eitaa logo
قرارگاه شهدای مدافع حرم
1هزار دنبال‌کننده
39.9هزار عکس
11.6هزار ویدیو
564 فایل
🌹﷽🌹 کانال خبری_تحلیلی جبهه مردمی فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی در جنوب شرق استان تهران (شهرستان های ورامین ، قرچک ، پیشوا ، پاکدشت) 🗣️ @Shahidan_Irlo
مشاهده در ایتا
دانلود
💠سهم ما اشک،سهم شما وصل. خنده‌‌ی آقا مهدی ثامنی‌راد و قهقه‌‌ی سردار سلیمانی هر دو برای همین سالی است که نفرین شده‌‌اش می‌خوانیم. هزا‌ر‌و‌سیصد و نود و اشک، هم تمام شد. اشکش برای ما بود و لبخندش برای آنان‌که بلد بودند خرمن سال را زیر و رو کنند و یک مشت عاشقی و جنون، برای خودشان دشت کنند. ما به نفرین سال دچار نبودیم.دلمان شوره‌زار بود وشوربختانه کسی هم پیدا نشد که بگوید: آدم ناحسابی! میان شوره‌زار را چه جای آب حیات؟! میان شوره‌زار،فقط تشنگی روی تشنگی می‌بارد و رمق جانت را برای دویدن می‌گیرد. خرمن خرمن عشق بود در همین سالی که لعنتی‌ش می‌خوانیم.عشق بود؛اما نه برای من و تو. که برای مجنون بیابان‌گرد. مجنون اگر بودیم معرکه‌ی عشق را پیدا می ‌کردیم.در معرکه نبودیم که چشمانمان مدام بهانه‌ ‌گرفت و سیل غم، سال و ماهمان را ویران کرد. در معرکه نبودیم که دستانمان خالی است. وسط معرکه اگر بودیم فرقی نداشت پر قنداقمان به دهه‌ی چهل گره خورده یا شصت یا هفتاد. نود و هشت است یا هزار و چهارصد و غم. آری وسط معرکه که نباشی هر سال خروار‌خروار غم درو خواهی کرد،درست مثل دهقانی که شب و روز وهم انبار کرده و زمستان آرزو برداشت می کند. هزار و سیصد و نود و اشکمان هم تمام شد. یکی آمد. در باران. عاشق‌پیشه. با ردایی چهارساله که به تن نداشت. بی پا. بی سر. ابر بود انگار . فقط ابر.تا ببارد بر آتش گر گرفته‌ی دل همسری و دختری. دیگری اما رفت. در باران. عاشق پیشه. با ردایی که بر تن نداشت. با پا. با سر. اما بی عقیق.عقیقش ماند برای ما. و عقیق سلیمانی همان جادویی‌است که یهود صهیونیست سالهاست به دنبال یافتنش به بی‌راهه زده. ما با همین عقیق و با اوراد و اذکار لبان زینب سلیمانی و فاطمه سلما ثامنی جادوی قرن را به جهان نشان خواهیم داد و فتح قدس شریف را. آری در سالی که گذشت یکی رفت و یکی آمد؛ و هر بار این ما بودیم که ذوب می‌شدیم در آتش نمرود جدایی؛که آقا مهدی و حاج قاسم صدای قهقه‌ی مستانه‌شان گوش فلک را پر کرده بود. باید دید . باید دید کجای ماجرا بوده‌ایم که نود و اشک سهم ما بود و نود و وصل سهم ایشان. @daftarybaghabeshisheh
24.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما راویان مهم ترین برهه ی تاریخیم! هنوز کمی به اذان مغرب مانده بود. آسمان گرگ و میش بود و صدای موکب ها حس عجیب اربعین را زنده می کردند. مسیر خیلی شلوغ نبود اما برای سریع تر رفتن، تصمیم گرفتیم در حاشیه ی خیابان راه برویم. یک لحظه صدای الهام میخکوبم کرد؛ «زهرا! پرچم حرم حضرت زینب!» خودم را وسط صحن زیبایش دیدم. مثل روز اول دیدارمان، زل زده ام به پرچم قرمز بالای گنبدش و ریز ریز گریه می کنم. پایین چادرم را جمع کردم و از باغچه ی حاشیه ی خیابان با سرعت رد شدم . ایستادم مقابل پرچم. قلبم از درد مچاله شد. انگار بغض ۴ ماه دوری را یک جا شکستم. گریه امانم نمی داد. با پشت دست،اشکهایم را تند تند پاک میکردم تا پرچم را خوب ببینم. پرچم حرم بی بی هم ابهت و شکوه داشت. نمی توانستم جلوتر بروم. به زحمت قدم برداشتم. دستهایم را رساندم به گوشه ی پرچم و چسباندمش به چشم هایم. آخ که در همان چند دقیقه چقدر حرف هایم را تند تند زیر گوش پرچمش گفتم و هق هق گریه ام را سپردم تا برساند؛ «بی بی جان! قربان صبرتان بروم، ما که صبرمان از دیدن این همه وحشی‌گری تمام شد.. ما که دیگر دل دیدن دخترکهای پابرهنه روی خاک را نداریم. شما که مضطر عالم شده بودید، شما دعا کنید برای بچه های غزه...» نسبت عشق به من نسبت جان است به تن تو بگو من به تو مشتاق‌ترم یا تو به من؟ زنده‌ام بی‌تو همین قدر که دارم نفسی از جدایی نتوان گفت به جز آه، سخن زهرا کبریایی ۲۵فروردین ۱۴۰۴ 🌹 قرارگاه شهدای مدافع حرم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2839674880C36ec351e59