#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
امشب بهار عشق همرنگ خزان شد
اشك خدا بر غربت مردی روان شد
امشب زمين را هاله ی غربت گرفته
ماتم جهان بر مادر خلقت گرفته
امشب ز حلقوم نيايش آه آيد
آوای يا زهرا ز بيت الله آيد
گلهای ياس عشق پر پر گشته آری
کوثر فدای جان كوثر گشته آری
درها تمامی بسته بر مرد غريبت
ذكر آلاله ها امن يجيب است
بال و پر بشكسته بهبودی ندارد
امن يجيب كودكان سودی ندارد
شاه ولایت بی موالی گشته امشب
سجاده ی صدیقه خالی گشته امشب
ابر بلا سایه فکنده روی یثرب
عزم سفر دارد دگر بانوی یثرب
خورشید عصمت لحظه لحظه در اُفول است
ای شیعیان فردا مدینه بی بتول است
هستی مولا پیش چشمش دود می شد
سرمایه ی یک عمر او نابود می شد
گلچین گل یاس علی چیدن ندارد
دیگر نمک بر زخم پاشیدن ندارد
این محتضر بانوی تقوا و عفاف است
بخشنده ی پیراهن شام زفاف است
روزی که گرگی پنجه بر آن ماهرو زد
آنجا که کینه با لگد بر آرزو زد
روزی که دست عشق را بستند او دید
گلچین گل شش ماهه اش را با لگد چید
سِرِّ ولایت در رخ نیلی جلی شد
آن روز او قربانی عشق علی شد
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۱
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri313
بيخود اَز خويشَم و
دور اَز تـو ڪَسےٖ نيسْٺ مَـرا
بہ تـ♥️ـو اِے عِشـــق
اَز ايـنٖ فـٰاصلہ ے دور، سـَلاٰم
#السلام_علےساڪن_ڪربلا✋🍃
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺
#صبحم_بنامتان_ارباب
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
سر مشق زندگانی ما فاطمیه است
ایام کامرانی ما فاطمیه است
دل را گره به موی ولایت زدیم و بس
میثاق آسمانی ما فاطمیه است
یک لحظه در هیاهوی غم گم نمی شویم
پیداترین نشانی ما فاطمیه است
برنامه تکامل انسان ز ما بخواه
سر لوحه مبانی ما فاطمیه است
تاریخ هم به محفل ما خو گرفته است
منشور جاودانی ما فاطمیه است
این اشک ناب ماست بیان حیات ما
هنگام در فشانی ما فاطمیه است
داغی به دل نشسته که گفتن نمیتوان
دور غم نهانی ما فاطمیه است
ما روضه های زنده داغ مدینه ایم
مبنای روضه خوانی ما فاطمیه است
پهلو شکسته گان ز غربت خمیده ایم
شرح قد کمانی ما فاطمیه است
#سید_محمد_میر_هاشمی
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
نوحهٔ شهادت خانم فاطمه سلام الله علیها
دودمه سبک سنتی
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
دختر بدرالدجی می گفت با چشم پر آب (۲)
شد دعایش مستجاب
یا علی یا ایلیا یا ابا الحسن یا ابا تراب (۲)
شد دعایش مستجاب
آب شد از غربت حیدر وجود فاطمه (۲)
تار و پود فاطمه
نالهٔ عجل وفاتی داشت در عهد شباب (۲)
شد دعایش مستجاب
جور شورا ضرب پا شد دندهٔ زهرا شکست (۲)
آه از پهلو و دست
کوثر احمد فدا شد در ره ام الکتاب (۲)
شد دعایش مستجاب
میوهٔ تلخ فدک شد ارث زهرای بتول (۲)
این بود اجر رسول
بضعهٔ جان رسول الله شد رویش خضاب (۲)
شد دعایش مستجاب
فاطمه بار سفر بست و علی تنها شده (۲)
اول غمها شده
در محاق غصه ها پیچیده روی ماهتاب (۲)
شد دعایش مستجاب
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
نوحه فاطمیه
زمینه _ دو دمه واحد
سبک شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
در مدینه بار دیگر محشر کبری بپاست(۲)
مرتضی صاحب عزاست (۲)
از غم زهرا یم خون دیدهٔ شیر خداست (۲)
مرتضی صاحب عزاست (۲)
زینب ام المصائب آه و افغان می کند
مو پریشان می کند
چهارساله دخترت از بارغم قامت دوتاست
مرتضی صاحب عزاست (۲)
یک طرف چشم حسن خیره به مسمار در است
یاد یاس پرپر است
یاد مادر می کند وقتی که زیر دست وپا ست
مرتضی صاحب عزاست (۲)
باحسن از کوچه های تنگ و از سیلی مگو
بشکند سنگت سبو
داغ ضرب پا و ضرب دست ثانی مجتباست
مرتضی صاحب عزاست (۲)
از غم مادر حسین بن علی تب می کند
گریه زینب می کند
ناله از دل می کشد فریاد او واغربتاست
مرتضی صاحب عزاست (۲)
ای سقیفه ظلم تو دارو ندارم را گرفت
اعتبارم را گرفت
دستگیر عالم ایجاد افتاده زپاست
مرتضی صاحب عزاست (۲)
محور آل کسارا خدعهٔ ثانی گرفت
دشمن جانی گرفت
خامس آل عبا آماده بهر کربلاست
مرتضی صاحب عزاست (۲)
میخ در شد تیر و حلقوم علی را دوختند
قلب زهرا سوختند
آه از امروز می بینم حسینم سرجداست
مرتضی صاحب عزاست (۲)
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۸
@gharibe_ashena_mobasheri313
به خاک افتاده جسم اطهرش بود
به روی دامن فضه سرش بود
ميان آن همه رنج و غم و درد
به فکر غصه های همسرش بود
#کانال_غریب_آشنا
#هجده_بهار_۱
@gharibe_ashena_mobasheri313
#زبانحال_امام_علی_با_حضرت_زهرا(س)_در_لحظات_آخر_عمر_خانم؛
بخند! تا که بخندم میان این غم ها
بخند! تا که ببندم کتاب ماتم ها
به خون کشیده شدی بین آن در و دیوار
که آشکار کنی رازها و مبهم ها
لباس خونی تو بیرق جهاد من است
بلی! نیاز نباشد مرا به پرچم ها...
ببین ستاره ی بختم تو بوده ای زهرا!
دگر بگو که نگردند این منجم ها
مرا به دار کشیدند تار موهایت
که غرق بُهت نشستند نخل میثم ها
همین که نام تو تسبیح جانماز علیست
چه حاجت است علی را به اسم اعظم ها
همین که اشک تو ساقی شده است حیدر را
چه حاجت است علی را به چاه زمزم ها
و تا که جوهر پاک تو در جهان جاری است
نیاز نیست پسر آورند مریم ها
تو که علاج همه دردهای جان و دلی
به دست و پهلوی خود هم بریز مرهم ها
دعای مرگ نکن تا که قاتلم نشوی
نکُش مرا به غم و غصه ی دمادم ها
به مرتضات بده پاسخ سلامش را
ببین بدون جواب است بین آدم ها
#میثم_رنجبر
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
آهسته می شوید یگانه همسرش را
با آب زمزم آیه های کوثرش را
آهسته می شوید غریب شهر یثرب
پشت و پناه و تکیه گاه و یاورش را
تنها کنار نیمه های پیکر خود
می شوید امشب نیمه های دیگرش را
آهسته می شوید مبادا خون بیاید
آن یادگاریهای دیوار و درش را
پی می برد آن دستهای مهربانش
بی گوشواره بودن نیلوفرش را
می گوید اما باز مخفی می نماید
با آستینی بغضهای حنجرش را
در خانهی او پهلوی زهرا ورم کرد
حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را
با گریه های دخترانه زینب آمد
بوسد کبودی های روی مادرش را
بر شانه های آفتابی اش گرفته
مهتاب هجده سالهی پیغمبرش را
دور از نگاه آسمانها دفن میکرد
در سرزمینهای سؤالی همسرش را
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
اين #شب_جمعه همه گريان زهرايند و او
دست بر پهلو بخواند روضه بين قتلگاه
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#قتلگاه
#غریب_مادر_۳
#محرم_۱۴۴۰
رفتی و مانده ام ، با خیمه ای ز آه
نامحرمان و من ، بی یار و بی پناه
طفلان به ناله ها ، اطراف خیمه گاه
بر سر زنان رَوَم ، رو سوی قتلگاه
تا ناله ها کنم ، من در برت حسین
از خیمه ها شده ، غارت هر آن چه هست
رفته به پیش چشم ، هستی من ز دست
از یک طرف دلم ، از غربتت شکست
از یک طرف عدو ، بر سینه ات نشست
تا که جدا کند ، از تن سرت حسین
دل خسته زائرِ ، خونِ تن توام
سیر از وجود خود ، با دیدن توام
در هر طرف پیِ ، پیراهن توام
مشتاق لحظه ی ، بوسیدن توام
بوسه به خون زنم ، بد حنجرت حسین
شویم تن تو را ، با اشک دیده ام
بنگر چو مادر ، قامت خمیده ام
بار غم تو را ، بر دل کشیده ام
جان داده ام که تا ، مقتل رسیده ام
تا که کنم طواف ، بر پیکرت حسین
داغ دلم کجا ، اشک بصر بَرَد
شاید که شعله را ، خونِ جگر بَرَد
غم را ز خیمه ای ، بس شعله ور بَرَد
دشمن ز ره رسد ، معجر ز سر بَرَد
بنگر چه بی پناه ، شد خواهرت حسین
دشمن به گرد تو ، اِستاده صف به صف
رأست بریده با ، بغض شه نجف
با سنگ و چوب و تیر ، جسم تو شد هدف
هر قطعه از تنت ، افتاده یک طرف
نالان به نعش تو ، شد مادرت حسین
#محمد_مبشری
تقدیم به روح پر فتوح استاد عزیزم
حاج علی آهی و همه ی پیر غلامان امام حسین علیه السلام
@gharibe_ashena_mobasheri
#مثنوی
#قتلگاه
روی تل زینبیه یک نگاه
خواهرت را می کشد تا قتلگاه
این همه همچون ستاره زخم تن
این همه تیر و سنان در یک بدن
ای گلم از چه به خون رنگت زدند
پیش چشم زینبت سنگت زدند
گاه با تیغ و گهی با نیزه ها
پیکرت را می کنند از هم جدا
هر طرف یک قطعه از این جسم پاک
زینبت جوید تو را در بین خاک
فاطمه شد شاهد این منظره
دشنه ی شمر لعین بر حنجره
آن چه راست را جدا از تن نمود
ضربه هایی بیش از ده ضربه بود
چکمه ی شمر لعین روی تنت
مادرت شد شاهد جان کندنت
دید زهرا صحنه قتل تو را
سخت تر از ماجرای کوچه ها
دید مادر بر زمین افتاده ای
پیش چشم فاطمه جان داده ای
قتلگاهت پر ز آه فاطمه ست
مقتل تو قتلگاه فاطمه ست
تا که زینب روی تل خون رسید
همچو مادر پشتش از داغت خمید
گفت : شد خاک عزایت بر سرم
ناله زد وای ای غریب مادرم
یا حسین جان ای غریب کربلا
عاقبت از زینبت گشتی جدا
با جدایی ات مرا هم می کشی
خواهر خود را از این غم می کشی
لشگری در پیش من صف می زنند
از برای قتل تو کف می زنند
شد چنین مهمانی اهل عراق
سهم تو ذبح است و سهم من فراق
آه ای قربانی آل نبی
تو همه دار و ندار زینبی
زینت دوش نبی بودی ولی
روی خاکی ای حسین بن علی
روی رمل و خاک و خون جای تو نیست
بر تن تو این همه سرنیزه چیست ؟
وای من مانده به جسمت تیرها
جای زخم نیزه و شمشیرها
تا نظر بر قتلگاهت می کنم
دیده را نظر نگاهت می کنم
الامان در پیش چشم خواهرت
شمر آمد روی دامانش سرت
راس خونینت به دست شمر بود
چشم مشکینت ز زینب دل ربود
دیده ام نعل ستوران بر تنت
تاخته بر جسم بی پیراهنت
پیرهن را هم به غارت می برند
خواهرت را بر اسارت می برند
رفتی و من مانده ام ای نور عین
کاش می گشتم فدایت یا حسین
#محمد_مبشری
@gharibe_ashena_mobasheri
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#بصیرت
وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا
یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا
بیش از پدرمادر محبت میکند زهرا
از نان شب خرج رعیت میکند زهرا
تفسیر ناب آیه های هل اتی یعنی...
لطف بدون منت و بی انتها یعنی...
پیراهنش در دست خالی گدا یعنی ...
شام زفافش هم عنایت میکند زهرا
غم می زداید از دل سائل به یک لبخند
با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند
یک روز نان سفره و یک روز گردن بند
همواره لطف بی نهایت میکند زهرا
هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد
مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد
از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد
چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا
زهرا تر از زهرا ندارد عالم ایجاد
آیات قرآن از مقاماتش خبر میداد
جانم به این عفت که نزد کور مادرزاد
حجب و حجابش را رعایت میکند زهرا
توحید دارد میچکد از سقف ایوانش
اعجاز بیرون میزند از مطبخ نانش
زهرا که جای خود بگویم از کنیزانش ...
فضهش پیمبرگونه صحبت میکند زهرا
چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود
فیضی دهد همسایه را با ربنای خود
پهلویش آزرده ست اما با خدای خود
هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا
یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد
تصمیم بر یاری و امداد علی دارد
لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد
با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا
با اینکه خلقت را برای او بنا کردند
از عالم هستی حسابش را جدا کردند
هر سیزده معصوم بر او اقتدا کردند
پس بر امامان هم امامت میکند زهرا
از خون که رنگین شد زمین دیگر زمان فهمید
از شور و شوق فاطمیون بی گمان فهمید
از حلقه ی دار "نمر" ها میتوان فهمید
دارد که بر دلها حکومت میکند زهرا
دنیا اسیر عشق پاکش بیشتر ایران
محبوب زهرا میشود از هر نظر ایران
دیروز در شهر نبی امروز در ایران
سید علی ها را حمایت میکند زهرا
یا قهر و آتش یا دگر تسلیم یعنی چه ؟
در پای طاغوت زمان تعظیم یعنی چه؟
در ریسمان ذلت و تحریم یعنی چه ؟
تفسیر صبر و استقامت میکند زهرا
از هرم آتش صورت پروانه میسوزد
در پیش چشم کودکان کاشانه میسوزد
چون شمع ذره ذره مرد خانه میسوزد
اما صبوری در مصیبت میکند زهرا
وقتی که دل را میدهد در دست دلبر هم...
در پای عهدش میگذارد تا ابد سر هم...
با صاحب و مولای خود یکبار دیگر هم...
بین در و دیوار بیعت میکند زهرا
پا را که داخل میگذارد از در مسجد
از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد
محو کلام آتشین اش منبر مسجد
با خطبه ای غرا قیامت میکند زهرا
بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش
"لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش
جان علی را میخرد با جان فرزندش
از هستی اش خرج ولایت میکند زهرا
با صورت نیلی و با چشمان کم سویش
با سینه ی آزرده و با زخم بازویش
با لاله های بسترش با درد پهلویش
از غربت مولا روایت میکند زهرا
هرشب سراغ از مهبط مسمار میگیرد
از پا می افتد , پهلویش هر بار میگیرد
وقتی کمک از شانه ی دیوار میگیرد
یعنی که به سختی حرکت میکند زهرا
از تندی شلاق بی احساس بی دین نه
از بی حیایی غلاف تیغ بدبین نه
از چشم شور و پای شوم و دست سنگین نه
از درد تنهایی شکایت میکند زهرا
اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید
تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید
نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید
این روزها دارد وصیت میکند زهرا
همچون پرستویی که بالش گشته آزرده
مانند سرو سیلی از باد خزان خورده
مثل گلی پرپر شبیه یاس پژمرده
در عرش بابا را زیارت میکند زهرا
فردای محشر باز محشر میشود قطعا
مادر می آید دیدنی تر میشود قطعا
با لطف او یک طور دیگر میشود قطعا
از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا
خسران زده در کوله بارش در ندارد که
در روز رستاخیز دست پُر ندارد که
هرچه بگوید فاطمه رد خور ندارد که
نزد خدا از ما ضمانت میکند زهرا
هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را
هم چای ریز بی ریا و بی نشانش را
تا دوستان دوستان دوستانش را
با دست خود راهی جنت میکند زهرا
#علیرضا_خاکساری
#کانال_غریب_آشنا
@gharibe_ashena_mobasheri313