eitaa logo
چشم انداز🇮🇷
553 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
17 فایل
لینک کانال: http://eitaa.com/joinchat/3138125939Caf2e8a6885 ادمین کانال: @Montazeremosleh313 @Admin_z555 پیامتون رو ناشناس بنویسید: https://harfeto.timefriend.net/16323112755732
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم انداز🇮🇷
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸 🌹🌸 🌸 ﷽
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸 🌹🌸 🌸 ﷽ ❤️🍃مجموعه عاشقانه های ناب🍃❤️ یعنی معامله ای دو سر سود که هم دل به مرادش می رسید و هم عقل......... آن روز همه ی ما یعنی من و همرزمانم خوش حال بودیم و دل دل می کردیم تا زود تر از فرمانده اجازه میدان و حمله به دشمن را بگیریم. چقدر سعی می کردیم که جزء اولین نیرو های اعزامی به جبه نبرد باشیم. اما گاهی برای رسیدن به مقصود و هدفت باید صبر کنی، همان زمان هایی که عقربه های ساعت از جایشان به سختی تکان می‌خورند و دیر شروع به حرکت می‌کنند و تو حس می کنی برای رسیدن به ثانیه دیگر یک قرن را منتظر مانده ای.... بلاخره نوبت به من رسید، شرایط جنگ به گونه ای بود که باید جنگ تن به تن صورت می‌گرفت؛ اما آن نامردان شیطان صفت که قول و قرار سرشان نمی‌شد. مثل دسته های ملخ که به مزارع حمله می کنند، به سوی ما حمله می کردند..... البته به خاطر اینکه انگیزه ما خدایی بود و قلبمان مملو از عشق فرمانده...... مثل کسی که دوپینگ می کند درونمان سرشار از نیرویی بود که شدت آن قابل وصف نیست.... همین نیرو باعث می شد که قدرت ما اندازه چند مرد جنگی باشد. چنان جملات حماسی را می خواندم که دل دشمن به وحشت می افتاد یا حسین هایی که لرزه بر اندامشان می انداخت..... و من مانند کشاورزی که گندم را دسته دسته بی وقفه دِرُو می‌کند شمشیر میزدم. آن زمان ها در دست ما سلاح آن چنانی نبود ومجبور بودیم با ساده ترین ابزار ها خود را برای نبرد آماده کنیم. گاهی چله کمانم را با تمام نیرو می کشیدم و تمام حس خشم و نفرتم را که سرچشمه اش ظلم و خیانتی بود که در حق فرمانده ام روا داشتند، را چاشنی نیرویم می کردم و پشت سر هم تیر ها را رها می کردم. برایشان قابل باور نبود که یک نفر حریف یک لشکر باشد.... چون این موجودات دو پا که نام انسان و آدمی که هیچ حتی نام حیوان هم برایشان زیاد بود چشمانشان را حرص و طمعی کور کرده بود که نور عشق خدا را نمی دیدند نمی توانستند باور کنند که ما اینگونه بجنگیم و شمشیر بزنیم و از ریختن خون خود دریغ نکنیم. در همان حال بود که صدایی به گوشم خورد که می گفت، یاران ما به خاطر غنائم آمده اند و می‌ترسند که شمشیر زنند و یاران او......... ....... ✍ریحانه الحُسَین ⚖کپی بدون نام نویسنده حرام است. http://eitaa.com/joinchat/3138125939Caf2e8a6885 🌸 🌹🌸 🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸