هدایت شده از محسن عباسی ولدی
درس اول.pdf
حجم:
142.2K
#درس
درس اول:
چطوری میشه خدا رو فراموش کرد؟
کسی میدونه؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
درس دوم.pdf
حجم:
173.8K
#درس
درس دوم:
تا حالا شنیدید کسی عبادت کنه برای دنیا؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
درس سوم.pdf
حجم:
173.1K
#درس
درس سوم:
کی میتونه بگه من برای خدا میمیرم؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
درس چهارم.pdf
حجم:
162.2K
#درس
درس چهارم:
مگه میشه از سختیها هم لذت برد؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
درس پنجم.pdf
حجم:
187.4K
#درس
درس پنجم:
به جز قدرت خدا، قدرت دیگهای رو سراغ دارید؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
4_5792041746896520792.docx
حجم:
327.1K
#درس نامه
#نماز۱
#جوانه ها
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
╲\╭┓
╭ ✨❤️ 🆑 @amooansari
┗╯\╲
4_5792041746896520792.docx
حجم:
327.1K
#درس نامه
#نماز۲
#جوانه ها
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
╲\╭┓
╭ ✨❤️ 🆑 @amooansari
┗╯\╲
#درس #نگاه_کردن_جوان_به_دختران
جوانی نزد دانایی آمــد و از او پرسيد: من جوان كــم سنی هستــم امــا آرزو هــای بــزرگی دارم و نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختــران جوان منع كنم ، چاره ام چيست؟
فرد دانا #كوزه ای پر از شيـر به او داد و توصيه كرد كه كوزه را به سلامـت به جای معینی ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد...
از یکی از شاگردانش نیــز درخواســت كرد او را همراهی كنــد و اگر یــک قطره از شيـر را ريخت جلوی همه مردم او را حسابی #كتک بزند
جــوان نيز شير را به سلامــت به مقصد رساند و هيچ چيـز از آن نريخت . وقتی دانا از او پرسيد چند #دختر را در سر راهت ديدی؟
جوان جـواب داد هيچ ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبـادا جلوی مــردم كتک بخورم و در نزد آنها خوار و خفيف شوم...
دانا گفت : ايـن حكايت انســان مــؤمن اسـت كه هميشــه خداونــد را ناظر بـر كارهايش ميبيند و حواسش را جمع میکند تا آبرویش نزد #خداوند نریزد
✍ کانال نکته های ناب کــوتاه
❁ @noktehayenabekotah
━━━━━━━━━━━━