#شهادت_امام_صادق_ع
دردود وشعله ها چِقَدَرتار دیده ام
اهل وعیال خود همه را زار دیده ام
پای برهنه دروسط کوچه میروم
خودرامیان لشکراغیاردیده ام
حتی نشد عبابه سره دوش خودکشم
بس ناسزا ز دشمن غدار دیده ام
قامت خمیده دروسط کوچه میروم
خودراچنین به حالت انظار دیده ام
بشکسته شدتمام غرورم به کوچه ها
بادست ِبسته خود وسط نار دیده ام
زدآبله تمامي پایم دراین مسیر
چون عمه پای خود وسط خار ديده ام
دیگرنرفت میخ دره خانه درتنم ...
دیگرنگشت شاهده مسمار دید ه ام
دیدم که آتش از درو دیوارشدبلند
آن سو تمام دخترکان زار دیده ام
جاریست جلوه های خدایی به خانه ام
درخانه ام همیشه رخ یاردیده ام
#آرمین_غلامی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
@ghararenokary
#شهادت_امام_صادق_ع
آسمان را کمی تکان بدهید
نیمه شب آمده اذان بدهید
لذت گریه در نماز شبِ
خودتان را به عرشیان بدهید
باهمین قدّ و قامتی که خم است
بین سجده به شهر، جان بدهید
پا شوید و کمی قدم بزنید
تا به این شعله ها امان بدهید
پا به سجاده ات گذاشته اند
جلوهء صبر را نشان بدهید
تا دخیل قنوت تان باشد
فرصتی هم به ریسمان بدهید
میشود هتک تان عذابِ علی
میخورد روضهء شما به علی
بیقرارم زحال محتضرت
از دل خون و چشمهای ترت
آن زمانی که می کشیدندت
درد آمد عیادت کمرت
شکر، وقت نفس نفس زدنت
زن و بچه نبوده دور و برت
وسط کوچه ها ترا کشته
خاطرات اسارت پدرت
گرچه شمشیر بر سرت دیدی
گذرت داده احمد از خطرت
بی عمامه صدا زدی که حسین
کاش می ماند عمامه ات به سرت
کاخ رفتی و این و آن نزدند
به لبت چوب خیزران نزدند
کاروانی در التهاب افتاد
دور دست همه طناب افتاد
سری افتاد از فراز سنان
چون عقیقی که از رکاب افتاد
آن گلویی که نصّ قرآن بود
دست آلوده ای خراب افتاد
شانه میکرد با وضو زهرا
گیسویی را که در شراب افتاد
چوب برداشت تا به لب بزند
با سکینه سپس رباب افتاد
عاقبت ماند روی آن لبِ خشک
جای چوبی که از شتاب افتاد
وای از چشم مست خیلی ها
معجر افتاد دست خیلی ها
#رضا_دینپرور
@ghararenokary
.
#چهار_پاره_مرثیه
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
دل دوباره به غم فرو رفته
یادِ غم های حضرت صادق
می نویسم من از غمِ آقا
می نویسم چنان دلِ عاشق
با غم و رنج و آه می گویم
از همه سر شکستگی هایش
از رئیس و مؤسس مکتب
از غم پَر شکستگی هایش
نه ضریحی به روی قبرش هست
نه حرم در مدینه اش دارد
او که شاگرد پروری می کرد
غصه و غم به سينه اش دارد
باید از حال بی قراری گفت
باید از ناله های او بنوشت
باید از زهر و سوزش جگرش
باید از غصه مو به مو بنوشت
شاید از بی کَسیش باید گفت
مثل حیدر میان کوچه ی تار
آن زمانی که بی عبا و رِدا
پشت مرکب دویده او بسیار
وای من شایدم زِ بزم شراب
یا که از طعنه های دشمن ها
یا که زآن حرفا که می گفتند
در اِزای سلامِ آن آقا...
وای من شاید از شراره کین
که به جانش فِتاده دشمن او
که دلش را به تاب اَفکنده
پُر زِ خاک و شراره شد تن او
یا که از بچه هاش باید گفت
که غمین و چه دل شکسته شدند
زانوی غم بغل گرفته همه،
گوشهی خانه زار و خسته شدند
گر چه آتش به خانه اش اُفتاد
گر چه شد موسفید شهرِ غریب
کِی ولی دخترش اسارت رفت؟
کِی شده قتل او فجیع و عجیب
می نویسم که او کفن شده است
می نویسم که پیکرش شد خاک
کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟
کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟
نوحه خوانِ حسین بود اما..
بدنش چون حسین پاره نبود
گفت نوحوا علی الحسینِ شهید
زخمِ او کمتر از ستاره نبود
نوحه خوانِ حسین بود اما..
رأس او روی نیزه ها نشده
دستِ آخر غروب خواهر او
از اسیرانِ کربلا نشده
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
@ghararenokary
.
#شهادت_امام_صادق_ع
حقپرستان را امامی هست، دینش دلبری
نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری:
آیههای احمدی را با حدیث جعفری
حرف او عشق است، فهمش را به عاشق میدهند
صادقان، دلهایشان را دست صادق میدهند
مالکیها، شافعیها، خوشهچینانش همه
سیدِ طاووسها، طاووس بُستانش همه
شیخها، علامهها، طفل دبستانش همه
گردنافرازانِ دانش، گَرد میدانش همه
جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما
لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها
علمها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نور، مجرم بود اما، در نظام کورها
ترس میانداخت حقش، در دل منصورها
در هراساند از وجودش، چون که میدانند کیست
حجتاللهی که جوشان در رگش، خون علیست
باز از این کوچه، امام دیگری را میبرند
باز هم با دست بسته، حیدری را میبرند
باز هم تنها، غریب مادری را میبرند
پا برهنه، سیدی را، سروری را میبرند
نسبتی خورشید را، با نیمهشب بردن نبود
حق پیر آسمانیها، زمین خوردن نبود
روضه جانفرساست، آخر از زبان کوچه است
باز معصومی، پریشان در میان کوچه است
پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است
با طنابی بر دو دستش، روضهخوان کوچه است
در مدینه تا که مینوشد چنین جام بلا
بر مشامش میرسد هر لحظه بوی کربلا
امشب اینجا جلوهای از خیمههای کربلاست
باز آتش، شعلهور در خانۀ آل عباست
حضرت شیخالائمه در میان کوچههاست
گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست
روضهای جانسوز در این واژههای ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است
خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد
یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پر کشم با قالَ صادقها و باقرها، نشد
شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد
بر خلاف زندگیِ از خطا آکندهام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمندهام
دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم
صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم
مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم
روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم
مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که میباید شدند
مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهماند
هم جوانمردند و هم همدرد درد عالماند
غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هماند
با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکماند
دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است
#قاسم_صرافان
@ghararenokary
#روضه_جانسوز_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#و_عبرت_از_تاریخ_آن_حضرت_علیه_السلام
وقتِ ناله ست و آهِ طوفانی
فرصتِ گریه های بارانی
وقتِ تکرارِ چند جمله شده
باز بر بیتِ وحی حمله شده
خاطراتِ هجوم تازه شدند
واردِ خانه بی اجازه شدند
باز دیوار و در، سپس آتش
ریخت بر هم کسی مناجاتش
دود و آتش دوباره شعله کشید
وسطِ کوچه کارِ قبله کشید
وای از اِزدحام، در کوچه
شد قنوتِ امام، در کوچه
قلبِ دین را دوباره افسردند
رهبری را ز خانه میبردند
سَرورِ شیعه در اسارت شد
سخت دشمن پیِ جسارت شد
باز در ریسمان، دو دستِ ولی است
صادقِ فاطمه، شبیهِ علی است
شد دوباره امامِمان بی یار
بی عبا، بی عمامه، بی دستار
روضه تکرار شد دوباره چرا؟
او پیاده، عدو سواره چرا؟
پیرِ هفتاد ساله، جا میماند
پا برهنه، سه ساله را میخواند
گرچه، اُمُ الائمه را خوانده
زیرِ سمّ ستور کِی مانده
اهلِ بیتش به سرزنان، اما
کس نزد تازیانه بر آنها
هتکِ حرمت ز او فراوان شد
لیک آخر، رها ز عدوان شد
بود اگر ناله ی حزینه ی او
نَنِشستند روی سینه ی او
نَرُبودند کهنه پیرهنش
نشده هیچ نیزه در دهنش
بود اما شبیهِ جدِ غریب
بی مددکار و بی معین و حبیب
با وجودیکه بود گِرداگِرد
پای درسش، هزارها شاگرد
هیچکس یاری اَش به او نرسید
در گرفتاری اَش به او نرسید
آنهمه گفته بود، از تاریخ
از غمِ زخمِ سینه و سرِ میخ
گفته بود از امامِ کَت بسته
از تهاجم، به مادری خسته
گفته بود از سقیفه و شورا
از علی، تا امامِ عاشورا
گفته بود از حرامیانِ سخیف
از نظر، بر مخدراتِ شریف
گفته بود از غمِ پس از گودال
از خیام و ربودنِ خلخال
باز هم ماند این ولی تنها
مثلِ مظلومِ دین علی تنها
عبرت امروز هم همانگون است
کربلا، کربلای گردونَ است
چرخِ گردون، رسانده نوبتِ ما
کربلا هست و درسِ عبرتِ ما
بشنو از مکتبِ سلیمانی
حرف حق از لبِ سلیمانی
ای عزیزان من، حرم اینجاست
دوستان! اَرضِ محترم اینجاست
این زمین در خودش حرم دارد
این حرم صاحبِ کرم دارد
این دیار از شلمچه تا به دمشق
صد هزاران شهید داده ز عشق
طاعت از رهبرِ جمارانی
هست تا سید خراسانی
نگذارید او شود تنها
در میانِ هجومِ دشمن ها
امتحانی سترگ در پیش است
پس جهادی بزرگ در پیش است
جبهه را میتوان به دست و زبان
یار باشیم تا امامِ زمان
تا ظهور این جهاد، تمرین است
درسِ عبرت ز روضه شیرین است
همه جا غرقِ روضه باید شد
تا سفیر حسین، شاید شد
خطی از انتظار باید داد
روضه را انتشار باید داد
یارِ مهدی ببین که چون گِریَد
همچو او جای اشک، خون گِریَد
ایکه گویی حسین نعم الامیر
زینبِ او هنوز مانده اسیر
#حاج_محمود_ژولیده
@ghararenokary
#واحد
#شهادت_امام_صادق_ع
آن طائر بهشتی
تنها در آشیانه
چون شمع در دل شب
می سوخت عاشقانه
سوزش شرار سینه
ذکرش ترانه ی دل
آهش به اوج افلاک
اشکش به رخ روانه
کی دیده زاهدی را
وقت عبادت شب
با دست بسته دشمن
بیرون بَرَد ز خانه
( آه و واویلا ) تکرار
او با کُهولت سن
با قامت خمیده
این با قساوت قلب
در دست تازیانه
کاهیده بُد تن او
کز بهر کُشتن او
منصور ، لحظه لحظه
بگرفت از او بهانه
آن زاده ی پیمبر
ارثیّه اش ز حیدر
این بود کز سرایش
آتش کِشد زبانه
( آه و واویلا ) تکرار
هر چند خانه اش سوخت
از دود و شعله افروخت
دیگر نخورد یارش
سیلی در آستانه
آوُخ که کُشت منصور
او را به زَهر و انگور
دردا که گشت خاموش
آن گریه ی شبانه
هفتاد سالِ عمرش
هفتاد سال غم بود
هر لحظه دید بیداد
از فتنه ی زمانه
( آه و واویلا ) تکرار
آن عزّت رفیعش
آن غربت بقیعش
جز تلّ خاک نبوَد
از قبر او نشانه
فردا اگر چه در خاک
مدفون شد آن تنِ پاک
تا روزِ حشر باشد
این نور جاودانه ...
( آه و واویلا ) تکرار
#استاد_غلامرضا_سازگار
#آموزش_مداحی_تخصصی
#مداحی_حرفه_ای
@ghararenokary
1_4697209085.mp3
4.23M
#نوحه
#شهادت_امام_صادق_ع
حاج_محمود_کریمی
آن طائر بهشتی
( واویلا ، واویلا )
تنها در آشیانه
( واویلا ، واویلا )
چون شمع در دل شب
می سوخت عاشقانه
( واویلا ، واویلا )
سوزش شرار سینه
( واویلا ، واویلا )
ذکرش ترانه ی دل
( واویلا ، واویلا )
آهش به اوج افلاک
اشکش به رخ روانه
( واویلا ، واویلا )
کی دیده زاهدی را
( واویلا ، واویلا )
وقت عبادت شب
( واویلا ، واویلا )
با دست بسته دشمن
( واویلا ، واویلا )
بیرون بَرَد ز خانه
( واویلا ، واویلا )
او با کُهولت سن
( واویلا ، واویلا )
با قامت خمیده
( واویلا ، واویلا )
این با قساوت قلب
( واویلا ، واویلا )
در دست تازیانه
( واویلا ، واویلا )
آن زاده ی پیمبر
ارثیّه اش ز حیدر
( واویلا ، واویلا )
این بود کز سرایش
( واویلا ، واویلا )
آتش کِشد زبانه
( واویلا ، واویلا )
هر چند خانه اش سوخت
( واویلا ، واویلا )
از دود و شعله افروخت
( واویلا ، واویلا )
دیگر نخورد یارش
( واویلا ، واویلا )
سیلی در آستانه
( واویلا ، واویلا )
آن عزّت رفیعش
( واویلا ، واویلا )
آن غربت بقیعش
( واویلا ، واویلا )
جز تلّ خاک نبوَد
( واویلا ، واویلا )
از قبر او نشانه
( واویلا ، واویلا )
#استاد_غلامرضا_سازگار
#آموزش_مداحی_تخصصی
#مداحی_حرفه_ای
@ghararenokary
زمینه؛ اعتبار شیعه.mp3
1.42M
#امام_صادق علیهالسلام
#زمینه
🔹اعتبار شیعه🔹
نداره توی آسمونش ستاره
مدینه شهر غصهها شد دوباره
دیگه همیشه باغ ما بیبهاره
دوباره با غم تو خون شد، دل پر از شرارِ شیعه
آخه به مکتبت مدیونه، تموم اعتبار شیعه
میباره چشم ما دریا دریا
آوارۀ غمت هستیم مولا
«فدای غربتت یابن الزهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه دنیا غم بازم نشسته رو سینه
تموم نمیشه قصههای مدینه
حکایتاش با اشک حسرت عجینه
زبونه میکشه آتیش از، بهشت خونۀ تو آقا
زبون میگیره دل با حسرت، به یادِ روضههای زهرا
چی دیدی توی کوچه یا مولا
چه کرده با دل تو این غمها
«فدای غربتت یابن الزهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میگفتی روشنی دلها حسینه
نشون شیعه بودن ما حسینه
برکت زندگی دنیا حسینه
میگن که روضۀ جدّت بود، همیشه توی خونهت برپا
میگن که زنده میشد هربار، برات مصیبت عاشورا
تو هم غریبونه موندی تنها
میخوندی روضه با اشک چشما
«فدای غربتت یابن الزهرا»
شاعر: #سیدعلیرضا_شفیعی
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
🌐 shereheyat.ir/node/4677
✅ @ShereHeyat_Nohe
@ghararenokary
نوحه؛ پای درس تو.mp3
1.33M
#امام_صادق علیهالسلام
#نوحه
🔹پای درس تو🔹
روشنای شبی، ای ماهم
بی تو در راه خود گمراهم
مکتبت آیهای روشن بود
با تو از راه حق آگاهم
بی نور رُخَت، عالم تاریک است
پای درس تو، صبحم نزدیک است
در چشم تو، حق را دیدند
شاگردانت زُوّار خورشیدند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سینۀ شیعیان میسوزد
آسمان بی امان میسوزد
خانه در آتش نمرود است
کربلا همچنان میسوزد
آتش سرکش است، باید برگردیم
سوی کربلا، سوی ابراهیم
در مکتب عاشوراییم
مذهب را مدیون تو مولاییم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بر سر تربتت دلگیرم
آخر از داغ تو میمیرم
دل چنان مرقدت ویران است
انتقام تو را میگیرم
در خاک بقیع، داغی سوزان است
بر داغ دلم، اما درمان است
منتقمت را میخوانم
چون تو در انتظارش میمانم
شاعر: #علی_مؤیدی
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
🌐 shereheyat.ir/node/4678
✅ @ShereHeyat_Nohe
@ghararenokary
واحد؛ شیعۀ جعفری.mp3
1.9M
#امام_صادق علیهالسلام
#واحد
🔹شیعۀ جعفری🔹
میخوام آبروی تو باشم دیگه
زلال مثل بارون چشمام بشم
خوشم اسممه شیعۀ جعفری
میخوام زینت اسم آقام بشم
میخوام تو عمل یار تو باشم
تا زندهم گرفتار تو باشم
اجازه بده، منِ روسیاه
فُضَیل بن یَسار تو باشم
گرفتم سراغت رو از هر روایت آقا
از احسان و لطف تو داره حکایت آقا
بذار که بمونم تو سایهت آقا
«الهی نگیری از این بنده شاگردیو
که باشم، برا تو، حکیم و بروجردی و...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخوام پای عهدم بمونم دیگه
همون عاشق خوب سابق بشم
تو آقای من، جعفر صادقی
میخوام مثل تو دیگه صادق بشم
با تو عشق واسه دلها مفهومه
با عشقت دل آدم آرومه
تو دنیا با تو، عجینه دلم
مسیر بهشت اینجا معلومه
ما دوختیم به راه و مرام تو چشمامونو
میسازیم به سبک تو تصویر دنیامونو
به دنیا نمیدیم ما آقامونو
«الهی که باشیم ما هم لایق نوکری
برای تو زینت باشیم تا دم آخری»
شاعر: #محمد_کاظمینیا
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
🌐 shereheyat.ir/node/4679
✅ @ShereHeyat_Nohe
@ghararenokary
💠 زمینه شهادت امام صادق علیه السلام 💠
از شاعـر گرانقدر کانون نغمه پردازان جواز نوکـــــرۍ
⭐️ امیر قربانی فر ⭐️
➖➖➖
ای وای ای وای
خدا برای هیچکسی نیاره
دشمنی که رحمی به دل نداره
شبونه توی خونه پا بزاره
آتیش زدن ، نیمه شب تموم آشیونمو
زنده کنن ، خاطرات مادر جوونمو
آتیش و دود ، کینه و هجوم لشکر حسود
کاش مادرم ، پشت درب خونمون نرفته بود
ای داد بیداد ، مگه میره از یاد ، مادرم از نفس افتاد
ای داد بیداد ، زهرا شکست و ، شده حیدر دشمن شاد
آه و واویلا
---
ای وای وای
دنبال مرکب منو میکشوندن
برهنه پا تو کوچه ها دووندن
دیگه نفسهامو به لب رسوندن
برهنه پا ، یادم اومد خاطرات کربلا
رقیه و ، پای پر آبله تو بیابونا
پرش کبود ، شبیه فاطمه پیکرش کبود
از دست زجر ، شده حتی رنگ معجرش کبود
اشک دونه دونه ، شده باز روونه ، طفلی قامتش کمونه
دیگهجای سالم ، رو تنش نموند از ، ضربه های تازیونه
"آه و واویلا"
---
ای وای ای وای
خیلی مصیبت سر من آوردن
با زهر کینه تنمو آزردن
اما به نیزه سرمو نبردن
غریب حسین ، بی کفن رو خاک گرم کربلا
غریب حسین ، آخرم کفن شده تو بوریا
غریب حسین ، کشته شد پیش چشای مادرش
غریب حسین ، رو نیزه ها شکسته شد سرش
سر بدون پیکر ، تن رو خاکا بی سر ، خنده های تلخ قاتل
نه فقط عمامه ، حتی کهنه پیرهن ، شده قسمت اراذل
"آه و واویلا"
➖➖➖
❌ انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.❌
🔆 تخصصی ترین کانال سبک و شعر مخصوص ذاکرین
1️⃣ لینک کانال تلگرام
👉 t.me/javazenokari
2⃣ لینک کانال ایتا
👉 eitaa.com/javazenokari
3⃣ آدرس صفحه اینستاگرام
👉 https://www.instagram.com/javazenokari
🔹 کانون نغمه پردازان جواز نوکـــــرۍ 🔸
@ghararenokary
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #ملودی
🔻زمینه شهادت امام صادق علیه السلام
📜 ای وای ای وای خدا برای هیچکسی نیاره
🖊به قلم #امیر_قربانی_فر
🔹 کانون نغمه پردازان جواز نوکـــــرۍ 🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق علیه السلام
#اعلام_برنامه
#شهادت_امام_صادق_ع
#روضه
#سید_علی_حسینی_تبار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
💠مجلس عزای شهادت امام جعفر صادق علیه السلام..
🚩سخنران : حجةالاسلام برزکار
🚩مداح : سیدعلی حسینی تبار
🚩زمان : دوشنبه بعد نماز مغرب و عشا
🚩مکان : انتهای خیابان جوادالائمه-خ طباطبایی خ چمران مسجد علی بن موسی الرضا علیه السلام
♨️ @aliebnmosareza
@ghararenokary
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله
#اعلام_برنامه #شهادت_امام_صادق_ع
#سید_علی_حسینی_تبار
#روضه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#دوشنبههای_نهجالبلاغه
🔊🔊🔊 هیأت #سراج_علوی
« تحلیل وقایع روز با محوریت کتاب شریف #نهجالبلاغه »
💡ایام شهادت شیخ الائمه، روضه خوان سیدالشهداء، امام صادق علیه السلام
🎙 سخنران حجتالاسلام #مهدوی_ارفع
🎙 لطایف قرآنی حجت الاسلام هدایت
🎙کربلایی سیدعلی حسینی تبار
📆 دوشنبه ۱۴۰۲/۰۲/۲۵
🕗 ۲۰:۳۰ الی ۲۲
📌 قم خیابان سمیه بعد از کوچه ۱۲ مجتمع آل البیت مسجد امام صادق علیه السلام
#ما_نهج_البلاغه_میخوانیم
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
📤 @mahdavi_arfae
@ghararenokary
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول
#اعلام_برنامه
#شهادت_امام_صادق_ع
#روضه
#سید_علی_حسینی_تبار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#اللهم_العن_اول_ظالم_ظلم_حق_محمد_و_آل_محمد
✍امام صادق علیه السلام: زندانى [واقعى] كسى است كه دنيايش او را از آخرتش باز داشته باشد....
📚شرح غررالحکم، الكافی : ۲/۴۵۵/۹.
🔹سفارش امام صادق علیه السلام به همه ما شیعیان در لحظات آخر عمر شریفشان،پرهیز از سبک شمردن نماز هست...
از خداوند متعال توفیق عمل کردن به این سفارش امام صادق علیه السلام را بخواهیم..
#نماز_اول_وقت
#یا_حسین
@ghararenokary
#قبرستان_بقیع
#امام_صادق_ع_شهادت
قسم به غربت خاكي كه فوق تفسير است
هواي شعر براي بقيع دلگير است
نفس كشيدن بين غبارها سخت است
سرودن از حرم بي مزارها سخت است
چگونه شعر بگويد دلي كه ميگيرد
الا بقيع! چرا شاعرت نميميرد
قرار نيست تو را بي سبب بهانه كنم
ولي بگو كه دلم را كجا روانه كنم
كبوتري كه در اين خانه لانه داشته است
در آستان رضا آشيانه داشته است
چگونه باخبر از آن سراي درد و غم است
دلش خوش است كه نامش كبوتر حرم است
بقيع، سامره و كربلا و مشهد نيست
در اين سرا خبري از رواق و گنبد نيست
بقيع مثل نجف نيست تا كه مهمانش
به راحتي بنشيند ميان ايوانش
ولي بقيع، بهشتيست با چهار مزار
بقيع مژده ساليست با چهار بهار
چهار مظهر غربت، چهار تن مظلوم
چهار قبر غريب از چهارده معصوم
فقط ميان بقيع است اين قرار و تمام
به يك سلام شوي زائر چهار امام
ولي نه، آه دلم ناتمام مانده هنوز
به سينه حسرت عرض سلام مانده هنوز
سلام از عمقِ دلِ ديدهاي كه پُر ابر است
به مادري كه بدون حرم، نه بي قبر است
اگر سلام تو آتش به سينهات افروخت
از آن دريست كه روزي ميان آتش سوخت
مرا ببخش! نميخواهم آتشت بزنم
چگونه گويم از آن روز، خاك بر دهنم
ز هرُم شعلهي در ياس را كه پژمردند
در آن هجوم علي را به ريسمان بردند
ميان تلخي آن صحنهي غبارآلود
شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود
از آن غروب غمانگير چند سال گذشت
كه باز خاطرهي كوچه از خيال گذشت
مدينه همدم اندوه دودمان عليست
و باز شاهد مردي ز خاندان عليست...
...كه باز آمده آتش در آستانهي او
هزار شكر كه محسن نداشت خانهي او
رسيدهاند كه از باغ، لاله را ببرند
امام صادق هفتاد ساله را ببرند
تصورش چقدر سخت ميشود اي واي
بزرگ طايفه در كوچه ميدود اي واي
كسي نگفت مگر پيرمرد بردن داشت؟!
تن نحيف مگر تازيانه خوردن داشت؟!
ميان گريهي آرام او بلند نخند
به دست بي رمقش لااقل طناب مبند
ميان سينهي او روضهي مدينه بهپاست
طنين روضهاش از «واي مادرش» پيداست
عزيز فاطمه را بي اراده ميبردند
همه سواره و او را پياده ميبردند
دويد و از نفس افتاد پشت آن مركب
دويد و از نفس افتاد گفت يا زينب
اگرچه رفت ولي قامتش خميده نبود
به ني مقابل چشمش سَر بُريده نبود
اگرچه رفت ولي سلسله به شانه نداشت
به جاي جاي تنش رد تازيانه نداشت...
✍ #محمدعلي_بياباني
@ghararenokary
#امام_صادق_ع_شهادت
آقاى بى كسى كه غَمْ ارثيه داشته
اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته
كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته
با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته
حالا گرفته روضه غريبانه بازهم
نشناختند خشكِ مقدس مَآبها
خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجابها
مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتابها
شاگردهايشان همه در رختخوابها
آتش زدند بر در يك خانه بازهم
حق ميدهيم مرد اگر گريه ميكند
تنها ميانِ چند نفر گريه ميكند
با ترسِ دختران چقدر گريه ميكند
افتاده يادِ مادر و در، گريه ميكند
تكرار شد مصيبت پروانه بازهم
آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه
يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه
عمامهاش كه از سرش افتادُ گفت آه
وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه
ترسيده است دخترِ دُردانه بازهم
يك نانجيب خنجرِ آماده مىكشيد
يك بى حيا عمامه و سجاده مىكشيد
بندِ طناب را كه زنازاده مىكشيد
شيخ الائمه را وسط جاده مىكشيد
آسيب ديد غيرت مردانه بازهم
دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه!
دست كسى به سوى حجابى نرفت نه
از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه
ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه
رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم
بي احترام رفت ولى عمّه زينبش
بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش
در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش
بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش
وقت گريز شد دل ديوانه بازهم...
بالاى تخت قائلهاى بود، واى من
پيش رباب حرملهاى بود، واى من
زينب ميان سلسلهاى بود، واى من
چوبِ بدونِ حوصلهاى بود، واى من
خون شد روان، از آن لب جانانه بازهم
✍ #محمدجواد_پرچمی
@ghararenokary
#امام_صادق_شهادت
به تعلیم بشر مولای مکتب هرزمان برخاست
به تاییدش خدا فرمود برپا پس جهان برخاست
شگفت انگیز توحید مفضل شعله ور می شد
که وقت خواندنش دود از سر افلاکیان برخاست
میان شیعیان با او حکومت فتنه می انداخت
تقیه نشر پیدا کرد و فتنه از میان برخااست
و مفتاح الحقیقه قفل های بسته را وا کرد
و مصباح الشریعه نور شد تا آسمان برخاست
چنان مور و ملخ عرفان کاذب رخنه در دین کرد
که صادق با لوای حق به جنگ غالیان برخاست
کسی که کربلا را در قیام علم او آموخت
در این مکتب همیشه سربلند از امتحان برخاست
زراره حمیری جابر امینی مجلسی طوسی
تبار دوستان در اصل از این دودمان برخاست
غبار قبر حیدر را نخستین بار او بوسید
پس از آن بوسه، در شهر نجف آن آستان برخاست
چو هارون در تنور امتحانش می توان افتاد
ولی از سفره مهرش چگونه می توان برخاست
پسر یک بار دیگر ارث غربت برد از مادر
دوباره در مدینه آتشی از آشیان برخاست
میان کوچه می افتاد و هی مگفت وااُماه
بمیرم من که از جانش نوای الامان برخاست
دل اولاد او خون شد که او در کاخ حمرا رفت
همینجا بود که آه از نهاد روضه خوان برخاست
گمانم روضه ی شیخ الائمه این سخن باشد
کجا در مجلس منصور چوب خیزران برخاست
امان از مجلس شام و امان از خاطرات تلخ
که طفلی بر زمین افتاد هرجا ساربان برخاست
.
.
رقیه گوشه ای زانو بغل کردو به خود می گفت
چرا بابا سرت آمد ولیکن بوی نان برخاست
#مجید_تال
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@ghararenokary
السلام علیک یا جعفر بن محمد ایها الصادق یابن رسول الله
#اعلام_برنامه
#شهادت_امام_صادق_ع
#روضه
#سید_علی_حسینی_تبار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#امام_صادق_ع_شهادت #دودمه
جد ما گریه کنانش را تماشا می کند
نوحوا علی الحسین
هرکه گرید بر حسین یاری زهرا می کند
نوحوا علی الحسین
شاعر: #قاسم_نعمتی
@dobeity_robaey
@ghararenokary
▪️ اللّٰهُمَّ صَلِّ علیٰ جَعفَرِ بنِ مُحمَّدٍ الصّادِقِ ▪️
بیان مقاتل و مصائب #امام_صادق_علیه_السلام (همراه با گریزهای مستند)، گوشهای از حالات آن حضرت در عزای سیدالشهداء علیهالسلام ...
#آموزش_مداحی_تخصصی
#مداحی_حرفه_ای
🔸شدیدا ملتمس دعاییم
@ghararenokary
#امام_صادق_علیه_السلام
#معارف_اهل_البیت_علیهم_السلام
🔘 عطشِ اهلبیت «علیهمالسلام» به دیدنِ شیعیانشان...
⚡️غربت إمامصادق علیهالسلام در بین مدینه...
یکی از اصحاب امام صادق علیهالسلام گوید: در مدینه خدمت امام صادق علیهالسلام رسیدم و شنیدم که آن حضرت میفرمود:
أَشْکُو إِلَی اللَّهِ وَحْدَتِی وَ تَقَلْقُلِی مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ حَتَّی تَقْدِمُوا وَ أَرَاکُمْ وَ أُسَرَّ بِکُمْ
🔻شکایت تنهایی خود و ناراحتیای که از اهل مدینه میکشم، بهخدا میکنم ؛ (منتظر میمانم) تا اینکه شما (شیعیان) بیایید و من شما را ببینم و خوشحال شوَم.
فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَاتَّخَذْتُ قَصْراً فَسَکَنْتُهُ وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِی
🔻ای کاش این ستمگر(فرماندار مدینه) اجازه میداد من محلی را ترتیب میدادم و در آنجا ساکن میشدم و شما را نیز در همانجا ساکن میکردم، تا دور و بر من باشید.
وَ أَضْمَنُ لَهُ أَنْ لَا یَجِی ءَ مِنْ نَاحِیَتِنَا مَکْرُوهٌ أَبَداً
🔻و به این ستمگر ضمانت میدادم که از جانب ما کمترین ناراحتی بر علیه او سر نزند. (و بر علیه او قیامی صورت نگیرد)
📚 رجال کشّی، ص۲۳۳.
✍نامش همهجا در دل و هم وِردزبانهاست
ظاهر به جهان هیبت دردانهی زهراست
غایب نشود او و نبودست و نباشد
“ما غایب و او منتظر آمدن ماست”
@maghaatel
@ghararenpkary