eitaa logo
قرارگاه شهدای مدافع حرم
908 دنبال‌کننده
38.1هزار عکس
10.8هزار ویدیو
498 فایل
🌹﷽🌹 رسانه جبهه مردمی فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی در جنوب شرق استان تهران (شهرستان های ورامین، قرچک، پیشوا، پاکدشت)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤛 دوئل شهید غیرت با سندروم جینوسی 🌟 🎞 سندروم جینوسی ⭕️ تقدیم به شهید امر به معروف و نهی از منکر 🌹 بسیجی 🚩"هیأت‌ حضرت علی اکبر علیه السلام"🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🌷🦋🌷🦋 کلیپی بسیار زیبا و عاشقانه برای محبان 💟 ♥️شهید احیا حیا ♥️ برادر شهیدم❣️ دستم را بگیر و کمکم کن تا بتوانم همانند شما باشم 🕊 شهید دهه هفتادی ؛ شهید علی خلیلی 🌷 🌐 @gharargah1542
🔸برعنداز جاهل تلاش می‌کنه بگه مذهبی نبوده اتفاقا این بهتره با فرض اینکه این ادعا درست باشه یعنی همینا هم که ظاهرا باشما هستن با شما نیستن. یادتونه فرمانده سپاه گفت با همینا که کف خیابون به جنگتون میایم⁉️ همون... 🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که... ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه درعمل دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاولها پاره می‌شد به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت :" جگرم سوخت، آب نیست؟ و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید ما بیش از ۳۰۰ هزار جوان پرپر شده برای حفظ این خاک و آرمان ها دادیم 🔗 🇮🇷𝑷𝒆𝒕𝒓𝒐𝒍𝒆𝒖𝒎.𝑬𝒏𝒈🦋 🆘 @Roshangari_ir 🔜 Rubika.ir/roshangari_ir
°شهید مدافع حریم عفت ° Shahid Defender of Virtue Hamidreza aldaqi امام علی علیه السلام:غَيرَةُ المُؤمِنِ باللّهِ سبحانَهُ غیرت مومن،از خداوند سبحان است. 🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59
📌 ماجرای تاول و زخم پای فرمانده در گشت شناسایی و همدردی با اسیران کربلا 🔷️ برای شناسایی رفته بودیم و برای اینکه صدای پایمان مزاحم نباشد با لباس محلی و کتانی بودیم. ◇ حاج علی جلوی من حرکت می‌کرد که ناخواسته پام رو گذاشتم پشت پاشنه‌اش و ناگهان کف کفشش جدا شد. ◇ اتفاق عجیب‌ و غریبی بود؛ توی گشت، پشت عراقیا و پانزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی! ◇ از سر شرم گفتم: «علی آقـا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوش‌رویی نپذیرفت. ◇ راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو، لنگ‌لنگان اومده بود؛ بی‌هیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاول‌ها و زخم پاهاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد. ◇ اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب. ◇ پرسیدم: «چـرا تشـکر؟!» ◇ حاج علی گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کـربلا! شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمـام این مسیر برای من روضـه بود؛ 🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59