روضهخوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش
به درخشندگی ماه که عباس عمویش
روضهخوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون
پسری داشت که میرفت و نگاه تو به سویش
پسری خوش قد و قامت، پسری صبح قیامت
روضهخوان گفت که در باد پریشان شده مویش
آسمان بار امانت نتوانست کشیدن
که بریدند خدایا که شکستند سبویش
روضهخوان تاب نیاورد، عمو آب نیاورد
روضهخوان آمد و زانو زد و بوسید گلویش
⚘️ مهدی جهاندار ⚘️
نقاش: ⚘️ حسن روح الامین ⚘️
دستی که طرح چشم تو را مست می کشید
صد آسمان ستاره از این دست می کشید
دست هزار عاطفه در کارگاه عشق
هر جلوه را به نام تو دربست می کشید
عاشق ترین، قشنگ ترین، با وفا ترین
انگار هرچه درخور عشق است می کشید
اما... کنار علقمه دستان روزگار
تصویر یک شجاعت بی دست می کشید
مشک پر آب، چشم مرا ریخت بر زمین
تیری که خصم خونی بدمست می کشید
خون می گرفت صورت عباس و او، هنوز
شرمنده کز برادر خود دست می کشید
⚘️حسین دارند ⚘️
نقاش: ⚘️ حسن روح الامین ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کس پیش تو دم ز زور و بازو نزد
کو آن که برابر تو زانو نزد
لب تشنه ز علقمه گذشتی آری
دریا که به رودخانه ها رو نزد
⚘️ محمد جواد غفورزاده ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میتوانست به آنی همه را سنگ کند
نشد آنگونه که میخواست دلش جنگ کند
دستش افتاده ولی راه دگر پیدا کرد
کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است، سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب
چه بگویم که چه شد یا که چه بر سر آمد؟
ناگهان رایحۀ چادر مادر آمد
بنویسید که در علقمه سقّا افتاد
قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد
پسرم دست مریزاد قیامت کردی
تا نفس داشتی از عشق حمایت کردی
از تماشای تو مهتاب پر از نور شود
چشم شوری که تو را چشم زده، کور شود
آسمانها همه یکپارچه بارانیِ توست
من بمیرم، عرق شرم به پیشانیِ توست
⚘️ سید حمیدرضا برقعی ⚘️
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود
امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود
⚘️ شعر: حبیب الله چایچیان ⚘️
⚘️ اثر جدید حسن روح الامین⚘️
⚘️ عنوان اثر: شجاعتِ حسینی ⚘️
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کشته ی فتاده به هــامون، حســین توســت
این صید دست و پا زده در خون، حسین توست
⚘️ محتشم کاشانی ⚘️
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت، ذوالجناح وز جولان
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
کشید پــا ز رکـاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلندمرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
⚘️ مُقبل کاشانی ⚘️
آسمان است این که در گودال مقتل گم شده
یا که دنیای زنی آشفته بر تل گم شده؟
می دود هر سو نگاهش در سکوتی هولناک ...
در میان دودها سوسوی مشعل گم شده
شعله بر دامن ، پریشان می دود هر سو زنی
دختری در بیـن خار و خون و تاول گم شده ...
برق دندان شغالان و هجوم سایه ها
آهویی در وحشت شبهای جنگل گم شده
...
گریه کردم ، گریه، مثل مادری که ناله اش
در صدای تعزیه خوان های مقتل گم شده
⚘️ سیده تکتم حسینی ⚘️