#محرم_۱۴۰۱
#شور
بند 1⃣
پرچم سرخ ثارالله انا هدیناه السبیله
ذکر یا ابا عبدالله ذکر پرواز جبرئیله
واسه ی دین دنیامون این آقا بهترین دلیله
مسیر حسین مسیرخداس مسیر خوشبختی توی روضه هاس
عزیزحسین عزیزخداس مدال عزت هم این شال عزاس
حبیب حسین حبیب خداس قرار عاشق ها توی کربلاس
یا حسین نقش سر در بهشته
اول راهش آخر بهشته
سند شش دنگ جنت و داره
سرور بهشته
بند 2⃣
رحمت الله الواسعه دست و دلبازیش بی نظیره
بهترین ارباب دنیا نعم المولا نعم النصیره
نوکری پای این پرچم واسه نوکر خیر کثیره
حریم حسین حریم خداس مقدس ترین تربت کرب و بلاس
مراد حسین مراد خداس که باب المرادش اشکه روضه هاس
شهید حسین شهید خداس کفن برای عاشق شال عزاس
هم سلامش داره جواب ویژه
هم غلامش داره ثواب ویژه
زائرش داره تو روز قیامت
یک حساب ویژه
بند 3⃣
کربلاش جنت الاعلی زائرش از اهل نجاته
تربتش عرش معلی اشک روضش آب حیاته
مرقدش قبله ی عالم سیاهیش نور کائناته
طواف حسین طواف خداس نماز کعبه رو به کرب و بلاس
محب حسین محب خداس تمومه آرامش توی روضه هاس
مطیع حسین مطیع خداس نشون خدمت هم این شال عزاس
خیمه های روضش سرای عشقه
ذکر یا ثارالله نوای عشقه
اتنا فی الدنیا کرببلا هم
ربنای عشقه
شعر و سبک: #امیر_آهمند
⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️
http://Rubika.ir/tekyenokari
@ghararenokary
#محرم_۱۴۰۱
#شور
بند1⃣
نوه ی یل خیبر، قاسم بن الحسن
توئی یک تنه لشکر، قاسم بن الحسن
با اشاره ی ابروت، میشه میدون جنگ
مثل عرصه ی محشر، قاسم بن الحسن
آینه دار هیبت، سردار جمل
هستی واسه نوجوونا ضرب المثل
گفتی به عمو یقین دارم اینکه هست
مُردن توی راه تو احلی من عسل
سرباز نوجوون سپاه خدا تویی
یاری رسون خامس آل عبا تویی
ازرق کیه بخواد که برات قد علم کنه
وقتی که وارث پسر مرتضی تویی
یا قاسم مدد یا قاسم
بند2⃣
ای تجلی طوفان، قاسم بن الحسن
مثل موج خروشان، قاسم بن الحسن
موندی پای امامت، با تمام وجود
زیر پرچم قرآن، قاسم بن الحسن
با اینکه نداری حتی خود و سپر
مردانه میجنگی از بس داری جگر
تا اِنْ تَنْکُرونی گفتی شد ولوله
فکر و ذکر دشمنا شد اَیْنَ الْمَفَر!
وقتی یا فاطمه میشه ذکر لبای تو
کاری نداره معجزه دیگه برای تو
هَل مِنْ مبارزت سؤال بی جوابه و
هیچکس نمیرسه تا قیامت به پای تو
یا قاسم مدد یا قاسم
بند3⃣
جان نثار امامت، قاسم بن الحسن
شرح واژه عزت، قاسم بن الحسن
پهلوونی و غیرت، با تو معنا میشه
آیه آیه شهامت، قاسم بن الحسن
دریا دل ترین یل شاطع الْفرات
میلرزه سپاه دشمن با یک نگات
روح مجتبی تویی در جسم علی
پس واسه همین نمیشه جنگید باهات
وقتی قدم میذاری تو غوغای معرکه
میدون میشه برای حریف تو مهلکه
جانانه ضربه میزنی و از تو آسمون
میگن تبارک الله به رزمت ملائکه
یا قاسم مدد یا قاسم
شعر و سبک: #طاها_تحقیقی
⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️
http://Rubika.ir/tekyenokari
@ghararenokary
زمزمه؛ کی فکرشو میکرد.mp3
1.75M
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#زمزمه
🔹الهی بمیرم🔹
الهی بمیرم، چقدر غریبونه سفر کرد
یه جوری سفر کرد، که عالَمی رو خونجگر کرد
مگه میتونم، ببرم از یاد
نیمهشب از رو ناقه افتاد
هر دفعه میدید، تو رو، رُو نیزه
گفتم ای وای رقیه جون داد
ای وای، تو گوشمه هنوز صداش
ای وای، نالههای بابا باباش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همین شب آخر، میگفت خواب بابامو دیدم
میگفت توی خوابم، عمه به آرزوم رسیدم
بغلم کرد و بغلش کردم
همۀ غصههام یادم رفت
عمو عباسم، پیش بابا بود
زخمای دست و پام یادم رفت
ای وای، خرابه پر شد از صداش
ای وای، سرت رو آوردن براش
شاعر و نغمهپرداز: #جمعی_از_شاعران
🌐 shereheyat.ir/node/5561
✅ @ShereHeyat_Nohe
واحد؛ بیا بابا.mp3
1.94M
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#واحد
🔹بیا بابا🔹
موهات به هم میریزه
صورتت ولی هنوز مثه ماهه
نگا کن از روی نی
تا به خونه برسیم چقدر راهه
چقدر راهه، اینجا تا چشمم میبینه بیابونه
چقدر راهه، توشۀ مسیر من پای پر خونه
دلم تنگه، بابا، خدا میدونه
هرکجا رفتم یه نیزه راهمو بست
ولی من که دست نمیذارم روی دست
دلخوشیم اینه که سایهت رو سرم هست
«بیا بابا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدات زدم همیشه
دیگه از این شامیا نمیترسم
مگه میخواد چی بشه
از کسی به جز خدا نمیترسم
نمیترسم، نصف شب تو دشت و صحرا نمیترسم
نمیترسم، یه کمم از این نامردا نمیترسم
من از هیچی، تو دنیا نمیترسم
ترس من اینه که ماهِ آسمونم،
تو بری سفر من از تو جا بمونم
من و دوری از تو بابا نمیتونم
«بیا بابا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتشه دیگه بیای
برای سفر بابا من آمادهم
نبین که چند روزیه
واسه زخمای پا از پا افتادم
من آمادهم، به دلم افتاده همسفریم امشب
من آمادهم، قول بده که با خودت ببریم امشب
بریم چادرنماز بخریم امشب
پر چادرم تو آتیش حرم سوخت
عمه اومد چادرم فقط یه کم سوخت
یادگاری تو بود خیلی دلم سوخت
«بیا بابا»
شاعر: #محمدجواد_الهیپور
🏴 مشاهده واحدهای #دهه_اول_محرم به این سبک👇🏻
🌐 shereheyat.ir/node/5122
✅ @ShereHeyat_Nohe
زمینه؛ یه سلام.mp3
1.2M
#امام_حسین علیهالسلام
#کربلا
#زمینه
🔹یه سلام فاصلهست فقط🔹
ما اگه اینجایم، دلامون تو راهه
راهمون کوتاهه، کوتاهه، کوتاهه
یه سلام فاصلهست فقط، بین ما با حسین
یه سلام فاصلهست فقط، تا بینالحرمین
خیال کن کربلایی، خیال کن اربعینه
خیال کن روبهروشی، داره اشکاتو میبینیه
«حسین جانم آقاجان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ظاهرم آرومه، تو چشام بارونه
توی قلبم قبر ششگوشه پنهونه
یه سلام فاصلهست فقط، بین ما با حرم
یه سلام فاصلهست فقط، به خود آقا قسم
خیال کن روبهرویِ ضریح باصفا شی
خیالش هم قشنگه، که خادم کربلا شی
«حسین جانم آقاجان»
شاعر و نغمهپرداز: #مجتبی_حاذق
🌐 shereheyat.ir/node/5595
✅ @ShereHeyat_Nohe
زمینه؛ ماه همیشه پشت ابر نمیمونه.mp3
1.27M
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#زمینه
🔹ماه همیشه پشت ابر نمیمونه🔹
فکرشم نکن اصلاً، غصهشو نخوریا
خوب میشه همین روزا، اثر کبودیا
گوشوارهم اگه گم شد، فدا سر تو بابا
از وقتی، رفتی همۀ دار و ندارم
با سیلی، صورتمو سرخ نگه میدارم
بعد از تو، رو خاک خرابه سر میذارم
اون که میگفت تو آسمونت
حتی نداری یه ستاره
بیاد ببینه ماهم امشب
اومد به دیدنم دوباره
اومدی صفا اومد به ویرونه
«ماه همیشه پشت ابر نمیمونه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از خودت بگو واسهم، بابایی چه خبرا
من شنیدم از عمه، که رفتی پیش خدا
ماه آسمون من، تو کجا اینجا کجا؟
لب وا کن، که داره یه آرزو رقیه
جون من، یه بار دیگه بگو: رقیه
میدونم... بگو با همین گلو: رقیه
یه بار دیگه بگو رقیه
که آرزو به دل نمونم
پیشونیمو ببوس و بازم
بهم بگو عزیزِ جونم
چارهای به غیر صبر نمیمونه
«ماه همیشه پشت ابر نمیمونه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
راستشو بخوای بابا، دیگه طاقت ندارم
فکرشم نمیکردم، بیتو دووم بیارم
جون من اگه میشه، دیگه تنها نذارم
میدونم، نوبتِ منه این دفعه بابا
همراهت، میبری منو دیگه از اینجا
من میرم، دنیا باشه واسه اهل دنیا
عمه جونم منو حلال کن
رقیه دیگه داره میره
دارم عموجونو میبینم
میخواد منو بغل بگیره
آسمون پشت سرش چراغونه
«ماه همیشه پشت ابر نمیمونه»
شاعر و نغمهپرداز: #جمعی_از_شاعران
🌐 shereheyat.ir/node/5577
✅ @ShereHeyat_Nohe
نوحه؛ بمان با حسین.mp3
1.01M
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#نوحه
🔹امشب را بمان🔹
شب غم گذشت، دمیده سحر
دلم تنگ توست، بیا ای پدر
«رواق منظر چشم من آشیانۀ توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانۀ توست»
بابا! بیتو شدم، من هر شب نیمهجان
حالا که آمدی، یک امشب را بمان
«یابن الزهرا حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر سهم من، همین گریههاست
چنان مادرم، سلاحم بُکاست
«رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند»
با اشک من شده، کاخ فتنه خراب
نقش ظلمت شده، دیگر نقش برآب
«یابن الزهرا حسین»
شاعر و نغمهپرداز: #جمعی_از_شاعران
🌐 shereheyat.ir/node/5603
✅ @ShereHeyat_Nohe
زمزمه۱؛ عزیزِ جونم.mp3
2.77M
#جوانان_حضرت_زینب علیهاالسلام
#زمزمه
🔹مادر شهید🔹
به برگشتن گلهام نداشتم امید
تا که افتادن روخاک دل من لرزید
تو عمر پُرغمم تا امروز
یه مادر شهید نبودم
دیگه آتیش زدن با این داغ
به تار و پودم
کیه بفهمه غربت دنیارو
کیه بفهمه غصۀ زهرارو؛ حالا میفهمم
حالا دیگه خبر دارم از دردش
از قلب پر آتیش و آه سردش؛ حالا میفهمم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برا یه مادر سخته جلوی چشماش
رو خاک بیفتن بیجون دوتا از گلهاش
انگاری اشکای چشمامو
با دستاش میگیره باز مادر
انگار داره تسلام میده
بابامون حیدر
یه لحظه هم نشو برام دلواپس
کنار تو میمونم ای همنفس؛ تویی امیدم
تویی تموم هستی من مولا
نداره بیتو زنده بودن معنا؛ تویی امیدم
شاعر: #رضا_خورشیدیفرد
🏴 مشاهده زمزمههای #دهه_اول_محرم به این سبک👇🏻
🌐 shereheyat.ir/node/4712
✅ @ShereHeyat_Nohe
زمزمه۱؛ عزیزِ جونم.mp3
2.77M
#جوانان_حضرت_زینب علیهاالسلام
#زمزمه
🔹مادر شهید🔹
به برگشتن گلهام نداشتم امید
تا که افتادن روخاک دل من لرزید
تو عمر پُرغمم تا امروز
یه مادر شهید نبودم
دیگه آتیش زدن با این داغ
به تار و پودم
کیه بفهمه غربت دنیارو
کیه بفهمه غصۀ زهرارو؛ حالا میفهمم
حالا دیگه خبر دارم از دردش
از قلب پر آتیش و آه سردش؛ حالا میفهمم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برا یه مادر سخته جلوی چشماش
رو خاک بیفتن بیجون دوتا از گلهاش
انگاری اشکای چشمامو
با دستاش میگیره باز مادر
انگار داره تسلام میده
بابامون حیدر
یه لحظه هم نشو برام دلواپس
کنار تو میمونم ای همنفس؛ تویی امیدم
تویی تموم هستی من مولا
نداره بیتو زنده بودن معنا؛ تویی امیدم
شاعر: #رضا_خورشیدیفرد
🏴 مشاهده زمزمههای #دهه_اول_محرم به این سبک👇🏻
🌐 shereheyat.ir/node/4712
✅ @ShereHeyat_Nohe
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
عمه محکم گرفته دستش را
داشت اما یتیمتر میشد
لحظه لحظه عمو در آن گودال
حال و روزش وخیمتر میشد
باورش هم نمیشد او باید
بنشیند فقط نگاه کند
بزند داد... بعدِ هر تیری
"ای خدا کاش اشتباه کند"
@hosenih
کار او نیست بی عمو ماندن
داغها را الیالابد بکشد
تا ببیند چه میشود باید
به نوکِ پایِ خویش قد بکشد
ازدحامی میانِ گرد و غبار
از حرامی و سنگ و شمشیر است
نوک سرنیزههای بی احساس
با تنی زخم خورده درگیر است
تشنه بود و زِ گونهها خونش
روی لبهای آتشین میریخت
یک نفر آب میخورد پیشش
یک نفر آب بر زمین میریخت
خواست تا خویش را به سینه کشد
تا که شاید رسد به اطفالش
یک نفر نیزهای به کتفش کرد
رفت و او را کشید دنبالش
از همانجا به سنگ اندازان
"داد میزد تو رو خدا نزنید"
وای بر من مگر سر آورید
اینقدر تیغ بی هوا نزنید
هرچه گلبرگ بر زمین میریخت
پخش هر گوشه بوی گُل میشد
کمکم احساس کرد انگاری
دست بی جان عمه شُل میشد
دستِ خود را کشید از آنجا
یک نَفَس میدوید در گودال
از میانِ حرامیان رد شد
شمر با او رسید در گودال
باز هم پای حرمله وا شد
پیچ میخورد حنجری ای داد
پیش چشم حسن عمو میدید
بازویش در مقابلش اُفتاد
@hosenih
دو گلو را سهشعبه با هم دوخت
نیزهها هم که از دو سو رفتند
اسبها کارِ خویش را کردند
دو بدن بینِ هم فرو رفتند
چند ساعت میانِ آن گودال
به گمانم قمار میکردند
فقط عبدلله است شاهد که
چند ساعت چکار میکردند ...
شاعر: #حسن_لطفی
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد
از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد
@hosenih
آه بلندش در دل آهن اثر کرد
کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد
بغض جمل را بین دشمن شعله ور کرد
با نعره ی ابن الحسن عزم خطر کرد
مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد
سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد
چشم تمام خیمه را ناگاه تر کرد
آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد
@hosenih
اینجای مقتل عمه اش را خون جگر کرد
ارثیه ی زهراست...دستش را سپر کرد
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
@ghararenokary
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
🏴لطفاً حق روضه ادا شود
بی رمق بود و تا تکان میخورد
به تنش نیزه و کمان میخورد
@hosenih
وقتی افتاد دوره اش کردند
چه لگد ها از این و آن میخورد
هر کسی خسته بود عقب میرفت
بدن خسته همچنان میخورد
همه رفتند ، شمر ول کن نیست
شمر تا رفت، از سنان میخورد
@hosenih
زیر لب گفت آب آب ،اما
چکمه ها بود بر دهان میخورد
شاعر: #امیر_فرخنده
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
#شب_پنجم #شب_ششم
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گلهای مدینه داغدارش بودند
آنروز که جای مجتبی خالی بود
در کربوبلا دو یادگارش بودند
شاعر: استاد #سیدرضا_مؤید
@dobeity_robaey
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطه ی حسن است
هرکسی رو به کربلا کرده
باطناً رو به مجتبی کرده
بزم مارا حسن فراهم کرد
او حسینرا عزیز عالم کرد
@hosenih
اینهمه مجلس مصیبت ها..
پرچم یاحسین هیات ها..
خیر ها را به ما حسن داده
او به ما اذن سوختن داده..
میوه نور میدهد شجرش
ای به قربان هردوتا پسرش
با حسن، جانِ تازه میگیریم
امشب از او اجازه میگیرم
که بگویم ز جلوهی آن ماه
مددی یا جناب عبدالله
یازده ساله است و صف شکن است
پس یتیم حسن خودش حسن است
دست آورده جای شمشیرش
همه ماتند مات تکبیرش
حق شده پیش هو بزرگ شده
این پسر با عمو بزرگ شده
گریه کن ها نظر به راه کنید
حسن کوچه را نگاه کنید
**
از روی تل خدا خدا میکرد
عمویش را فقط صدا میکرد
چه عمویی؟میان چندسپاه
تشنه ای در میان قربانگاه..
صحنه را تا که دید گفت حسین
دست خود را کشید گفت حسین
حسن کربلا به جان آمد
پابرهنه دواندوان آمد
آمد و دید گریه بی اثر است
یک نفر روی سینه ی پدر است
پاره پاره شدست پیرهنش
میزند با قلاف بر دهنش
بند بند تنش گسسته شده
نیزه ها در تنش شکسته شده
داد زد ای عموی خون جگرم
غم نخور من برای تو سپرم
@hosenih
چشم بر سمت خیمه گاه ندوز
دست ناقابلم که هست هنوز
میدهم دست در برابر تو
تا بلا دور باشد از سر تو
دیدی آخر تنم ز عشقت سوخت
تیر، من را به روی جسم تو دوخت
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
هر چند لشگری نیست من لشگر عمویم
بردار خنجرت را از حنجر عمویم
بر دار نیزه ات را از صورت خداوند
یابن خبیثه نگذار سر به سر عمویم
@hosenih
این سینه را پیمبر بوسیده روزگاری
پاشو چرا نشستی بر پیکر عمویم
بوسیدم آنقَدَر من از دست های عمه
تا که شوم مشرف به محضر عمویم
من هم شبیه قاسم شوق وصال دارم
عبدالله حسینم من نوکر عمویم
طاقت ندارم عمه، من میروم نبینم
چشمی نگاه کرده به دختر عمویم
**
تیری که حرمله زد از روی اسب، عمه
بد دوخت پیکرم را بر پیکر عمویم
در زیر پای قاتل از چند جا شکسته
بال و پرم شبیه بال و پر عمویم
@hosenih
هم جسمم ارباً اربا،هم خورده ام سه شعبه
حالا شدم شبیه هر دو پسر عمویم
تا دست من جدا شد ناله زدم دو دفعه
آب آور عمویم... ای مادر عمویم...
شعر از گروه #یا_مظلوم
@ghararenokary
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان
پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان
با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را
از زیر پای شمر بردارم عمو جان
@hosenih
من بی زره یاد جمل را زنده کردم
مانند بابایم هنر دارم عمو جان
درد یتیمی را کنارت حس نکردم
پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان
از سر گذشتن سرگذشت عاشقان است
شرمنده ام پیش تو سر دارم عموجان
دست بریده حاصل دست شکسته است
این ارث را از پشت در دارم عمو جان
تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت
خیلی برایت دردسر دارم عمو جان
@hosenih
اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است
از تنگی جایت خبر دارم عمو جان
با خنده من را بدرقه کن جای گریه
حالا که من شوق سفر دارم عمو جان
شعر از گروه #یا_مظلوم
@ghararenokary
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#شب_ششم
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
@hosenih
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
@hosenih
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
شاعر: #حسن_لطفی
@ghararenokary
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند
@hosenih
قرار شد برود با لب ترک خورده
هزار حرمله را از خجالت آب کند
امیدوار به این است مادر اصغر
قرار نیست کسی طفل را جواب کند
سه شعبه ای به دوراهی رسیده و باید
میان کودک و باباش انتخاب کند
چه انتخاب که با کشتن پسر ، بابا
برای دادن جان خودش شتاب کند
سه شعبه از گلوی او بزرگتر باشد
کسی بیاید و این غصه را حساب کند
@hosenih
نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند
بدا به حالش اگر شکوه ای رباب کند
شاعر: #شهریار_سنجری
@ghararenokary
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره #زمزمه
برای مادرت بده
که خاکی باشه موی تو
بده جلوی چشم من
خونی باشه گلوی تو
سری توی سرا شدی
ولی می میرم به خدا
دلنگرانم که سرت
بیفته از رو نیزه ها
@hosenih
موهاتو شونه میکنه
رو نیزه دستای نسیم
شونهی تو دست منه
بیا عزیزم تا بریم
تا کجا اشک چشممو
هدیه به روسری کنم
وقتی رو نیزه ها باشی
چجوری مادری کنم
دست خودم نیست که همش
به صورتم چنگ میخوره
چه طوری طاقت بیارم
وقتی بهت سنگ میخوره
دق میده آخرش منو
دیدن خشکی لبات
خاکستر نشسته رو
موهای سوخته ی بابات
دلم رو خوش کرده بودم
به کفْن و دفن بدنت
تو رو سپردمت به خاک
ولی بیرون کشیدنت
گرد سفیدی اومد و
موی سیاهمو گرفت
بابات پناهم بود و شمر
ازم پناهمو گرفت
@hosenih
کاش نمیدیدم به بابات
چطوری حمله ور شدن
چطوری تیر و نیزه ها
با خون بابات تر شدن
تازیونه کاشکی میذاشت
از دیدنت حظ ببرم
کاشکی تو آغوش بابات
خاکت میکردم پسرم
شاعر: #سعیده_کرمانی
@ghararenokary
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#غزال
سر آورده بود
گلش را دم آخر آورده بود
برای نبرد
پدر سوره کوثر آورده بود
یکی طعنه زد
حسین اینچنین لشکر آورده بود؟
سه شعبه رسید
برای علی نوبر آورده بود
و برق گلو
چه بد موقعی سر برآورده بود
بگو نانجیب
علی تازه دندان در آورده بود
خجالت کشید
علی بُرده بود، اصغر آورده بود
@hosenih
چرا حرمله؟
چرا باز هم بی هوا حرمله؟
چرا هیچ وقت
نرفته ست تیرت خطا حرمله؟
خجالت بکش
زدی طفل شش ماهه را حرمله
و با خنده گفت
شماها کجا و کجا حرمله
گلو را ببین
علی را زده چند تا حرمله
صدا زد رباب
که شیر آمده منتها... حرمله
شاعر: #محمود_یوسفی
@ghararenokary
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هفتم
مادرم پیراهن مشکی برایم دوخته
با تو بودن را به من از کودکی آموخته
@hosenih
چشم وا کردم ، از اول گفت ؛ این مال حسین
نوکرت را جز به بزم روضه ات نفروخته
هرکجا نام تو آمد گریه کرد اما ببین
بیشتر با گریه های من برایت سوخته
مادر من مادرت را دوست دارد ، اشک را
مادرت زهرا برایم از ازل اندوخته
کاش روشن تر کنی در لحظه های آخرم
آتشی را که غمت در سینه ام افروخته
@hosenih
سوختم با روضه هایت چون شنیدم سوختی
ز آتش تیری که اصغر را به دستت دوخته
شاعر: #محسن_ناصحی
@ghararenokary
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
عارفان را اینچنین در باور است
طفل این گهواره شیخ اکبر است
این علی ابن حسین ابن علیست؟
یا خدایا عیسی پیغمبر است
@hosenih
در کرامت با عمو هم شانه است
در امامت با پدر همجوهر است
صبح محشر فاش خواهد شد به ما
این پسر میزان روز محشر است
نسل زهرا خیر زهرا میدهد
شعبه کوثر خودش هم کوثر است
امتحانش کن به هنگام خطر
از دوصد مرد خطر غوغا تر است
حرمله تیر و کمان آورد اگر
این پسر راهی میدان با سر است
@hosenih
در کمان انگار تیر آماده است
یا رب این تیر است یا که خنجر است
تیر لازم نیست این لب تشنه را
از عطش این شاخهی گل پرپر است
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
@ghararenokary