eitaa logo
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
31.3هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
15هزار ویدیو
76 فایل
عزت و ذلت دست خداست #مجموعه_فرهنگی_اجتماعی_شهید_هاشمی #موسسه_خیریه_امام_حسن_مجتبی #گروه_جهادی_شهید_هاشمی #حسینیه_شهید_هاشمی #هییت_رزمندگان_اسلام_منطقه_سرآسیاب #دارالقرآن_امام_رئوف_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام #محله_اسلامی_شهید_هاشمی
مشاهده در ایتا
دانلود
1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴یک بیمارستان صحرایی بزرگ توسط ستاد اجرایی فرمان امام با تمام امکانات درمانی در مناطق زلزله زده خوی برپاشده؛ این خبر باشه واسه اونایی که تا شنیدن ایران به مردم زلزله زده سوریه کمک کرده گفتن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است!! خواستم به این دلواپسین بگم اوضاع خوی تحت کنترله.. 🔴     🍃🌸🍃🌺🍃🌸 ┅┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅┅ @gharargaheemamhasan1 عضو شوید👆 و نشر دهید‌🔺
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑تصویر هوایی از کاروان عظیم حشد الشعبی عراق که جهت کمک به مردم سوریه وارد خاک این کشور شده است الان اسرائیلی ها حاضرن سرشون 10 ریشتر زلزله بیاد ولی این صحنه رو نمیدیدن😁فقط مونده بود حشد الشعبی علنی بیاد سوریه 🔴     🍃🌸🍃🌺🍃🌸 ┅┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅┅ @gharargaheemamhasan1 عضو شوید👆 و نشر دهید‌🔺
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸رییس دولت اسرائیل: ما در آستانه فروپاشی اجتماعی و قانون اساسی هستیم اسحاق هرتزوگ: ما در بحبوحه روزهای سرنوشت سازی هستیم، اگر فقط یک طرف پیروز شود ،فرقی نمی کند کدام طرف، اسرائیل از بین خواهد رفت. ما دیگر در یک بحث سیاسی نیستیم، ما در آستانه فروپاشی اجتماعی و قانون اساسی هستیم. احساس می کنم و همه ما احساس می کنیم که در آستانه یک برخورد خشونت‌آمیز هستیم. من التماس می کنم به همه شما، برادران و خواهران تهدیدات خارجی به اندازه کافی بزرگ است؛ خشونت از هر نوع، خصوصا خشونت علیه کارمندان دولت و مقامات منتخب آنها، بدترین نوع خشونت است. خط قرمزی که تحت هیچ شرایطی نباید از آن عبور کنیم. 🔴     🍃🌸🍃🌺🍃🌸 ┅┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅┅ @gharargaheemamhasan1 عضو شوید👆 و نشر دهید‌🔺
🌹نماز شب بيست و نهم ماه 🌴در اين شب 12 ركعت، در هر ركعت بعد از حمد 10 مرتبه سوره اعلي و 10 مرتبه سوره قدر و بعد از اتمام ركعات 100 مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد و 100 مرتبه استغفار. 🍃رسول خدا(ص) فرمودند: هر كسي كه اين نماز را بجا آورد،مي نويسد خدا از براي او ثواب عبادت ملائكه را. 📗 اقبال الاعمال سید ابن طاووس جلد دوم ص 850 ترجمه محمد روحی https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
💢 🌹 💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و می‌خواست قصه را فاش کند. باور نمی‌کردم حیدر اینهمه بی‌رحم شده باشد که بخواهد در جمع را ببرد. اگر لحظه‌ای سرش را می‌چرخاند، می‌دید چطور با نگاه مظلومم التماسش می‌کنم تا حرفی نزند و او بی‌خبر از دل بی‌تابم، حرفش را زد:«عدنان با تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.» 💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثی‌ها؟! به ذهنم هم نمی‌رسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد. بی‌اختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمی‌زدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم. 💠 نمی‌فهمیدم چرا این حرف‌ها را می‌زند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم. وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگی‌ها به کسی بچسبد، یعنی می‌خواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من می‌شناختم اهل نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بی‌غیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!» 💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثی‌ها شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود. عباس مدام از حیدر سوال می‌کرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسش‌های عباس را با بی‌تمرکزی می‌داد. 💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره پدرم بی‌تابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوال‌پیچش می‌کرد و احساس می‌کردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم. به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دست‌هایی که هنوز می‌لرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم می‌خواست هرچه‌زودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمی‌دانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم. 💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم. احساس می‌کردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید. 💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونه‌های من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را به‌خوبی حس می‌کردم. زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بی‌نهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه می‌درخشید و همچنان سر به زیر می‌خندید. 💠 انگار همه تلخی‌های این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت می‌خندید. چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم. 💠 زن‌عمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند. حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لب‌هایش که با چشمانش می‌خندید. واقعاً نمی‌فهمیدم چه‌خبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه می‌خوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمی‌کنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک می‌گیرم و این روزهای خوب ماه و تولد علیه‌السلام رو از دست نمیدم!» 💠 حرف‌های عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاه‌مان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم. هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خنده‌های امشبش را یک‌جا فهمیدم که دلم لرزید. 💠 دیگر صحبت‌های عمو و شیرین‌زبانی‌های زن‌عمو را در هاله‌ای از هیجان می‌شنیدم که تصویر نگاه حیدر لحظه‌ای از برابر چشمانم کنار نمی‌رفت. حالا می‌فهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانه‌ای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت. عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتی‌تر از همیشه همچنان سرش پایین است... ادامه دارد ... ✍️نویسنده فاطمه ولی نژاد 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
🌼نماز بسیار پرفضیلت در روز جمعه ماه رجب🌼 ⚘رسول اکرم : 👈ما بین نماز ظهر وعصر روز جمعه چهار رکعت نماز(دو نماز دورکعتی) بجا آورد، 👈در هر رکعت : ✅یک مرتبه سوره حمد، ✅هفت مرتبه آیة الکرسی ، ✅ پنج مرتبه سوره ی توحید را بخواند 👈و بعد از نماز هفت مرتبه بگوید " أستغفِرُ اللهَ الَّذی لا اِلهَ الّا هو ، وَ أسألهُ التّوبه . " ✅ثواب : خدای تعالی برای او هر روز تا بمیرد هزار حسنه می نویسد و به اندازه هر آیه که قرائت کرده شهری در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفی قصری در بهشت از دُرِّ سفید عطا می فرماید ،  و به او حورالعین تزویج می نماید ، و راضی شود از او به رضایی که سختی و غضبی بعد از او نباشد ، و نوشته می شود از عبادت کنندگان ، و خاتمه ی عمرش به سعادت و مغفرت است.
🌷 هرکس در ماه رجب، هفتادبار در صبح و در شب بخواند و بگوید: 🌷«أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ»، سپس دستانش را بالا برده و بگوید: 🌷«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ تُبْ عَلَيَّ»، اگر در ماه رجب از دنیا برود درحالی مرده است که خداوند از وی خوشنود بوده است و به برکت ماه آتش به او نزدیک نمی شود. 📕وسائل ‏الشيعة، ج10، ص485 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
▫️فضیلت خوندن سوره توحید در روز جمعہ ماه از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم روایت است که فرمودند: ◽️هر كه در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره مبارکه اخلاص (قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ) را بخواند براى او نورى باشد در قيامت كه او را به بهشت بكشاند. ◻️نماز مخصوص روز جمعه ماه ◽️هر كه در روز جمعه ماه رجب چهار ركعت نماز بگذارد ما بين ظهر و عصر و بخواند در هر ركعتى یک مرتبه سوره مبارکه «حمد» و هفت مرتبه «آية الكرسى» و پنج مرتبه سوره مبارکه «اخلاص» را سپس ده مرتبه بگويد:  اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذى‏ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ وَاَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ ؛ بنويسد حقّ تعالى براى او از روزي كه اين نماز را گذارده تا روزى‏ كه بميرد هر روزى هزارحسنه و عطا فرمايد او را به هر آيه‏ اى كه خوانده شهرى در بهشت از ياقوت سرخ و به هر حرفى، قصرى در بهشت از دُرّ سفيد و راضى شود از او بغير سخط و نوشته شود از عابدين و ختم فرمايد براى او به سعادت و مغفرت 📚مفاتیح الجنان ،اقبال الاعمال