eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
ایام فاطمیه ( به سبک ای قلم سویزلریم....) 🌷حادثه خانه شعله تا آسمان سر کشیده شعله بر جسم مادر کشیده می رسد ناله های پریشان فاطمه فاطمه فاطمه جان گل پس در فغان بی عدد زد بس که گلچین بر آن در لگد زد کشته شد غنچه ی گل به دامان فاطمه فاطمه فاطمه جان مادر افتاده بود و نوا کرد ناگهان فضه اش را صدا کرد زخم پهلوی او شد گل افشان فاطمه فاطمه فاطمه جان دُرّ دردانه اش را شکستند پهلو و شانه اش را شکستند در بغل محسنش گشته قربان فاطمه فاطمه فاطمه جان 🌷ایام بستری غرق خون چشمه ی کوثری شد مادر لاله ها بستری شد سایه اش می رود از سرم وای مادرم مادرم مادرم وای نیمه شب ها به درد و سکوتش ذکر اجل وفاتی قنوتش پیش چشمان زار ترم وای مادرم مادرم مادرم وای قد طوبای طاها شکسته شد نمازش خمیده نشسته قد کمانی نشد باورم وای مادرم مادرم مادرم وای ناله ها می زند کنج خانه از اثرهای آن تازیانه یاس زخمی در بسترم وای مادرم مادرم مادرم وای داغ و حسرت به قلبم نشانده از تن گل که چیزی نمانده ساقه ی زخمی پرپرم وای مادرم مادرم مادرم وای 🌷 ناله های علی ع ای بهار خزانی یا زهرا یار قامت کمانی یا زهرا از غم رفتنت بی شکیبم من غریبم غریبم غریبم بر شب غصه هایم تو ماهی بر تسلای من کن نگاهی من چه سازم به دردم طبیبم من غریبم غریبم غریبم از برم می روی حال خسته بازو و دست تو شد شکسته شد جوان مرگی تو نصیبم من غریبم غریبم غریبم می روی و قراری ندارم بعد تو من که یاری ندارم ای طرفدار خوب و نجیبم من غریبم غریبم غریبم 🌷 تشیع گل ناله در ناله صحن چمن شد مادر لاله ها در کفن شد شد شب اول درد و غربت آه و واویلتا وا مصیبت با چه حالی علی ناله دارد ناله بر یار نه ساله دارد پلک او پر شد از اشک حسرت آه و واویلتا وا مصیبت لب به یا فاطمه می گشاید یاد بازوی او می نماید ساقی کوثر آل عصمت آه و واویلتا وا مصیبت کودکان بغض مخفی شکستند پیش پهلو شکسته نشستند از جدایی حدیث شکایت آه و واویلتا وا مصیبت جامه ی غم تن غنچه ها شد دست گل گَردن غنچه ها شد مادری ناله زد شد قیامت آه و واویلتا وا مصیبت سروده برادر و دوست عزیزم شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام @gharibe_ashena_mobasheri313
در میان خلق با او بوده هم‌سر فاطمه از ازل ساقی علی بوده ست، کوثر فاطمه نام زهرا می درخشد در میان اهل بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام حق که با "هُم فاطِمَه" آغاز شد در میان پنج تن هم بوده محور فاطمه در بهای آفرینش از نبی و از علی با حدیث قدسی "لولاک" شد سر فاطمه هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دو نیم نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می دهد خطبه خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه هرکسی در روضه های بچه هایش کار کرد پاسخش را می دهد چندین برابر فاطمه بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می زند می تکاند چادرش را روز محشر فاطمه
من نمی گویم چرا پهلوی من بشکسته اید لیک می گویم چرا دست علی را بسته اید * * بابا مرو ز خانه برون نزد ما بمان تا میروی تو مادر ما گریه می کند * * زندگی بی گریه بر زهرا ز مردن بدتر است گر نمی خواهم بگریم گر بمیرم بهتر است * * تو که در روز جان دادی چرا شب دفن شد جسمت نمی دانم چه سرّی بود در این کار مادرجان * * دل من بر علی می سوخت چون قنفذ مرا می زد نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم * * شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم مبادا اینکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم * * چنان از ضرب سیلی رفتم از هوش که راه خانه را گم کرده بودم * * گردیده بود قنفذ همدست با مغیره او با غلاف شمشیر آن تازیانه می زد * * مجلس ختمی برای مادرت زهرا گرفتیم هر که بود آمد ولی صاحب عزا مهدی نیامد * * ای کاش من حسن را همره نبرده بودم تا در مقابل او سیلی نخورده بودم * * چو درب خانه سوخت پرسیدی کجا بودم تو می خوردی کتک منهم بزیر دست و پا بودم * * شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته است زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع این سخن ورد زبان ها افتاد دیدی آخر علی از پا افتاد @gharibe_ashena_mobasheri313
چون فـاطـمـه مظهر خـدای یکتاست انـوار خــدا ز روی زهـرا پـیـداسـت همتای علی،در دوجهان بی همتاست زهـراست محـمد و محـمد زهـراست   حبیب الله چائیچان حسان با نـام تـو دل چـه با صـفـا می گـردد با مـهـر تو دل ز غـم رهـا می گـردد بـاشـی تو کـلـیـد راز هـسـتـی زهـرا با نـام تـو قـفــل بـسـتـه وا مـی گـردد   محمد خراطی دلی که نیست در او مهرفاطمه سنگ است چرا که مهر حق و مهر اوهماهنگ است اگر قـدم نـگـذارد به عـرصـۀ محـشر کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است   حسن فرح بخشیان (ژولیده نیشابوری) یکــتا گُهـر بـحـر رسـالت زهـراست محبوبه حق، ظرف ولایت زهراست هـمـتـای عـلـی، نـور دو چـشـم احمد سـرچـشـمۀ دریـای امامت زهـراست سیدرضا طباطبائی  همت و توفیق خواهم از خدای فاطمه تا بگویم روز و شب مدح وثنای فاطمه گر نمیشد خلقت نور علی در روزگار همسری پیدا نمی شد از برای فاطمه   جوهری یا فـاطـمـه! روز حـشـر سـتـّاری کن دل سـوخـتگـان را ز کرم، یاری کن ما بـا هـمه گفـتـیـم که بـا فـاطـمـه ایم تــو نــیــز بـــیــا و آبـــروداری کــن  محمد رستگار تامادرِ دهر زاده فرزند ونژاد صدگونه پسرچو انبیا زاد ونهاد دختر که نبی شود نپرورد جهان چون برتر ازانبیا یکی فاطمه زاد فواد کرمانی چون فاطمه مظهر خدای یکتاست انوار خدا ز روی زهرا پیداست همتای علی، در دو جهان بی همتاست زهراست محمد و محمد زهراست حبیب الله چائیچان حسان آن روز که در دل همه واهمه است روزیست که بررسی به کار همه است دارد ز خدا امید عفو و بخشش هر کس که محب حضرت فاطمه است محمد مبشری سرچشمه ی فیض حی سرمد زهراست مادر به نبی آل احمد زهراست در گلشن هستی گل بی خار یکیست آن همه گل گلزار محمد زهراست حسن فرح بخشیان ( ژولیده نیشابوری ) @gharibe_ashena_mobasheri313
می رود از آن سَرِ دنیا خبر می آورد شعر در وصف تو باشد بال در می آورد شعر در وصف تو یعنی اشک ، یعنی اشک ، اشک شاعر این ابیات را با چشم تر می آورد مصرع اول اگر از در بگوید با خودش مصرع دوم سر از دیوار در می آورد پرسشم تلخ است و پاسخ تلخ تر ، این روزگار کِی برای چیدن یاسی تبر می آورد در جواب اینکه در کوچه چه آمد بر سرش فاطمه هربار اما و اگر می آورد چشم بگشا و ببین خیرالنسا با رفتنش چه بلایی بر سر خیرالبشر می آورد دست او بالا نمی آید ، ولی این روزها نام ما را در دعایش بیشتر می آورد @gharibe_ashena_mobasheri313
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت دیدم رسول اُمّ أبیهات خوانده است گفتم کم است دخت پیمبر بخوانمت دیدم تویی هر آینه، آیینۀ علی گفتم عجب به جاست که حیدر بخوانمت دیدم قیامت است درِ خانۀ شما گفتم رواست بانوی محشر بخوانمت گفتم مفصل است سخن، مُجملش کنم جبریل گفت سورۀ کوثر بخوانمت ای مادر حسین و حسن! مام زینبین! من هم اجازه هست که مادر بخوانمت؟ @gharibe_ashena_mobasheri313
بی هوا آغاز شد فصل خزانِ خانه اش بسته شد دستان حیدر در میانِ خانه اش در ازای نانِ نذری ها که زهرا(س) پخته بود با هجوم انداختند آتش به جانِ خانه اش فکر و ذکرش روز و شب «الجّار ثمّ الدّار» بود سنگ بود اما دلِ همسایگانِ خانه اش کوچه ای باریک، دیواری که دودآلود بود یک درِ آتش گرفته شد نشانِ خانه اش در سکوتِ نیمه شب، آهسته، دلتنگ پدر رفت مظلومانه یار مهربانِ خانه اش عاقبت از آنچه می ترسید آمد بر سرش راهیِ تابوت شد یارِ جوانِ خانه اش خانهٔ بی فاطمه(س) شد بیت الأحزانِ علی(ع) تیره شد با کوهی از غم، آسمانِ خانه اش بغض کرد و بچه هایش را در آغوشش گرفت اشک آمد بیهوا شد میهمانِ خانه اش   گریه میکردند با هم! بیشتر اما حسن(ع)... چادری پا خورده میشد روضه خوانِ خانه اش گرچه می بوسیدشان اما غم بی مادری بود معلوم از نگاهِ کودکانِ خانه اش تشنه لب بیدار میشد نیمه شب تا که حسین(ع) آه برمیخواست فوراً از نهانِ خانه اش باز زینب(س) تکیه بر دیوار خوابش برده بود می شکست اینگونه هر آن استخوانِ خانه اش! @gharibe_ashena_mobasheri313
سورۀ نور سورۀ کوثر السلام علیکِ یا مادر ای دعاهای مستجاب رسول شادمانی قلب پیغمبر نظرت آفتاب بخشایش  نفست نغمۀ لطیف سحر نظری مرحمت بفرما تا... پر شویم از ولایت حیدر در مسیر محبت مولا در دل ما بریز شوق سفر مادرانه بگیر دست مرا تا نیفتم دگر به دام خطر از دعاهای صبحگاه شماست که مرا داده اند دیدۀ تر نالۀ آتشین هیچ کسی قدر آه شما نداشت اثر نفسم را بگیر و سوز بده سوز آتش گداز، سوز جگر نیت روضه کرده ام رخصت ای به راه امام، سینه سپر باب کعبه کجا و هیزم خشک درِ جنت کجا و هُرم شرر خاک دنیا کجا و یاس بهشت گل ریحان کجا و ضرب تبر نفست را برید هجمۀ دود سینه ات را شکست لطمۀ در خاک بر  فرق من تو و سیلی... چه شده بر شما در آن معبر رخ حوری کجا و خار جفا لاله روئید گوشۀ معجر @gharibe_ashena_mobasheri313
گل بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به همزبانی من گریه می‌کند من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ بر پیری و جوانی من گریه می‌کند سکوی قهرمانی من شد پناه در مولا به قهرمانی من گریه می‌کند نخل مدینه شاهد مظلومی من است بر قامت کمانی من گریه می‌کند کاهیده‌ام چنان که عجل گر رسد مرا مهمان به میزبانی من گریه می‌کند از هر نفس که می‌کشم آید شمیم مرگ مرگم به زندگانی من گریه می‌کند مردم‌فریبی است اگر در عیادتم از حیله، خصم جانی من گریه می‌کند گِریَم به همسرم که همین روزها دگر از مرگ ناگهانی من گریه می‌کند من گریه مخفیانه نمودم ولی علی(ع) برگریه نهانی من گریه می‌کند پژمرده لاله‌ام من و هر گوشه بلبلی بر روی ارغوانی من گریه می‌کند از درد شانه، شانه نشد موی دخترم زینب (س) به ناتوانی من گریه می‌کند دیگر حسین (ع) را نتوانم به بر گرفت این گل به باغبانی من گریه می‌کند در سینه "رستگار"، غم و داغ دعوتند مهدی(عج) به میهمانی من گریه می‌کند @gharibe_ashena_mobasheri313
داغ تو را بهانه گرفتم گریستم از قبر تو نشانه گرفتم گریستم یک گوشه از محلّه ی غَمْ آشنای تو با یادت آشیانه گرفتم گریستم از کوچه های شهر گذشتم یکی یکی وقتی سراغ خانه گرفتم گریستم با ماجرای هیزم و آتش دلم شکست یک روضه مَحرمانه گرفتم گریستم لازم نشد سوال کنم رفته ای کجا از ردّ تازیانه گرفتم گریستم مقتل نوشته شانه ات از کار مانده بود بر موی خود که شانه گرفتم گریستم مضمون تو عنایت محض است بیگمان تا حسّ ِ شاعرانه گرفتم گریستم @gharibe_ashena_mobasheri313