شعر روز عرفه – مناجات با امام زمان – امام حسین
بیقراریِ تو و اشک روانِ زینب(س)
شد مناجاتِ تو آرامش جانِ زینب(س)
کعبه یک سنگ نشان است و تویی کعبهٔ او
به تو دلبسته! تویی نام و نشانِ زینب(س)
عرفات است و تو نزدیک به قربانگاهی
غرقِ دلشوره ای از بغض ِ عیان زینب(س)
زیر لب خط به خطِ زمزمه ات این شده است
می روم بعدِ تو یارب به امانِ زینب(س)
شیوهٔ راز و نیازت چقدر جانسوز است
غرق آرامشی و تاب و توان زینب(س)
خیره مانده ست پر از اشک به پیراهنِ تو
جگرت سوخت از این داغِ نهانِ زینب(س)
مرثیه خوانِ تو شد عالم و اما تو شدی
تا ابد گریه کن و مرثیه خوانِ زینب(س)
حج و إحرام و طواف تو شده کرب و بلا
وای از روز دهم! فصلِ خزانِ زینب(س)
عرفه خواندن تو حالِ عجیبی دارد
اشک می ریزی و هستی نگرانِ زینب(س)!
شاعر: مرضیه عاطفی
@ghararenokary
شعر مناجات روز عرفه
لبیک که در دل عرفات است و منایم
لبیک که از خویش نمودند جدایم
لبیک که سر تا به قدم محو خدایم
لبیک که امروز ندانم به کجایم
پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم
گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم
آن وادی سوزنده که دل راهسپارش
پیداست دو صد باغ گل از هر سرخارش
دارند همه رنگ خدائی زعبارش
هر کس به زبانی شده همصحبت یارش
قومی به مناجات و گروهی به دعایند
از خویش سفر کرده در آغوش خدایند
این جا عرفات است و یا روح من آن جاست
هم شده آتشکده هم دیده دو دریاست
پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست
این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست
این سوز حسین است که خود بحر نجات است
می سوزد و مشغول دعای عرفات است
دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود
ما غافل و در وادی مشعر خبری بود
در محفل حجاج صفای دگری بود
اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود
هر سوخته دل تا به سحر تاب و تبی داشت
اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت
ای مشعریان دوش به مشعر که رسیدید
آیا اثر از گمشدهۀ شیعه ندیدید؟
آیاد دل شب نالۀ مهدی نشنیدید
آیا زگلستان رخش لاله نچیدید؟
آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود
دیشب پسر فاطمه در جمع شما بود
امروز به هر خیمه بگردید و بجوئید
گرد گنه از آینۀ دیده بشوئید
در داخل هر خیمه بگردید و بجوئید
یابن الحسن از سوز دل خسته بگوئید
شاید به منی چهرۀ دلدار ببینید
از یار بخواهید رخ یار ببینید
امروز که حجاج به صحرای منایند
از خویش جدایند و در آغوش خدایند
لب بسته سراپا همه سرگرم دعایند
در ذکر خدا با نفس روح فزایند
کردند پر از زمزمه و ناله منی را
یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را
این قافله از عشق به جان سلسله دارند
این قافله با قافله ها فاصله دارند
این قافله جا در دل هر قافله دارند
این قافله تا مسلخ خون هر وله دارند
این قافله تا کعبۀ جان خانه بدوشند
از خون گلو جامۀ احرام بپوشند
هفتادو دو حاجی همه با رنگ خدائی
از مکه برون گشته شده کربلائی
از پیر و جوان در ره معشوق فدایی
جسم و سرشان کرده زهم میل جدائی
اصغر که پدر بوسه زند بر سرو رویش
پیداست شهادت زسفیدی گلویش
خیزید جوانان که علی اکبرتان رفت
ریحانۀ ریحانۀ پیغمبرتان رفت
از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت
گوئید به اطفال علی اصغرتان رفت
ای اهل منا شمع دل ناس کجا رفت
از کعبه بپرسید که عبّاس کجا رفت
ای اهل منی کعبه پر از نور و صفا بود
دیروز حسین بن علی بین شما بود
سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود
از روز ازل کعبۀ او کرببلا بود
امروز به هجرش همه گریان بنشینید
فردا سر او را به سر نیزه ببینید
در مکّه بپرسید ز زن های مدینه
زینب به کجا رفت کجا رفت سکینه
کلثوم چرا ناله برآورده ز سینه
کو دختر مظلومۀ زهرای حزینه
ای دخترکان یکسره با شیون و ناله
خیزید و بپرسید کجا رفته سه ساله
زین قافله روزی به مدینه خبر آید
کرببلا و بلا زینب خونین جگر آید
با آتش هفتادو دو داغ از سفر آید
از منبر و محراب نبی ناله برآید
تا حشر از این شعله بلرزد دل (میثم)
تنها نه دل (میثم) جان همه عالم
شاعر: استاد غلامرضا سازگار
@ghararenokary
ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟
بوی مهدی میرسد از بیابان منا
در کجا دارد مکان آن ولیّ کبریا؟
کاش میدیدم رخش مینمودم جان فدا
ملجأ و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟
ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟
کاش میدیدم کجاست خیم? مولای من
تا به گردش پر زند روح از اعضای من
گر نبینم در منا روی او را، وای من
وجه ذات کبریا یوسف زهرا کجاست؟
ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟
در کنار اویم و روی او را ننگرم
من از او هستم جدا اوست اینجا در برم
دیدهام قابل نبود، خاک عالم بر سرم
تا مرا بخشد ضیاء یوسف زهرا کجاست؟
ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟
ای عزیز فاطمه، در کجا کردی وقوف
ای تو مولای همه در کجا کردی وقوف
با دعا و زمزمه، در کجا کردی وقوف
میدهم دائم ندا، یوسف زهرا کجاست؟
ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست؟
خیزم از جا کو به کو شیون و غوغا کنم
با سرشگ دیدگان عقده از دل واکنم
بلکه آن گم گشته را در منا پیدا کنم
بار معبودا خدا! یوسف زهرا کجاست؟
ای بیابـان منـا، یوسف زهرا کجاست؟
سیّد و مولای ما، یوسف زهرا کجاست
@ghararenokary
همراه خود نیاور ای شاه زیور آلات
اینها به خانواده دادند قول سوغات
شب تا سحرنشستم زانو بغل گرفتم
اى واى از این خیالات، اى واى از این خیالات
...کوفه میا حسین جان... کوفه وفا ندارد
میسوخت نامه ی من از سوز این عبارات
...هجده هزار نامه... هجده هزار نیزه
تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط
نامسلمین کوفه با مسلمت چه کردند
خوب است تازه اینجا... وای از بلاد شامات
ای وای از زنی که در ازدحام باشد
من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات
با عفت رباب و حجب و حیای زینب
دارند کوچه ها و بازارها منافات
با دست بسته وقتی افتادم از بلندی
گفتم عزیز زهرا، قربان قد و بالات
برعکس از قناره... ، عکس مرا کشیدند
طفلان شهر کوفه در دفتر مجازات
باشد قرار بعدی دروازه ی همین شهر
آنجا که رأس ما با هم میکند ملاقات
#یا_مظلوم
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
سلام حضرتِ بی خانمانِ من برگرد
غریبِ قافلهی بی نشان من برگرد
سلام از لب من که پیام تو بودم
فقط به جرم همینکه سلام تو بودم
سلام آنکه همین کوفه بر زمینش زد
فقط به خاطر تو سنگ بر جبینش زد
صدا زدند سلام حسین را کشتیم
پسر عموی امام حسین را کشتیم
سلام از بدنی که پُر از ستاره شده
سلام از تن مسلم که پاره پاره شده
سلام از لبِ پا خوردهام فدای سرت
سلام از تنِ تا خوردهام فدای سرت
سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میانِ دروازه است
از این تَنی که نه سر دارد و نه سامانی
مگر که خاک شوم دست نامسلمانی
کسی که نیست میا که سلام رفته حسین
سرِ من و سرِ هانی به شام رفته حسین
مرا ببخش ولی شرح غم شنیدنی است
مرا ببخش ولی مقتلم شنیدنی است
سلام آنکه گرفتار درد غربت شد
کسی که کشتهی هجده هزار بیعت شد
کسی که نامهی یکصد هزار تن را دید
بجای آنهمه یاری پیر زن را دید
جماعت آمدم و خواندهام فُرادا را
کسی نبود بخوانم نماز اعشاء را
دو کودکم دو گرسنه دو تشنهی معصوم
سپردهام به شُرِیح السلام یا مظلوم
کسی نبود به ما بین خانه جا بدهد
کسی نبود به دستم کمی غذا بدهد
هرآنچه بر سر ابنِ مُسَهَّر آوردند
سرِ من و سر هانیِ بی سر آوردند
کشان کشان نوک قلابها تنم بردند
چه زود کوچهی قصابها تنم بردند
حرام زادهای از پا کشید بندم کرد
به زور با سر قنارهای بلندم کرد
سلام از جگری که جراحتش تازه است
سلام از بدنی که میان دروازه است
چه غم که دشنهی قلاب میخورد بدنم
تمام روز فقط تاب میخورد بدنم
به زیر آتش این آفتاب میسوزم
برای دربه دریِ رُباب میسوزم
سرت سلامت اگر رفته است سرم آقا
فدای دخترکانت دو دخترم آقا
خدا کند که مرا نور دیده نشناسد
اگر رسید پدر را حمیده نشناسد
به یاد آمدنت با نسیم نالیدم
هرآنچه بر سر تو میرسد خودم دیدم
که تشنه میشوی آب را نمیبینی
به خواب کودک بی خواب را نمیبینی
تو هم شبیه من از حال میروی آقا
میان تنگی گودال میروی آقا
میا که داغ تو آتش به استخوانم زد
سنان به نیتِ تو نیزه بر دهانم زد
*قیس ابن مسهر صیداوی ، سفیر امام که بعد از حضرت مسلم در کوفه شهید شد.
* جمعا پنج فرزند حضرت مسلم چهار پسر و یک دختر شهید شدند.
* شیخ مفید از یکصدهزار نامه کوفیان گزارش می کند.
#حسن_لطفی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم
مرد این شهرم و بر پیرزنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم
من نمی خواستم علّت دلواپسیِ_
_معجر زینب کبری شوم، انگار! شدم
من بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه ی یک شهر بدهکار شدم
من در این خانه، تو در خانه ی خولی، تازه
با تو همسایه ی دیوار به دیوار شدم
کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر، پیرهنی برداری
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
پسر فاطمه افتاده ز پا یاور تو
پیکرم باد به قربان سر و پیکر تو
با تو اینقدر بگویم که دگر کوفه میا
می زند موج؛ دو رویی نشود باور تو
کوچه هایش چقَدَر مثل مدینه تنگ است
بود ذکر لب من نام خوش مادر تو
جان زینب تو میا کاش زِ رَه برگردی
بیم دارم به اسارت برود خواهر تو
بعد تو نیّت این کوفی بی دین این است
که بریزند به خیمه به سرِ دختر تو
مثل تسبیح که پاره شود از هم آقا
ترسم آن است بریزد به زمین اکبر تو
قصد دارند بخندند به زانو زدنت
قصدشان است ببینند دو چشم تر تو
خولی از بهر سرت نقشه کشیده برگرد
قصد دارد که به خورجین بگذارد سر تو
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
کوفه لبریز بلا گشته میا کوفه حسین
قسمتم سنگ جفا گشته میا کوفه حسین
کوفه ای که پدرت حاکم آن بود قدیم
عاری ازشرم و حیا گشته میا کوفه حسین
آنهمه وعده وعیدی که به ما میدادند
به روی آب بنا گشته میا کوفه حسین
بی کسی؛دربه دری؛با دو پسر نیمه ی شب
به خدا قسمت ما گشته میا کوفه حسین
نگران گلوی طفل توام چون اینجا
مملو از حرمله ها گشته میا کوفه حسین
گرگها منتظر یوسف زهرا هستند
فتنه ای سخت به پا گشته میا کوفه حسین
خواب دیدم دهم ماه محرم آقا
سرت از پشت جدا گشته میا کوفه حسین
#حبیب_باقرزاده
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
باور نمی کردم گذرها را ببندند
من را که می بینند درها را ببندند
خورشید بودم زیر نور ماه رفتم
جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم
در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم
این چند شب یک خواب راحت هم نکردم
من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت
این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت
امروز جان دادم اگر جانت سلامت
دندان من افتاد دندانت سلامت
حالا که می آیی کفن بردار حتما
ای یوسف من پیرهن بردار حتما
حالا که می آیی ستاره کم بیاور
با دخترانت گوشواره کم بیاور
حیرانم اما هیچکس حیران من نیست
باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست
اینجا برای خیزران لب را نیاری
آقا خدا ناکرده زینب را نیاری
اصلا ببین گل ها توان خار دارند؟
پرده نشینان طاقت بازار دارند؟
من راضی ام انگشتر من را بگیرند
وقت کنیزی دختر من را بگیرند
اینجا برای نعل پا دارند آنقدر
کنج تنور خانه جا دارند آنقدر
مهر و وفا که نه جفا دارند ، اما
اینجا کفن نه بوریا دارند اما
باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد
حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
سلام ایزد منّان، سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان، به مسلم بن عقیل!
به آن نیابت عظمای سیدالشّهدا !
به آن جلالِ خدایی، به آن جمالِ جمیل!
شهید عشق که سر در منای دوست گذاشت
به پیش پای خلیل خدا، چو اسماعیل
زهی مقام! که فرش حریم حُرمت تو
شکنج طرّهی حور است و بال میکائیل
شعاع پرتو مهرت، نسیم پاک بهشت
شرار آتش قهرت، حجارهی سجّیل
چنان شعاع که گفتی کنار تیغ کجت
ستاده گوش به فرمان، جناب عزرائیل
بر آستان درش، آفتاب، سایهنشین
به طاق قبّهی او، ماه آسمان، قندیل
تو بر حقّی و مرام تو حق، امام تو حق
به آیهآیهی تورات و مصحف و انجیل!
زهی دنائت دنیا! که از تو بیعت خواست
کسی که پیش مقام تو بندهای است، ذلیل
محیط کوفه تو را کوچک است و روح، بزرگ
از آن به بام شدی کشته، ای سلیل خلیل!
شروع نهضت خونین کربلا ز تو شد
ز نطق زینب کبری به شام شد، تکمیل
فراز بام، سلام امام دادی و گفت
میان لجّهای از خون، جواب، شاه قتیل
زیارت تو ملائک کنند در ملکوت
به جای خواندن تسبیح و گفتن تهلیل
شهید راه امامی که طور سینهی اوست
ز نور، مهبط جبریل و مطلع تنزیل
مدیحت تو «ریاضی» ! کجا و حضرت دوست؟
مگر خدایْ عنایت کند، جزای جزیل
#محمد_علی_ریاضی_یزدی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
کوفیان در دلِ شان کینه ی زهراست نیا
مسلمت را بنگر بی کس و تنهاست نیا
کار این بی صفتان سبّ عمویم علی است
بینِ شان بغض علی واضح و پیداست نیا
خواستم آب بنوشم که لبم مانع شد
تشنگی وجه شباهت به تو مولاست نیا
لب و دندان من از سنگ شکست و خون شد
لب و دندان تو در نقشه ی اعداست نیا
همه ی غصه ام این است که سنگت بزنند
نیزه و سنگ زدن حرفه ی این جاست نیا
گر بیایی همه ی اهل حرم می بینند
کمرت تا شده از غصه ی سقاست نیا
پسرانم به فدای پسران تو شوند
حیف از زندگی اکبر لیلاست نیا
ترس دارم که بیایی و ببیند زینب
ته گودال سر نعش تو دعواست نیا
گر بیایی همه ی جن و ملک می شنوند
که «بنیّ...» به لب حضرت زهراست نیا
سر من را که بریدند و به میخی بستند
فکر و ذکرم سر و گیسوی تو آقاست نیا
لااقل دختر خود را تو به همراه نیار
کوفه جولانگه خولی و شبث هاست نیا
ترس دارم ز روی نیزه ببینی آخر
حرمله همسفر زینب کبراست نیا
«دخترم را بغلش کن که کنیزی نرود»
نا مسلمانیِ این شهر هویداست نیا
#مهدی_علی_قاسمی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary
۵۹
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
من مسلمم و خادم درگاه حسینم
بر حیدر کرار علی نور دو عینم
دیدم ستم و کین،از دشمن بی دین
خون کرده دل من،آن دشمن دیرین
مظلوم حسین جان۲
در کوفه ی نامرد شده خون دل مسلم
شد غربت تو آتش بر حاصل مسلم
در لحظه ی اول،بیعت به تو بستند
شب شد گل زهرا،عهدت بشکستند
مظلوم حسین جان۲
این مردم کوفه همگی اهل ریایند
نیرنگ نموده همگی اهل جفایند
روز ای گل زهرا،آمدند به سویم
شب زدند ز کینه،با سنگ به رویم
مظلوم حسین جان۲
در کوفه میا که همگی مایه ی ننگند
شمشیر به دست و همه آماده ی جنگند
دشمنان بی دین،غارتگر و پستند
بهر کشتن من،در کمین نشستند
مظلوم حسین جان۲
جان می دهم و بهر تو در شور و نوایم
در کوفه به یاد توام و کرب و بلایم
مولی تن پاکت،کز کینه ی عدوان
پامال بگردد،با سم ستوران
مظلوم حسین جان۲
گر دارالعماره شده است قتلگه من
بر تو بود از دور حسین جان نگه من
رأس من جدا شد،از پیکر پاکم
با پیکر بی سر،من بر روی خاکم
مظلوم حسین جان۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
@ghararenokary