یاد خدا ۳۹.mp3
11.87M
مجموعه #یاد_خدا ۳۹
#استاد_شجاعی | #استاد_عباسی_ولدی
آدمای نِق نِقو!
- کسانی که عموماً باور دارند که کار «درست نمیشه» و «جلو نمیره»!
- کسانی که درونشون تراوش عاطفه و مهربانی نداره!
- کسانی که روابطشون بسیار خشک و بیروحه!
- کسانی که عموماً به دیگران بدبینند!
√ اینا مریضن ... و تنها یک دستورالعمل برای درمان دارند!
#توئیت استاد شجاعی در سپاس از مردم غیور ایران.
• سلام و درود خداوند و اولیای او بر ملّت بینظیر ایران که با حضور قدرتمند و وفادارانه خود در انتخابات، اوج بصیرت را به نمایش گذاشتند و عاشقان کشور را شاد، و دشمنان را ناامید نمودند.
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌⭕️ مرگ یک مادر در خانه تکانی!!!
این نکته ی مهم رو در خانه تکانی ها رعایت کنیم❗️
♦️سلام امام زمانم
🔹یا صاحب الزمان! جوانان برای خرسندی ات
🔹جان در دایره ی شهادت گذاشتند
🔹و مردان مان موی در ساحت انتظار،
🔹سپید کردند و پیران مان
🔹بی تاب لحظه ی دیدارت از
🔹سرای دنیا کوچیدند؛
زمین وزمان درانتظار آمدنت مولا جان لحضه شماری میکنند
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
🔷بیانیه سپاه پاسداران درپی شهادت یکی از مستشاران ایران در سوریه
🔹روابط عمومی کل سپاه با تبریک و تسلیت شهادت مدافع رشید حرم سرهنگ پاسدار رضا زارعی از رزمندگان نیروی دریایی سپاه پاسداران و مستشاران نظامی ایران در سوریه به خانواده معظم و آحاد همرزمان و همکاران وی، انتقام از عوامل و مسببین جنایت را محفوظ دانست.
🔸همچنین روابط عمومی سپاه در این بیانیه برنامه های تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر شهید عالیقدر را اعلام کرد.
🔹بنابر این اطلاعیه، آیین تشییع پیکر مطهر این شهید والامقام فردا یکشنبه ١٣ اسفند ماه از ساعت ٩صبح از میدان حضرت امام خمینی(ره) تا مسجد جامع بندرعباس برگزار میشود.
▫️همچنین مراسم تدفین پیکر پاک شهید زارعی فردا یکشنبه بعد از ظهر ساعت١۵ در روستای کرمون بخش شمیل برگزار خواهد شد.
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
هدایت شده از هاشمی مهاجر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کلیپی از غرق شدن کامل کشتی انگلیسی روبیمار در قعر دریای سرخ 😇
☫ #عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
هدایت شده از هاشمی مهاجر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴درگیری پلیس ضد شورش اسرائیل با معترضان به نتانیاهو
🔹منابع خبری اسرائیلی از درگیری پلیس ضد شورش اسرائیل با معترضان به نخست وزیر اسرائیل و دستگیری دستکم ۷ معترض خبر دادند.
☫ #عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
⭕️یکی از شیرینیهای دوقلو داشتن اینه که لباس همشکل تنشون کنی،
ولی تو غزه...💔😭
#مرگ_براسرائیل
«اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود!»
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان این کلیپ توسط اینستا حذف شد نشر بدید به همه ی گروههاوکانالهاتون عاقبتتون بخیر
نماینده ای که رای آوردی، این عکسا رو بزار روی میز کارت، تا یادت بمونه با رای چه کسانی روی کار اومدی و چه مسئولیت بزرگی به گردنته!👌
__________________________________
🔴اینجا دریچه ای برای افزایش سواد رسانه ای و بصیرت افزایی می باشد.👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_سوم
💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض #داعشیها دوباره انگشتم سمت ضامن رفت.
در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم میخواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله میشدم مبادا مرا ببینند و شنیدم میگفتند :«حرومزادهها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمبگذاری نشده باشه!»
💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای #مردمی سر رسیدهاند که مقاومتم شکست و قامت شکستهترم را از پشت بشکهها بیرون کشیدم.
زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره #رزمندگان فقط خودم را به سمتشان میکشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!»
💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید میترسیدند #داعشی باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که #نارنجک را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه #تسلیم بالا بردم و نمیدانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم میچکید.
همه اسلحههایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :«#انتحاری نباشه!» زیبایی و آرامش صورتشان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست.
💠 با اسلحهای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجههایم شده و فهمیدند از این پیکر بیجان کاری برنمیآید که اشاره کردند از خانه خارج شوم.
دیگر قدمهایم را دنبال خودم روی زمین میکشیدم و میدیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل #آمرلی هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار میکنی؟»
💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با #داعش بودی؟» و من میدانستم حیدر روزی همرزمشان بوده که به سمتشان چرخیدم و #مظلومانه شهادت دادم :«من زن حیدرم، همونکه داعشیها #شهیدش کردن!»
ناباورانه نگاهم میکردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار میکردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول #اسیر شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بستهاش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم.
💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی میدادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، #رزمندهای خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!»
با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازهام را روی زمین میکشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمیدانستم برایم چه حکمی کردهاند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم.
💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست #محاصره آمرلی را هلهله میکردند، از شرم در خودم فرو رفته و میدیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه میکنند که حتی جرأت نمیکردم سرم را بالا بیاورم.
از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم میزد و این جشن #آزادی بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را میسوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!»
💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه میدیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه #عاشقش به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه میلرزید.
یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانهام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که #نگران حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چیکار میکنی؟»
💠 باورم نمیشد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریههایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را میشنوم و حرارت سرانگشت #عاشقش را روی صورتم حس میکنم.
با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه میزدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
هدایت شده از فاطمه
🔴١٠ ڪشور اول جهان با بالاترین معدل روسپیگری و تن فروشی:
١. تایلند (بودایی)
٢. دانمارڪ (مسیحی)
٣. ایتالیا (مسیحی)
٤. آلمان (مسیحی)
٥. فرانسه (مسیحی)
٦. نروژ (مسیحی)
٧. بلژیڪ (مسیحی)
٨. اسپانیا (مسیحی)
٩. آمریڪا (مسیحی)
١٠. فنلاند (مسیحی)
۱۰ ڪشور اول جهان در بالاترین آمار دزدی:
١٠. دانمارڪ و فنلاند (مسیحی)
٩. زیمبابی (مسیحی)
٨. استرالیا (مسیحی)
٧. ڪانادا (مسیحی)
٦. نیوزلند (مسیحی)
٥. هندوستان (مسیحی)
٤. انگلستان (مسیحی)
٣. آمریڪا (مسیحی)
٢. سوئد (مسیحی)
١. آفریقای جنوبی (مسیحی)
١٠ ڪشور اول جهان با بالاترین آمار مصرف مشروبات الڪلی :
١) مولدوفا (مسیحی)
٢) بلاروس (مسیحی)
٣) لیتوانی (مسیحی)
٤) روسیه (مسیحی)
٥) جمهوری چڪ (مسیحی)
٦) اوڪراین (مسیحی)
٧) آندورا (مسیحی)
٨) رومانی (مسیحی)
٩) صربیا (مسیحی)
١٠) استرالیا (مسیحی)
۱۰ڪشورهای با بالاترین آمار آدم ڪشی:
١_ هندوراس (مسیحی)
٢_ ونزوئلا (مسیحی)
٣_ ولز (مسیحی)
٤_ السالوادور (مسیحی)
٥_ گینه (مسیحی)
٦_ آفریقای جنوبی (مسیحی)
٧_ سانتكيتس ونيفيس (مسیحی)
٨_ جزایر باهاما (مسیحی)
٩_ ليسوتو (مسیحی)
١٠_ جامايیكا (مسیحی)
نام خطرناڪترین گروهای مافیا در جهان:
١. ياكوزا (بودایی)
٢. أگپيروس (مسیحی)
٣. واه سينگ (مسیحی)
٤. جامايكا بوس (مسیحی)
٥. پريميرو (مسیحی)
٦. برادران آريون (مسیحی)
٧. خون (مسیحی)
٨. خیابان ١٨ گانگ (مسیحی)
٩. مونجیڪی (مسیحی)
١٠. ماراسالفاروچا (مسیحی)
بزرگترین مافیای تجارت مخدر در جهان:
١. بابلوإسكوبار - كلمبيا(مسیحی)
٢. آمادوكاريلو - كلمبيا(مسیحی)
٣. كارلوس ليدرجيرمان(مسیحی)
٤. غريسيلدابلانكو - كلمبيا(مسیحی)
٥. خواكين غوزمان - مكزيك(مسیحی)
٦. رافائيل كارو - مكزيك (مسیحی)
با این وجود رسانه های غرب و شرق یڪ ریز می گویند ڪه: اسلام سبب همه وحشت و هراس در جهان است؟
تا بدانجا ڪه بسیاری از مسلمانان ساده لوح این ادعاهای پوچ و بی اساس را باور ڪرده اند...
هرگز مهار عقلمان را به دیگران واگذار نڪنیم...
به اسلامت افتخار ڪن.
اسلام دین سعادت و امنیت و شادڪامی جامعه بشریت است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️اولین تصویر از پیکر مطهر شهید القدس رضا زارعی پس از شهادت در معراج الشهدا
🔹در حمله بامداد روز جمعه رژیم صهیونیستی به ساختمانی در بندر بانیاس سوریه سرهنگ رضا زارعی اعزامی از هرمزگان و از پاسداران منطقه یکم نیروی دریایی سپاه پاسداران به شهادت رسید.
#ماملت_شهادتیم
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیتالله امامی کاشانی در یک نگاه
روحش شادویادش گرامی
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️اقدام عجیب مدیر متخلف دولتی در جادههای برفی!
🔺این مدیر متخلف که با حرکتی کمسابقه سعی داشت شناسایی نشود، در یکی از جادههای اطراف مشهد اعمال قانون شد.
اینم مدیر و مسول هایی که باید زباله دان تاریخ ایران ریخته شوند
خیلی از مدیران باید به زباله دان سپرده شوند
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
32.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شورش در مناطق تحت کنترل تروریستها در ادلب و سرمدا
🔹دوراهی سکوت و اعتراض به دستگاه امنیتی الجولانی
گزارش اختصاصی خبرنگار تسنیم در حلب:
🔹در هفته های اخیر مناطق شمال غرب سوریه از ادلب تا سرمدا، شاهد راهپیمایی سراسری با شعار سرنگونی حکومت ابومحمد الجولانی، سرکرده گروهک تحریرالشام است.
🔹معترضین پس از قتل مشکوک یکی از فرماندهان گروهک «جیش الاحرار» و بیرون کشیدن جسد وی از یک گورستان مخفی، خواستار افشای پشت پرده قتل عام های گسترده دستگاه امنیتی الجولانی هستند.
🔹ابوشاهر الحموی؛ فرمانده سابق تحریرالشام: مثل روز روشن است که اعضای گروهک تروریستی تحریرالشام مجرم و جنایتکار واقعی هستند.
🔹تا به امروز سرنوشت بیش از پنج هزار نفر از افراد مسلح بازداشتشده در ادلب توسط دستگاه امنیتی الجولانی در پرده ای از ابهام قرار دارد.
🔹گسترش دامنه اعتراضات در این منطقه رهبران تحریرالشام را در برابر دو گزینه سکوت در قبال عملکرد سرکوبگرانه الجولانی و یا همراهی با معترضین تا زمان سرنگونی امپراتوری سرکرده تحریرالشام قرار داده است.
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽تشییع پیکر شهید رضا زارعی در بندرعباس
🥀پیکر شهید مدافع حرم، ناوسالار یکم شهید «رضا زارعی» در بندرعباس با حضور هزاران نفر از مردم این شهر تشییع شد.
میگن تو سیستان و بلوچستان سیل اومده ولی همه حواسا پرت انتخاباته!
نه داداش! بسیجی همیشه پای کاره!
تو بگو مولوی عبدالحمیدتون چیکار کرده برای سیل زده ها؟!
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌گناه نابخشودنی مسئولین!
🔻وای بر مسئولینی که به این اعتماد مردم خیانت بکنند!
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_چهارم
💠 چانهام روی دستش میلرزید و میدید از این #معجزه جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و #عاشقانه به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمیخواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه میزدم و او زیر لب #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد.
هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست.
💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و میدیدم از #غیرت مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانهاش میلرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمیشد که با اشک چشمانم التماسش میکردم و او از بلایی که میترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروختهتر میشد.
میدیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمیکند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و میدانست موبایلش دست عدنان مانده که خون #غیرت در نگاهش پاشید، نفسهایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیدهام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!»
💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) امانت سپردی؟ به¬خدا فقط یه قدم مونده بود...»
از تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم میکرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، #داعشیها داشتن فرار میکردن و نمیخواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!»
💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکمتر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بودی و میدونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!»
و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفاتشون شناسایی نشه!»
💠 و من میخواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که #عاشقانه نجوا کردم :«عباس برامون یه #نارنجک اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمیذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!»
میدیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لالههای #دلتنگی را در نگاهش میدیدم و فرصت عاشقانهمان فراخ نبود که یکی از رزمندهها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد.
💠 رزمنده با تعجب به من نگاه میکرد و حیدر او را کناری کشید تا ماجرا را شرح دهد که دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از #فرماندهان بودند که همه با عجله به سمتشان میرفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند.
با پشت دستم اشکهایم را پاک میکردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم که نگاهم دنبالش میرفت و دیدم یکی از فرماندهها را در آغوش کشید.
💠 مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای #نورانی او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم میداد که نقش غم از قلبم رفت.
پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیهای دور گردنش و بیدریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و میبوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت.
💠 ظاهراً دریای #آرامش این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :«معبر اصلی به سمت شهر باز شده!»
ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر ردّ نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرماندهای سینه سپر کرد :«#حاج_قاسم بود!»
💠 با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم #آمرلی در همه روزهای #محاصره را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمندهها مثل پروانه دورش میچرخند و او با همان حالت دلربایش میخندد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#عضو_شوید👇👇
https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_پنجم
💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمندهها بود و دل او هم پیش #حاج_قاسم جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسمم!»
سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! بهخدا اگه #ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط میکرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت #شیعه را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای #داعش خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف #سید_علی و #مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!»
💠 تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر #مدافعان شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن #شهادت سرشان روی بدن سنگینی میکرد و حیدر هنوز از همه غمهایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از #حاج_قاسم چیزی نگفته بود؟»
و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر #شهیدم شیشه چشمم را از گریه پُر میکرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد.
💠 ردیف ماشینها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم میکرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای #شهادت بردم :«چطوری آزاد شدی؟»
حسم را باور نمیکرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه میکنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و همان نغمه نالههای حیدر و پیکر #مظلومش کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!»
💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناکتر از #اسارت بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و #تهدیدت میکرد من میشنیدم! به خودم گفت میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! بهخدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!»
و از نزدیک شدن عدنان به #ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط #امیرالمؤمنین مرا نجات داده و میدیدم قفسه سینهاش از هجوم #غیرت میلرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟»
💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشینها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع #عملیات، من و یکی دیگه از بچهها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون #شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، #اسیرم کردن و بردن سلیمان بیک.»
از تصور درد و #غربتی که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخهای سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله میکرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و میخواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.»
💠 از #اعجازی که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم #کریم_اهل_بیت (علیهمالسلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچهمون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف میزنی بیشتر تشنه صدات میشم!»
دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود.
💠 مردم همه با پرچمهای #یاحسین و #یا_قمر_بنی_هاشم برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانهمان را به هم نمیزد.
بیش از هشتاد روز #مقاومت در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشقترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم.
دلتنگ عزیزان رفته باشم یامسرورازپیروزی جوانان مقاومت،
روزهای سختی ودرماندگی بایدبامقاومت وعشق همراه میشدیم تاقدرامنیت وآنهایی که برای امنیت وطن وناموسشان جانشان راایثارکردند
بیشتربدانیم
آمرلی، عراق وسوریه بلطف خدا وکرم اهل بیت علیه السلام آزادشدوبهای آن شهادت هزاران جوان مومن وباغیرت بود
تمام عمرم رابایاد منش وجوانمردی آن عزیزان خواهم بود
وابته این شورمقاومت رامدیون مراجع عزیزشیعه خصوصا اقاسیدعلی خامنه ای وحاج قاسم سلیمانی وهزاران جوان باغیرت جبهه مقاومت هستیم
یادوخاطرهمه شهدای این راه گرامی باد،
#پایان
تقدیم به مادرم حضرت ام البنین علیه السلام
وهمه شهدا وخانواده های شهدا
وباتشکراز
نویسنده محترم: #فاطمه_ولی_نژاد👇👇
#gharargaheemamhasan1
#مجموعه_شهیدهاشمی_ملارد