eitaa logo
قرار نوکری
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
79 ویدیو
258 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
مینویسم یاعلی یا فاطمه کارها دارد دلم با فاطمه فاطمه مولاست مولا فاطمه جان من قربان دوتا فاطمه فاطمه بنت النبی الموتمن فاطمه ام البنین ارباب من از ازل!نه قبل تر!نه قبل تر بند شد دست گدایان پشت در نه خدایند این جماعت نه بشر مادری بودیم از اول بیشتر حضرت زهرا رقم زد اینچنین دست ما ‌و چادر ام البنین @hosenih در نسب نساب ها را افتخار درادب عباس را آموزگار یک زن اما در جوانمردی هزار تکیه بر این سرو دارد ذولفقار کوه پای عزتش سر می شکست تا دو زانو پیش زینب می نشست بندگی کرد و دلش دریا شد و آسمان در دستهایش جا شد و حضرت باب المراد ما شد و خانه دار خانه مولا شد و گفت‌من کی بانوی این خانه ام گرد شمع بچه ها پروانه ام روزهایش گریه شب ها گریه بود مرهم این سوز تنها گریه بود حرف هم‌میزد اگر با گریه بود کار بی بی جای زهرا گریه بود چهار قبر خاکی اش را میکشید ناله های واحسینا میکشید واحسینا سبط پیغمبر چه شد زیر سم اسب ها پیکر چه شد پیکرش را هم‌ نگفتی سر چه شد درخیام فاطمی معجر چه شد سوختم با کام عطشان حسین چهارفرزندم به قربان حسین @hosenih زینب از چشمان نامحرم بگو از لگدها طعنه ها باهم بگو قدری از آن خطبه محکم بگو مادر!از بزم غریبه کم بگو وای من بازار توهین جور بود کاش چشم آن اراذل کور بود حیف شد دستان ساقی را زدند تیر بر چشم ترش یکجا زدند بعد او شلاق بر زنها زدند گریه کرد عباس بر نی تا زدند قاتلم داغ حسین و کربلاست گر بمیرم از غم زینب رواست شاعر: @ghararenokary
قربان بانویی که ذات اقدسی دارد دامان سبزش تار و پودِ اطلسی دارد سجاده اش عطر نماز بی کسی دارد در سینه صدها روضه ی دلواپسی دارد چشمان خیس او شبیه کوهِ الماس است او روضه خوان روضه های مشک عباس است وقتی ادب را در خیال خود مجسم ساخت خشت شجاعت را گرفت و شکلِ آدم ساخت یک رشته کوه از قلّه های سخت و محکم ساخت آئینه در آئینه، چار آئینه باهم ساخت الحق خدا او را زنی مرد آفرین نامید امُّ الادب را "حضرتِ امُّ البنین" نامید @hosenih ای همسر پیوند مولایم پس از زهرا ای اوّلین سوگند مولایم پس از زهرا ای بانی لبخند مولایم پس از زهرا ای مادر فرزند مولایم پس از زهرا هفت آسمان را غرق شور و همهمه کردی عباس را نذر حسین فاطمه کردی تو عاشقانه پای عهد قدسی ات ماندی قوم شیاطین را از این تصمیم رنجاندی آئینه ها را سمت کوهِ نور چرخاندی مهتاب را دور سر خورشید گرداندی وقتی نشاندی رود را بر زانوی دریا گفتی: حسینم را برادر نه...، بگو مولا تو یاد دادی ذاکر ذکر خدا باشد تو یاد دادی محو ذات کبریا باشد تو یاد دادی غرق اشک ربنا باشد تو یاد دادی تا عمو عباس ما باشد وقتی عزیز فاطمه با خنده اش خندید او "کاشف الکرب" حسین بن علی گردید تو روز را پای علی شب کرده ای بانو تا که حسن تب کرده تو تب کرده ای بانو رخت حسینت را مرتب کرده ای بانو کلاً خودت را وقف زینب کرده ای بانو زینب نگو زینب فقط غم داشت بانو جان در کربلا خانم تو را کم داشت بانو جان آنجا که حسرت در دل رنجور سقا ماند وقتی اباالفضلت میان خصم تنها ماند لب تشنه ای در حسرت دیدار دریا ماند وقتی علمدار حرم در علقمه جا ماند آنجا شروع روضه ی سخت اسارت شد خیلی به زینب بعد عباست جسارت شد با تازیانه رنگ هر رخساره را بردند نامردها حتی لباس پاره را بردند پیش نگاه مادری گهواره را بردند راس علیِ اصغر بیچاره را بردند با نیش‌خَند خود نمک بر زخم ها می ریخت این حرمله پیش ربابت آب را می ریخت @hosenih آه از نهاد کودکان برخاست: "آه از شام" ترس تمام دختران بی گناه از شام می ساخت پیش چشم زینب قتلگاه از شام مانده به روی قافله ردِّ نگاه از شام ای کاش یک لحظه..،فقط یک بار..،می شد بست چشم حرامی را سر بازار می شد بست زینب میان کوچه ای پُر التهاب افتاد زینب میان دردهایی بی حساب افتاد در مجلس اغیار با قلبی کباب، افتاد آن اتفاقاتی که در بزم شراب افتاد... دختر ندارد تابِ این بی حُرمتی ها را حرف از کنیزی شد...،خدایا لال کن ما را... شاعر: @ghararenokary
زبان حال بی بی با امام حسین(ع) تار می دیدم و به شک بودم این صدا از گلوی پنج تن اسـت عطر سیب ات که در هوا پیچید با خودم گفتم این حسین من است وقت مرگ آمدی به دیدن من حاضری پیش جان محتضرم لطف کردی، به زحمت افتادی من توقع نداشتم پسرم جرعه آبی بنوش، خسته راه نفسی تازه کن، برم بنشین ساعتی صبر کرده بودی اگر محضرت می رسید ام بنین @hosenih تاج منت گذاشتی به سرم تو تمنایم از دو دنیایی من کجا این شکوه و رتبه کجا من کنیزم تو کنزِ زهرایی کربلا قسمتم نشد آخر حسـرت دل شمیم تربت توست گریه ام از هراس مردن نیست اشک هایم برای غربت توست گریه از دست من کلافه شده از جگر آه می کشم شب و روز آهِ سردم گواه درد دلی ست شعله ور تر از آفتاب تموز روز اول که دیدمت گفتم در غمت باید امتحان بدهم چار قل خواندم و قسم خوردم پای تو چار دفعه جان بدهم با هدف می گذشت روز و شبم تلخی روزگار شیرین بود بچه هایم فدایی ات بشوند همه آرزوی من این بود معرفت را به حوصله با ذوق کاشتم در نهاد تک تک شان گشت سیراب از اشک های سحر ریشه اعتقاد تک تک شان نیمه شب ها به جای لالایی دائم اسم تو را به لب بردم قبل هر دفعه شیر دادن شان جای خرما غم علی خوردم گرد غربت به صورتت که نشست تا مسیرت به نینوا افتاد یک به یک عرضه داشتند ای دوست با تو هستیم هرچه باداباد با من از کربلا بگو پسرم خیمه بی پناه یعنی چه؟ زینت دوش مصطفی تو بگو گودی قتلگاه یعنی چه؟ گاه کابوس آب می بینم غرق آشفتگی ست احساسم گفت راوی که تشنه جان دادی نکند کم گذاشت عباسم خواهرت از وفای او می گفت با سر و چشم و دست شد سپرت؟ آه از روضه عمود اما هرچه آمد سرش فدای سرت ساربان در شلوغیِ گودال خاتمت را ندیده بود ای کاش شمر جای سرِ مطهرِ تو سر من را بریده بود ای کاش @hosenih گر عبا و عمامه را بردند غارت پیرهن برای چه بود؟ بدنی با هزار و نهصد زخم نعل تازه زدن برای چه بود؟ نفسم به شماره افتاده از عنایت نظر به حالم کن ملک مرگ هم رسید از راه این دم آخری حلالم کن بدنم بر زمین نمی ماند کفنم خاک و خون نخواهد شد جانم از تن بُرون شود اما داغت از دل برون نخواهد شد شاعر: @ghararenokary
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی، که همراه امیری، چون امیرالمومنین باشی ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت، که در بین زنان، تنها تو عباس آفرین باشی @hosenih شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را خدا، یک جا به تو بخشید، تا امّ البنین باشی همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری مگر بی نور میشد، مادر زیباترین باشی؟ مگر بی نور می شد، در دل خورشید بنشینی؟ تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست می گیرد رسیدی، باغبانِ غیرتٌ للعالمین باشی رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟ تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی @hosenih پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً ، نه! نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری پس از کرببلا سخت است که ام البنین باشی شاعر: @ghararenokary
سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من ستاره میبارم قمر ندارم من به من نگید مادر پسر ندارم من ام البنینم وای جسم عزیزم رو چه زیر و رو کردند به پیکر عباس نیزه فرو کردند @hosenih ..... وقتی به خاک افتاد علقمه شد بی تاب تا مشک آبش ریخت شد از خجالت آب ...... کجاست علی اصغر رباب پریشونه گهواره خالی و لالایی میخونه ..... ای کاروان با این دلم چها کردی سه ساله ی ما را چرا نیاوردی @hosenih .... شد خیمه ها غارت وقتی علمدار رفت ناموس آل الله تو کوچه بازار رفت .... شنیده ام زینب زد دست غم بر سر از داغ اون گودال از دست اون خنجر شاعر: @ghararenokary
عباسِ من ماهِ منیرِ عالمین است عبدِ حسن، میر و علمدار حسین است ماهِ حرم، پشت و پناه زینبین است اِبنُ الرشیدِ من شفیعِ نَشاَتین است باشد امیدِ احمدِ مختار عباس دارد نسب از حیدر کرار عباس عباس من شیرِ یلِ هر کارزاریست مرد شجاعت، مرد غیرت، مرد یاریست از بس مطیع محضِ حق با بیقراریست شاگرد ممتاز کلاس دینمداریست محو جمالِ بی مثالِ مجتبا اوست از ابتدا سرمایه ی کرب و بلا اوست @hosenih اصلاً وجودِ چار فرزندِ رشیدم نذرِ بَنی الزهراست، وَرنه کِی مفیدم بود از ازل این خواسته، تنها امیدم نسلم شود قربانیِ شاهِ شهیدم من خود کنیز زینب و نسلم غلامش در خانه ی زهرا شدم محوِ مقامش روزیکه زینب در حرم تاج سرم شد زینب نگو زهرای ثانی سرورم شد اوصافِ او چون ترجمانِ کوثرم شد بانوی بی همتای عالم رهبرم شد زینب بحق آئینه ی یکتای زهراست جانِ پیمبر، زینتِ والای مولاست هر روز دردِ دل، چو با عباس میکرد صحبت ز رخسارِ کبودِ یاس میکرد وقتی سخن از هجمه ی خناس میکرد عباسم آن هنگامه را احساس میکرد وانگه به گریه، سخت می کوشید عباس با مُشتِ خود بر سینه می کوبید عباس عباس من شاگرد رزمِ مجتبا بود درسِ حسن، همراه با آه و نوا بود گاهی اشاراتش به ضربی بی هوا بود گاهی میان صحبتش حرف عصا بود وقتی حسن قرآن تلاوت داشت، انگار در سینه ی خود داشت، درد و داغِ مسمار این حرفها را از حسینم هم شنیده از قصه ی کوچه، غمِ عالم شنیده وز ماجرای پشتِ در ، هر غم شنیده حتی ز مولا وصفِ آن ماتم شنیده اینها همه در سینه ی عباس شد جمع با من بیان میکرد و خود میسوخت چون شمع این غصه ها همراهِ او تا کربلا رفت با آرزوی انتقام از اشقیا رفت فرصت ولی از دستِ او در نینوا رفت عباسِ من سقا شد و با مشک ها رفت رفت از شریعه مشک را پر آب سازد شاید که اهل خیمه را سیراب سازد @hosenih ناگه میانِ نخل ها، شد تیرباران از هر طرف شد صیدِ بغضِ نیزه داران زینب برایم گفته از آن ماهِ تابان مشک و تن و دست و سر و رخسار و چشمان شد خونفشان و بر زمین، غمناک افتاد بی دست، با صورت بروی خاک افتاد اما همه اینها بقربان حسینم ایکاش میشد در امان، جان حسینم عباس قربانِ جوانانِ حسینم هستیِ من وقفِ یتیمان حسینم عباسِ من! پشتِ حسینم را شکستی زهرای اطهر را که دیدی، دیده بستی!... شاعر: @ghararenokary
غمِ دلِ اُمّ بنینه غمت روضه ی بازه چهره ی درهمت خیلی عوض شدی عزیز دلم منو حلال کن اگه نشناختمت اشک غریبی توی چشمام نشست مثل سر تو پشت من هم شکست زینبِ من بیا بگو دروغه این که میگن حرمله دستاتو بست حقیقته انگاری خواب نبودم ناراحتم پیش رباب نبودم بدجوری آبرو ریزی کرده شمر کاشکی من از بنی کلاب نبودم @hosenih آسمونم رو بی قمر كی ديده پروانه ی بدون پر كی ديده ام بنين بهم نگی حق داری ام بنين بی پسر كی ديده سربریدن امید و احساسمو تبر زدن ساقه های یاسمو خواستی چهارتا قبر اگه بسازی کوچیک درس کن واسه عباسمو رفت و دل اهل حرم خالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور زدن با تیر به چشم نازش کاسه ی چشم پسرم خالی شد توو علقمه راهشو بند آوردن چی به روز قد بلند آوردن گریه م از اینه توی بزم شراب سرش رو با بگو بخند آوردن سراغشو از این و اون میگیرم جونی ندارم ولی جون میگیرم حالا که مادر نداره حسینم خودم میام براش زبون میگیرم بهم بگو كه نور عينم كجاست بگو غريب عالمينم كجاست جمعيت كاروونت كم شده فقط بگو، بگو حسينم كجاست روزی که رفت فکر اجل نکردم پیشش به دلشورم محل نکردم نخواستم حس کنه که بی مادره عباسمو اگه بغل نکردم گفتی تموم دشتو دشمن گرفت تک تک بچه هامو از من گرفت زینب من بگو آخر کی اومد؟! سر حسینمو به دامن گرفت عزیزم از روزیکه راه دور رفت شادی دیگه از این دل صبور رفت نمیتونم باور کنم هنوزم سر حسینم میون تنور رفت @hosenih مردمِ شهر سر به سرم نذارید زخم زبون رو جیگرم نذارید گریه ی من فقط برا حسینه گریه مو پای پسرم نذارید غمَم ربابه که به غم اسیره طفل خیالیشو رو دست میگیره شبا هی از خواب میپره هی میگه آبش بدید ، آبش ندید ، میمیره رباب نميشه با غم تو سر كرد بدون گريه شبارو سحر كرد درد منو درد تو مثل همه حرمله دوتامونو بى پسر كرد شعر از گروه " " @ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمینه؛ وَیلی علی شِبلی.mp3
زمان: حجم: 1.79M
علیهاالسلام علیه‌السلام 🔹ویلی عَلیٰ شِبلی🔹 خون علی توی رگات بود هیبت حسن تو نگات بود دعای عزیزای زهرا همیشه، پشت و پنات بود چطوری تونستن پسرم با تو روبرو شن؟ برام سؤاله! چطوری تونستن بزنن مشک تو رو مادر؟ آخه محاله! چطوری تونستن نذارن که ببری آبو برا سه‌ساله؟ شاید، شد علقمه غوغا افتاد، دستت روی خاکا شاید، دورت رو گرفتن مادر، موندی تک و تنها «وَيْلِی، وَيْلِی عَلیٰ شِبْلِی» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ راه علی مقصد و راهت غیرت علی تو نگاهت به فدای قد رشیدت به فدای روی ماهت چطوری تونستن پسرم راهتو به سمت حرم ببندن؟ چطوری تونستن پسرم به بارون اشکای تو بخندن؟ تو رو زدن و با زدنت دل حرمو انگار از جا کندن شاید، نرفتی که بجنگی رفتی، یه کمی آب بیاری شاید، گریۀ مشکو دیدن دیدن، تو هم داری می‌باری «وَيْلِی، وَيْلِی عَلیٰ شِبْلِی» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای پسر و وارثِ حیدر وارثِ خصائصِ حیدر تو دلاوری و شجاعت کوه غیرت، مثه حیدر چطوری تونستن پسرم داغتو رو قلب حسین بذارن؟ چطوری تونستن پسرم نگاشونو از خیمه برندارن؟ چطوری تونستن پسرم برای جسارت هجوم بیارن؟ شاید، تو علقمه موندی حتماً، خیلی غصه خوردی رفتی، خیمه‌ها رو آخر دست، بی کسی سپردی «وَيْلِی، وَيْلِی عَلیٰ شِبْلِی» شاعر و نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/5415@ShereHeyat_No @ghararenokary
واحد؛ مادر ادب.mp3
زمان: حجم: 1.92M
علیهاالسلام 🔹مادر ادب🔹 منم، که دلم میره برا دیدن زهرا منم، مادر مهر و ادب مادر غم‌ها خدا، از جهانی که علی نداره سیرم دلم، پر زده دیگه برا دیدار مولا بعد عمری غصه و غم، خوشحالم که دیگه میرم به ملاقات علی و واسه دست‌بوسی زهرا چه‌جوری تنها بمونم، آخه من کنیزشونم چشممو باز می‌کنم به روی ماه بی‌بی فردا دم آخره، دیگه راهی‌ام تو بیای دیگه، نمی‌مونه غم «علی یا علی، علی یا علی» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رباب، می‌کشه منو با اشکای یه‌ریزش نشد، مادری کنم برا طفل عزیزش ببخش، اگه زینبت یه وقت مادر صدام کرد ببخش، خواسته خانومی کنه برا کنیزش جون عباسم فدایِ یه تار موی حسینت به خدا حقیقته شکی ندارم به این احساس ممنونم بانوی عالم، نظری کردی به این کم شنیدم تو کربلا مادری کردی واسه عباس اگه می‌رسوند، مشکو به حرم نمی‌موند برام، دیگه درد و غم «بی‌بی فاطمه، بی‌بی فاطمه» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چقدر، با غم و شکسته بالی گریه کردم چقدر، پای قبرای خیالی گریه کردم ببخش، قبر من معلومه و قبر تو پنهان ببین، به یاد تو با چه حالی گریه کردم تو هجوم کوچه، ای کاش، سپر بلات بودم من کاش می‌شد می‌اومدم به یاری تو بانوی من چقَدَر غصه‌تو خوردم، کاش به‌پای تو می‌مردم سپر تو می‌شدم می‌خورد غلاف به بازوی من شب غصه‌هام، به سر اومده دیگه موقعِ سفر اومده «بی‌بی فاطمه، بی‌بی فاطمه» شاعر و نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/5417@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
۳۶ گل باغ ولا حضرت ام البنین مادر اباالفضل به شیعه حبل المتین رهرو کوثری فاطمه منظری جان حیدر۲ روحبخش مدینه ای تو ام البنین بانوی بی قرینه ای تو ام البنین پسرت نور عین از برای حسین جان حیدر۲ گرچه بانو نبوده ای تو در کربلا بشنیدی به آل فاطمه شد جفا غنچه ی پرپرش غرق خون اصغرش وای از این غم۲ تو ندیدی که اکبر اربا اربا شده بشنیدی که پرپر گل لیلا شده ظلم و کین شد فزون شد علی لاله گون وای از این غم۲ تو ندیدی که عباس تو خورده زمین بشنیدی که دستش شد جدا از یمین جان او شد فدا فرق او شد دو تا وای از این غم۲ تو ندیدی که شمر به سوی مقتل دوید بشنیدی سر حسین زهرا برید شده ای خونجگر تو ز داغ پسر وای از این غم۲ تو ندیدی عدو آتش زده خیمه ها بشنیدی سر حسین روی نیزه ها دشمنان آمدند کودکان را زدند وای از این غم۲ @yaghubianreza @ghararenokary