eitaa logo
قرارگاه شهدای مدافع حرم
1هزار دنبال‌کننده
40هزار عکس
11.6هزار ویدیو
564 فایل
🌹﷽🌹 کانال خبری_تحلیلی جبهه مردمی فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی در جنوب شرق استان تهران (شهرستان های ورامین ، قرچک ، پیشوا ، پاکدشت) 🗣️ @Shahidan_Irlo
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ 🔷🔶خاطره شنیدی راننده ورامینی از شهید ابراهیم هادی 🔰سال ها از دوران دفاع مقدس گذشت. سال ۱۳۹۳ من در یکی از مراکز دینی، کار آهنگری انجام می دادم. بار آهن خواسته بودم. 🔰راننده نیسان آمد و گفت: بار را کجا خالی کنم⁉️ بعد از تخلیه بار به سراغ من آمد تا پولش را دریافت کند. 🔰وارد اتاق کار من شد لیوان آب را برداشت تا از کلمن آب بردارد. نگاهش به عکس آقا ابراهیم روی دیوار افتاد. 🔰همینطور که لیوان دستش بود خیره شد به عکس و گفت: خدا تو رو رحمت کنه آقا ابراهیم‌. 🔰داشتم فاکتور را نگاه می کردم سرم را بالا آوردم و با تعجب گفتم: با آقا ابراهیم جبهه بودی؟ گفت: نه 🔰گفتم: بچه محلشون بودی⁉️ 🔰پاسخش دوباره منفی بود. گفتم: از کجا می شناسیش⁉️ 🔰نفسی کشید و گفت: ماجراش طولانی و باورش سخته بگذریم. 🔰من خودم رو در تمام مراحل زندگی مدیون آقا ابراهیم می دونستم جلو آمدم و گفتم: جالب شد بگو چی شده⁉️ 🔰راننده که اشتیاق من را شنید گفت: من ساکن ورامین هستم حدود پانزده سال پیش وانت داشتم و بار می بردم. 🔰یه بار زده بودم برای خیابان ۱۷ شهریور تهران. آمدم خانه. دختر کوچک من با چند بچه دیگر بیرون از خانه مشغول بازی بودند. 🔰من وارد اتاق شده و گرم صحبت بودم. چند دقیقه بعد همینطور که صحبت می کردم یکباره صدای جیغ همسایه را شنیدم. از خانه پریدم بیرون. 🔰دخترم رفته بود کنار استخر کشاورزی که در زمین مجاور قرار داشت. او افتاده بود داخل آب. تا بزرگتر ها خبردار شوند مقداری از آب کثیف استخر را خورده بود.. 🔰خانم من دوید و چادرش را سر کرد و سریع دخترم را به بیمارستان بردیم. 🔰حال دخترم اصلا خوب نبود. دکتر اوژانس بلافاصله او را معاینه کرد. از ریه اش هم عکس گرفتند. 🔰دکتر چند دقیقه بعد من را صدا زد و گفت: ما تلاش خودمان را انجام می دهیم اما آب های آلوده داخل ریه این دختر شده و بعید است این مشکل حل شود.😔 🔰خیلی حالم گرفته بود. خانم من با ناراحتی در کنار تخت دخترم نشسته بود. خبر نداشت چه اتفاقی افتاده. من هم چیزی نگفتم و دلداری اش دادم. 🔰بار مشتری هنوز توی وانت بود. من رفتم این بار را تحویل بدم. 🔰راه افتادم اما حسابی ناامید بودم. در خیابان ۱۷ شهریور تهران و در حوالی پل اتوبان محلاتی بار را تحویل دادم. 🔰همینطور که مشغول تخلیه بار بودم نگاهم به چهره یک شهید افتاد که روی دیوار ترسیم شده بود. چهره جذاب و ملکوتی داشت. 🔰جلو رفتم و به تصویر شهید خیره شدم. گفتم: من یقین دارم که شما از اولیاءالله هستید. یقین دارم که شما پیش خدا مقام دارید. از شما می خواهم که برای دخترم دعا کنی و از خدا بخواهی او را به ما برگرداند. 🔰اینها را گفتم و برگشتم. نام شهید را از پایین عکس خواندم. شهید 🔰آن شب را با همسرم در بیمارستان بودیم. شب سختی بود. همه پزشکان قطع امید کرده بودند. 🔰 من هم در نماز خانه منتظر فرجی در کار دخترم بودم. نزدیک سحر برای لحظاتی خوابم برد. دیدم که جوانی خوش سیما وارد شد و به من اشاره کرد و گفت دختر شما حالش خوب شد برو پیش دخترت. این را گفت: و رفت. 🔰یکباره از خواب پریدم. دویدم سمت بخش مراقبت های ویژه. همه در تکاپو بودند. دخترم به هوش آمده بود دخترم گریه می کرد و پرستار ها در کنارش بودند. دکتر بخش آمد. 🔰خلاصه بگویم دوباره از ریه هایش عکس گرفتند. پزشکان می گفتند که آب داخل ریه جذب بدن شده و از بین رفته! 🔰اما من می دانستم چه اتفاقی افتاده آن جوانی که در خواب دیدم همان بود. فقط چهره اش نورانی تر بود و شلوار کُردی پایش بود. 🔰صحبت های راننده که به اینجا رسید گفتم: دخترت الان چیکار می کنه؟ 🔰گفت: دانشجوی رشته مهندسی است. تمام خانه ما پر از تصاویر این شهید است. ما ارادت خاصی به این شهید داریم. کتابش را هم دخترم تهیه کرد و بارها خواندیم. 🔰با نگاهی پر از تعجب گفتم: باور این حرف ها سخته. قبول داری؟! 🔰راننده گفت: اتفاقا ۱۵ سال پیش عکس های ریه دخترم را نگه داشته ام. عکس اول نشان می دهد که ریه او پر آب است و عکس بعدی اثری از آب در ریه نیست. 🗣مرتضی پارسائیان 📕بر گرفته از کانال شهیدهادی و تورجی زاده @shoraostantehran
📸 | 🔻 محال است به خنده‌اش نگاه کنی و حال دلت عوض نشود کلا فرق دارد حتی‌ خنده‌هایش ... 🌷 🌐 @gharargah1542
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 انیمیشن | یه کشتی متفاوت از ❌به بهانه برگزاری مسابقات جهانی کشتی آزاد 🌺 نان پدر و شیر مادر حلالت 🌺 📚 براساس داستان پوریای ولی از کتاب ۱ 🎙 باصدای گزارشگر کشتی آقای هادی عامل روشنگری  🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
🔺شهید در یکی از مغازه ها مشغول کار بود. یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم. دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت. وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره! گفتم: اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما ورزشکاری و... خیلی ها می شناسنت. ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که، اگه تو رو دید خوشش بیاد نه مردم! 🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
🌺 ارادت ویژه شهدای مدافع حرم به شهید 👆 📚 بخشی پایانی کتاب ۲ 🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
‌ قبل از مسابقات دو رکعت نماز میخوند. پرسیدم: چه نمازی میخونی؟! گفت:دو رکعت نماز میخونم از خدا میخوام یه ‌وقت توی مسابقه حال کسی رو نگیرم! آقا ابراهیم میگفت ؛ همیشه کاری کن که خدا تو رو دید خوشش بیاد؛ نه مردم! آقا ابراهیم میگفت ؛ از مشهور شدن، مهم‌تر اینکه آدم بشیم! 🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
🌷 از مسائلی که او بسیار به آن اهمیت می‌داد، نماز جمعه بود. هر چند از زمانی که نماز جمعه شکل گرفت، ابراهیم در کردستان و یا در جبهه‌ها بود. ابراهیم هر زمان که در تهران حضور داشت، در نماز جمعه شرکت می‌کرد. می‌گفت: شما نمی‌دانید نماز جمعه چقدر ثواب و برکات دارد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: قدمی نیست که به سوی نماز جمعه برداشته شود، مگر اینکه خدا آتش را بر او حرام می‌کند. به نقل از کتاب 🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
🦋 شهید : از این حرف که برخی می‌گفتند «فقط میریم جبهه برای شهید شدن و...» اصلأ خوشش نمی آمد! به دوستانش می‌گفت: «بگید ما تا لحظه آخر ، تا جایی که نفس داریم برای و خدمت میکنیم ، اگر خدا خواست و نمره ما بیست شد آنوقت شهید می‌شویم . ولی تا آن لحظه‌ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم. می‌گفت باید اینقدر با این بدن کار کنیم ، اینقدر در راه خدا فعالیت کنیم که وقتی خودش صلاح دید پای کارنامه ما را امضا کند و شویم.»🍃 🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59