شب‌پَره ها اذن سوختن بدهند دو ماه گریه برای حسین کردم تا جوازِ اشک عزای حسن به من بدهند شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه اطلاع رسانی جلسات نه چاه بود که غم را به سینه اش بسپارد نه همدمی که دمی سر به شانه اش بگذارد جوانی همه ی نوکران آل پیمبر فدای شاه کریمی که سنگ قبر ندارد شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه اطلاع رسانی جلسات اشکیم در این حرم سرازیر شدیم زیر علمت سینه زنان پیر شدیم ما را به غذای حضرتی حاجت نیست عمریست سر سفره تو سیر شدیم شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary