نه این که حال منِ بیقرار غمگین است
بدونِ آمدنت روزگار غمگین است
به فکر اهلِ زمین باش، آسمانیِ من
زمین بدونِ حضورِ نگار غمگین است
من از قبیله ی مجنونم و تو لیلایی
میان لیلی و مجنون حصار غمگین است
فضای شعر مرا غم گرفته... دلگیرم
ردیفِ شاعرِ چشم انتظار "غمگین است"
"وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم"
که در حوالیِ ما روزگار غمگین است
⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️
هر كه یك دفعه سر این سفره مهمان می شود
مور هم باشد اگر روزی سلیمان می شود
سر به زیر انداختن ذاتش توسل كردن است
دردها در این حرم ناگفته درمان می شود
این كریمان لطفشان هر چند آماده ست، لیك
نام مادر كه وسط باشد دو چندان می شود
ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید
در حقیقت كاظمین ما خراسان می شود
نیستی پیغمبر اما ظاهراً پیغمبری
هر كه می بیند تو را، از نو مسلمان می شود
نسل موساییِ تو طبع مسیحا داشتند
یك نفر از آن همه پیر جماران می شود
این دلِ ما، سینه ی ما، عرش ما، حتی بهشت
هر كجا موسی بن جعفر نیست زندان می شود
⚘️ علی اکبر لطیفیان ⚘️
⚘️میلاد امام کاظم علیه السلام مبارک
ای چرخشِ روزگار لطفا
ما را برسان به یار لطفا
بی تابم و بی قرار و خسته
ای عشق! کمی قرار لطفا
تا مهر تو را به جان خریدم
پاییز شدم، بهار لطفا
گفتم که نبودنت مرا کُشت
گفتی برو... انتظار لطفا
بی حرف حدیث و بی گلایه
ای چشم فقط ببار لطفا
ما با تو هر آن چه بود گفتیم
ای چرخش روزگار لطفا ...
⚘️ ابوذر اسدالله پور⚘️
از تو سکوت مانده و از من صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو
حرفی که خالیام کند از سالها سکوت
حسی که باز پُر کندم از هوای تو
این روزها عجیب دلم تنگ رفتن است
تا صبح راه میروم و پا به پای تو...
هی شعر مینویسم و دلتنگ میشوم
حس میکنم کنارمی و آه... جای تو...
این شعر را رها کن و نشنیدهام بگیر
بگذار در سکوت بمیرم برای تو ...
⚘️ اصغر معاذی ⚘️
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم
یادی از صحن و سرایت نکنم میمیرم
«وضع من را به خدا روضهی تو سامان داد
من اگر گریه برایت نکنم میمیرم»
شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم میمیرم
⚘️ محمدجواد شیرازی ⚘️
هی فکر می کنم که چگونه؟ چرا؟ چطور؟
من سال هاست گریه نکردم، شما چطور؟
من سال هاست عاشق چشمی نبوده ام
حالا نگاه کن منِ پر ادّعا چطور...
بگذشتم از غرورم و با چشم های خیس
ساکت نشسته ام که بفهمم تو را چطور...
این کوچه ها به غربتم اقرار می کنند
اینها که دیده اند به دیوارها چطور....
هی فکر میکنم که چه شد عاشقت شدم؟
هی فکرمی کنم که چرا؟کِی؟کجا؟چطور؟
⚘️ مجید ترکابادی ⚘️
شادم که با شکایت تلخی که داشتم
در باغ عشق، دانه نفرت نکاشتم
بیگانگان اگرچه به من زخم میزنند
اما رفیق، از تو توقع نداشتم ...
نگذاشتی سری بگذارم به شانهات
ای کاش میگذشتی و سر میگذاشتم ...
شکر خدا که موجب خوشنامی من است
نامت که بر کتیبه قلبم نگاشتم
ای شعر تازه، اینهمه تکرار را ببخش !
بی روی دوست، ذوق چنانی نداشتم
⚘️ سجاد سامانی ⚘️