eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
793 عکس
50 ویدیو
113 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم شب ▶️ ای یار ز دیده گشته غایب برگرد ای هجر تو اعظم مصائب برگرد @hosenih امشب ز خدا فقط تو را می‌خواهم ای آرزوی شب رغائب برگرد ⏹ @ghararenokary
هرچند جهانِ نا بِسامان داریم تنهایی و ظلمتِ فراوان داریم شد بارقه ی اُمید روشن زیرا امسال دو تا نیمه‌ی شعبان داریم شاعر: @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم چه شعبان‌المعظم، چه محرّم دوستت دارم دلم با عشق، خویشاوندی دیرینه‌ای دارد از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم @hosenih وضوی گریه می‌گیرم در استغفار و، می‌ریزم به پایت جان، که ای جانان دمادم دوستت دارم برای این دل بیچاره همدم، عاشقت هستم برای زخم‌های سینه مرهم، دوستت دارم مگو از چشم من افتاده‌ای من چشم در راهم که از تو بشنوم یک‌بار من هم دوستت دارم خودم را بین آغوش تو می‌بینم شبیه «حُر» که با اشک خودش می‌گفت: نم‌نم دوستت دارم در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی زنم فریاد در بین جهنّم: دوستت دارم @hosenih دل دلواپسی دارم، دلی از غصه‌ها سرشار ولی «یا کاشف الهَم! کاشف الغم! » دوستت دارم فراز آخر شعر است و یک اقرار بی‌پایان مرا بسیار می‌خواهی و من کم دوستت دارم ⏹ @ghararenokary
ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را در شاه بیت عاطفه انشا کنم تورا پرسند اگر تجلی حسن تو را ز من با آفتاب و آینه معنا کنم تورا تو راز سر به مهری و در سجده از خدا خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را وقتی اسیر غربت دنیایی خودم در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را شرمنده ام که در اثر روسیاهیم خیمه نشین خلوت صحرا کنم تورا (این دیده نیست قابل دیدار روی تو چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا) تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف دعوت به جشن (بزم) زینب کبری کنم تو را روشن ز نور عصمت او عالمین شد تفسیر شادی و غم زینب حسین شد @hosenih حیدر که بوده زینت هستی عبادتش زینب ز عرش آمده گردیده زینتش زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی خواندند صابرین، جبل استقامتش جبریل خاکبوس اتاق جلالتش روح القدس ملازم روح قداستش جایی برای عالم دیگر نمانده است آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم آید کلام زینب و عشق و محبتش چشمی به سمت سایه ی او هم نرفته است سوگند میخورم به حیا و نجابتش زیبا سروده شاعر دلداده ای که گفت: (زینب عفیفه ای است که در راه عفتش) (عباس می دهد نخ معجر نمی دهد) یک لحظه چادر شرف از سر نمی دهد @hosenih جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت تفصیل شان زینب کبری نگفتنی است چون عارفی که قصه رازِمگو نگفت از چهار سالگی غم زینب شروع شد دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت می خواست از حکایت محسن کند سوال آمد میان حنجره بغض گلو نگفت مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟ هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت: (می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت) (زن را کسی مقابل شوهر نمی زند) (مادر کسی مقابل دختر نمی زند) @hosenih وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است او ابر رحمت است به دریای کربلا ماییم قطره ای که به دریا شناور است در ماجرای زندگی زینب و حسین یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است باشد شفای شاعر دلخسته ای که گفت: ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است (احکام ارث در همه جا چون بیان شود سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است این امتیاز در خور زینب بود که او میراث عشق را به برادر برابر است) جان ها فدای زینب و قلب صبور او از صبر و از غریبی او دیده ها تر است زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است ( "والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت) (سر را برید و روبروی خواهرش گرفت) شاعر: حجت الاسلام @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ اول به محضرِ تو ، سلام عرض میکنم از واژه های علمِ علی قرض میکنم خود را گدای کوی شما فرض میکنم آنگه ردیف و قافیه را نقض میکنم ای التیامِ خونِ شهیدان، خوش آمدی ای آخرین طلیعه ی دوران، خوش آمدی ای کاش بگذرد نَفَحاتَت از این دیار ما را بکُش به غمزه ی ابرویِ ذواالفقار "مستیم و عاشقیم و خماریم و بی قرار" حَیَّ عَلََی الاِقامه ی شعری به وصفِ یار شعری که گفته ام ، بخدا قابلی نداشت بیچاره آن کسی که برایت دلی نداشت @hosenih ای ماه چارده ، ز شبت شعر میچکد از ذکر هایِ رویِ لبت شعر میچکد از کیسه های پُر رُطَبَت شعر میچکد از جاده ی سه شنبه شبت ، شعر میچکد وقتش رسیده حالِ خوشی معنوی کنیم شبهای جمعه ، شوقِ تو را مثنوی کنیم تلخ است کام و لعل محبّان، عسل تویی در شعرهای خط خطیِ من غزل تویی تلمیح و استعاره، مجاز و بدل تویی حَیَّ عَلَی القَصیده که خیرِالعمل تویی این ظلمتِ معادله را غرقِ نور کن حتی اگر طَرید و وحیدی، ظهور کن عشقِ تو را میانِ دل خود نشانده ایم رویِ زبان بجز سخن از تو نرانده ایم دانی چرا به حسرتِ روی تو مانده ایم؟ در کربلا، دعایِ فرج را نخوانده ایم غرقیم در میانِ غم و غصّه و بلا ما را اسیر کن وَ ببر سمت کربلا در کربلا به حالِ دعا زار و خسته ایم در انتظارِ روزِ ظهورت نشسته ایم دل را بجز به بندِ دخیلت نبسته ایم هرچند در برابر تو سرشکسته ایم، ما قول میدهیم که مطلوب میشویم ما را به جمکران ببری، خوب میشویم از کربلا مرا بِکِشان سویِ جمکران هِی هِق هِق شبانه و هِی اشکِ بی امان من داد میزنم بخدا رو به آسمان، عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان شعر از جمالِ رویِ تو گفتن، که ساده نیست ای وای بر کسی که دلش بین جاده نیست ما رو سیاه ها، به تو مایل نبوده ایم ما ارزشی به عشقِ تو قائل نبوده ایم ما را ببخش ، پیشِ تو قابل نبوده ایم در دعوت از ظهور تو یکدل نبوده ایم خواندیم صفحه ای ز سرودِ حیات را درعصرهای جمعه، دعای سمات را شب تا سحر به حال محبان گریستی اصلاً خودت بگو که کجایی و چیستی ای آخرین ستاره ی زهرا تو کیستی؟ دارد تمام میشود این شعر و نیستی... ظلم و ستم، در آخرِ عالم شکار توست یک "یا علی" بگو که جهان بی قرار توست ای اشتیاقِ عارف و آگاه ، میرسی در بین شب به منزله ی ماه ، میرسی یک روز میرسد که تو از راه میرسی با بیرقِ "عَلی وَلیُ الله" میرسی روزی فرا رسد که بیاید نشان تو از کعبه میرسد صلوات و اذان تو @hosenih روزِ ظهور، مژده به احباب میزنیم با دیدنِ تو طعنه به مهتاب می زنیم از جامِ انتظار، مِیِ ناب می زنیم ما کوچه را به مَقدمِ تو آب می زنیم بر رویِ لب ، دعایِ فرج غنچه میکند حالا ببین که روزِ وصالت چه میکند یک پنجره دخیلِ دعا کرده ایم باز بیچاره ایم ، ذکر و دعای تو چاره ساز "ای سروِ نازِ حُسن که خوش میروی به ناز" روزی فرا رسد که تو می آیی از حجاز، آید صدا که روز هم‌عهدی رسیده است قَد قامَتِ الصَّلات... که مهدی رسیده است ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم چه شعبان‌المعظم، چه محرّم دوستت دارم دلم با عشق، خویشاوندی دیرینه‌ای دارد از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم @hosenih وضوی گریه می‌گیرم در استغفار و، می‌ریزم به پایت جان، که ای جانان دمادم دوستت دارم برای این دل بیچاره همدم، عاشقت هستم برای زخم‌های سینه مرهم، دوستت دارم مگو از چشم من افتاده‌ای من چشم در راهم که از تو بشنوم یک‌بار من هم دوستت دارم خودم را بین آغوش تو می‌بینم شبیه «حُر» که با اشک خودش می‌گفت: نم‌نم دوستت دارم در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی زنم فریاد در بین جهنّم: دوستت دارم @hosenih دل دلواپسی دارم، دلی از غصه‌ها سرشار ولی «یا کاشف الهَم! کاشف الغم! » دوستت دارم فراز آخر شعر است و یک اقرار بی‌پایان مرا بسیار می‌خواهی و من کم دوستت دارم ⏹ @ghararenokary
وابسته شد بر تو، طفیلِ آرزوهایم جاری به سمت توست سیل آرزوهایم عمرم به پایان میرود در آتش حسرت در دوزخ عصیان و ویل آرزوهایم @hosenih از من گمانم دلخوری! چون دائماً دارد تأخیر می افتد به نِیْل آرزوهایم جانِ منِ بی آبرو اصلاً بگو آیا؟!... آیا به میل توست میلِ آرزوهایم؟! جمعه، سه شنبه ها قطار انتظار تو رد میشود از رویِ ریل آرزوهایم @hosenih مشتاق دیدار توأم ای ماهِ پشت ابر با تو گره خوده ست خیل آرزوهایم بی شک خدا هم «نه» نمیگوید؛ اگر باشد- تأیید و امضای تو ذیل آرزوهایم! شاعر: @ghararenokary
ای یار ز دیده گشته غایب برگرد ای هجر تو اعظم مصائب برگرد امشب ز خدا فقط تو را می‌خواهم ای آرزوی شب رغائب برگرد شاعر: @dobeity_robaey @ghararenokary
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اگرچه عاشق تو در بدی زبانزد بود ولی همیشه به من خوبی تو بی حد بود من آن کبوتر هر جایی ام که بر بامت به شوق دام، دلم گرم رفت و آمد بود من آن سلام پس از هر نماز هر روزم که در تلاش رسیدن به تو مقید بود چگونه می شود آقا که با وجود تو باز درون برزخ عاشق شدن مردد بود همیشه حرف زدن با تو مهربان آقا برای عاشقیم فرصتی مجدد بود چقدر خوب نگاهت مرا به روضه کشاند چقدر خوب شدم حال من اگر بد بود مرا همیشه به جدت شناختی گفتی همانکه بین حسینیه سینه می زد بود ** نبود قسمتم امشب به کاظمین روم کبوتر دلم ای کاش بین مشهد بود شاعر: @ghararenpkary
در نشسته ام که دلم را به غم دچار کنم برای دیده شدن آنقَدَر هوار کنم! خدا خدا نکنم، پس بگو چکار کنم؟ ز دست معصیتم سمت تو فرار کنم دوباره بنده‌ی بی بند و بار برگشته گدای بی سر و پا..، شرمسار برگشته قبول..، بال و پرم درخور پریدن نیست هنوز روحِ من از جنس پرکشیدن نیست اسیر‌ نفس‌ شده..، بنده‌ی رسیدن نیست دلِ شکسته‌ی من لایق خریدن نیست اگرچه عمرِ سراسر تباه آوردم ببین..، به مرحمت تو پناه آوردم به سویت آمده‌ام دردِ من گرفتاری‌ست به گریه آمده‌ام اشک چشم من جاری‌ست به توبه آمده‌ام، توبه‌ای که تکراری‌ست ببخش، لحن دعاهای من طلب‌کاری‌ست در آتشت چو بیندازی‌ام، سزاوارم میان شعله بگویم که دوستت دارم همیشه عبدِ خطاکارِ نابلد بودم به پیش جوشش لطفَت شبیه سد بودم همیشه آن‌که اطاعت نمی‌کند بودم برای صاحبِ امرم مطیعِ بد بودم چگونه از غم هجرت نمرده‌ام آقا به درد فصل ظهورت نخورده‌ام آقا شبیه تو -خودمانیم- نیستیم همه بدون تو به‌‌نظر خوب زیستیم همه برای وصل تو تنها گریستیم همه به انتظار تو باید بایستیم همه به صبح صادق دنیا سلام باید کرد برای حضرت قائم، قیام باید کرد به وقت فتنه‌ی شب، مثل نور باید بود فقط نه شور که اهل شعور باید بود میان معرکه مردی غیور باید بود در این زمانه ز جنس ظهور باید بود رفیق! این همه غفلت سرِ قرار بس است برای آمدن یار..، انتظار بس است خطوط قرمز شیعه شعاع باور ماست دعای زینب کبری همیشه سنگر ماست حدود حبّ علی خطِّ مرز کشور ماست هرآنکه هست علی‌دوست، پس برادر ماست مدافعان حرم یک عقیقِ گل‌گون‌اند نگین لشکر عشّاق، فاطمیّون‌اند هنوز روز خوش کوفیانِ عاشوراست هنوز مقصد اصلی مُسلمین حیفاست هنوز پرچم فتح المبینِ حق بالاست هنوز در رگ ما خون حاج‌قاسم هاست اگرچه دست علمدار ما جدا شده است به برکتش چقدر مردِ رزم، پا شده است به گوش مَکر، خروشی به رنگ شیونِ ماست به روی پیرهنِ حیله، ردِّ سوزن ماست به "غیر" رو نزدن..، این شعار میهن ماست تلاش دشمن ما..، ناامید کردن ماست علاج هجمه‌ی این فتنه دوری است ای دوست کلید رفع موانع صبوری است ای دوست به چند قطره نده اشتیاق دریا را میان روضه بیارید لشگر ما را زمان گریه پسر دید کِیف بابا را خدا زیاد کند نسل سینه‌زن‌ها را اگر قرار بر این شد پدر شود نوکر چه خوب صاحب چندین پسر شود نوکر همیشه خیر مرا از خدا تقاضا کرد دعای مادرم آخر که کار خود را کرد... خودش نشست کناری..، مرا تماشا کرد مرا اسیر علیّ و فقیر زهرا کرد محبت علی و فاطمه خریده مرا به روضه، نان حلال پدر، کشیده مرا به جسم مُرده دمیده، که جانمان بدهد برای بردن نامش زبانمان بدهد حسین گفته سه‌ساله..، تکانمان بدهد قدم قدم حرمش را نشانمان بدهد مخواه جان رقیه که غرق غم باشم فقط اجازه بده اربعین حرم باشم برای بندگی‌ام راه و چاه می‌خواهم به زیر سایه‌ی قرآن پناه می‌خواهم به گریه‌ام نظری کن..، نگاه می‌خواهم لباس نوکری از دست شاه می‌خواهم کسی به غیر علی رهنمون و پیرم نیست به غیر شاه نجف هیچ‌کس امیرم نیست بگو چه کار خوشی که رقم نزد مولا به جز مسیر الهی قدم نزد مولا به غیر قله‌ی ایمان علم نزد مولا بمیرم آن همه غم دید و دم نزد مولا میان کوچه به زخم دلش نمک می‌خورد چگونه فاطمه از چل نفر کتک می‌خورد! ✍ و @ghararenokary
قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی ضمانتی است برای سلوک اهل سحر اگر زمان مناجات چشم تر بدهی میان شعله نشستن عروج پروانه است مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی @hosenih وصال عاشق و معشوق دردسر دارد به دست و پات می افتم که دردسر بدهی کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟ بناست گاه‌گداری به ما خبر بدهی نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد به این خراب‌ترین مُهلتی اگر بدهی شناسنامه ی من را بگیر از من تا برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی @hosenih به حقِ پاره‌جگرهای تشنه‌کام اُحُد ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی ▪️ ▪️ ندید حمزه‌ی خود را..،چگونه مُثلِه شد! چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال تنی بدون سر و نیزه‌خورده و پامال شاعر: @ghararenokary
دلم هوای تو کرده، هوای آمدنت صدای پای تو آید، صدای آمدنت بهار با تو بیاید به خانه‌ی دل ما سری به خانه‌ی ما زن، صفای آمدنت هنوز مانده به یادم که مادرم می‌خواند زمان کودکی‌ام قصه‌های آمدنت حساب کردم و دیدم که با حساب خودم تمام عمر نشستم به پای آمدنت چقدر وعده‌ی وصل تو را به دل بدهم؟ چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت؟ نیامدی و دلم را شکستی ای مولا چه نذرها که نکردم برای آمدنت ✍ @ghararenokary
این‌چنین احساس کردم بین رؤیا بارها می‌زنم بوسه به دست و پایت آقا بارها خواستم تا مهزیارت باشم امّا روز و شب سبز شد در پیش رو «امّا ـ اگرها» بارها با چنین وضعِ وخیم و رو به قبله‌بودنم حال و روزم را شدی هر روز، جویا بارها ای طبیبی که به دنبال مریضت می‌روی با وجودی که مرا کردی مداوا بارها... ... کور بودم که تو را نشناختم، عیب از من است شد حجابِ دیدگانم حُبِّ دنیا بارها این همه گفتی که دور معصیت را خط بکش من ولیکن کرده‌ام امروز و فردا بارها چشم‌پوشی از گناهان معنی‌اش این است که با تغافل می‌کنی با من مدارا بارها کِشتی اُنسِ مرا طوفانِ شهوت غرق کرد ریخته بار مرا در قعر دریا بارها جنس نامرغوب بیخ ریش صاحب می‌شود آه آقا روی دستم مانده حالا «بارها» بارهایم را خریدی، ای خریدار کریم مادرت بس که سفارش کرد من را بارها ✍ @ghararenokary
به‌مناسبتِ هفته شهیدی در میان کاروانت می‌شوم یا نه؟ غبار رهگذار عاشقانت می‌شوم یا نه؟ دلم سنگ است می‌دانم، دلم تنگ است می‌دانی نمی‌دانم که خاک آستانت می‌شوم یا نه... مرا با گوشه‌ی چشمی خواندی اما کاش می‌گفتی فدای چشم‌های مهربانت می‌شوم یا نه... فدای تو چه جان‌های جوانی شد بگو آیا فدای آن شهیدان جوانت می شوم یا نه؟ سرم را کاش بر زانو بگیری یوسف زهرا بگو وقت شهادت، میهمانت می‌شوم یا نه؟ ✍ @ghararenokary
می نشینم گوشه ای و آهِ حسرت میکشم گوشه-چشمی از تو را عمریست منّت میکشم از ازل «قالوا بلی» گفتم برای دیدنت سال ها بر دوش خود بارِ امانت میکشم مهزیارت بی تو شد آواره! امّا بی تو من... این نفس هایِ کذایی را چه راحت میکشم! خوشبحالِ عاشقی که گفت با عجز و نیاز ناز چشمان تو را محض عبادت میکشم عهد بستم با تو امّا نفْس عهدم را شکست اینچنین در وادیِ عصیان اسارت میکشم تا که آقا سر به زانوی تو روزی جان دهم روز و شب بر لوح دل نقش ِ شهادت میکشم در خیالاتم تجسّم میکنم رویِ تو را رنجِ بسیاری از این طرزِ زیارت میکشم باز هم یکسالِ دیگر باعثِ زحمت شدم نیمۂ شعبان که می آید خجالت میکشم! با ما همراه شوید.. 🆔@ghararenokary
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلاً برای آمدنش بی قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟! وقتی که "دل" به شوق وصالش دچار نیست روزی هزار بار دلش را شکسته‌ام این‌گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست همسایه‌ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره‌دار نیست؟! امروز اگر که توبه نکردم، چه می‌کنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست! باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلداده عار نیست ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست :: وای از مزار و غمکده‌ی باقرالعلوم یک سایه‌بان به گستره‌ی آن مزار نیست حجاج، مکه‌اند و به روز شهادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست 🔻🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
این بقیه الله... ♾♾♾♾ 🎙قرائت دعای ندبه توسط ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی سیدعلی حسینی تبار(ازقم) 🕰جمعه یکم تیرماه،ساعت۷ صبح 🕌مسجد ولیعصر عج، پایانه نفتی خارک 🔹روابط عمومی پایانه نفتی خارک 🔹هیات امنای مسجد ولیعصر پایانه نفتی خارک ♾♾♾ نوشته‌اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی‌شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی‌دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست توسل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دری که زدم باز پشت در ماندم بس است در زدن من، بس است در به دری :: برای بنده خریدن بیا سر بازار چه خوب می‌شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوت تو می‌رسد به همه اگر چه نام مرا در نوافلت نبری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد (دعای من به خودم هم نمی‌کند اثری) ✍ 🔻🔻🔻🔻 🆔@ghararenokary
بند اول: ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را در شاه بیت عاطفه انشا کنم تورا پرسند اگر تجلی حُسن تو را ز من با آفتاب و آینه معنا کنم تورا تو راز سر به مُهری و در سجده از خدا خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را وقتی اسیر غربت دنیایی خودم در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را شرمنده‌ام که در اثر روسیاهی‌ام‌ خیمه‌نشین خلوت صحرا کنم تورا (این دیده نیست قابل دیدار روی تو چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا) تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف دعوت به جشن (بزم) زینب کبری کنم تو را روشن ز نور عصمت او عالمین شد تفسیر شادی و غم زینب حسین شد حیدر که بوده زینت هستی عبادتش زینب ز عرش آمده گردیده زینتش زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی خواندند صابرین، جبل استقامتش جبریل خاکبوس اتاق جلالتش روح القدس ملازم روح قداستش جایی برای عالم دیگر نمانده است آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم آید کلام زینب و عشق و محبتش چشمی به سمت سایه‌ی او هم نرفته است سوگند می‌خورم به حیا و نجابتش زیبا سروده شاعر دلداده‌ای که گفت: (زینب عفیفه‌ای است که در راه عفتش) (عباس می دهد نخ معجر نمی‌دهد) یک لحظه چادر شرف از سر نمی‌دهد جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت تفصیل شأن زینب کبری نگفتنی‌ست چون عارفی که قِصه‌ی رازِ مگو نگفت از چهار سالگی غم زینب شروع شد دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت می‌خواست از حکایت محسن کند سؤال آمد میان حنجره بغض گلو نگفت مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت: (می‌زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت) (زن را کسی مقابل شوهر نمی‌زند) (مادر کسی مقابل دختر نمی‌زند) وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است زینب به فرق فاطمیون سایه‌گستر است او ابر رحمت است به دریای کربلا ماییم قطره‌ای که به دریا شناور است در ماجرای زندگی زینب و حسین یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است رحمت به روح شاعر دلخسته‌ای که گفت: ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است (احکام ارث در همه جا چون بیان شود سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است این امتیاز در خور زینب بُوَد که او میراث عشق را به برادر برابر است) جان‌ها فدای زینب و قلب صبور او از صبر و از غریبی او دیده‌ها تر است زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه؟! کز گفتن و شنیدن آن، قلب مضطر است آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی حالا نشان بوسه‌ی شمشیر و خنجر است آن سینه‌ای که مخزن اسرار عشق بود دردا که زیر چکمه‌ی شمر ستمگر است ( "والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت) (سر را برید و روبروی خواهرش گرفت) ✍حجت‌الاسلام 🆔@ghararenokary