eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
818 عکس
53 ویدیو
118 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
مسندنشین عالم بالا خدیجه فخر قریش و همدم طاها خدیجه ام الائمه مادر زهرا خدیجه مادربزرگ زینب کبرا خدیجه اسلام ما مدیون اسلام خدیجه است هرجا علی گفتیم پیغام خدیجه است با جان و با دل جور دلبر را کشیده با شانه اش بار پیمبر را کشیده با چشم گریان، آب کوثر را کشیده با نور ایمان، نور حیدر را کشیده آنگونه که تسبیح با نخ سودمند است دین خدا هم با خدیجه سربلند است @hosenih او که همان اول به داد غم رسیده وقت گدایی یادش افتادم، رسیده از برکت او خرجی ما هم رسیده با نیت خیرش به ما پرچم رسیده بر دین و دینداری خود پابندمان کرد از مال خود بخشید و ثروتمندمان کرد تحریم کردند از شقاوت مرد او را دیدند نزدیکان بی بی طرد او را هی مسخره کردند آه سرد او را مردم نفهمیدند اصلاً درد او را آن بانوئی که کنیه، ام المومنین داشت مثل امیرالمومنینش درد دین داشت صدیقه شد زهرا پس از مادر که رفته همدرد مولا بوده پشت در که رفته حتماً علی را دیده بی لشکر که رفته چون شوهرش حیدر شده حیدر، که رفته انداختند او را کنار در که میسوخت میسوخت او هم با علی، حیدر که میسوخت او را زدند آنجا که با غم خو بگیرد نگذاشتند آئینهء ما رو بگیرد فرصت نشد که دست بر به پهلو بگیرد یا راه آتش را به سمت مو بگیرد وقتی صدای رنج مادرها زیاد است یعنی مصیبت های دخترها زیاد است ای وای از غم، از پر آتش گرفته از ماجرای دختر آتش گرفته از غصهء موی سر آتش گرفته زینب کجا و معجر آتش گرفته روی کلام او به آقای نجف بود با خولی و شمر و سنان دیگر طرف بود @hosenih ای وای از آن شب، از شب درد و بلاها گم شد میان سم مرکبها صداها آتش گرفته دامن ناموس طاها می رفت زینب در پی طفلان کجاها او که عزا هم داشت از داغ برادر می زد به قلب شعله ها مانند مادر می سوخت خیمه، آه زینب سوخت از درد چشم کسی این صحنه را طاقت نیاورد بازادهء زهرا ببین دنیا چه ها کرد سر از تنور خانهء خولی درآورد باید به پای غصه هایش مُرد امشب با دست بسته تا کجاها رفت زینب! شاعر: @ghararenokary
چشم پر گریه ای که رزق من است علتش بندهء خدا شدن است وصلِ یوسف به بوی پیرهن است دست سائل به دامن حسن است هرچه داریم جام و بادهء اوست سید شهرری نوادهء اوست گله ام از دیار کرببلاست دل تنگم دچار کرببلاست آرزویم غبار کرببلاست هرکسی بیقرار کرببلاست... می رود تا مزار عبدالعظیم می نشیند کنار عبدالعظیم @hosenih عاشقم بر بلای لاجَرَمش روزی ام شد گدایی از کرمش من دخیل عبای محترمش تا به کی دور باشم از حرمش از زمانی که کربلا بسته است همه درها به روی ما بسته است باورم شد اجل رسیدنی است مرغ جانم دگر پریدنی است حال و روزم خراب و دیدنی است به حسین اشک من خریدنی است شِکوه را پیش دلبرم ببرید قبل مرگم مرا حرم ببرید جام عشق است ابتلای حسین سر من نذر خاک پای حسین خانه ام خانهء عزای حسین همهء هستی ام فدای حسین دل در خون نشسته آوردم کمری که شکسته آوردم جگرش سوخت، لشکرش افتاد آی مردم! برادرش افتاد فرق او ریخت، هی سرش افتاد بغلش کرد پیکرش افتاد طاقت و استقامتش کم شد روزگار حسین درهم شد @hosenih بعد عباس، ماجرایی شد ته گودال، سر صدایی شد شمر آمد عجب بلایی شد خنجری کُند رونمایی شد مادرش آمده، چه آمدنی! سراو شد جدا، چه سر زدنی! گفت عریان شدی و چاره که نیست پسرم آن لباس پاره که نیست زخمهای ترا شماره که نیست نظرت بر حرم اشاره که نیست دست زینب به روی معجرش است لشکری حمله ور به زیورش است شاعر: @ghararenokary
هرکس گدایی می کند بر ساحت زهرا باید بیاید قم بیاید خدمت زهرا معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا مانند زهرا روشنای خانه این بانوست راضیّه و انسیّه و حنّانه این بانوست کوثر شده زهرای اطهر می شود بی شک انسیّة الحورای دیگر می شود بی شک معراج را معنا و مظهر می شود بی شک بند دلِ موسی بن جعفر می شود بی شک بابا اگر این است دختر باید این باشد چون فاطمه حق است امّ المؤمنین باشد @hosenih وا می شود سجاده اش، وا می شود درها درهای الطاف خداوندی به نوکرها از نسل اسماعیل ها تا نسل هاجَرها در محضرش از فضّه ها هستند و قنبرها در کهکشانش شاعران منظومه می گویند معصوم ها یا حضرت معصومه می گویند دست کریمه برکتش مثل کریمان است قم ظاهراً خشک است، در باطن گلستان است باران نمی خواهد همیشه نورباران است هر زائرِ قم زائرِ شاه خراسان است محتاجم و دورِ کس دیگر نمی گردم از محضر او دست خالی بر نمی گردم کعبه تمام عزت خود را به او داده جنّت به دست خادمان او سبو داده زهرا به یُمن او به من هم آبرو داده کن درد دل با او که وقت گفتگو داده بیخود نمی آیند مردم سر به زیر اینجا پس تو بیا و کربلایت را بگیر اینجا @hosenih چون فاطمه نور است و شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا وِرد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قدّ کمانش نیست بر آسمان نیزه ماه کاروانش نیست بیکس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً بیمار شد اما نشد اینجا اسیر اصلاً باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد غارت شد از هر گوشه ای پیکر که تنها شد در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبنده ی زن ها بدست این و آن افتاد شاعر: و @ghararenokary
پنجره وقتی كه از فولاد باشد بهتر است سائل تو كور مادر زاد باشد بهتر است ضامن هشتم سبب ها را مشخص مي كند گاه آهو در پی صيّاد باشد بهتر است گفت داود نبی كه تحفهء من در حرم منبري در صحن گوهرشاد باشد بهتر است بعد عمری پر زدن در خانه های اين و آن اين كبوتر در حرم آزاد باشد بهتر است سهم من پرواز شد در بام مشهد از نخست دور ايوان طلا شد كار و بار من درست @hosenih همچنان احساس عجز‌ و ناله بيچاره ها سربلند و سر به زير اين حرم، فوّاره ها گوشه چشمی می كند بر چيره دست اصفهان در می آيد يک ضريح از بين آهن پاره ها تازه اين يک گوشه ای از محشر دنيای اوست ازدحام جمعيت محوند در نقّاره ها گرچه میگيرند از او كربلا و كاظيمين بر نمیدارند دست از اين حرم اين كاره ها بی تعارف حرف من اينست شفّاف و صريح زلف من خورده گره بر پیچ و تاب اين ضريح @hosenih ارتزاق نوردارند از رخش خورشيدها شد به تأييدش مؤيّدتر همه تأييدها آنقدر دل می برد در باد رقص پرچمش كه ندارد جايگاهی اُفت و خيز بيدها قصه شيخ بهايی بر همه اثبات کرد روی او باز است ترجيحاً به ناامّيدها با نمازی كه شكسته خوانده ام در محضرش زود ديدم شد رُفو در قلب من ترديد ها در قنوتم قوس ابروهای او كرده هبوط با ولايش می گذارد پيش پاهايم شروط @hosenih هر كسي زائر شده اينجا تمنّايش يكيست خانه اميّد او، امیّد فردايش يكيست اينهمه ايوان، عمارت، صحنِ تو در تو، رواق اين همه دارالشِّفا كه هست آقايش يكيست "گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه نيست" لطف آقا صبح تا شب بر گداهايش يكيست گرچه پائينْ پا و بالا سر دو بال مرقدند مطمئنم اين حرم پائين و بالايش يكيست بارها اينجا توسل كردنم بهتر شده هشت های من به توحيد خدا منجر شده @hosenih کرده دلخون، شهد لبهايش لب زنبور را مست جام چشمهايش دیده ام انگور را تشنه تر شد کام من چون خواهرش از شهر قم ریخته در جرعه ام تلخی آب شور را هفت پشت نسل ما می آورد در صحن او خواهش امروز سلمانی نيشابور را ما چرا از بردن نام جوادش بگذريم زود پیدا کرده عشقش راه های دور را بارها بين گريز روضه اش کردیم یاد از علیّ اكبر آقا دم باب الجواد @hosenih تشنه روی خاک افتادی ولی خواهر نديد حال مضطرّ ترا در حجره ات بهتر نديد تارهای صوتی ات را زهر سوزانده ولی هيچ آسيبی لبت، از خشكی حنجر نديد حجره تو امن ماند و صبح تا ظهر عطش غربت دو مشک را بر دوش آب آور نديد دست و پا بعضاً زدی اما كسي دور و برت دست و پا گم كردنت را با علی اصغر نديد هی طلب می كرد اشک مادری بی تاب، آب گريه كن آرام آرام و صدا كن آب، آب @ghararenokary
هله عاشقان هله عاشقان، که شمیم یار میرسد هله ای زمین هله ای زمان، مه گلعذار میرسد زفراز عرش امید هر دل بیقرار میرسد بده دل به دلبر و دل ستان که مهین نگار میرسد به حریم باغ محمدی گل نوبهار میرسد رسد آن یگانه گلی که از قدمش بهار میرسد شده شهر مدینه منای نور، به خدا که بهشت خدا شده صلوات خاص بهشتیان به گل جمال رضا شده @hosenih به امامتش به کرامتش، زده طعنه بر همه "مرسلات" سُوَر کلام خدائیش، شده آیه لب "عاصفات " دم او نسیم حیات جان، به نفس تجلی "ذاریات" به تبسمش سر و جان دهند همه "نازعات"، همه" ناشطات" به طواف سجدهء یک شبش، پی هم تمامی"سابحات" به زیارت رخ انورش، به صف ایستاده "سابقات" زازل طلیعه حُسن او به ابد هبوط می کند به خدا که خضر پیش او ز ادب سکوت میکند @hosenih به کمند زلف سیاه او دل و جان اسیر میشود به زیارت حرمش ملک، زبهشت سیر میشود   خُم آب از سر رحمتش چو یمی کبیر میشود کفهء ارادت نوکرش ز کرم کثیر میشود به اشاره اش رخ شیر در پس پرده شیر میشود به خدا رسیده هر آنکه در ره او حقیر میشود به بهشت و کوثر و زمزم و به سماء و ارض و قلم قسم چه در این جهان چه در آن جهان، پرکاهی از کرمش بَسَم @hosenih چو فقیر من که نشسته ام، سرخوان و جود و عطای او تر اگر کند لب خود دهم، سر و جان به راه و برای او منم آنکه حجرهء قلب من، شده باصفا زصفای او زازل نبوده وجود من، مگر از وجود دعای او منم آنکه گرفته زبان من، سرِ رشته های ثنای او زده پر دلم به هوای او، به امید صحن و سرای زهمان دمی که خدای من، گِل من سرشت یارضا به میان لوح دلم نوشت،حرمت بهشت یا رضا @hosenih منم آنکه از سر نوکری سر خود به خاک سوده ام به زبان الکن خود عطا و کرامت تو ستوده ام زمحبتت ز رئوفیت همه جای گفته شنوده ام به زبان تو به صلاح تو به عنایت تو سروده ام چه بهشتی ام چه جهنمی به خدا مُحب تو بوده ام چو کبوتری پر خویش را ز محبت تو گشوده ام          منم آنکه عشق و ارادتم به تو بوده قبل ولادتم منم آنکه ریزه خوری تو همه دم همه جا شده عادتم @hosenih غم و محنتت شده ثروتم، که تویی همای سعادتم منم آنکه غیر محبتت، نبود رویّه و عادتم نه قعود من نه قیام من، که توئی تمام عبادتم به خدا عطای خدای تو شده خطّ و مشی سیادتم چه شود که لحظه مرگ من، تو قدم نهی به عیادتم چه خوش است آنکه سلام تو، بشود سلام شهادتم زشراب ناب ولای تو منِ تشنه سیر میشوم به دلم فتاده که عاقبت به دعای تو پیر میشوم @hosenih بفدای آنکه به طوف تو ز رهی دراز آمده بفدای زائر خسته ای که به صد نیاز آمده ز برت نرفته کسی مگر که دوباره باز آمده به رخ اشک و نام تو بر لبش به قبای ناز آمده به شکوه و شوکت پرچمی که به اهتزاز آمده به کبوتری که در آسمان تو در فراز آمده  من پر شکستهء خسته را چو اسیر کنج قفس مگیر دُر مهر و گوهر عشق را زمن فقیر پس مگیر @hosenih تو که کاسه های دل مرا پُر اشتیاق میکنی نه شنیده ام نه که دیده ام سخن فراق میکنی به دعای حق تو زنده ام که ز اتفاق میکنی نبود زلطف تو باورم که مرا تو عاق میکنی به نگاه مرحمتت قسم که به هر رواق میکنی چه زمان نصیب غلام خود سفر عراق میکنی چو که دل به دست تو داده ام نشوم عبوس یارضا نظری که زارم و بینوا شه ملک طوس یارضا شاعر: @ghararenokary
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام دل بیقرار، دیده ز دل بیقرارتر جز تو ندیده ایم در عالم نگارتر @ghararenokary دل دل نمی کنیم که دلداده ات شویم چون بوده بر غمت ز ازل دل، دچارتر مجبورمان نکرده کسی عاشقت شویم ما خود شدیم نزد تو بی اختیارتر داراترین دخیل گداخانه ات شدند آن دست های خالیِ با تو ندارتر شد سینه ام ز آتشِ آهِ تو شعله ور پیشانی ام ز خاک تو شد پرغبارتر حتماً رسانده پای دلش را به کربلا هرکس که شد به روضهء تو پابکارتر @ghararenokary هم مادرت ز بار غمت قدخمیده است هم خواهرت ز داغ سرت، داغدارتر شاعر: @ghararenokary
آدم از اوّل به نامت بوده راغب یا حسین روضه ات دارد میان عرش طالب یا حسین می برد معراج، ما را قاب قوسین ضریح می شود پایین پایت سجده واجب یاحسین عشق تو شغل شریف انبیای عالم است در سرایت نوکری دارد مراتب یاحسین خمس اسم پنج تن خون دل است و میخورم توشه بر می دارم از این قوت غالب یاحسین هم تو از من برده ای دل که فقط دور توام هم من از تو برده ام جیره مواجب یاحسین بوده زینب هر دو تامان رادعاگو در نماز بوده زهرا هر دو تامان را مراقب یاحسین اشک روضه زیر تابوت دو چشمم را گرفت وقت تلقینم شود ذکر مناسب یاحسین اربعین جامانده ام هم از نجف هم کربلا زائرت را یاد کن بین مواکب یا حسین پرچم انا فتحنا را زدی بر آسمان گرچه رفتی در تنور و دیر راهب یا حسین گفت زینب من کجا و کوچه و بازار شام قدکمان شد بعد تو ام المصائب یا حسین سنگ خوردی روی نیزه، خون به پیشانی نشست روبروی قبله چرخیدی نماز من شکست 🔸شاعر: 🔹 @ghararenokary
تمام بار خویش را به چشم تر کشیده ام خمیده و کشان کشان عبا به سر کشیده ام میان این مسیرِکم، رسیده جان من به لب دوبار آمدم جلو، ولی سه چار بار عقب @hosenih اگرچه زهر خورده ام به زور، چند خوشه ای سرم که تاب می خورد، نمیخورد به گوشه ای دگر همین نفس زدن، حریف من نمیشود دوای این جگر بجز حسن حسن نمی شود روی زمین که خورده ام به زخم من نمک نخورد کسی کنار من میان کوچه ها کتک نخورد رسیده ام به حجره و عصای دست من در است میان گوش من فقط، صدای وای مادر است ندیده چشم تار من هجومی از چهل نفر نخورده روی پهلویی، دری شکسته بی خبر سلام من به حیدر و به ناله های سد شده سلام من به فاطمه، به چادر لگد شده نخواستم که چاره ای به زخم بال و پر کنید غریب مانده ام، فقط جواد را خبر کنید جواد من بیا که بیقرار و غرق خواهشم لبی که خشکتر شده به روی خاک میکشم اگر که سینه می زنی برای کربلا بزن اگر که دست و پا زدم، حسین را صدا بزن @hosenih حسین را زدند نیزه های تیز این و آن حسین را زدند با عصا و چوب خیزران حسین را زدند پیش چشم تار مادرش حسین را زدند و میکشید ناله خواهرش شاعر: @ghararenokary
کار کسادِ من به دعای تو پا گرفت معراج چشمهای تو دست مرا گرفت قبل از رسیدن تو بُت قلب من شکست تو آمدی و کعبه ی ما را خدا گرفت عطرت اویس شهر قَرَن ساخت از من و جان مریضم از نفَس تو شفا گرفت جبریل در جوار نگاهت، امین شده از بس به عشق تو دم یا مصطفا گرفت پیغمبر حرا شده ای از همین شروع زهرا شبی به مصحف جان تو جا گرفت باید خدا جهان مجدّد بیاورد تا که دوباره حضرت احمد بیاورد @hosenih دیدیم تخت و تاج سلیمانی تو را خواندیم آیه های مسلمانی تو را قرآن نوشت موقع واللیّل و والضحّی تفسیر های سجده ی طولانی تو را حاتم گدای خانه ی سلمان شده است چون دارد به دست، قیچی سلمانی تو را هم می کِشیم صورت خود را به خاک پات هم می چِشیم مزّه ی دربانی تو را ای سفره ات وسیع تر از کُلّ کائنات دادند دست فاطمه مهمانی تو را حبل المتین ما کنفی از عبای توست باغ بهشت، گوشه ای از آیه های توست @hosenih حرف گدای پشت در تو علی علی حرز و دعای هر سفر تو علی علی اسفند را به مجمر آتش که ریختیم هی گفته ایم دور سر تو علی علی بین قنوت بودی و گفتی خدا خدا دیدم پُر است دور و بر تو علی علی روزی برای خیبر علی از تو ذکر خواست آمد سریع در نظر تو علی علی وقت خوش و بِش تو و زهرا رسید و شد راز و نیاز مختصر تو علی علی در گوش من اذان علی و اذان توست هرخیر و خوبی از نظر مهربان توست شاعر: @ghararenokary
از غمت ویرانم امّا خانه آبادم حسین می رسد با ناله اش زهرا به فریادم حسین می روم آشفته و زخمی سرِ خاک بقیع می رود تا کربلایت داد و بیدادم حسین بسکه بین گریه هایم جلوه کرده اسم تو اسم عباس خودم را بُردی از یادم حسین آنقدر از خشکی لبهای تو شرمنده ام یاد خشکی لب سقا نیفتادم حسین مشک پاره دیدم و گفتم که بیچاره رباب می زند بر سر رباب تو که نوزادم...حسین مادرت زهرا به جایم رفت بین علقمه ای فدای مادر تو هرچه اولادم حسین ذره ذره آب شد عباس و آب مشک ریخت قطعه قطعه ریخت آنجا شاخ شمشادم حسین من شنیدم فاطمه تا بین آن گودال رفت... سوخت از ذکر بُنیَّ عالم و آدم حسین زیر پا ذکر لبت را بی وضو برهم زدند ای فدای نالهء جدّ تو اجدادم حسین روی نی با خواهرت رفتی ز کوفه بین شام معجرش را پاره دیدی در میان ازدحام @ghararenokary
ما را خریدی و جز خیرت عطا نکردی عمریست خوب و بد را از هم سوا نکردی صدبار دیده ای که با دیگران نشستیم تو سفرهء خودت را از ما جدا نکردی گفتند افتضاح است پرونده ای که دارم از بس بزرگواری، تو اعتنا نکردی @hosenih بی آبروتر از من در بین جمعیت نیست هرجا خجالتم را دیدی صدا نکردی نگذاشتی گناه من را کسی بفهمد گفتی بیا دوباره...خیلی خطا نکردی خوابم نبرده از بس شوق وصال دارم چون روسیاهی ام را هی برملا نکردی در لیله الرغائب، گفتم به یار غائب خوردم زمین خدایی هرجا دعا نکردی باد صبا به حیدر پیغام میفرستم؛ درد زیارتم را از چه دوا نکردی چونکه قدیم الاحسان ذکر حسین زهراست گفتم مرا ببخشید، چون و چرا نکردی والله که رقیه دست مرا گرفته خالی است دستم اما آنرا رها نکردی * بابا مگر نگفتم وقتی بیا که خوبم چیزی ندارم اینجا فکر مرا نکردی؟! از بسکه تشنه بودی بر نیزه سنگ خوردی کم با سری شکسته، حاجت، روا نکردی @hosenih در چهره ای پر از خون! یک بوسه سهم من نیست چشمی دگر ندارم بابا حنا نکردی؟! بالانشین! خرابه جای سر شما نیست از چه برای این سر، تن، دست و پا نکردی کو گردنت که دورش حلقه شود دو دستم! حق مرا عزیزم دیدی ادا نکردی @ghararenokary
جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره من گدای این درم، من کار دارم با گره از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود @hosenih عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده آن یکی یکدانهء آغوش بابایش شده جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده بارها خورشید، محو نور ایمانش شده عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده خوب شد اصلا" کسی امشب جوابم را نداد چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است سائل و مسکین کنار سفره او راحت است @hosenih از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است از میان عرش، نور محشری آورده اند جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند می درخشد ماه شب های کویری حسین می شود دید از دو چشم او دلیری حسین می کند در وقت وقتش دستگیری حسین می شود سرباز عصر روز پیری حسین از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت شاعر: @ghararenokary
مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد @hosenih خدا را در صفات اعظم خود دیده یک چله تجلی میکند من بعد، از ذات خدا احمد چهل سال است جبریل امین در پشت درمانده تکلم می کند حالا میان طور با احمد نباید گفت نور و فوق کل نور جایی که ندارد در میان آسمان هم ردپا احمد نمی خوانیم احمد را بدون ذکر یا الله نمی گوییم بسم الله را بی اذن یا احمد صدا از عالم بالاست از حیدر الی حیدر نمی بینیم در افلاک جز احمد الی احمد نمی دانم به معشوقش کنم تشبیه یا عاشق علی وقتی که می گوید به سلمان، کُلُّنا احمد نمی خوابد کسی در جای احمد جز علی یعنی ندارد جانشینی بعد خود جز مرتضی احمد شدم در قاب قوسین چهار ابرو چه سردرگم نفهمیدم کجای شعر علی بود و کجا احمد برای دیدن شأن نزول فاطمه بوده تنزل کرده در دنیا اگر از ابتدا احمد @hosenih اذان سر می دهند از عرش، با نام علی اکبر تجلی می کند هربار در کرببلا احمد بُرش دادند شاید خرد گردد آینه اما... فقط تکثیر می کردند از آیینه ها احمد شاعر: @ghararenokary
شب است و بین کوچه‌ها غریبه پَر نمی‌زند همان که نیست دربدر، درِ سحر نمی‌زند بساط گریه‌هام را دوباره پهن کرده‌ام کسی گدای خسته را در این گذر نمی‌زند اگر که مضطر آمدم کسی مرا نخواسته مریضم و به بسترم طبیب، سر نمی‌زند جنون و مستی گناهِ من، مرا تباه کرد و گرنه هیچ عاقلی که سَر به دَر نمی‌زند دوباره هم بخر مرا، بخر ضرر نمی‌کنی خدا ! بدی بنده‌ها، به تو ضرر نمی‌زند همیشه منت «علی» کِشم نه هر کسی دگر! که نوکر علی دم از کسی دگر نمی‌زند ** ببین بجز همان که از امام خود جدا شده ... به باغ خانه‌ی پیمبرش شرر نمی‌زند بی اذن! در شکسته شد، خبر نداشت جبرئیل! یکی که داغدیده را چهل نفر نمی‌زند زنی بخاطر علی، شکسته پهلویش ولی اگرچه زخم خورده ناله از جگر نمی‌زند حسین هم بخاطر علی غریب کشته شد و گرنه دشنه را کسی که اینقدر نمی‌زند خیال کن که چکمه روی پیکرش نمی‌دَوَد! و پیش مادرش لگد به محتضر نمی‌زند ✍ @ghararenokary
آن شب که عشق بود و خدا بود و هیچ کس قافیه مست چشم شما بود و هیچ کس می‌خواست عارفانه‌ترین شعر گل کند تنها لب تو مرد دعا بود و هیچ کس وقتی خدا زمین کرم را بساط کرد آن‌جا فقط برای تو جا بود و هیچ کس ما بُرده‌ایم بازی مستانه‌‌ی تو را زیرا که عشق در کف ما بود و هیچ کس دارد بهشت می‌وزد امشب ز هرطرف شد هولِ آتش غمت از سینه برطرف ای مقتدای نوح و مسیح و کلیم‌ها با برکت از شما شده دست کریم‌ها تا آن‌که یک نگاه به حاتم کنی حسن زانو بغل گرفته دلش چون یتیم‌ها می‌آورند بوی خدا را برای ما هر روز از حوالی کویت نسیم‌ها مدیون آدمم که شده ذکر توبه‌ام "یا محسن بحق حسن" از قدیم‌ها من مفتخر به نوکری حضرت توأم تو سفره‌دار هستی و من دعوت توأم پهن است زیر پای شما بال جبرئیل می‌خشکد از نبودن اشک تو رود نیل من بر کسی به غیر شما رو نمی‌زنم ای روی تو چراغ شب سوت‌وکور نیل خیرت رسیده بر همه‌‌ی مردم زمین بی‌مزد، بی‌توقع پاداش، بی‌دلیل نه گنبدی، نه صحنی و گلدسته‌ای ولی باغ بهشتِ ماست بقیعت خدا وکیل بی‌اختیار می‌شکند بغض قافیه تبدیل می‌شود غزل تو به مرثیه پیدا نکرده‌ام ز دو چشمت طبیب‌تر ای شاهِ با فقیرترین‌ها حبیب‌تر ای کوه صبر، خاک شده پیش پای تو ای از همه شکستنت آقا عجیب‌تر بی‌خود به سمت روضه کشیده نمی‌شوم ای روضه‌ات همیشه ز هر کس غریب‌تر هرچه نگاه محترم تو نجیب بود چشم پلید همسر تو نانجیب‌تر جانم فدای غصه تلمبار کردنت با پاره‌پاره‌‌ی جگر افطار کردنت ابروی تو اگرچه به محراب می‌خورد دارد شکسته می‌شود و قاب می‌خورد وقتی به داغ کودکی‌ات فکر می‌کنم هفت آسمان به دور سرم تاب می‌خورد خونِ جگر، گرفتگی رخ، سکوت، درد این غصه‌ها ز کوچه فقط آب می‌خورد آقا غریب مانده تنت بین تیرها اینجای روضه‌‌ی تو به ارباب می‌خورد سردار بی‌سپاه! بمیرم برای تو انگار که مدینه شده کربلای تو گفتی خودت مدینه کجا، کربلا کجا؟ تابوت من کجا، کفن از بوریا کجا؟ گفتی هنوز مانده ببینی چه گفته‌ام خون جگر کجا، بدن سرجدا کجا؟ گفتی سرم نخورده زمین پیش این و آن این جسم تیرخورده کجا، نیزه ها کجا؟ دیگر مجال نیست بگویم ز ماتمت آخر تمام می‌شود این ماجرا کجا؟ در کربلا برادر مظلوم، جای من از خون به دست کوچک قاسم حنا بزن ✍ @ghararenokary
هرکس گدایی می کند بر ساحت زهرا باید بیاید قم بیاید خدمت زهرا معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا مانند زهرا روشنای خانه این بانوست راضیّه و انسیّه و حنّانه این بانوست کوثر شده زهرای اطهر می شود بی شک انسیّة الحورای دیگر می شود بی شک معراج را معنا و مظهر می شود بی شک بند دلِ موسی بن جعفر می شود بی شک بابا اگر این است دختر باید این باشد چون فاطمه حق است امّ المؤمنین باشد @hosenih وا می شود سجاده اش، وا می شود درها درهای الطاف خداوندی به نوکرها از نسل اسماعیل ها تا نسل هاجَرها در محضرش از فضّه ها هستند و قنبرها در کهکشانش شاعران منظومه می گویند معصوم ها یا حضرت معصومه می گویند دست کریمه برکتش مثل کریمان است قم ظاهراً خشک است، در باطن گلستان است باران نمی خواهد همیشه نورباران است هر زائرِ قم زائرِ شاه خراسان است محتاجم و دورِ کس دیگر نمی گردم از محضر او دست خالی بر نمی گردم کعبه تمام عزت خود را به او داده جنّت به دست خادمان او سبو داده زهرا به یُمن او به من هم آبرو داده کن درد دل با او که وقت گفتگو داده بیخود نمی آیند مردم سر به زیر اینجا پس تو بیا و کربلایت را بگیر اینجا @hosenih چون فاطمه نور است و شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا وِرد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قدّ کمانش نیست بر آسمان نیزه ماه کاروانش نیست بیکس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً بیمار شد اما نشد اینجا اسیر اصلاً باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد غارت شد از هر گوشه ای پیکر که تنها شد در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبنده ی زن ها بدست این و آن افتاد شاعر: و @ghararenokary
دست کریم، روزی من را زیاد داد آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد شکر خدا که فاطمه در راه بندگی کار مرا حواله به خیرالعباد داد با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی دیدم جواب سائل خود را جواد داد اینجا اگر تمام گداها نظر شدند احساس می کنند که محتاج تر شدند نزد کریم تحفهء بهتر می آورند کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع دیدیم یا رضا زحرم در می آورند آنانکه آشنای همین خانواده اند کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند از سوی عرش آمده دردانهء رضا مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است مثل پدر درست به زهرا کشیده است شب تا سحر دعای جوادالائمه است ما را حساب کرده و بالا کشیده است میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست هر چند برده نوکر تو آبروی تو من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست از من مگیر گوشه ی باب الجواد را حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست امشب اگر کسی درِ این خانه را زده دارد هوای کرببلا غیر این که نیست پس باز هم بیا و جواب مرا بده پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری جان می کنی ولی نبریده است حنجری جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند دور و بر تو نیست ولی آه مادری جسم تو می برند کنیزان به پشت بام اما نمی برند به سر نیزه ها سری جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد انگشتر و ردا و عبایت به دیگری راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی داغ سه ساله و غم معجر نداشتی شاعر: @ghararenokary
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام ➰➰➰➰➰➰ دوبیت از یک غزل یکی نبود بگوید محله‌های شلوغ چه جای آمدن بچه‌های فاطمه است... *** کجاست فاطمه؟! در شام ازدحام شده عقیله وارد دروازه‌ی عوام شده... ✍ @dobeity_robaey @ghararenokary
4_5900066548122390947.mp3
10.04M
کشیدم از عذابِ دوریت چه دردسرهایی گلاویزم ز هجرانت همیشه با خطرهایی به دریای غرور و کبر افتادم، مرا دریاب عزیز فاطمه! تو منجی درمانده ترهایی به دور سفرهء مهمانی تو پادشاهانند ولی دنبال سائل ها و اینگونه نفرهایی گناه از غفلت ما بود، چوبش را شما خوردی ز دست نوکرانت میخوری خونِ جگرهایی خبر داری سراغم را کسی دیگر نمی گیرد! می آمد کاش روزی از وصال تو خبرهایی منم که بیشتر از بچه ها محتاج احسانم تویی که مهربان تر از تمامی پدرهایی بغل کردی مرا در خواب و بوسیدم عبایت را هنوز آن خواب خوش دارد، به جان من اثرهایی دو دستم بسته شد امّا، نخوردم بر درِ بسته صدایت کردم و دیدم، همینجا پشت درهایی بیاور نسخهء من را! علاجم جز زیارت نیست برایم دوری از کرببلا دارد ضررهایی سخن از هجر باشد...خواهری دور از برادر نه! چه سنگین است روی شانه ها بار سفرهایی از آن صبحی که معصومه نبوسیده رضایش را سراغش آمده هر نیمه شب درد کمرهایی سراغش آمده درد کمر، نامحرم اما نه! عقیله رفت بین جرّ و بحث رهگذرهایی... ➰➰➰➰➰ @ghararenokary
دوباره چشم بیمارم پُر آب است درستم کن که کار من خراب است عطش دارم، کسی هم فکر من نیست بجای چشمه اطرافم سراب است بجای توبه هی توجیه کردم چقدر این بنده ات حاضر جواب است مرا درمانده تر کن پشت این در ولی راهم بده گاهی ... ثواب است حسابم را نرس، ای خوش حسابم! اگرچه بنده ی تو بد حساب است تمام فرصتم از دست رفته به سوی قبر، عمرم پُر شتاب است فقط زهرا برایم مادری کرد فقط مادر دعایش مستجاب است تهیدستم که دستم را گرفتند به دستم خاک کفش بوتراب است گرفتارم، نجف را قسمتم کن خریدن کار آن عالیجناب است نسیم کربلا! هنگام افطار سلام تو به من بی اجتناب است سرم شوریده ی عشق حسین است دلم پیش علی طفل رباب است سه شعبه ریخت برهم حنجرش را لبش زخمی هرم آفتاب است کنار خیمه خاکش کرد ارباب ولی بعد از حسین، این غم عذاب است ... دو چشم کوچکش بر نیزه ها دید به دست مادرش ردّ طناب است @ghararenokary
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹روضه صبح سوم ماه مبارک رمضان 🎼 🎙 🕌 ♾♾♾♾ السلام علیک یا اباعبدالله.. 🔹شعر اول نشسته‌ام رمضان را کنار خوانِ رقیه منم گدای همین لطفِ بی‌کران رقیه اگرچه رانده شدم از همه ولی به امیدی رسانده‌ام سر خود را به آستان رقیه نمی‌زند لب خود را به لقمه‌ای که حرام است هر آن‌که می‌خورد از رزق آب و نان رقیه خداکند نزنم باز زیر قول و قرارم و سربلند بمانم در امتحان رقیه گره گشایی ما روضه‌های سوم ماه است که میهمان خدائیم و میهمان رقیه به ناله‌های منِ تَحبِسُ الدعا نظری کن به ناله‌ی اَبَتا یاحسین جان رقیه نشسته‌ام سر سجاده واکند به دعایش زبان لال مرا لکنت زبان رقیه کمان شده قد من با گناه‌های زیادم مرا ببخش قسم بر قد کمان رقیه به خاک چادر زینب قسم که در صف محشر تمام گریه کنانند در امان رقیه خمیده راه اگر می‌رود بخاطر این است که خورده ضربِ لگدها به استخوان رقیه گرفته است چه محکم به دست معجر خود را رسیده آتش خیمه به گیسوان رقیه ♾♾♾ تو می بینی زمن آه شبانه نمی بینی تو جای تازیانه تو می بینی زمن این آه خسته نمی بینی تو بازوی شکسته ♾♾♾♾ @ghararenokary
چشم پر گریه ای که رزق من است علتش بندهء خدا شدن است وصلِ یوسف به بوی پیرهن است دست سائل به دامن حسن است هرچه داریم جام و بادهء اوست سید شهرری نوادهء اوست گله ام از دیار کرببلاست دل تنگم دچار کرببلاست آرزویم غبار کرببلاست هرکسی بیقرار کرببلاست... می رود تا مزار عبدالعظیم می نشیند کنار عبدالعظیم عاشقم بر بلای لاجَرَمش روزی ام شد گدایی از کرمش من دخیل عبای محترمش تا به کی دور باشم از حرمش از زمانی که کربلا بسته است همه درها به روی ما بسته است باورم شد اجل رسیدنی است مرغ جانم دگر پریدنی است حال و روزم خراب و دیدنی است به حسین اشک من خریدنی است شِکوه را پیش دلبرم ببرید قبل مرگم مرا حرم ببرید جام عشق است ابتلای حسین سر من نذر خاک پای حسین خانه ام خانهء عزای حسین همهء هستی ام فدای حسین دل در خون نشسته آوردم کمری که شکسته آوردم جگرش سوخت، لشکرش افتاد آی مردم! برادرش افتاد فرق او ریخت، هی سرش افتاد بغلش کرد پیکرش افتاد طاقت و استقامتش کم شد روزگار حسین درهم شد بعد عباس، ماجرایی شد ته گودال، سر صدایی شد شمر آمد عجب بلایی شد خنجری کُند رونمایی شد مادرش آمده، چه آمدنی! سر او شد جدا، چه سر زدنی! گفت عریان شدی و چاره که نیست پسرم آن لباس پاره که نیست زخمهای ترا شماره که نیست نظرت بر حرم اشاره که نیست دست زینب به روی معجرش است لشکری حمله ور به زیورش است 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
آن کسانی که باورم دارند سائل اما زر و دِرَم دارند دوستان فقیر من، غنی اند دیده بر صاحب کرم دارند مثل خورشید می درخشند و سایه ای بر روی سرم دارند این سه ارباب، نورِ اَلله اند در دل عاشقان حرم دارند به رضا می رسد سه مرقومه مقصدش صالح است و معصومه می نویسم فقط گدا هستم کفتر خانهء شما هستم می نویسم دخیل سه حرمم گرچه دلتنگ کربلا هستم خسته از کاظمین آمده ام تشنهء جام سامرا هستم می نویسم که زائرم اما حاجی خانهء خدا هستم قرن، قرن کرامت ازلی است کار، دست نوادگان علی است نور محض علی الدوام، رضا از همین جا به تو سلام، رضا هرکجا حرف دیگران آمد حرف من بوده یک کلام، رضا بسته ام دل به پنجره فولاد زندگی بی غمت حرام، رضا حاجتم را به اذن تو دادند خادمان تو یا امام رضا قبله ام سوی تو شده مایل پس نباید به کس ببندم دل دل عاشق، اسیر معصومه است خاک محشر کویر معصومه است شور دریاچه اش چه شیرین است اصلاً آنجا غدیر معصومه است گره وقتی به کار می افتد آخرین تیر، تیر معصومه است آنچه زهرا نداشت در دنیا حرم بی نظیر معصومه است می زنم پیش پای او زانو دختر فاطمه است این بانو چشم ما و محبت صالح دست ما و اجابت صالح نذر موسی بن جعفری داریم تا قیامت ز برکت صالح هم گداهای شهر ری هستیم هم گداهای حضرت صالح دل نبستیم بین عصر ظهور به کسی غیر دولت صالح نان ما و نوای ما مهدی است به همه دردمان دوا مهدی است 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
هرکس گدایی می‌کند بر ساحت زهرا باید بیاید قم، بیاید خدمت زهرا معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا مانند زهرا روشنای خانه این بانوست راضیّه و انسیّه و حنّانه این بانوست کوثر شده، زهرای اطهر می‌شود بی شک انسیّة الحورای دیگر می‌شود بی شک معراج را معنا و مظهر می‌شود بی شک بند دلِ موسی بن جعفر می‌شود بی شک بابا اگر این است، دختر باید این باشد چون فاطمه حق‌ست امّ المؤمنین باشد وا می‌شود سجاده‌اش، وا می‌شود درها درهای الطاف خداوندی به نوکرها از نسل اسماعیل‌ها تا نسل هاجَرها در محضرش از فضّه‌ها هستند و قنبرها در کهکشانش، شاعران منظومه می‌گویند معصوم‌ها یا حضرت معصومه می‌گویند دست کریمه برکتش مثل کریمان‌ست قم ظاهراً خشک‌ست، در باطن گلستان‌ست باران نمی‌خواهد! همیشه نورباران‌ست هر زائرِ قم زائرِ شاه خراسان‌ست محتاجم و دورِ کس دیگر نمی‌گردم از محضر او دست خالی بر نمی‌گردم کعبه تمام عزت خود را به او داده جنّت به دست خادمان او سبو داده زهرا به یُمن او به من هم آبرو داده کن درد دل با او که وقت گفتگو داده بیخود نمی‌آیند مردم سر به زیر اینجا پس تو بیا و کربلایت را بگیر اینجا چون فاطمه نورَست و شرحی در بیانش نیست چون زینب‌ست و جز رضا وِرد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قدّ کمانش نیست بر آسمانِ نیزه، ماهِ کاروانش نیست بی‌کس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً بیمار شد، اما نشد اینجا اسیر اصلاً.. ✍ و 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
فرمودند: محرّم‏ و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است‏. اسلام را محرم او زنده کرده است این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید پیر ما می‌گفت اسلام از محرم زنده ماند اشک‌ها از دین پیغمبر حراست می‌کنند با محرم، با صفر اسلام جاویدست و بس یادی از نطق امام پیر امت می‌کنم پیر میخانه‌ی عشاق، خمینی فرمود: هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم حرف ما حرف خمینی‌ست، سرآمد هستیم! عاشق حیدر و اولاد محمد هستیم! این انقلاب از برکت پیر خمین است در امتداد نهضت پاک حسین است چنین درس را از خمینی بگیر "حسینی بمان و حسینی بمیر" •┈┈••✾••┈┈• 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
2.3M
🎼صوت روضه حضرت رقیه سلام الله علیها 🎙قسمت اول 🔹شعراول 🔹مقدمه روضه ماه شبهای همه، خورشید ناپیدا حسین هرکسی تنهاست ذکرش میشود تنها حسین دستگیری میکند از عاشق بی دست و پا می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی از همه دل کنده ام در این جهان الاّ حسین کار من گریه است از بدو تولد تا ابد خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا...حسین بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت بارآفت خورده ات را میخرد یکجا حسین سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم چون که میدانم در آنها هست استثنا حسین چونکه محتاج خدا بودم میان روضه ها وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین هم امامت، هم قیامت، هم شفاعت میکند روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین کاف، ها، یا، عین، صاد ِسورهء مریم جدا سوره والفجر، روی نیزه شد معنا حسین من فدای دختری که در خرابه بود و گفت: با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین... خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا حسین؟! شاعر: 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
سالروز نام من را بگذارید گدای عرفات برسانید کمی حال و هوای عرفات بی لیاقت شدم از یار، جدا شد دستم یار من خیمه زد این بار، کجای عرفات رمضان رفت و من بی سر و پا جا ماندم چشم دارم به حسین و به دعای عرفات میل حج داشتم و در به روی من بستند دل من لک زده امسال برای عرفات چشم شیطان حرم کور! خدایا لبیک از همین فاصلهء دور! خدایا لبیک کمرم زیر مصیبات گناهم تاشد آخرِ این همه مستی، دل من تنها شد غیر تو دل به همه بسته ام و دلتنگم ضررم پیش علی بیشتر از اینها شد بنده ات بد شده خیلی، تو بیا خوبی کن آبرو ریزی من دردسر زهرا شد به گرفتاری زینب قسمت دادم و بعد گره هایم همه با دست رقیه وا شد نوکر و سینه زن فاطمه را می بخشند آخرش پای رقیه همه را می بخشند رانده ام از همه جا، زود نرانید مرا به سر سفرهء زهرا بنشانید مرا اینطرف آنطرف اینقدر نگوئید برو اینقدر جان حسین، سر ندوانید مرا کار از کار گذشته است و شده خیلی دیر جان من! تا به محرم برسانید مرا به پر چادر زینب که در آتش میسوخت... وسط شعلهء آتش نکشانید مرا غسل من اشک دوچشم است که پاکم کرده عطش روضهء ارباب، هلاکم کرده گرچه رفتند شهیدان منا زیر لگد وای از تشنه لب کرببلا زیر لگد به کسی آب ندادند و دل زهرا سوخت دید آنجا پسرش را همه جا زیر لگد از منا گفته شد اما نشنیدیم سری بشود از تن صدپاره جدا زیر لگد از منا گفته شد اما نشنیدیم کسی بکند غارت دشداش و عبا زیر لگد رقص آن مرد حرامی سر زینب را بُرد جلوی چشم همه....................... را بُرد شاعر: 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
هم گریه ای و آب وضوی مکرّری هم کوثری و جام و سبوی معطری باید ترا بجویمت ای عشق اهل بیت در امتداد پیچش گیسوی دلبری بر خاک، سجده می کنم و مست میشوم وقتی که باز میشود از آسمان دری بسکه خراب باده شدم بین میکده پایم نمی کشد بروم جای دیگری دلداده و اسیرم و باب الجوادی ام اهل همین محله و مهمان هادی ام ابن الرضای دوم و عشق رضا رسید دردانهء سمانه و نور سما رسید نامش علی و کنیهء او هم ابوالحسن نطقش؛ پیمبری که به وحی خدا رسید خال لبش اشاره به توحید کعبه داشت قدّ قصیده اش به قد ربّنا رسید تقسیم شد محبت او بین کائنات یک ذره از ولایت او هم به ما رسید عالم فقیر و سائل دست کریم اوست ایران گدای خانهء عبدالعظیمِ اوست روح بلند او به جنان پر کشیده بود میلش به عرش و وادی دلبر کشیده بود رفت از مدینه، سمت نجف، قبل سامرا بسکه لبش، شراب علی سر کشیده بود در قلب عرش، عشق خدا را برای خلق از برکهء غدیری حیدر کشیده بود در "فُلکِ جَاری" از "لُجَجِ الغَامِرَه" که گفت، حیدر به روی دست پیمبر کشیده بود یعنی یقین کنید که دست خدا علی است اصلاً کلید معرفت الله، یاعلی است قربان لطف هادی و قربان سامرا دیوانهء نجف شده مهمان سامرا من ریزه خوار لقمهء سلطان مشهدم پُر برکت است سفره ام از نان سامرا جانم به درد و تاول پاهای زائران در پیچ و تابِ کوچه خیابان سامرا این اربعین اگر که شدی زائر حرم یک شب بخواب گوشهء ایوان سامرا عمریست سامرا، حرمِ جانِ خسته هاست آنجا که خانهء پدری من و شماست این کورهء محبت مان گرم شد دمش جانم به عشق! با همهء حالِ درهمش من را فقط یکی ببرد خیمهء حسین خیلی زمان نمانده بیاید محرمش قسمت نشد به سر بزنم زیر قبّه اش دعوت کنید گریه کنم زیر پرچمش فکری برای این دلِ بیتاب من کنید شش گوشهء حسین مرا کُشته با غمش نوکر، اگر حرم نرود خوار میشود نوکر، بدون گریه گرفتار میشود 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد خلخال‌ها را بُرد و با حرصش مرا زد سیلی به من می‌زد ولی بر عمه می‌خورد هر ضربه‌ای را که به من زد، جابجا زد بابا غرورم بدتر از پایم شکسته آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد دارد سیاهی می‌رود چشمم هنوزم نفرین به آنکه مُشت‌های بی هوا زد سوغات برد اما مچاله سوی شهرش آن چارقد را که عمو با گریه تا زد بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم وقتی سرت را دشمنت بر نیزه‌ها زد ✍ 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
📗متن شعر اجرا شده در مناجات خوانی لیلة الرغائب توسط مداح اهل بیت علیهم السلام کربلایی سیدعلی ما را خریدی و جز خیرت عطا نکردی عمریست خوب و بد را از هم سوا نکردی صدبار دیده ای که با دیگران نشستیم تو سفرهء خودت را از ما جدا نکردی گفتند افتضاح است پرونده ای که دارم از بس بزرگواری، تو اعتنا نکردی @ghararenokary بی آبروتر از من در بین جمعیت نیست هرجا خجالتم را دیدی صدا نکردی نگذاشتی گناه من را کسی بفهمد گفتی بیا دوباره...خیلی خطا نکردی خوابم نبرده از بس شوق وصال دارم چون روسیاهی ام را هی برملا نکردی در لیله الرغائب، گفتم به یار غائب خوردم زمین خدایی هرجا دعا نکردی باد صبا به حیدر پیغام میفرستم؛ درد زیارتم را از چه دوا نکردی چونکه قدیم الاحسان ذکر حسین زهراست گفتم مرا ببخشید، چون و چرا نکردی والله که رقیه دست مرا گرفته خالی است دستم اما آنرا رها نکردی * بابا مگر نگفتم وقتی بیا که خوبم چیزی ندارم اینجا فکر مرا نکردی؟! از بسکه تشنه بودی بر نیزه سنگ خوردی کم با سری شکسته، حاجت، روا نکردی @ghararenokary در چهره ای پر از خون! یک بوسه سهم من نیست چشمی دگر ندارم بابا حنا نکردی؟! بالانشین! خرابه جای سر شما نیست از چه برای این سر، تن، دست و پا نکردی کو گردنت که دورش حلقه شود دو دستم! حق مرا عزیزم دیدی ادا نکردی 🆔@ghararenokary