زمینه؛ یه سلام.mp3
1.2M
#امام_حسین علیهالسلام
#کربلا
#زمینه
🔹یه سلام فاصلهست فقط🔹
ما اگه اینجایم، دلامون تو راهه
راهمون کوتاهه، کوتاهه، کوتاهه
یه سلام فاصلهست فقط، بین ما با حسین
یه سلام فاصلهست فقط، تا بینالحرمین
خیال کن کربلایی، خیال کن اربعینه
خیال کن روبهروشی، داره اشکاتو میبینیه
«حسین جانم آقاجان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ظاهرم آرومه، تو چشام بارونه
توی قلبم قبر ششگوشه پنهونه
یه سلام فاصلهست فقط، بین ما با حرم
یه سلام فاصلهست فقط، به خود آقا قسم
خیال کن روبهرویِ ضریح باصفا شی
خیالش هم قشنگه، که خادم کربلا شی
«حسین جانم آقاجان»
شاعر و نغمهپرداز: #مجتبی_حاذق
🌐 shereheyat.ir/node/5595
✅ @ShereHeyat_Nohe
زمینه؛ ماه همیشه پشت ابر نمیمونه.mp3
1.27M
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#زمینه
🔹ماه همیشه پشت ابر نمیمونه🔹
فکرشم نکن اصلاً، غصهشو نخوریا
خوب میشه همین روزا، اثر کبودیا
گوشوارهم اگه گم شد، فدا سر تو بابا
از وقتی، رفتی همۀ دار و ندارم
با سیلی، صورتمو سرخ نگه میدارم
بعد از تو، رو خاک خرابه سر میذارم
اون که میگفت تو آسمونت
حتی نداری یه ستاره
بیاد ببینه ماهم امشب
اومد به دیدنم دوباره
اومدی صفا اومد به ویرونه
«ماه همیشه پشت ابر نمیمونه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از خودت بگو واسهم، بابایی چه خبرا
من شنیدم از عمه، که رفتی پیش خدا
ماه آسمون من، تو کجا اینجا کجا؟
لب وا کن، که داره یه آرزو رقیه
جون من، یه بار دیگه بگو: رقیه
میدونم... بگو با همین گلو: رقیه
یه بار دیگه بگو رقیه
که آرزو به دل نمونم
پیشونیمو ببوس و بازم
بهم بگو عزیزِ جونم
چارهای به غیر صبر نمیمونه
«ماه همیشه پشت ابر نمیمونه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
راستشو بخوای بابا، دیگه طاقت ندارم
فکرشم نمیکردم، بیتو دووم بیارم
جون من اگه میشه، دیگه تنها نذارم
میدونم، نوبتِ منه این دفعه بابا
همراهت، میبری منو دیگه از اینجا
من میرم، دنیا باشه واسه اهل دنیا
عمه جونم منو حلال کن
رقیه دیگه داره میره
دارم عموجونو میبینم
میخواد منو بغل بگیره
آسمون پشت سرش چراغونه
«ماه همیشه پشت ابر نمیمونه»
شاعر و نغمهپرداز: #جمعی_از_شاعران
🌐 shereheyat.ir/node/5577
✅ @ShereHeyat_Nohe
نوحه؛ بمان با حسین.mp3
1.01M
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#نوحه
🔹امشب را بمان🔹
شب غم گذشت، دمیده سحر
دلم تنگ توست، بیا ای پدر
«رواق منظر چشم من آشیانۀ توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانۀ توست»
بابا! بیتو شدم، من هر شب نیمهجان
حالا که آمدی، یک امشب را بمان
«یابن الزهرا حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر سهم من، همین گریههاست
چنان مادرم، سلاحم بُکاست
«رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند»
با اشک من شده، کاخ فتنه خراب
نقش ظلمت شده، دیگر نقش برآب
«یابن الزهرا حسین»
شاعر و نغمهپرداز: #جمعی_از_شاعران
🌐 shereheyat.ir/node/5603
✅ @ShereHeyat_Nohe
زمزمه۱؛ عزیزِ جونم.mp3
2.77M
#جوانان_حضرت_زینب علیهاالسلام
#زمزمه
🔹مادر شهید🔹
به برگشتن گلهام نداشتم امید
تا که افتادن روخاک دل من لرزید
تو عمر پُرغمم تا امروز
یه مادر شهید نبودم
دیگه آتیش زدن با این داغ
به تار و پودم
کیه بفهمه غربت دنیارو
کیه بفهمه غصۀ زهرارو؛ حالا میفهمم
حالا دیگه خبر دارم از دردش
از قلب پر آتیش و آه سردش؛ حالا میفهمم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برا یه مادر سخته جلوی چشماش
رو خاک بیفتن بیجون دوتا از گلهاش
انگاری اشکای چشمامو
با دستاش میگیره باز مادر
انگار داره تسلام میده
بابامون حیدر
یه لحظه هم نشو برام دلواپس
کنار تو میمونم ای همنفس؛ تویی امیدم
تویی تموم هستی من مولا
نداره بیتو زنده بودن معنا؛ تویی امیدم
شاعر: #رضا_خورشیدیفرد
🏴 مشاهده زمزمههای #دهه_اول_محرم به این سبک👇🏻
🌐 shereheyat.ir/node/4712
✅ @ShereHeyat_Nohe
زمزمه۱؛ عزیزِ جونم.mp3
2.77M
#جوانان_حضرت_زینب علیهاالسلام
#زمزمه
🔹مادر شهید🔹
به برگشتن گلهام نداشتم امید
تا که افتادن روخاک دل من لرزید
تو عمر پُرغمم تا امروز
یه مادر شهید نبودم
دیگه آتیش زدن با این داغ
به تار و پودم
کیه بفهمه غربت دنیارو
کیه بفهمه غصۀ زهرارو؛ حالا میفهمم
حالا دیگه خبر دارم از دردش
از قلب پر آتیش و آه سردش؛ حالا میفهمم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برا یه مادر سخته جلوی چشماش
رو خاک بیفتن بیجون دوتا از گلهاش
انگاری اشکای چشمامو
با دستاش میگیره باز مادر
انگار داره تسلام میده
بابامون حیدر
یه لحظه هم نشو برام دلواپس
کنار تو میمونم ای همنفس؛ تویی امیدم
تویی تموم هستی من مولا
نداره بیتو زنده بودن معنا؛ تویی امیدم
شاعر: #رضا_خورشیدیفرد
🏴 مشاهده زمزمههای #دهه_اول_محرم به این سبک👇🏻
🌐 shereheyat.ir/node/4712
✅ @ShereHeyat_Nohe
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
عمه محکم گرفته دستش را
داشت اما یتیمتر میشد
لحظه لحظه عمو در آن گودال
حال و روزش وخیمتر میشد
باورش هم نمیشد او باید
بنشیند فقط نگاه کند
بزند داد... بعدِ هر تیری
"ای خدا کاش اشتباه کند"
@hosenih
کار او نیست بی عمو ماندن
داغها را الیالابد بکشد
تا ببیند چه میشود باید
به نوکِ پایِ خویش قد بکشد
ازدحامی میانِ گرد و غبار
از حرامی و سنگ و شمشیر است
نوک سرنیزههای بی احساس
با تنی زخم خورده درگیر است
تشنه بود و زِ گونهها خونش
روی لبهای آتشین میریخت
یک نفر آب میخورد پیشش
یک نفر آب بر زمین میریخت
خواست تا خویش را به سینه کشد
تا که شاید رسد به اطفالش
یک نفر نیزهای به کتفش کرد
رفت و او را کشید دنبالش
از همانجا به سنگ اندازان
"داد میزد تو رو خدا نزنید"
وای بر من مگر سر آورید
اینقدر تیغ بی هوا نزنید
هرچه گلبرگ بر زمین میریخت
پخش هر گوشه بوی گُل میشد
کمکم احساس کرد انگاری
دست بی جان عمه شُل میشد
دستِ خود را کشید از آنجا
یک نَفَس میدوید در گودال
از میانِ حرامیان رد شد
شمر با او رسید در گودال
باز هم پای حرمله وا شد
پیچ میخورد حنجری ای داد
پیش چشم حسن عمو میدید
بازویش در مقابلش اُفتاد
@hosenih
دو گلو را سهشعبه با هم دوخت
نیزهها هم که از دو سو رفتند
اسبها کارِ خویش را کردند
دو بدن بینِ هم فرو رفتند
چند ساعت میانِ آن گودال
به گمانم قمار میکردند
فقط عبدلله است شاهد که
چند ساعت چکار میکردند ...
شاعر: #حسن_لطفی
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد
از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد
@hosenih
آه بلندش در دل آهن اثر کرد
کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد
بغض جمل را بین دشمن شعله ور کرد
با نعره ی ابن الحسن عزم خطر کرد
مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد
سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد
چشم تمام خیمه را ناگاه تر کرد
آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد
@hosenih
اینجای مقتل عمه اش را خون جگر کرد
ارثیه ی زهراست...دستش را سپر کرد
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
@ghararenokary
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
🏴لطفاً حق روضه ادا شود
بی رمق بود و تا تکان میخورد
به تنش نیزه و کمان میخورد
@hosenih
وقتی افتاد دوره اش کردند
چه لگد ها از این و آن میخورد
هر کسی خسته بود عقب میرفت
بدن خسته همچنان میخورد
همه رفتند ، شمر ول کن نیست
شمر تا رفت، از سنان میخورد
@hosenih
زیر لب گفت آب آب ،اما
چکمه ها بود بر دهان میخورد
شاعر: #امیر_فرخنده
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#شب_پنجم #شب_ششم
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گلهای مدینه داغدارش بودند
آنروز که جای مجتبی خالی بود
در کربوبلا دو یادگارش بودند
شاعر: استاد #سیدرضا_مؤید
@dobeity_robaey
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطه ی حسن است
هرکسی رو به کربلا کرده
باطناً رو به مجتبی کرده
بزم مارا حسن فراهم کرد
او حسینرا عزیز عالم کرد
@hosenih
اینهمه مجلس مصیبت ها..
پرچم یاحسین هیات ها..
خیر ها را به ما حسن داده
او به ما اذن سوختن داده..
میوه نور میدهد شجرش
ای به قربان هردوتا پسرش
با حسن، جانِ تازه میگیریم
امشب از او اجازه میگیرم
که بگویم ز جلوهی آن ماه
مددی یا جناب عبدالله
یازده ساله است و صف شکن است
پس یتیم حسن خودش حسن است
دست آورده جای شمشیرش
همه ماتند مات تکبیرش
حق شده پیش هو بزرگ شده
این پسر با عمو بزرگ شده
گریه کن ها نظر به راه کنید
حسن کوچه را نگاه کنید
**
از روی تل خدا خدا میکرد
عمویش را فقط صدا میکرد
چه عمویی؟میان چندسپاه
تشنه ای در میان قربانگاه..
صحنه را تا که دید گفت حسین
دست خود را کشید گفت حسین
حسن کربلا به جان آمد
پابرهنه دواندوان آمد
آمد و دید گریه بی اثر است
یک نفر روی سینه ی پدر است
پاره پاره شدست پیرهنش
میزند با قلاف بر دهنش
بند بند تنش گسسته شده
نیزه ها در تنش شکسته شده
داد زد ای عموی خون جگرم
غم نخور من برای تو سپرم
@hosenih
چشم بر سمت خیمه گاه ندوز
دست ناقابلم که هست هنوز
میدهم دست در برابر تو
تا بلا دور باشد از سر تو
دیدی آخر تنم ز عشقت سوخت
تیر، من را به روی جسم تو دوخت
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
هر چند لشگری نیست من لشگر عمویم
بردار خنجرت را از حنجر عمویم
بر دار نیزه ات را از صورت خداوند
یابن خبیثه نگذار سر به سر عمویم
@hosenih
این سینه را پیمبر بوسیده روزگاری
پاشو چرا نشستی بر پیکر عمویم
بوسیدم آنقَدَر من از دست های عمه
تا که شوم مشرف به محضر عمویم
من هم شبیه قاسم شوق وصال دارم
عبدالله حسینم من نوکر عمویم
طاقت ندارم عمه، من میروم نبینم
چشمی نگاه کرده به دختر عمویم
**
تیری که حرمله زد از روی اسب، عمه
بد دوخت پیکرم را بر پیکر عمویم
در زیر پای قاتل از چند جا شکسته
بال و پرم شبیه بال و پر عمویم
@hosenih
هم جسمم ارباً اربا،هم خورده ام سه شعبه
حالا شدم شبیه هر دو پسر عمویم
تا دست من جدا شد ناله زدم دو دفعه
آب آور عمویم... ای مادر عمویم...
شعر از گروه #یا_مظلوم
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان
پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان
با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را
از زیر پای شمر بردارم عمو جان
@hosenih
من بی زره یاد جمل را زنده کردم
مانند بابایم هنر دارم عمو جان
درد یتیمی را کنارت حس نکردم
پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان
از سر گذشتن سرگذشت عاشقان است
شرمنده ام پیش تو سر دارم عموجان
دست بریده حاصل دست شکسته است
این ارث را از پشت در دارم عمو جان
تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت
خیلی برایت دردسر دارم عمو جان
@hosenih
اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است
از تنگی جایت خبر دارم عمو جان
با خنده من را بدرقه کن جای گریه
حالا که من شوق سفر دارم عمو جان
شعر از گروه #یا_مظلوم
@ghararenokary