eitaa logo
قرارگاه فرهنگی جهادی شهیدحاج قاسم سلیمانی و شهدای گرانقدرشهرکهک
436 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
9.8هزار ویدیو
75 فایل
من کان لله کان الله له... هر که برای خدا باشد خدا برای اوست جهت ارائه و انعکاس برنامه های قرآنی، فرهنگی،جهادی،محرومیت زدایی۰۰۰۰۰ ارتباط باادمین👇👇 @mahdiaj
مشاهده در ایتا
دانلود
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️گفت‌وگوی متفاوت ناشر اهل یمن با رهبر انقلاب: 🎥من دوستدار ملت شجاع و با جرأت یمن هستم 🔹سلام بسیار بنده را به سیدعبدالملک الحوثی برسانید؛ من دوستدار ملت شجاع و با جرأت یمن هستم. 🔹سلام «سید عبدالملک» را از یمن به شما میرسانیم. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد_شجاعی ✘ بچه‌ای که آرومه، مریضه! مامان و بابایی که بچه‌ی آروم دوست دارن، از اون مریض‌تر! ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در محضر ولایت رهبر انقلاب در دیدار اخیر شاعران تاکید کردند: لزوم پاسداشت زبان فارسی در مقابل هجوم زبان‌های بیگانه. ۱۴۰۳/۱/۶ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
‌‌‌‌‌‌‌ حدیث_نور جهاد_و_شهادت ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آنگاه نیکی به پدر و مادر، آنگاه جنگ در راه خدا.✨ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین آرزوی قبل از‌شهادت؛ شهیده‌فائزه رحیمی به زیارت امام رضا علیه‌ السلام رفت🤍🕊 ، پیش از سفر آخرش به کرمان برای زیارت مزار حاج قاسم، به خانواده‌اش گفته بود دوست دارد پس از سفر کرمان، توفیق زیارت حرم امام رضا (علیه‌السلام) نصیبش شود.🕊 ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
داستانهای_آموزنده 💢 بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شم و اولین چیزی هم که دلم میخواست بخرم یک یخچال برای "ننه‌ نخودی" بود. ننه‌ نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچوقت بچه‌دار نشده بود... می‌گفتند در جوانی شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود می‌ریخت و فال می‌گرفت. پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخت ؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش. ننه نخودی در زمستان و تابستان آب‌یخ می‌خورد، ولی یخچال نداشت. ننه ، شبها می‌آمد درِ خانه‌ی ما و یک قالب بزرگ یخ می‌گرفت. توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه‌ی ننه‌ نخودی" بود. ننه با خانه‌ی ما ندار بود. درِ خانه اگر باز بود بدون در زدن می‌آمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم می‌آوردیم برای او. با بابا رفیق بود! برایش شال‌گردن و جوراب پشمی می‌بافت و در حین صحبت با پدر توی هر جمله‌اش یک "پسرم" می‌گفت. یک شب تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ ننه ، پرده را کنار زد و وارد حیاط شد. بچه‌ی فامیل که از دیدن یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود ، جیغ زد و گریه کرد. ننه بهش آبنبات داد. ولی نگرفت و بیشتر جیغ زد. بچه‌ را آرام کردیم و کاسه‌ی ننه نخودی را از جا‌یخی برایش آوردیم. بابا وقتی قالب یخ را توی زنبیل ننه انداخت، آرام بهش گفت: "ننه! از این به‌ بعد در بزن!" ننه، مکث کرد و به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بی‌حرف رفت... بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد. کاسه‌ی ننه‌ نخودی مدتها توی جایخی یخچالمان ماند و روی یخ‌اش، یک لایه برفک نشسته بود.. یک شب، کاسه را برداشتم و با بابا رفتیم درِ خانه‌ی ننه. در را باز کرد. به بابا نگاه کرد. گفت: "دیگه آبِ یخ نمی‌خورم، پسرم!" قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود. او توی خانه‌ی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر". یک در ، یک درِ آهنی ناقابل ، یک در نزدن و حرف پدر ننه را برد به دنیای تنهایی خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده! ننه‌ نخودی یک روز داغ تابستان از دنیا رفت... توی تشییع‌ جنازه‌اش کاسه‌ی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد. 👌یک حرف، یک نگاه، یک عکس العمل... چقدر آثار تلخی بهمراه دارد.... کاسه یخ ؛ انگار بهانه ی عشق و مهربانی بود... خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی!!! هزار بار برفک گرفت و شکست و خورد شد و دیده نشد... حواسمان به یکدیگر باشد. در پیچ و خم این روزگار، هوای دل همدیگر را داشته باشیم و محبت و مهربانی را به بوته فراموشی نسپاریم. نگذاریم گل محبت، پشت درب نامهربانی پژمرده شود... یکدیگر را صمیمانه دوست بداریم... چون عمر و زندگی اون چیزی که فکرمیکنیم نیست خیلی کوتاه ست...🌺 جمعه ی خوبی داشته باشید ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
♦️در تربیت فرزند، زیاد سختگیر نباشید. 🔹باغبان، درخت جوان را كه هنوز خوب ریشه ندوانیده، به شدت تكان نمی دهد.... .─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🔴 بصیرت جوان روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🔴 شیطانی که در کمین توست پیرمردی به نام «مشهدی غفار» حدود 120 سال پیش، در بالای مناره مسجد ملاحسن خان، سال‌ها اذان می‌گفت. پسر جوانی داشت که به پدرش می‌گفت: ای پدر! صدای من از تو سوزناک‌تر و دلنشین‌تر و رساتر است، اجازه بده من نیز بالای مناره بروم و اذان بگویم. پدر پیر می‌گفت: فرزندم تو در پایین مناره بایست و اذان بگو. بدان در بالای مناره چیزی نیست. من می‌ترسم از آن بالا سقوط کنی، می‌خواهم همیشه زنده بمانی و اذان بگویی. تو جوان هستی، بگذار عمری از تو بگذرد و سپس بالای مناره برو. از پسر اصرار بود و از پدر انکار! روزی نزدیک ظهر، پدر پسر خود را بالای مناره برای گفتن اذان فرستاد. مشهدی غفار تیز بود و از پایین پسرش را کنترل می‌کرد. دید پسرش هنگام اذان گاهی چشمش خطا رفته و در خانه مردم نظر می‌کند. وقتی پایین آمد، به پسر جوانش گفت: فرزندم من می‌دانم صدای تو بلندتر از صدای پدر پیر توست. می‌دانم صدای تو دلنشین‌تر از صدای من است. هیچ پدری نیست بر کمالات و هنر فرزندش فخر نکند. من امروز به خواسته تو تسلیم شدم تا بر خودت نیز ثابت شود، آن بالا جای جوانی چون تو نیست و برای تو خیلی زود است. آن بالا فقط صدای خوش جواب نمی‌دهد، نفسی کشته و پیر می‌خواهد که رام مؤذن باشد. تو جوانی و نفست هنوز سرکش است و طغیان‌گر، برای تو زود است این بالارفتن. به پایین مناره کفایت کن! بدان همیشه همهٔ بالارفتن‌ها به‌سوی خدا نیست. چه‌بسا شیطان در بالاها کمین تو کرده است که در پایین اگر باشی، کاری با تو ندارد.𓏲 ࣪ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
🍀پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله: ☘️لا تَمنَّوا المَوتَ؛ فإنّهُ يَقطَعُ العمَلَ، و لا يُرَدُّ الرّجُلُ فيَستَعتِبُ 🌱آرزوی مرگ نكنيد؛ چون با مرگ رشته عمل قطع مى‌شود و انسان باز نمى‌گردد تا بدى‌هايش را جبران (و خدا را راضى) كند. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
"تکنیک «سکوت»!!!" 🔹 گاهی اوقات سکوت بهترین پاسخ است. همیشه قرار نیست در مقابل هم جبهه بگیریم و جدل کنیم. 🔸 قرار نیست هر وقت هر اتفاقی افتاد تلاش کنم تا نشان بدهم حق با من است! گاهی باید سکوت کنم تا به آرامش برسم و بعدا منطقی صحبت کنم! ✅ سکوت به موقع، به شما محبوبیت خواهد بخشید. ‌‌‌ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem
پیامبر اکرم (ص): أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ یغْفَرْ لَکُم. به فرزندان خود احترام بگذارید و آنها را نیکو تربیت کنید تا بخشیده شوید. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💠 @ghararghehajghasem