eitaa logo
قرارگاه نور ...
19 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
168 ویدیو
6 فایل
《 شهـــادت را نه در جـنـگ ، در مبارزه می‌دهنــد...... ما هنوز شهادتــی بی درد می‌طلبیــم غافل که شهــادت را جز به اهل درد نمی‌دهنــد....》 ♡ کپی مطالب کانال = ذکر صلوات درگاه ارتباطی: @hgh981
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 | ➖ روایت سردار ازسردار جانشین اطلاعات عملیات لشکر۴۱ ثارالله 📍اورکت روی شانه هایش بود، بدون جوراب. معلوم بود از نماز می آید و فرصت پیدا نکرده سر و وضعش را مرتب کند. لبخند زدم و نگاهی به او انداختم. 🔅 قبل از اینکه حرفی بزنم با خنده گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بنده ی او به سر و وضعم برسم ...
🎨 لوح | کاری از مرکز طراحان 💠 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی : مادامی که پشت سر ولی فقیه باشیم و مطیع ولایت باشیم و درراه و مسیر همیشه سرافراز حضرت ولی عصر (عج) قرار بگیریم پیروز خواهیم بود چراکه نقطه قوت ما ولایت است.
📔 | 📚 عنوان کتاب: من میترا نیستم 🔻خاطرات شهیده زینب کمایی ✍🏼 نویسنده: معصومه رامهرمزی
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ معرفی | مستند «در لباس سربازی» 🔻بخش‌هایی از خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای از دوران دفاع مقدس در مستند «در لباس سربازی» منتشر خواهد شد. «در لباس سربازی» روایتی ویژه از حضور رهبر انقلاب در جبهه‌ها از نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی تا ترور ایشان در تیرماه سال ۶۰ است. 🔻 در این مستند، برخی تصاویر، فیلم‌ها، اسناد و همچنین خاطرات شفاهی خودگفته‌ی آیت‌الله خامنه‌ای از دوران دفاع مقدس برای نخستین بار منتشر خواهد شد. 💻 @Khamenei_ir
‏شهادت در راه اصلاح یا زندگی بی‌دردسر؟! ما هم در دوراهی شبیه به دوراهی کوفیان هستیم؛ امر به معروف برای منفعت جامعه یا بی‌اعتنایی برای زندگی بی‌دردسر و منفعت شخصی! این کمر ایمان کوفیان را شکست. تمام هم معنی‌اش همین است، ما ملت امر به معروفیم نشر با ذکر 🌹
‏‌با ویلچر آوردنش کنار قطعه‌ای که مزار پسرش بود.‌ بخاطر ارتفاع قبرها، نمیشد با ویلچر حرکت کنه.‌ دور دستاش دستمالی پیچید و چهاردست و پا ، با کلی زحمت و نفس نفس و با تمام وجود ، از بین قبرها عبور می‌کرد. به مزار پسرش که رسید، خودش رو انداخت روی قبر و سنگ رو در آغوش گرفت نشر با ذکر 🌹
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از دست ندید و دلی که مدام می شکند
حاج علی آقا عبداللهی در تاریخ 69/7/10 در تهران به دنیا آمد و در سال 76 در دبستان رسالت منطقه 11 ثبت نام و کلاس اول رو سپری نمود و سال 77 به دبستان امید امام منتقل و تا کلاس پنجم دبستان را در آنجا گذراند دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ابن سینا منطقه 11 سپری نمود کلاس اول دبیرستان را در دبیرستان شهید مفتح گذراند و دوم و سوم دبیرستان را در هنرستان فنی شهدا در منطقه 12 در رشته برق و الکترونیک گذراند . کاردانی رشته الکترونیک خود را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری سپری نمود . بلافاصله پس از اتمام درس در سال 1390 به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن یک دوره یکساله در دانشگاه امام حسین(علیه السلام) در سپاه انصار مشغول خدمت شد . در سال 91 ازدواج نمود و در سال 93 صاحب فرزند پسری به نام امیرحسین شد . در تاریخ 94/9/22 پس از دو سال پیگیری موفق به اعزام به سوریه گردید و در تاریخ 94/10/23 درست 31 روز پس از اعزام در منطقه خالدیه خان طومان به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر مطهر ایشان تاکنون بازنگشته است و همانطور که به حضرت زهرا«سلام الله علیها» ارادت ویژه ای داشت همانند ایشان بی نشان ماند . صفات بارز اخلاقی: مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، دست و دلباز، خلوص نیت در انجام وظایف دینی و امور خیر، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوری اسلامی ایران و اصل ولایت فقیه، آگاه و بصیر نسبت به امور سیاسی جامعه، غیرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنین خانواده، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهدای گمنام، ارادت خاص و ویژه به حضرت زهرا سلام الله علیها.. علایق: مراسمات مذهبی به خصوص هیأتهای بزرگوارانی چون: حاج منصور ارضی،حاج محمد طاهری ، زیارت کربلا و مشهد مقدس، تفریح و گردش، کوهنوردی، راپل، پرواز، ورزش های هیجانی، و در دوران تاهل و پدرش شدن عشق به همسر و فرزند... شهید علی آقا عبدالهی 19 آذرماه 94 به سوریه اعزام می شود و چون تخصص مخابرات داشت، قرار می شود در همین واحد خدمت کند. اما روح بی قرارش باعث می شود با اصرار از مسئولان تقاضای اعزام به مناطق عملیاتی را بکند. پدر شهید می گوید: گویا علی برای اعزام به منطقه عملیاتی موافقت سردار سلیمانی یا سردار اصلانی را جلب می کند. یکی از همرزمانش تعریف می کرد یک روز ما به محل صعب العبوری رسیده بودیم که دیدیم جوانی با لباس نظامی و اسلحه آنجا ایستاده است. از دیدنش تعجب کردیم. آنجا منطقه ای صعب العبور بود و مشخص بود که ایشان مصافت زیادی را پیاده آمده است. هویتش را پرسیدیم که گفت علی آقا عبدالهی است و موافقت سردار را برای کار عملیاتی گرفته است. اصرار داشت همراه ما بیاید و هرچقدر سعی کردیم مانعش شویم قبول نکرد و عاقبت با ما آمد. چند روز در منطقه عملیاتی بود که بعد قرار شد با شهید انصاری و یک رزمنده دیگر به نام آقای مجدم به خالدیه خان طومان بروند.اما طی راه به کمین تروریست ها می افتند و انصاری به شهادت می رسد. بعد از نماز مغرب و عشاء هوا تاریک می شود و گویا نیروهای سوری همراه شان هم فرار می کنند. در این هنگام علی قصد می کند جلوتر برود. آقای مجدم می گوید ما که مهماتی نداریم. علی می گوید من دو نارنجک و پنج فشنگ دارم. چون در تاریکی مشخص نبود چه کسانی مقابل شان هستند، می گویند "لبیک یا زینب" که تروریست ها هم فریب می زنند و می گویند لبیک یا زینب، این دو به خیال اینکه نیروهای خودی هستند جلوتر می روند که در محاصره آنها می افتند. مجدم می تواند از محاصره فرار کند. اما علی می ماند و بعد از آن کسی او را نمی بیند. آخرین حرفی که از طریق بی سیم زده بود این جمله است: من گلوله خوردم. از آن لحظه دیگر کسی از علی خبری ندارد. بچه های سپاه شهادتش را تایید کرده اند. اما من هنوز چشم انتظار آمدنش هستم. گمگشته خالدیه عاقبت باز می گردد. ✌️ 🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره جمعه