مهدی صاحبالزمان.mp3
1.21M
#شعر
#حضرت_مهدی(عج)
#صوت_اجرا عمو روحانی مهربون عمو رضا🌺
اون کیه وقتی بیاد ؟دنیا میشه گلستان
« مهدی صاحب زمان »
🌷اون کیه وقتی بیاد ؟ دردارو کرده درمان
« مهدی صاحب زمان »
🌻اون کیه وقتی بیاد ؟کافر میشه پریشان
« مهدی صاحب زمان »
💐اون کیه وقتی بیاد ؟دوست میشه با فقیران
« مهدی صاحب زمان »
🌸اون کیه وقتی بیاد؟پر میشه مهرو احسان
« مهدی صاحب زمان »
🌼اون کیه وقتی بیاد ؟ظالم میشه هراسان
« مهدی صاحب زمان»
🌺یک مربی مرجعی محتوایی مربیان ومبلغان👇
http://eitaa.com/joinchat/3796762624C4e2e9e1bb2
برای دوستان خودفورواردکنید🙏
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
تو یک گل معطری.mp3
1.21M
#شعر
#حضرت_مهدی(عج)
#صوت_اجرا توسط عمو روحانی مهربون عمو رضا🌺
تو یک گل معطری
🌸یا مهدی، یا مهدی🌸
از همه گلها بهتری
🌸یا مهدی، یا مهدی🌸
تو گل خوب نرگسی
🌸یا مهدی، یا مهدی🌸
خوشبوتری، از اطلسی
🌸یا مهدی، یا مهدی🌸
امام باغ و شبنمی
🌸یا مهدی، یا مهدی🌸
برای من تو همدمی
🌸یا مهدی، یا مهدی🌸
تویی تو یار و یاورم
🌸یا مهدی، یا مهدی🌸
دستی بکش روی سرم
🌸یا مهدی، یا مهدی🌸
🌺یک مربی مرجع محتوایی مربیان ومبلغان👇
http://eitaa.com/joinchat/3796762624C4e2e9e1bb2
برای دوستان خودفورواردکنید🙏
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
استکبار ستیزی.pptx
9.88M
📥پاورپوینت
با رژیم ایالات متحده آمریکا چه باید کرد؟
✊ ان شاالله در گام دوم انقلاب #لانه_های_فساد و #اسلام_آمریکایی رو برمی اندازیم.
☄ #بسته_تبلیغی
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
👉eitaa.com/joinchat/4048814097C98a7538217
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
☄کانالی متفاوت برای جوانان
🔥کانال گام دوم انقلاب 🔥
طلایه دار عبادت و عرفان جلسه اول.pdf
658.1K
📜فیش منبر 📩
امام حسن عسکری سلام الله علیه
#طلایه_دار_عبادت_و_عرفان
🔗 جلسه اول 🔗
#امام_عسکری
♦️جلوه های عبادت و بندگی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام با بیان داستانهای شگفت
✍️پایگاه جامع فــیــش منبرومرثیه👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @fishemenbar
╰┅─────────┅╯
طلایه دار عبادت و عرفان جلسه دوم.pdf
603.3K
⚫️ #طلایه_دار_عبادت_و_عرفان۲
📩pdf
✅✅ #فیش_منبر
⚫️ #امام_حسن_عسکری ⚫️
💐هزینه استفاده یک صلوات💐
#متن_روضه_و_سخنرانی
👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2642477059C7af752f8f9
کتاب دو رکعت قصه.pdf
1.75M
💯پی دی اف
✅کتاب #کاربردی وجالب
📚دوررکعت #قصه
✍داستانهای #کوتاه نمازی
محتوای ناب کودک ونوجوان👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2918645763C3f7f0df12c
4_5771763780362961248.pdf
5.52M
🌸پی دی اف کتاب خواندنی
شکست #تنهایی
✅چرا ارتباط؟
📒چرا ارتباط با خدا؟
با موضوع #نماز وبندگی
کانال محتوایی مربیان 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2918645763C3f7f0df12c
Mirzamohamadi_Roze_Emam-hasan-askari_1396.mp3
6.09M
🏴 یابن الحسن فدای تو ودیده ترت
🏴 خون جای اشک می چکد ازچشم اطهرت
🏴 السلام علیک یا حسن بن علی العسکری
🚩 روضه امام حسن عسکری علیها السلام
#استاد_میرزا_محمدی
🏴 ا#التماسدعا🏴
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
http://eitaa.com/joinchat/2371223552Ca5be77fd53
به اشتراک گذاشتن این روضه #صدقهجاریه است👆
کتاب امام حسن عسکری علیهالسلام را چقدر میشناسیم؟.pdf
1.3M
﷽ ☄ کتاب زیبای « #امام_حسن_عسکری علیهالسلام را چقدر میشناسیم؟» ☄
#pdf
🍒مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز🍒
کتاب کوتاهترین و حساسترین دوران امامت ؛ امام حسن عسکری.pdf
1.41M
﷽ ☄ کتاب کوتاهترین و حساسترین دوران امامت ؛ بررسی دوران امامت #امام_حسن_عسکری علیهالسلام » ☄
#pdf
🍒مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز🍒
🔻داستانی شیرین و جذاب از زندگی امام حسن #عسکری علیه السلام:
🆔 @dastanak_ir
بَختَيشُوعِ حکیم، طبیب متوکل و نصرانی بود. در طب سر آمد روزگار خودش بود. قاصدی از خانه امام عسگری علیه السلام آمد که کسی را بفرستید امام عسگری می خواهند فَصد کنند (از رگ مخصوصی خون بگیرند) بختیشوع یکی از بهترین افرادش را فرستاد و به او گفت این بزرگترین مرد و عظيمترین فردی است که من تابحال دیده ام ، هر کاری را که می گوید انجام بده، از علوم خودت هم در محضر او اظهار فضل مکن.
🔸آن فرد آمد و دید اتاقی را برای پذیرایی آماده کرده بودند ، حضرت فرمودند در اتاق انتظار باشد ، بعد از مدتی صدایش زدند آمد و آماده شد. ظرفی را قرار داده بودند که بزرگ بود و بیش از خون یک انسان در آن جا می شد. فَصَّاد بختیشوع تعجب کرد. دید که حضرت نشستند و فرمودند رگ اَکهَل را بگشای ، نپرسید چرا و بلافاصله رگ را باز کرد. خون آمد و ظرف پر شد. حضرت فرمودند ببند. بعد فرمودند به همان اتاق برو و همانجا باش، با تو هنوز کاردارم. در همان اتاق رفت. این عمل را قبل از ظهر انجام داد.
🔹آنجا ماند تا عصر، حضرت فرموند فَصَّاد بیاید دو باره آمد و دید همان طشت هست و حضرت نشستند و فرمودند روی رگ را باز کن ، باز کرد و دوباره خون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بعد فرمودند برو و منتظر باش. رفت و از او پذیرایی شد تا صبح روز بعد. فرمودند بیا دوباره آمد. برای بار سوم همان طشت بود. حضرت دستشان را گذاشتند و فرمودند رگ را باز کن. باز کرد و مایعی سیال شبیه به شیر از دست حضرت بیرون آمد تا طشت پر شد. فرمودند ببند. بست.
🔸حضرت برخاستند. جامه ای گران قیمت همراه با پنجاه درهم به او دادند. شاید یک فصد یک درهم يا دو درهم اجرتش بود. اما حضرت به او پنجاه درهم دادند. فرمودند که با راهب دیر عاقول در ارتباط هستی؟ خوب است قدر او را بدانی. منظور پیرمرد راهب نصرانی بود که در دیری به نام دیر عاقول زندگی می کرد اما با هیچ کس ارتباط نداشت.
ادامه دارد...
🔻مردم کنار دیر می رفتند. گاهی در طول مدت اگر می خواست یک نفری را بپذیرد از طبقه بالایی یک زنبیلی را پایین می فرستاد نوشته او را بالا می برد. گاهی جواب می داد گاهی نه.
🔸فَصَّاد پهلوی بختیشوع آمد و گفت که آقا من چیزی را دیدم که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. این آقایی که شما گفتین من بروم برای فَصد، فَصدشان کردم. دوبار آن مقدار خون از ایشان آمد که فکر نمیکردم این مقدارخون در بدن یک انسان باشد. حتی یک بار فصد یک انسان هم آن ظرف را پر نمی کند. ولی دوبار ظرف ایشان پر از خون شد و فرداش به جای خون موادی مانند شیر آمد. بَختیشوع خیلی تعجب کرد و گفت من باید چند روز در کتب قدما نگاه کنم ببینم این مطلب سابقه دارد يا نه؟ اما از این راه به جوابی نرسید. بعد بختیشوع گفت من راهی را می شناسم که خیلی خوب است. چون خود بختیشوع هم نصرانی و راهب بود.
🔹بختیشوع همین فَصَّاد را پهلوی راهب دیر عاقول فرستاد. بالاخره یک علامتی دادند و او آمد. بختیشوع نامه ای نوشته بود و ماجرا را توضیح داده بود. نامه را در زنبیل گذاشتند، بالا برد. بعد دیدند پیرمرد سراسیمه دوید و پایین آمد. گفت کدامیک از شما آن کسی را که از دستش شیر می آمده را دیده است؟ فصاد گفت من هستم. پیرمرد راهب گفت طُوبی لاُمِّک، خوش به سعادت مادری که تو را زاییده که همچنین توفیقی پیدا کرده ای. بعد گفت من را نزد ایشان ببر. با هم راه افتادند و سامرا آمدند. اول سامرا که رسیدند از راهب پرسید برویم منزل استاد بختیشوع؟
🔸گفت نه برویم منزل آن آقایی که از دستش شیر آمده. ساعتی به اذان صبح بود. همینکه در خانه امام حسن عسکری علیه السلام رسیدند غلامی سیاه چهره آمد و پرسید کدامیک از شما راهب دیرعاقول هستید؟ پیرمرد گفت من هستم. غلام گفت تو بیا برویم داخل. قبل از اذان صبح راهب داخل رفت ، صبح هنگام چاشت از خانه امام حسن عسکری(ع) بیرون آمد در حالی که همه لباس های نصرانیت را بیرون آورده بود و یک لباس بلند سفید، پوشیده بود. همه تعجب کردند. بعد به جوان فصاد گفت حالا برویم خانه استادت. خانه بختیشوع آمدند. گویا این پیر مرد، پیر و مراد بختیشوع بود. تا بختیشوع این راهب را با لباس جدیدش از دور دید، به خاک افتاد و بالاخره با التهاب و اضطراب گفت آقا چه چیز شما را از دین نصرانیت بیرون آورد؟
🔅پیر مرد راهب گفت که من اسلام آوردم، اما بدست مسیح، مسیح را دیدم، و مسلمان شدم. بعد بختیشوع این سوال را کرد که آیا در طب کسی را داشته ایم که به جای خون، شير از دستش بیاید؟ گفت عیسی (ع) یک بار فصد کرد، آن هم مقداری كم نه اینقدر از دستش شیر بیرون آمده بود. این راهب همان جا کنار خانه امام حسن عسکری (ع) خادم حضرت بود تا فوت کرد.
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir