eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
803 عکس
53 ویدیو
113 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا زینب الکبری علیهاالسلام ♾♾♾♾ جا دارد اگر فلک کنون گریه کند با زخم دل و سوز درون گریه کند تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز از بهر اسارت تو خون گریه کند ✍ @dobeity_robaey @ghararenokary
السلام علیک یا عقیله العرب یازینب الکبری سلام الله علیها ♾♾♾♾ سوگند به هر کلام زینب، یارب بر ذکر علی الدوام زینب، یارب از کار فرج گره گشایی فرما امشب تو به احترام زینب، یارب ✍ @hosenih@dobeity_robaey @ghararenokary
السلام علیک یا زینب الکبری علیهاالسلام ♾♾♾ زینب همه‌ی رنج و بلا را دیده‌ست در کوچه گریز کربلا را دیده‌ست یک‌روز درِ خانه و روزی خیمه او سوختن فاطمه‌ها را دیده‌ست ✍ @ghararenokary
السلام علیک یا موسی بن جعفر ایها الکاظم سلام الله علیه 🔹بارگزاری اشعار و نوحه های شهادت امام کاظم علیه السلام @ghararenokary
همان‌گونه که شب را روشنایِ ماه می‌بخشد خدا در ظلمت دنیا چراغ راه می‌بخشد به حکم"اَلْبَلاءُ لِلْوِلا" است اینکه در تاریخ خدا به دوستان خود غمی جانکاه می‌بخشد تو از نسل همان مردی که هنگام رکوع خود عقیقش را به سائل قُربةً لله می‌بخشد نگاه مهربانت آیه‌ی "وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظ" تو "عَافِينَ عَنِ النَّاسِی" که بی اکراه می‌بخشد * * به کم قانع نشو امشب، بخواه از او خودِ او را به کم قانع نشو ای دل، که دارد شاه می‌بخشد ✍ 📝 @ghararenokary
تجلی داده‌ای با هر دعایت، روح عرفان را فضیلت داده القابت، تجلی‌گاه انسان را تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟ رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی کشیدی بر فضیلت‌های هارون، خط بطلان را پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را تو با این بردباری‌ها به اصحابت نشان دادی، برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را "شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری تو روشن‌کرده‌ای با این سخن، تکلیف صفوان را📎 "أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّار" و "کظم غیظ" را با هم نشان دادی چنین توصیه‌های ناب قرآن را اگر چه ماه محبوسی و "فِی قَعْرِ السُّجُون" بودی ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را ✍ @ghararenokary
قرار نوکری
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح تجلی داده‌ای با هر دعایت، روح عرفان را فضیلت داده القابت، تجلی‌گاه انسان را
📎ماجرای فرمایش امام کاظم (ع) خطاب به صفوان جَمّال درباره‌ی کرایه دادن شتر به هارون عباسی 📖صفوان بن مهران که با کرایه شتران خود، امرار معاش می‌کرد و از شاگردان ممتاز امام کاظم(ع) بود، نزد آن حضرت آمد؛ امام(ع) به او فرمود: «همه‌ی کارهایت نیک است جز یک کارت» صفوان: آن یک کار چیست؟ امام کاظم(ع): شتران خود را به این مرد (هارون) کرایه می‌دهی. صفوان: سوگند به خدا، شترانم را برای کارهای ناشایست و شکار و امور بیهوده کرایه نمی‌دهم؛ ولی برای سفر حجّ کرایه داده‌ام و خودم عهده‌دار راندن شترها نشده‌ام؛ بلکه آنها را به غلامان سپرده‌ام. امام کاظم(ع): آیا پول کرایه بر عهده آن‌ها (دستگاه هارون) است؟ صفوان: آری. امام کاظم(ع): آیا دوست داری آن‌ها زنده بمانند تا کرایه تو پرداخت گردد؟ صفوان: آری. امام کاظم(ع): «مَنْ اَحَبَّ بَقائَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کانَ مِنْهُم کانَ وِرْدَ النَّارِ کسی که بقای آنها را دوست بدارد، جزء آن‌ها است و کسی که جزء آن‌ها باشد، در دوزخ وارد خواهد شد». صفوان می‌گوید: از خدمت امام(ع) رفتم و همه‌ی شترانم را فروختم تا دیگر به این گناه گرفتار نشوم. هارون از ماجرا اطلاع یافت، مرا احضار کرد و گفت: «شنیده‌ام شترانت را فروخته‌ای» گفتم: آری. گفت: چرا؟ گفتم: پیر شده‌ام و غلامانم پایبند کار نیستند. گفت: هیهات، هیهات! من می‌دانم که به اشاره چه کسی تو این کار را کرده‌ای، آن کس که به تو اشاره کرد، موسی بن جعفر(ع) بود. گفتم: مرا به موسی بن جعفر(ع) چه کار؟ گفت: «دَعْ هذا عَنْکَ، فَوَاللهِ لَوْلا حُسْنُ صُحْبَتِکَ لَقَتَلْتُکَ از این حرف‌ها نزن، سوگند به خدا اگر سابقه‌ی رفاقت نیک من با تو نبود، قطعاً تو را می‌کشتم». 📚وسائل الشّیعه، ج ١٢، ص ١٣١ و ١٣٢. @ghararenokary
افتاده است روی زمین درد میکشد  پایش شکسته زیر فشار شکنجه ها با تازیانه روزه ی خود باز می کند  مردی که مانده بین حصار شکنجه ها کنج سیاه چال به این فکر می کند معصومه‌ام میان مدینه چه می کند؟  دردی شدید سوی دو پهلوش می رود وقتی که یاد فاطمه و کوچه می کند لحظه به لحظه چهره‌ی او زرد میشود جسمش به زیر بار بلا تیر می کشد با دست‌های بسته‌ی خود روی خاک‌ها تصویر یک جراحت زنجیر می کشد @ghararenokary
غریبی گوشۀ زندان بغداد (خلاصم کن خدایا) گفت و جان داد چرا بال کبوتر را شکستی الهی بشکنه دست تو صیاد ..... غريبي کنج تاریکِ مطامير سرش بر دامن کُند است و زنجیر دل سنگ آب شد از ناله اش لیک ندارد در دل صیاد تأثیر ..... به زندان بلا سیلی که خوردم غم دل را به دوش صبر بردم کبود از تازیانه شد تن من ز زهرا مادر خود ارث بردم ..... رسیده موسم داغ جدایی ندارم غیر غربت آشنایی کجایی دخترم معصومه بابا رضا ای راحت جانم کجایی ؟ @ghararenokary
زندانیان عشق چو شب را سحر کنند از سوز شمع و اشک روانش خبر کنند مانند غنچه سر به گریبان در آورند شور و نوای بلبل شوریده سر کنند چون سر به خشت یا که به زانوی غم نهند یکباره سر ز کنگرهٔ عرش بر کنند با آن شکسته‌حالی و بی‌بال و بی‌پری تا آشیان قدس به خوبی سفر کنند چون رهسپر شوند به سینای طور عشق از شوق سینه را سپر هر خطر کنند آنان کزین معامله هستند بی‌خبر برگو که تا به مَحبَس هارون نظر کنند تا بنگرند گنج حقیقت به کنج غم آن لعل خشک را به دُر اشک تر کنند بر پا کنند حلقهٔ ماتم به یاد او تا عرش و فرش را همه زیر و زبر کنند آتش به عرصهٔ ملکوت قِدَم زنند ملک حُدوث را ز غمش پر شرر کنند تا شد به زیر سلسله سرحلقهٔ عقول افتاد شور و غلغله در حلقهٔ عقول @ghararenokary
بگو خورشید بین سایه‌ها پنهان نخواهد شد که روح کبریا محصور در زندان نخواهد شد شما هستی که ما هستیم بی تردید این وادی بدون مشهد و شیراز و قم، ایران نخواهد شد نگاه چون تویی عابد کند فحشای مطلق را و بی‌مهرت مسلمان نیز با ایمان نخواهد شد چنان بر خود بلا را خواستی در صبح محشر هم سزای شیعیانت دادن تاوان نخواهد شد تو را در طور تاریکی نگهدارند! عیبی نیست اگر موسی تویی این قوم سرگردان نخواهد شد الا موسی هارون دشمن! ای محبوس در عسرت به فرمانی بگو گوساله چون یزدان نخواهد شد علی حق است و ناحق غاصبان حق او هستند به این حکم خداوندی ولی اذعان نخواهد شد تو را با سندی شاهک چه نسبت بود در تاریخ مگر در شعر بنویسم که زندان‌بان نخواهد شد کفن آورده‌اند عریان نماند پیکرت اما چه جای شکر وقتی کربلا جبران نخواهد شد @ghararenokary
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند شکر خدا که شیعیان بودند آن روز مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند شکر خدا آن روز دخترها نبودند پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند دوری تو از خانواده بد نبوده_ _وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند ساقت شکسته بود اما سینه ات را در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند آقا خدا را شکر مردم حنجرت را درگیر با کندی یک خنجر ندیدند هر چند روی تخته ی در بود جسمت اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند هم دخترت رنگ اسارت را ندیده هم خواهرانت غارت معجر ندیدند هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند جانم فدای آن غریبی که به جسمش جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند @ghararenokary
پـر می زند دوبـاره قلم در هوای تو چون آسمان گرفته دلش در عزای تو دیگـر صدای ناله ی شبهـات رفتـه و حتـی سحـر بهانـه بگیـرد بـرای تو از حال می روی چه قَدَر بین سجده ها مشتـاق این عبـادت شیرین خدای تو بـا سیلی و شکنجه کـه افطـار میکنی حالا شبیـه فاطمه شد روضه هـای تو با ناسزا بـه مادرتـان گریـه میکنـی چـون از تبـار فاطمه ای ماجـرای تـو... موسای مـا تویـی و فقط با اشـاره ای نیلـی روان ز چشم تـرم با عصـای تو بـدکـاره هم شوم تو مرا خوب می کنی آدم کنـــد مــرا نفس ربنــای تـو باب الحوائـج همــه ی مستمنـدهـا شـد مستجاب حاجت مـا از دعـای تو آیـا شـود گـدای حریـم شمـا شوم؟ هستـم دخیـل دامـن ابـن الرضای تو... @ghararenokary
پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خو کرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت جز آه زخم‌های دهان ‌باز‌ کرده‌اش در چارچوب تنگ قفس هم‌زبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه‌ی کشیدن یک آه، جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمی‌رسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت هرچند میزبان تنش تخته‌پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب‌ها نشد دیگر سرش به خانه‌ی نیزه مکان نداشت @ghararenokary
با گریه،با آه دمادم می نویسند در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند اندوه را با جوهر غم می نویسند این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر ع تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر ع آوای باران حضرت موسی بن جعفر ع دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر ع لب تشنه ی عشق توام باران عطا کن از دردمندان توام درمان عطا کن بویِ دل‌انگیزِ بهارِ مَردُم ما نورِ چراغِ شام تارِ مَردم ما بودی همیشه در کنار مَردُم ما خیلی گره خورده است کار مَردُم ما گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج امّا تو را داریم یا باب الحوائج خوشبخت چشمی که خودش را نیل کرده آیاتِ اشک آلوده ای تنزیل کرده پای بساطت سال را تحویل کرده بیچاره آنکه روضه را تعطیل کرده مشقِ بقای خضر،درسِ حوزه ی توست آب شفای خلق،اشکِ روضه ی توست جز ذکر "الله" لبت "بسمی" نداریم شیرین تر از نام شما اسمی نداریم با حرز تو از صدبلا قِسمی نداریم ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم بیماری ما زندگی منهای روضه است راه علاجِ ما دو قطره چای روضه است چشم مرا تر کن زمان ربّناها لطفاً نگاهم کن میان این گداها پیچیده در هفت آسمان ها این صداها: یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها این خاک شد "ایرانِ" این خواهر_برادر جانِ همه قربانِ این خواهر_بردار دریای رحمت!ما به موج‌ات خو گرفتیم از هرکسی جز خاندانت رو گرفتیم در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم ما نسخه را از "ضامن آهو" گرفتیم صحن رضا جانِ شما دارالشفا شد پای ضریحش نُطقِ طفل لال وا شد موسایِ طور غم عصایت را شکستند با زجر تو قلب رضایت را شکستند نامردها دست دعایت را شکستند زیر لگدها ساق پایت را شکستند چیزی برای تو به جز ماتم نمانده نای مناجاتی برایت هم نمانده شیعه هنوز از غُصّه ات تشویش دارد داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد سِندیِ ملعون بد زبانش نیش دارد روی لبش دشنام قوم و خویش دارد با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی داغ حسن را کنج زندان می چشیدی در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا با جوهر خون نامه ات توقیع گردید اندوه تو در روضه ها توزیع گردید آیه به آیه سوره ات تقطیع گردید بر تختِ‌پاره پیکرت تشییع گردید با این همه..،تو بی کفن ماندی؟نماندی آقا!بدون پیرهن ماندی؟نماندی اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟! از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟! آن‌گونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟! ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟! پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست @ghararenokary
. بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت موسای ما در معجزاتش بی عصا بود از ساق عرش افتاد در زندان ویران آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود با ضربه ها هرچند که از حال می رفت در سجده مدهوش ملاقات خدا بود زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت هر جای جسمش روضهء آل عبا بود بار قنوتش را ورم هایش کشیدند هر وعده سیلی خورد آقا بی هوا بود هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد بسکه ردیف استخوانش جابجا بود با زخم لبهایش به سختی آب می خورد هرشب گریز روضه هایش کربلا بود ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند ای کاش در بین شما، یک آشنا بود هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت... یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود آنجا سری در دست قاتل بود اما با خنجر کُندی بریده از قفا بود بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند تجمیع جسم او به دست بوریا بود .دین پرور @ghararenokary
. دودمه و دَم پاره شهادت موسی بن جعفر امام کاظم(علیه السلام)... ۱- دودمه موسم ماتم شده برگرد امید شیعیان العجل صاحب زمان حق زندانی بغداد ای شَه آزادگان العجل صاحب زمان جان من آمد به لب دیگر در این قعر سجون من غریبم من غریب زیر ضرب تازیانه پیکرم شد غرق خون من غریبم من غریب لحظه های آخرم دارم زِ سینه ناله ها ای رضا جانم بیا در سیاه چالم، تنم میسوزد از زهر جفا ای رضا جانم بیا باب حاجات منی موسی بن جعفر الدخیل یابن الحیدر الدخیل گویمت مولای من تا روز محشر الدخیل یابن الحیدر الدخیل ای که هستی بر علی و فاطمه تو نور عین ای امیر کاظمین حق زهرا قسمتم کن طوف شش گوش حسین ای امیر کاظمین ۲- عالم شده ماتم سرا واویلا موسی بن جعفر شد فدا واویلا بغداد امشب همچو کربلا شد رَختِ سیَه بر پیکر رضا شد شد سهم کاظم در غمِ اسارت قعر سجون و سیلی و جسارت از بسکه تازیانه خورده کاظم بر پیکرش نمانده جای سالم ای کاظم آل نبی فدایت دست گدایی منو عطایت ای باب حاجات همه دخیلک ای نور چشم فاطمه دخیلک من که گدای کاظم و حسینم مجنون کربلا و کاظمینم ای باب حاجت از شما میخواهم برگ برات کربلا میخواهم -دو بیتی... وقتی که به ما سوز و نوا را دادید بین دودمه حاجت ما را دادید هم سینه زدیم و جان به ما بخشیدید هم برگ برات کربلا را دادید @ghararenokary
قعر سجون، به واژه که معنا نمیشود در چاه، جای یوسف زهرا نمیشود چندین سیاه چال در اعماق یکدگر اینجا که جای این قدِ رعنا نمیشود تاریکتر ز شامِ سیه سِجنِ من شده نور خدا، نهان دلِ شبها نمیشود ممنوع شد اگرچه ملاقاتِ من، ولی دیوار و در که مانعِ زهرا نمیشود این گردنِ شکسته ی زنجیر بسته ام حتی برای سجده کمی تا نمیشود کوبیده ساقِ پای من از حلقه ی قیود این استخوانِ خورده گِره وا نمیشود با زهرِ کین، گلوی منِ روزه دار سوخت افطار من که سیلیِ اعدا نمیشود بر غربتم اگرچه رضا روز و شب گریست اما غمم، مصیبت عظما نمیشود با روضه های جدّ غریبم گذشت عمر دردم بدونِ گریه مداوا نمیشود این سالهای سخت به زندان، چو یک شبِ... زندانِ سختِ زینب کبرا نمیشود چندین کفن به جسم من، ای وای یک کفن... بهر عزیز فاطمه پیدا نمیشود زیر سمِ ستور، چه میمانَد از بدن این جسمِ خاکمال شناسا نمیشود چیزی نمانده تا سحرِ فجرِ انتقام خورشید، پشت ابر تماشا نمیشود یا صاحب الزمان بنما ذوالفقار را چاره بجز قیام تو مولا نمیشود @ghararenokary
منیکه عرش الهی است تخت اجلالم اسیــــر دست حرامی چهـــارده سالم اگرچه سختی زندان برید امانم را به جان خریده بلایای دوستانم را کسی سراغی از این خون جگر نمی گیرد غریبــــم و کسی از من خبــــــر نمی گیرد از این یهودیِ مستِ غرور خسته شدم خدا گواست ز حبسِ نَمور خسته شدم شدم شبیه گلی که اسیر خار و خَسَم میان حلقــه‌ی زنجیــر تنگ شد نفسم چرا به بی ادبی زجر می دهند مرا؟ چه کرده ام مگر اینقدر می زنند مرا؟ شبیه مادرم  از این زمانه خسته شدم زبسکه  که زد به تنم تازیانه خسته شدم کَاَن حلقه‌ی زنجیر داده دست به دست که بین سلسه ها استخوان پام شکست الهی از قفس تنگ و تار خَلِّصنیٖ چقدر گریه کنم زار زار ، خَلِّصنیٖ زدست سندیِ شاهک  مرا نجات بده زِ بَد زبانیِ این بی حیــــا نجات بده خدا ، چه کار کنم حرف ناروا نزند خدا ، چه کار کنم بی هوا مرا نزند چقدر بی ادبی می کند برابرمن سرِ نمازم و فریاد می زند سرمن خدا ، چه کار کنم از سرم عبا نبرد و  نام مادر مظلــــــومه‌ی مرا نبرد اگرچه می کند این نانجیب تحقیرم اگر چه خون چکد از حلقه های زنجیرم اگر چه بسته به زنجیرم این حرامی پست کسی به بازوی ناموس من طنــــاب نبست اگر چه میدهد این بیحیا مرا آزار نبــــرده اند عِیـــــال مرا سـر بازار حریم من به اسیری که طیِّ راه نکرد به نازدانه‌ی من چشم بد نگاه نکرد مخدرات مرا بین کوچه ها نزدند مرا زدند ولی دختــــــر مرا نزدند یکی به قصد جسارت ، جام مِی میزد یکی به عمه‌ی سادات کعب نی میزد گریست دیده‌ی مطموره خون به احوالم منیکه عرش الهی است تخت اجلالم @ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یاباب الحوائج درکنج زندان بلا کرده کاشانه،کرده کاشانه اندر دلش از بی کسی کرده غم لانه.(۲) زدناله از دل با آه و افغان (بابا رضا جان) دستش درون جامه و آن غل و زنجیر(۲) داغ تو ای معصومه جان کرده او را پیر(۲) گوید به ناله با سوز هجران (بابا رضاجان) سیلی زند برصورتش سندی از کینه(۲) دارد ز آل فاطمه کینه در سینه(۲) ذکر لب او درکنج زندان (بابا رضا جان) دیگر شدم خسته از این ماتم دوران یارب رسان مرگ مرا گوشه ی زندان از داغ دوری گویم ز هجران (بابارضا جان) @ghararenokary
کنج زندون نفسم بریده و  دلم  شده خون حال و روزم بَده و نداره سامون غریبونه گوشه ای دارم میدم جون بی قرارم سر روو میله های بی کسی میذارم غیر اشک و ناله سودایی ندارم مثه بارون بهارم و می بارم خلصنی یارب ،  ذکر لبم شد افطارم هرشب ،  تاب وتبم شد رضاجانم۲ غم روی قلب ، زارم نشسته با تازیوونه ، بالم شکسته رضاجانم۲ (ای وای ای وای ای وای غریب آقا) __ غل و زنجیر با تموم پیکر من شده درگیر لحظه های آخرم شدم زمینگیر خیلی وقته که از این زندگی ام سیر خونه چشمام خیلی دلتنگه دلم واسه یتیمام بین تاریکی و ظلمت تک وتنهام مرهمی نداره درد بی کسی هام بالا نمیاد ، دیگه نفسهام نایی نمونده  ، توو دست و پاهام رضاجانم۲ کنج سیه چال ،  توو احتضارم در بین غربت ، چشم انتظارم رضاجانم۲ (ای وای ای وای ای وای غریب آقا) چِش به راهم خیره سمت درِ زندونه نگاهم حرفای نگفته داره بغض و آهم دم آخری به یاد قتلگاهم کربلا و روضه های تشنگیه خیمه هاو لحظه ی بُریدن سر از قفا و تن مونده زیر سم مرکبا و جدم رو تشنه ،  تا سر بریدن یک عده واسه ، غارت رسیدن حسین جانم ۲ زنها کجاو ،  رخت اسارت توو شام و کوفه ، کردند جسارت حسین جانم ۲ اهل حرم رو ،  می دادن آزار با خنده هاشون ، توو کوچه بازار حسین جانم ۲ می‌دونم عمه م ، توو ازدهام رفت وای از دمی که ، بزم حرام رفت حسین جانم ۲ (ای وای ای وای ای وای حسین مظلوم) @ghararenokary
یا حضرت مشکل گشا موسی بن جعفر عشق علی موسی الرضا، موسی بن جعفر دستم به دامان تو یا باب الحوائج من کوه درد و تو دوا ،موسی بن جعفر میشه معجزه،  توو روضه هات محشره گره گشاییات ای غریب کاظمین اون که می میره برات منم زیر دین سفره هات منم ای غریب کاظمین ای غریب کاظمین..... با تو چه کرده کینه ها ، موسی بن جعفر خوردی کشیده بی هوا ،موسی بن جعفر آقای مهربون من ،چیا کشیدی کنج سیه چال بلا ، موسی بن جعفر چه قَدَر میون سلسله خوندی نیمه شب تو نافله ای غریب کاظمین کشتنت یه عده بی حیا شنیدی چه قد تو ناسزا ای غریب کاظمین ای غریب کاظمین... کشتن تو رو بد کینه ها ،موسی بن جعفر زهرا گرفت واست عزا ،موسی بن جعفر جسمت سه روز موند روو زمین ، اما نبودش شکر خدا به زیر پا ،موسی بن جعفر روی نیزه ها نرفت سرت ندیده اسیری دخترت بمیرم برا حسین تو نموندی بی کفن آقا زیر لب می گه امام رضا بمیرم برا حسین بمیرم برا حسین..... @ghararenokary