.
✨مادر گرامي شهید حسين اجاقي ؛ از شهداي ايام اغتشتشاشات پاييز 1401 :
•در کمد اتاق حسین تماماً پوشیده شده بود از عکس شهدا است به خصوص سردار حاج قاسم سلیمانی. حسین هر کاری خیری میکرد نمیگذاشت کسی بفهمد. . . .
مداحی هم میکرد. 17 سالگی وقتی با هم رفتیم کربلا. مدیر کاروان که میدانست پسرم مداحی میکند گفت: حسین بیا چند خط نوحه بخوان. در باب قبله بودیم. وقتی تمام شد پرسید: مامان خوب خواندم؟ گفتم: حسین ببین چه کار خیری کردی که در این سن، صدای روضه خوانیات در باب قبله امام حسین(ع) پیچید. باید حواست به خودت باشد.
●
📸تصاویر مربوط به در کمد شهید حسین اجاقی
#خاطره | #شهید_حسین_اجاقی
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
.
✨ " ایشون اهل بگو و بخند بود و فضای ناراحت محلی را که وجود داشت برطرف میکرد. اگر بحثی می شد ؛ اهل قهر نبود . . . "
▫️ به نقل از مادر گرامی شهید .
#خاطره | #شهید
#شهید_حسن_مختارزاده
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
.
🌿| حسن ابتدایی جثه نحیفی داشت و غذا خیلی نمیخورد ولی موقع رفتن به مدرسه تغذیه زیاد میبرد و هم لقمه میبردن هم بیسکویت و میوه، من خودم خیلی تعجب میکردم با خودم فکر میکردم که شاید خیلی فعالیت میکند به همین خاطر نیاز زیادی به تغذیه دارد یه روزی که رفتم مدرسه برا جلسه و با معلم در موردش صحبت میکردم معلم به من گفت: . . . . |
📷تصویر مربوط به دوران تحصیل ابتدایی شهید حسن عزیز .
🔹به نقل از مادر گرامی شهید .
#خاطره | #شهید_حسن_مختارزاده
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
.
🌿" حسن خیلی خوش سفر بود ،خیلی ...
میگن [اگه]کسی رو میخوای بشناسی[با او] سفر بری ،
واقعا وقتی که با حسن سفر میرفتی،
اخلاق واقعیشو می دیدی... "
📍به نقل از مادر گرامی شهید .
📷: مربوط ایام پیاده روی ایام اربعین 1399.
#خاطره | #شهید_حسن_مختارزاده
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
.
" نمی خوابید مگر از شدت خستگی
الان میگم که مادر مثل اینکه تو عجله داشتی؛
خودت می دونستی که وقت نداری که این همه کار رو با هم انجام می دادی؟
استراحت کمی داشت؛ اگر می خوابید واقعا خسته بود و از شدت خستگی سرش را که روی بالشت می گذاشت خوابش می برد هر وقت صدا می زدم با یک بار جوابم را با اون لحن زیبا نمی داد وصدا کردنم به بار دوم می رسید می دانستم که واقعا خسته است که جواب من رو نداد. "
📍به نقل از مادر گرامی شهید.
#خاطره | #شهید_حسن_مختارزاده
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
.
.♦️
" حسن آقا یک فرد مخلصی بود که خیلی از اعمال خود را از ما پنهان میکرد . . . "
- به نقل از پدر گرامی شهید -
#پدر_شهید | #خاطره
#شهید_حسن_مختارزاده
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
.
✨• « حسن آقا جزو نیروهای امنیتی حرم حضرت معصومه(س) بود و بعد از اینکه از کار خود تعطیل میشد خانه نمیآمد و به حرم میرفت و تا نیمههای شب و گاهی تا صبح محافظ حرم بود و علاقه شدیدی به حضرت فاطمه معصومه(س) داشت. ما هم تمایل داشتیم که در حرم دفن شود و در آخرین لحظات مراسم وداع ایشان در حرم بانو، من این خواسته را با آیت الله سعیدی تولیت حرم مطرح کردم و ایشان هم پذیرفتند و در همان جمع اعلام شد که مراسم تدفین شهید، فردا در همین حرم انجام میشود. من به دلیل این اتفاق همانجا سجده شکر به جا آوردم و این اتفاق را از محبت حضرت معصومه(س) در حق فرزندم میدانم؛ چرا که مهر تایید اصلی را بدون شک ایشان زدند و حسن آقا را در جوار خودشان پذیرفتند».
🌱-به نقل از پدر گرامی شهید-
📷تصويري از شهيد حسن مختارزاده در حرم خانم حضرت معصومه(س) ؛ صحن امام رضا(ع).
#خاطره | #حضرت_معصومه(س)
#شهيد_حسن_مختارزاده
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ] -
.
♦️این اولین خاطره ی من و حسن بود . . . ♦️
اولین باری که حسن رو دیدم محرم ۹۷ بود.حرم ماموریت بودیم عاشورا و تاسوعا...
وارد محلی که برای استراحتمون بود شدیم و دیدم حسن اروم خوابیده وداره استراحت میکنه.قشنگ یادمه یه لباس دیجیتالی طوسی پوشیده بود خیلی بهش میومد...
بعدازظهر شد دوباره باید میرفتیم سرپست هامون،بنده و حسن و یکی دیگه از بچه ها رفتیم سمت درب ۲۴ حرم...سرپست بودیم تاشب موقع شام شد اون موقع برای شام بچه ها فیش غذای حرم میدادن به حسن و اون یکی رفیقمون فیش غذا رسید ولی به بنده نرسید کم اومد.
پیش خودم گفتم لابد قسمت نبوده تبرکی حرم نصیبمون بشه...حدود چند دقیقه بعد حسن اومد سمتم فیش غذاشو سمت من گرفت. باشوخی وخنده گفت :
" بیا اینو بگیر قسمت توعه ولی اگه کباب بود براخودم میاریا."
جفتمون خندیدیم رفتم غذارو گرفتم ، قرمه سبزی بود بعد پستمون
باحسن رفتیم استراحت کنیم حسن گفت :
" من که شام نمیخورم. "
باشوخی و خنده گفتم :
" مگه دست خودته باهم میشینیم میخوریم ."
که باهم نشستیم و غذا رو خوردیم.
حسن خیلی بچه بخشنده ای بود . . .
📍به نقل از یکی از دوستان شهید .
#خاطره | #شهید
#شهید_حسن_مختارزاده
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
1.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🎥 • می گفت :
« نزدیکِ عید بریم مشهد . . »
📍نقل از یکی از دوستان شهید ؛ مستند آنسوی آشوب .
#امام_رضا(ع)| #شهید_حسن_مختارزاده
#خاطره
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
.
♦️• حسن همیشه هر روایتی را که یاد میگرفت، سعی میکرد به آن روایت عمل کند و این یکی از خصوصیتهای خوب اخلاقی و رفتاری او بود، روایتی را یاد نمیگرفت مگر آنکه تلاش میکرد تا به آن عمل کند و این به نظر من در سعادت و شقاوت یک شخص خیلی موثّر است.
🔖 مادر گرامی شهید حسن مختارزاده | فارس نيوز.
#خاطره | #شهید_حسن_مختارزاده
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
.
🍃" در دوران کودکی با خودم به مراسمات رحلت می بردم . بچه ها ندیده عاشق امام شده بودند ، در نوجوانی کاروانی یا انفرادی با دوستان از روز قبل در حرم حاضر می شدند و تا آخر سخنرانی فرزند خلف حضرت امام روحالله (ره) حضرت امام خامنهای (مدظله)درحرم بودند وشاهد اتفاقات مراسم وتنش ها و...بوده .بعدا بی واسطه به ما تعریف می کردند.وهمیشه در ورودی تهران وخروجی آن به مرقد مطهر عرض ادب میکردند و فاتحه به امام و شهدا می فرستادند. وبعضا شبها درآن مکان مقدس همگی بیتوته می کردیم چون ما خود را مدیون امام و ملزم به پیروی و دفاع از آرمانهای ایشان می دانیم. شادی روح امام و شهدا صلوات. "
📍نقل از پدر گرامی شهید حسن مختارزاده .
#خاطره | #امام_خمینی(ره)
🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
.
✨" [ حسن ] هر وقت می دید که دارم حدیث کساء میخونم ، میومد التماس دعا می گفت . . . "
📍نقل به مضمون از مادر گرامی شهید حسن عزیز.
#حدیث_کساء | #خاطره #شهید_حسن_مختارزاده
🌱 قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده
- [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]