#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
پا که به دنیا گذاشت حضرت زینب
روی جهان پا گذاشت حضرت زینب
پرچم ارباب را قله به قله
برد و به بالا گذاشت حضرت زینب
@hosenih
وقت صبوری دهان کوه حرا را
با عملش وا گذاشت حضرت زینب
قاطع و محکم چنانچه بر دل تاریخ
حسرت اما گذاشت حضرت زینب
تا برسد کربلا علایق خود را
پشت سرش جا گذاشت حضرت زینب
از همگان دست شست و قبل حسینش
قید شد، الا گذاشت حضرت زینب
@hosenih
سر که به بستر گذاشت حضرت زینب
بر همه جا سر گذاشت حضرت زینب
جای پدر تیغ خورد و جای حسینش
بوسه به خنجر گذاشت حضرت زینب
توی خیالش برای خانه ی زهرا
یک در دیگر گذاشت حضرت زینب
شربت شیرین به جای زهر هلاهل
پیش برادر گذاشت حضرت زینب
سوخت لبانش، برید رشته ی جانش
لب که به حنجر گذاشت حضرت زینب
مشک عمو را گرفت و توی خیالش
بر لب اصغر گذاشت حضرت زینب
آه ،غروب دهم بدون ابالفضل
دست به معجر گذاشت حضرت زینب
@hosenih
روی زمین بار سخت قافله ای را
بی علی اکبر گذاشت حضرت زینب
کاش به این دردها دچار نمی شد
قاتل او تیغ آبدار نمی شد
تا نشود بی کسی عمه مشخص
کاش که بر ناقه ای سوار نمی شد
کاش که عباس بود موقع برگشت
زینب کبری طلایه دار نمی شد
ساعت سه آمده ست شمر ز گودال
کاش ولی ساعت چهار نمی شد
@hosenih
کاش که یک بار رفته بود به گودال
کاش که یک بار چند بار نمی شد
کاش که چکمه نمی نشست به بالا
سینه ی او شامل فشار نمی شد
شاعر: #مهدی_رحیمی
@ghararenokary
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
روزی اینجا بهار داشته است
چار سنگ مزار داشته است
به حریمش پناه می برده
هرکه با هر که کار داشته است
مثل مشهد در اين حرم زائر
از خودش اختیار داشته است
شانه ي بی قرارِ لرزان و
گونه ی آبدار داشته است
اشک با پلک، رو به روی ضریح
آشکارا قرار داشته است
روزگاری به خادمیِ بقیع
جبرئیل افتخار داشته است
روی زوار باز بوده حرم
ساعت دو سه چار داشته است
شاخه هایش به سنگ محکوم است
هر درختی که بار داشته است
@hosenih
*
گیرم اینجا خراب هم باشد
دائما آفتاب هم باشد
دل مهم است بین ما با قبر
گیرم اصلاً طناب هم باشد
گاه مثل بقیع میبایست
در زیارت شتاب هم باشد
این خودش باب رحمت است اگر
زدن شیعه باب هم باشد
پیرهن خود ضریح خواهد شد
زیر آن گر کتاب هم باشد
چون که اُمّ البنین در این خاک است
باید اینجا رباب هم باشد
باید اینجا شبیه کرب و بلا
ناله ی آب آب هم باشد
@hosenih
*
باید اینجا حرم درست کنند
چار تا مثل هم درست کنند
با امام حسن سزاوار است
چند باب الکرم درست کنند
با طلا دور مرقد سجاد
بیتی از محتشم درست کنند
به تولای باقر و صادق
صحن دارالقلم درست کنند
نزد ام البنین نمادی از
مشک و دست و علم درست کنند
"دودمه" نه در این مکان باید
شاعران "چاردم" درست کنند
با کریمان "کریم خانی"ها
قطعه ی "آمدم" درست کنند
دورِ گنبد چهار گلدسته
ولی از داغ خم درست کنند
کاش هر چیز را نمی سازند
کوچه را دست کم درست کنند
کوچه را در ادامه ی طرحِ
از حرم تا حرم درست کنند...
شاعر: #مهدی_رحیمی
@ghararenokary
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
امامی که از انوارش قیامت میشود معنا
اگر هادیست از اسمش هدایت میشود معنا
صبوری جلوه میگیرد اگر یک گوشه بنشیند
اگر برخیزد از جایش شجاعت میشود معنا
@hosenih
عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد
از آن یک قطره دریای طهارت میشود معنا
کسی که حلقهی وصل محمد با محمد شد
علی هم گر شود با او رسالت میشود معنا
علیِّ چارمین وقتی که خود جد محمد شد
برای شیعهاش قطعا ولایت میشود معنا
علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار
امامت در امامت در امامت میشود معنا
نه اینکه کور بینا گردد و از جا به پا خیزد
فقط با بردن نامش شفاعت میشود معنا
برای جامعه از یک فراز «جامعه» بیشک؛
دیانت میشود پیدا، سیاست میشود معنا
علیِّ دیگری هم برده شد در بزم«مِی» این بار؛
به سامرّا به جای شام غربت میشود معنا
@hosenih
گریز روضه دارد میرود در بزم «مِی» وقتی؛
میان تشت، خورشید قیامت میشود معنا
حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی
دراین حالت برای ضربه سرعت میشود معنا
دوچندان میشود در حالت مستی توان فرد
بدین ترتیب دربرخورد شدت میشود معنا
وَ دربرخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد
شکستن بعد از آن برخورد راحت میشود معنا
@hosenih
یکی از دست،آن یک از در و آن دیگر از دیوار
فقط سیلی براین صورت سه صورت میشود معنا
شاعر: #مهدی_رحیمی
@ghararenokary
#حضرت_عباس #مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
اگر در خاک آذربایجان جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان جان ابالفضل است
ستون خیمهی کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
اذا الشمس است چشمانش، لبش در اصل والصبح است
مراد از سوره تکویر در قرآن اباالفضل است
نماز و روزه و اسلام خیلیهاست یعنی که؛
امام کربلا بالقُوه در ایران اباالفضل است
رسیده چارم شعبان پس از ارباب در واقع
نخستین منتظر بر نیمهُ شعبان اباالفضل است
بگو روز برادر روز میلاد همامش را
اباالفضلی در این عالم برادرجان اباالفضل است
اگر طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی گفتی
بگو بعدش که پرچمدار این سامان اباالفضل است
برای آن کسی که جان خود را میدهد با عشق
نگو عباس، وقتی بهترین عنوان اباالفضل است
برای مادر پیرم به وقت روضهخوانی ها
بالام جان شد علی اکبر، سَنَه قربان اباالفضل است
دلیل نم نم باران علیاصغر اگر باشد
یقین دارم دلیل شدت باران اباالفضل است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
@ghararenokary
#حضرت_عباس #مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
نه اينكه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست سرزده يك آفتاب از دستش
براى ثبت نگين عقيق عباسى
على ست ساخته امشب ركاب از دستش
على ست ساخته با چهارچوب حيدريش
براى عكس ابالفضل،قاب از دستش
سوال بوسه به صورت به سر به لب رفته
گرفته است وليكن جواب از دستش
كسی كه ساقى مستان گرفته در بغلش
عجيب نيست بريزد شراب از دستش
براى ساغر و ساقى شدن همين كافيست؛
كه حيدر آمده نوشيده آب از دستش
چه غنچه ايست به دست على كه گل نشده
به كوچه آمده بوى گلاب از دستش
كمند صيد ز زلفش بهار از ابرويش
شروع زخم ز پلكش،شكار از ابرويش
به جاى كُشتن فی الفور ميكُشد كم كم
اگر چه ميرود اين انتظار از ابرويش
اگرچه ابروى زيباى او كشيده است ولى؛
كشيده است خودش نيز كار از ابرويش
خدا به خير كند كار آن كسى را كه
شده ست يك تنه زخمى دوبار از ابرويش
فرات سر برود،پا برهنه در برود
اگر كه در برود اختيار از ابرويش
به جنگ، معنی لايُمكن الفِرار اين است؛
نكرده هيچ دليرى فرار از ابرويش
نشسته است دو زانو و درس ميگيرد
در اوج معركه ها ذوالفقار از ابرويش
شروع می شود اين شعر كم كم از چشمش
كسى كه نيست دو ابروى او كم از چشمش
كسى كه در وسط پلک گل به وقت سحر
گرفته الگوى تهذيب،شبنم از چشمش
به جنگ اوست كه دشمن دوبار می ترسد
هم از دليرى ابروى او هم از چشمش
گذاشت بر بدن رود زخم از دستش
گذاشت بر جگر آب مرهم از چشمش
سپيدتر شده شعبان به خاطر رويش
سياه تر شده ماه محرم از چشمش
چكيده گريه ى كاتب به صفحه هرجا كه؛
نوشته مقتل ابن مقرم از چشمش
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
@ghararenokary