eitaa logo
⚘️ قرار شاعرانه ⚘️
178 دنبال‌کننده
982 عکس
99 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا، که جان مرا بی‌تو نیست برگ حیات بیا، که چشم مرا بی‌تو نیست بینایی ⚘️ عراقی ⚘️
مثل آن عکس که از طاقچه افتاد شکست قلبم از رنجِ جدایی تو جان‌داد شکست ⚘️ مسعود نامداری⚘️
من و بادِ صبا مِسکین دو سرگردانِ بی‌حاصل من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت ⚘️ حافظ ⚘️
غزل نوشته ام از اشک در رثای حسین قلم برای حسین و غزل برای حسین چگونه شعر نگوید کسی که مجنون است و مبتلا به جنون است مبتلای حسین چگونه شعر نگوید برای کرببلا کسی که قبله ی او گشته کربلای حسین کسی که با غم ارباب زندگی کرده ست و بهترین غم دنیاست روضه های حسین هدف ز خلقت عالَم حسینِ فاطمه است تمام هستی و دنیای من فدای حسین ⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود باید بگویم اسم دلم، دل نمی‌شود دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی زِ پنجره داخل نمی‌شود؟ می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود تا نیستی تمام غزل‌ها معلّق اند این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود ⚘️ نجمه زارع ⚘️
از راه می رسند پدرها غروب ها دنیای خانه روشن و زیبا غروب ها از راه می رسند پدرها و خانه ها آغوش می شوند سراپا غروب ها از راه می رسند و هیاهوی بچه هاست زیباترین ترانه ی دنیا غروب ها اما به چشم دخترکان شوق دیگری ست شوق دوباره دیدن بابا غروب ها بعد از هزار سال من و کودکان شام تنها نشسته ایم همین جا غروب ها اینجا پدر،خرابه ی شام است کوفه نیست اینجا بیا به دیدن ما با غروب ها بابا بیا که بر دلمان زخم ها زده ست دیروز تازیانه و حالا غروب ها دست تو را بهانه گرفته ست بغض من بابا ز راه می رسی آیا غروب ها؟ بابا بیا کنار من و این پیاله آب که تشنه ایم هر دو تو را تا غروب ها از جاده ها بیایی و رفع عطش کنی از جاده ها بیایی...اما غروب ها بسیار رفته اند و نیامد پدر هنوز بسیار رفته اند خدایا غروب ها کم کم پیاله موج زد و چشم روشنش چون لحظه های غربت دریا غروب ها خاموش شد، و بر سر سنگی نهاد سر دختر به یاد زانوی بابا غروب ها بعد از هزار سال هنوز اشک می چکد از مشک پاره پاره ی سقا غروب ها شعر: ⚘️ اسماعیل امینی ⚘️ نام اثر: ⚘️ خرابه شام ⚘️ نقاش: ⚘️ حسن روح الامین ⚘️
این غزل های پیاپی که تو را کم دارد.. شاعرش زُل زده بر پنجره، ماتم دارد.. شاعرش مرد غریبی ست که با رفتنِ تو.. رَختِ مشکی به تَنش کرده، مُحرَّم دارد.. رفتنت تلخ ترین حادثه ی تقویم است.. مژه ام در غمِ این حادثه شبنم دارد.. تا به کی حسرتِ دیدارِ تو را ندبه کنم؟ مثلِ یک جمعه ی دلگیر که ماتم دارد.. "آخرین شعر"، برای تو که دورم از تو.. شاعری زُل زده بر پنجره ُو غم دارد.. ⚘️ ابوذر اسدالله پور⚘️
زندگی مثل سیابازی ست، آدم هر چقدر... دوستدارانش فراوان تر، خودش تنهاتر است ⚘️ پانته‌آ صفایی ⚘️
می نشینم گوشه ای و با غمت سر میکنم می کُشَد آخر مرا داغِ نبودن های تو ... ⚘️ ابوذر اسدالله پور⚘️
حیف از نقش خیالی که توهم شده است فرش تا عرش لگد خورده ی مردم شده است زندگی عالی عالی ست،ولی در این بین حال من مثل درختی ست که هیزم شده است در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم تا نگویند که محتاج ترحم شده است عشق، انگشتر اعجاز سلیمان نبی ست که در این زندگی بی هیجان گم شده است ⚘️ سعید توکلی ⚘️
دلبر بسیار و دل نگهدار کم است دلدار کم و چه کم که بسیار کم است گویند به عالم تو چرا بی یاری یاران چه کنم؟ یار وفادار کم است ⚘️ حزین لاهیجی ⚘️
علی را استخوانی در گلو بود و تو را تیری چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی ⚘️ سید حمیدرضا برقعی ⚘️
مقیّدانِ تو از یاد غیر، خاموشند به خاطری که تویی، دیگران فراموشند هزار سال گذشت از حکایت مجنون هنوز مردم صحرا نشین سیه پوشند.. ⚘️ بابافغانی ⚘️
بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی که چگونه نفسم با غم تو درگیر است تارهای نفسم را به زمان می بافم که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است ⚘️ سوگل مشایخی ⚘️
روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش به درخشندگی ماه که عباس عمویش روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون پسری داشت که می‌رفت و نگاه تو به سویش پسری خوش قد و قامت، پسری صبح قیامت روضه‌خوان گفت که در باد پریشان شده مویش آسمان بار امانت نتوانست کشیدن که بریدند خدایا که شکستند سبویش روضه‌خوان تاب نیاورد، عمو آب نیاورد روضه‌خوان آمد و زانو زد و بوسید گلویش ⚘️ مهدی جهاندار ⚘️ نقاش: ⚘️ حسن روح الامین ⚘️
در خاطٖرم روانه شد و شب بخیر گفت گفتم که در نبود تو شب‌ها بخیر نیست ⚘️ فرامرز عامری ⚘️
به مُردادی ترین گرما قسم، بدجور دلتنگم شبیه گچ شده از دوری ات، ای جان من، رنگم! نظام آفرینش ناگهان بر عکس شد، دیدم- زدی با شیشه ی قلبت شکستی این دلِ سنگم! تو تقصیری نداری، من زیادی عاشقت هستم همین باعث شده با هر نگاهی زود می لنگم! ⚘️ امید صباغ نو ⚘️
دستی که طرح چشم تو را مست می کشید صد آسمان ستاره از این دست می کشید دست هزار عاطفه در کارگاه عشق هر جلوه را به نام تو دربست می کشید عاشق ترین، قشنگ ترین، با وفا ترین انگار هرچه درخور عشق است می کشید اما... کنار علقمه دستان روزگار تصویر یک شجاعت بی دست می کشید مشک پر آب، چشم مرا ریخت بر زمین تیری که خصم خونی بدمست می کشید خون می گرفت صورت عباس و او، هنوز شرمنده کز برادر خود دست می کشید ⚘️حسین دارند ⚘️ نقاش: ⚘️ حسن روح الامین ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کس پیش تو دم ز زور و بازو نزد کو آن که برابر تو زانو نزد لب تشنه ز علقمه گذشتی آری دریا که به رودخانه ها رو نزد ⚘️ محمد جواد غفورزاده ⚘️
مَشک در دست تو و آب نباشد، سخت است این همه لشگر و ارباب نباشد، سخت است کودکِ کوچکِ عطشانِ حسینِ مظلوم موقع رفتن تو خواب نباشد، سخت است ⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌توانست به آنی همه را سنگ کند نشد آن‌گونه که میخواست دلش جنگ کند دستش افتاده ولی راه دگر پیدا کرد کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد عمق این مرثیه را مشک و علم می‌دانند داستان را همهٔ اهل حرم می‌دانند بعد عباس دگر آب سراب است، سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب چه بگویم که چه شد یا که چه بر سر آمد؟ ناگهان رایحۀ چادر مادر آمد بنویسید که در علقمه سقّا افتاد قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد پسرم دست مریزاد قیامت کردی تا نفس داشتی از عشق حمایت کردی از تماشای تو مهتاب پر از نور شود چشم شوری که تو را چشم زده، کور شود آسمان‌ها همه یک‌پارچه بارانیِ توست من بمیرم، عرق شرم به پیشانیِ توست ⚘️ سید حمیدرضا برقعی ⚘️
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا میشود فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود ⚘️ شعر: حبیب الله چایچیان ⚘️ ⚘️ اثر جدید حسن روح الامین⚘️ ⚘️ عنوان اثر: شجاعتِ حسینی ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این‌ کشته‌ ی فتاده‌ به‌ هــامون، حســین‌ توســت این‌ صید‌ دست‌ و‌ پا‌ زده‌ در‌ خون، حسین‌ توست ⚘️ محتشم کاشانی ⚘️
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت، ذوالجناح وز جولان هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت کشید پــا ز رکـاب آن خلاصه ی ایجاد به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد بلندمرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ⚘️ مُقبل کاشانی ⚘️
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود این حرف‌های مرثیه‌خوانان دروغ بود ای کاش این روایت پُرغم سند نداشت بر نیزه‌ها نشاندن قرآن دروغ بود ای کاش گرگِ تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگِ قصۀ کنعان دروغ بود حیف از شکوفه‌ها و دریغ از بهار، کاش بر جان باغ، داغ زمستان دروغ بود ⚘️ محمد مهدی سیار ⚘️