eitaa logo
قرار نوکری
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
79 ویدیو
258 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم @hosenih با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم @hosenih در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نا محرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم شاعر: @ghararenokary
چه کسی دیده جوانی بشود خون به جگر شود آزرده؛ نبیند دل خوش را دیگر چه کسی دیده بیایند و به آتش بکشند «درِ» آن خانه که هستند عزادارِ پدر @ghararenokary رسمش این نیست به قرآن که چهل مردِ شرور با لگدهای پیاپی برسانند شرر چه کسی دیده؟!...به والله قسم جان داده... مادری را وسطِ شعله کسی دیده اگر چه کسی دیده زنی بین فشار در و میخ وضع حملش شود آغاز و شود کشته پسر من ندیدم که مریضی عوض ِ حمد شفا حاجتش مرگ شود یکسره با دیدهٔ تر چه کسی دیده که یک خانم هجده ساله نفَسَش بند بیاید نگران در بستر درد دارد که همه شهر شود دشمن او وَ نگیرد کسی از حالِ بدش هیچ خبر @ghararenokary چه کسی دیده زنی طالبِ تابوت شود مرد خانه شود از این غم ِ سنگین مضطر هیچکس کاش نبیند که غریب و مظلوم بشود نیمهٔ شب خاکسپاری مادر! شاعر: @ghararenokary
شنیدم بسترت را جمع کردی.. وبا سختی پرت را جمع کردی... شنیدم که حسین را آب دادی... هواس دخترت را جمع کردی.. 😔ما عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم... بی بی جان از ما بپذیر... @ghararenokary
این آبها شبیه تو دریا ندیده‌اند مانند دستهای تو سقا ندیده‌اند سرنیزه‌ها به قدِ رشیدت نظر زدند حق داشتند خوش قد و بالا ندیده‌اند @ghararenokary این تیر را که خورده به چشمت حلال کن این تیرها که چشمِ دل آرا  ندیده‌اند برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر طفلان من شکستن بابا ندیده‌اند پُشتم شکسته ،  زودتر از من حرم برو نامحرمان هنوز حرم را ندیده‌اند @ghararenokary داری چرا شبیه حسن گریه می‌کنی چشمان تو که کوچه‌‌‌ی زهرا ندیده‌اند سر را به پام خاطر ام‌البنین مکش اینقدر پیش فاطمه پا را زمین مکش شاعر: @ghararenokary
بار گزاری اشعار سالروز وفات حضرت ام البنين سلام الله علیها @ghararenokary
بی گمان امّ البنین با عشق نسبت داشته چون که در نزد علی بسیار حرمت داشته التفاتی کرده مولامان و با این التفات بر سر آن مهربان بسیار منّت داشته بی جهت ننشسته مهرش بر دل و جان علی فاطمه با فاطمه، قطعاً شباهت داشته @hosenih نام این بانو کنار نام زهرا می برند بس که این بانو به آن بانو ارادت داشته صاحب این روح زهرایی شدن آسان نبود سال ها روی لبش کوثر تلاوت داشته مهربانی بین که او با بچه های فاطمه بیشتر از بچه های خود محبّت داشته تا که بغض بچه ها با نام مادر نشکند از همین هم نام بردن هم خجالت داشته رنگ نخلستان گرفته چشم های عاشقش بس که با غم های مولایش رفاقت داشته @hosenih مادر عبّاس شد تا علقمه باور کند خون او در اصل عاشورا شراکت داشته از مزار خاکی اش هم می توان فهمید که هر کسی شد فاطمه سهمی ز غربت داشته یا اباالفضلی بگو کز خانه ی امّ البنین دست خالی بر نگشته هر که حاجت داشته شاعر: @ghararenokary
نشستم در بقیع اشکی بریزم شنیدم علقمه رفتی عزیزم شنیدم کودکان بی تاب بودند تو بودی و همه بی آب بودند شنیدم از عطش افتاده بودند به دستت مشک خالی داده بودند @hosenih الا ای ماه، بی شمشیر رفتی میان روبهان چون شیر رفتی صدایت می زنم با اشک عباس به جای نیزه بُردی مشک عباس شنیدم مشک بردی بر نگشتی هزاران تیر خوردی بر نگشتی شنیدم مشک زیر آب بردی در اوج تشنگی آبی نخوردی الا مادر به قربان تو عباس جدا کردند دستان تو عباس شنیدم راه نخلستان گرفتی شنیدم مشک بر دندان گرفتی شنیدم مشک آبت تیر خورده شنیدم پیکرت شمشیر خورده الا ای که دل از من برده چشمت شنیدم که شده آزرده چشمت اگر می بود شمشیرت به چنگت کسی هرگز نمی آمد به جنگت شنیدم کرده ای غوغا اباالفضل کنارت آمده زهرا اباالفضل الا ای عمر مادر ای جوانم جوانم مهربانم پهلوانم من و داغ شما و حالِ پیری کجایی دست مادر را بگیری شنیدم بعد تو غوغا شد عباس عزای زینب کبری شد عباس پیِ تو روی تَل اطفال رفتند همه اهل حرم از حال رفتند شنیدم دشمنان خوشحال بودند همه دور و بر گودال بودند @hosenih شنیدم زینت اطفال بردند حسینم را تهِ گودال بردند در آن ساعت کجا بودی اباالفضل؟ به زیر نیزه ها بودی اباالفضل؟ من از بعد حسین، همراه زهرا زنم ناله: حسینا وا حسینا شاعر: @ghararenokary
اي دلت بند امير المومنين رشته هاي چادرت حبل المتين مادر ماهي و خورشيد زمين اي كنيز فاطمه ام البنين يك رباعي داشته ديوان تو چار گل روييده بر دامان تو چارقُل خوانديم در قرآن تو همسر شيري و خود شير آفرين @hosenih مثل قطره آمدي،دريا شدي خاك بودي،تربت اعلي شدي تا كنيز خانه زهرا شدي خانه ات شد قبله عرش برين اي به روح تو سلام اهل بيت عارفي تو بر مقام اهل بيت بچه هاي تو غلام اهل بيت اي غلام خانه ات روح الامين تو همه تن بودى و جان شد علي در كوير تشنه باران شد علي تو شدي قاري و قرآن شد علي اي مفاتيح الجنان بي قرين آنكه حكم صبر از الله داشت پيش چشمت سر درون چاه داشت نيمه شبها روضه اي كوتاه داشت: پيش چشمم خورد زهرا بر زمين وقت رفتن پيش چشم زينبين گفته اي عباس را،اي نور عين بر نميگردي مدينه بي حسين جان تو جان امام من،همين حال آورده بشير از ره خبر كاروان عشق آمد از سفر نه ستاره مانده ديگر نه قمر آه اي ام البنين بي بنين بند قلب دختر زهرا گسست تا كنار علقمه افتاد دست با عمودي فرق عباست شكست خورد با صورت زمين آن مه جبين تا علمدار حرم از حال رفت يوسف زهرا سوي گودال رفت دست دشمن جانب خلخال رفت حمله كردند از يسار و از يمين روز،سينه زن شد و شب گريه كرد شمر تا خنديد زينب گريه كرد نعل مي رقصيد و مركب گريه كرد ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين تو نبودي خيمه را آتش زدند عشق را در كربلا آتش زدند بچه ها را بي صدا آتش زدند سوخت آن شب قلب ختم المرسلين @hosenih خوب شد مادر نبودي،ناگهان سرخ شد از خشم چشم آسمان تا كه در گودال آمد ساربان خاتم آل عبا شد بي نگين خوب شد مادر نبودي،سر شكست در حرم گهواره اصغر شكست بعد سقا حرمت معجر شكست راهي بازار شد پرده نشين شاعر: @ghararenokary
مینویسم یاعلی یا فاطمه کارها دارد دلم با فاطمه فاطمه مولاست مولا فاطمه جان من قربان دوتا فاطمه فاطمه بنت النبی الموتمن فاطمه ام البنین ارباب من از ازل!نه قبل تر!نه قبل تر بند شد دست گدایان پشت در نه خدایند این جماعت نه بشر مادری بودیم از اول بیشتر حضرت زهرا رقم زد اینچنین دست ما ‌و چادر ام البنین @hosenih در نسب نساب ها را افتخار درادب عباس را آموزگار یک زن اما در جوانمردی هزار تکیه بر این سرو دارد ذولفقار کوه پای عزتش سر می شکست تا دو زانو پیش زینب می نشست بندگی کرد و دلش دریا شد و آسمان در دستهایش جا شد و حضرت باب المراد ما شد و خانه دار خانه مولا شد و گفت‌من کی بانوی این خانه ام گرد شمع بچه ها پروانه ام روزهایش گریه شب ها گریه بود مرهم این سوز تنها گریه بود حرف هم‌میزد اگر با گریه بود کار بی بی جای زهرا گریه بود چهار قبر خاکی اش را میکشید ناله های واحسینا میکشید واحسینا سبط پیغمبر چه شد زیر سم اسب ها پیکر چه شد پیکرش را هم‌ نگفتی سر چه شد درخیام فاطمی معجر چه شد سوختم با کام عطشان حسین چهارفرزندم به قربان حسین @hosenih زینب از چشمان نامحرم بگو از لگدها طعنه ها باهم بگو قدری از آن خطبه محکم بگو مادر!از بزم غریبه کم بگو وای من بازار توهین جور بود کاش چشم آن اراذل کور بود حیف شد دستان ساقی را زدند تیر بر چشم ترش یکجا زدند بعد او شلاق بر زنها زدند گریه کرد عباس بر نی تا زدند قاتلم داغ حسین و کربلاست گر بمیرم از غم زینب رواست شاعر: @ghararenokary
قربان بانویی که ذات اقدسی دارد دامان سبزش تار و پودِ اطلسی دارد سجاده اش عطر نماز بی کسی دارد در سینه صدها روضه ی دلواپسی دارد چشمان خیس او شبیه کوهِ الماس است او روضه خوان روضه های مشک عباس است وقتی ادب را در خیال خود مجسم ساخت خشت شجاعت را گرفت و شکلِ آدم ساخت یک رشته کوه از قلّه های سخت و محکم ساخت آئینه در آئینه، چار آئینه باهم ساخت الحق خدا او را زنی مرد آفرین نامید امُّ الادب را "حضرتِ امُّ البنین" نامید @hosenih ای همسر پیوند مولایم پس از زهرا ای اوّلین سوگند مولایم پس از زهرا ای بانی لبخند مولایم پس از زهرا ای مادر فرزند مولایم پس از زهرا هفت آسمان را غرق شور و همهمه کردی عباس را نذر حسین فاطمه کردی تو عاشقانه پای عهد قدسی ات ماندی قوم شیاطین را از این تصمیم رنجاندی آئینه ها را سمت کوهِ نور چرخاندی مهتاب را دور سر خورشید گرداندی وقتی نشاندی رود را بر زانوی دریا گفتی: حسینم را برادر نه...، بگو مولا تو یاد دادی ذاکر ذکر خدا باشد تو یاد دادی محو ذات کبریا باشد تو یاد دادی غرق اشک ربنا باشد تو یاد دادی تا عمو عباس ما باشد وقتی عزیز فاطمه با خنده اش خندید او "کاشف الکرب" حسین بن علی گردید تو روز را پای علی شب کرده ای بانو تا که حسن تب کرده تو تب کرده ای بانو رخت حسینت را مرتب کرده ای بانو کلاً خودت را وقف زینب کرده ای بانو زینب نگو زینب فقط غم داشت بانو جان در کربلا خانم تو را کم داشت بانو جان آنجا که حسرت در دل رنجور سقا ماند وقتی اباالفضلت میان خصم تنها ماند لب تشنه ای در حسرت دیدار دریا ماند وقتی علمدار حرم در علقمه جا ماند آنجا شروع روضه ی سخت اسارت شد خیلی به زینب بعد عباست جسارت شد با تازیانه رنگ هر رخساره را بردند نامردها حتی لباس پاره را بردند پیش نگاه مادری گهواره را بردند راس علیِ اصغر بیچاره را بردند با نیش‌خَند خود نمک بر زخم ها می ریخت این حرمله پیش ربابت آب را می ریخت @hosenih آه از نهاد کودکان برخاست: "آه از شام" ترس تمام دختران بی گناه از شام می ساخت پیش چشم زینب قتلگاه از شام مانده به روی قافله ردِّ نگاه از شام ای کاش یک لحظه..،فقط یک بار..،می شد بست چشم حرامی را سر بازار می شد بست زینب میان کوچه ای پُر التهاب افتاد زینب میان دردهایی بی حساب افتاد در مجلس اغیار با قلبی کباب، افتاد آن اتفاقاتی که در بزم شراب افتاد... دختر ندارد تابِ این بی حُرمتی ها را حرف از کنیزی شد...،خدایا لال کن ما را... شاعر: @ghararenokary