نفرین به وجود نحس و خونآشامت
لعنت به مرام پست و بدفرجامت
یک روز نماز شکر را میخوانیم
در قدس شریف، لحظهٔ اعدامت...
سگهایِ خلیج ، یک به یک می لرزند
آشفته و گیج ، یک به یک می لرزند
از کاخِ سفید تا تل آویو و ریاض
از نامِ "شما" یک به یک می لرزند
#امام_زمان_عجل_الله
#جمعه_های_انتظار 🍃
اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها
آخر سپید شد به رهِ تـو، چه دیده ها
روزیِ اشک ما همه در چشمهای توست
ای ناله دارِ تنگِ غـروب و سپیده ها
تو ناز کن لیلیِ خیمه نشینِ عشق
نازِ تو می کشند گریبان دریده ها
می گفت عاشقی که تو را در بغل گرفت
مائیم و اشک حسرتی و این شنیده ها
آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر
چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها
ای کاش امشبی که رَوی سویِ کربلا
ما را دعـا کنی وسط برگـزیـده ها
تا می شویم لحظه ای دلتنگ کربلا
دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها
#مـهــدی_جـان
با گریه مگر آتش دل را بنشانیم
ما را که نصیب از تو به جز چشم تری نیست
#محمد_مبشری
🌹🍁 #مباهله🍁🌹
قومی که بود منطقشان در مجادله
آماده میشدند برای مقابله
با حضرت رسول، به روز مباهله
تا حل شود به دست دعا این معادله
خورشید تابناک نبوت قبول کرد
مبهوت خویش، چشم تمام عقول کرد
نجرانیان غرق زر و زیور و غرور
قومی پر از لجاجت و بی منطق و شعور
آمادهی مباهله با شادی و سرور
چشم انتظار لحظهی موعود این حضور
غافل که نور، چیره شود بر دل سیاه
اعمالشان، به تیر دعا میشود تباه
ناگه ز ره رسید بلندای آفتاب
خورشید و ماه و زهره رسیدند با شتاب
همراهشان دو اختر تابان بوتراب
کز نورشان شکسته شود، هیبت سراب
از ترس، لرزه بر تن نجرانیان رسید
فریاد هلهلهه به دل آسمان رسید
دیدند گشته نورُُ عَلی نور جلوه گر
عیسی به دست بوسیشان آمده به سر
افتاد از این شکوه به دامانشان شرر
تسلیم حق شدند، به اعجاز این اثر
جاه و جلال آل محمد چه دیدنیست
از آسمان صدای ملائک شنیدنیست
وقتی شُکوه عشق به تصویر میرسید
از هر کرانه نغمهی تکبیر میرسید
مسرور، پیک حق پی تقدیر میرسید
با ارمغان آیهی تطهیر میرسید
این پنج تن، تجلّی انوار داورند
بر هرچه خلق کرده خداوند، سـرورند
روز مباهله، همه جا ذکر یا علیست
او جان احمد است و به عالم، علی ولیست
عالم تمام روشن از آن نور منجلیست
تا روز حشر عشق به مولا به هر دلیست
ذکر لب "شقایق" صحراست یا علی
آوای هر تلاطم دریاست یا علی
✍ حمید رضازاده "شقایق"
کرمان
آوای دل انگیز ، ظفر می آید
عطر خوش منجی بشر می آید
بر بام جهان بانگ فتحنا در راه
لا حول ولا قوة الا بالله
هر موشک این خاک، بشارت دارد
از سستی صهیون، خبر می آرد
آن هیمنه ی ساختگی ویران شد
نابود به یُمن موشک ایران شد
گفتیم که ما طیرأ ابابیل هستیم
بر اهل ستم موشک سجیل هستیم
گفتیم وطن غیرت هر ایرانیست
چون خشم کند،هر نفسش طوفانیست
این خاک کُهن، ریشه ز آرش دارد
تا بر سرتان تیر تهمتن بارد
در حافظه اش عکس دلیران دارد
مردان یل این خاک، فراوان دارد
_
در خطه یِ سبزش رخ میرزاست هویدا
در مرز جنوبش همه "دلواری"و شیدا
مشرق همه با نام "سلیمانیش" آذین
غربش شده سرمشق وفاداری و تحسین
دل بسته ای..؟بر صفحه ی پنهان مجازی
گفتی همه ایران شده میدانگه بازی
دل خوش شدی بر کهنه لجن های وهابی
وابسته ی یک مشت نفوذیِ بهایی
ایران حرم آل نبی بوده و باشد
با رمز علی بر سرت آوار بپاشد
افراشته بر خاک وطن پرچم مهدی
یا حیدر کرار بود ذکر هم عهدی
کُشتی همه فرمانده و سردار و سپهبد
مغرور به خود گشتی و بر هیمنه یِ خود
از یاد چرا بردی! که این خطه دلیر است
در هر نفسِ کُرد و لُرَش غرش شیر است
در وقت خطر شیعه و سنی همه یک گام
غافل شدی از ترک و بلوچ و همه اقوام
یادت که نرفته است از آن وعده یِ صادق
از غیرت ایرانیِ این خطه ی عاشق
ای لکه یِ ننگین جهان آخر راهی
پایان تو فرجام تو شد قبله ی واهی
#فاطمه_عزت_آبادی_پور
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
۲۴ ذیحجه سال دهم هجری بنا بدستور خداوند متعال در آیه ا۶ سوره آل عمران با سران نصرانی و مسیحی نجران مباهله شد
مباهله یا همان به مبارزه طلبیدن مخالفان حق توسط پیامبر گرامی اسلام یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است
مباهله گواه روشن حقانیت اهل البیت علیهم السلام است
مباهله معجزه ای بود از سوی پیامبر گرامی اسلام در حقانیت اسلام و اهل البیت علیهم السلام
با اهل جدل مجادله باید کرد
با تیغ زبان مقابله باید کرد
بر منطق وحی سر اگر نسپردند
بی چون و چرا مباهله باید کرد
شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و ابوالحسن باید گفت
تا خاطره مباهله گم نشود
پیوسته ز اهل بیت سخن باید گفت
حدیث عشق فروزنده از اراده اوست
و کاینات خجل از حیات ساده اوست
یقین مباهله و شان آیه تطهیر
فقط فضیلت مولا و خانواده اوست
بارها گفت محمد که علی جان من است
هم به جان علی و جان محمد صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
روز مباهله مبارکباد
،،ایران ما،،
این جا همه آیینه هایش حق گرایند
آیات عشق وسوره های این سرایند
این جا بُوَد پژواک سینه مست میثاق
نورپگاهش سرکشد تا اوج آفاق
این جا تلألو می کندهر سپیده
فجرامید خستگان بردل دمیده
ایران صلا سرمی دهد آزادگان را
روح زلال و روشن دلدادگان را
گرگ عطش باپنجه های خون گرفته
قدس شریف وخطّهٔ زیتون گرفته
وقت اش رسیده تا زنی بر،،نیل،، دستی
درقعر دریا افکنی فرعون پستی
من باتو وتو بامن وما باخداییم
پیمان سبز مکتب قالوا بلاییم
از خشم اهریمن به دل خوفی نداریم
در راه گلخند سحر،سرمی سپاریم
لختی بیا تا فصل رویش گام بردار
داغ گل آلاله بر پاییز بگذار
بشکن سکوت غربت وخودرا رها کن
فریاد استکبار دون را بی صدا کن
سید محمد صالحی کوشا
38.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مباهله .
استاد حاج علی انسانی
#کاسبان_ترس
غافل مباش هیچ زمان از زیان ترس
نفرین بر آن زبان که شد از کاسبان ترس
از ترس ماست، جرئت دشمن زیادتر
آتش بیار معرکه باشد زبان ترس
هنگام جنگ، وقت خروش و حماسه است
خاموش باد هر سخن و گفتمان ترس
لاتحزنوا و لاتهنوا را شنیده ای
محکم بایست، نیست برادر زمان ترس
ما ملت امام حسین و شهادتیم
ما را مباد یک سر سوزن گمان ترس
#علی_مقدم
#مرگ_بر_اسرائیل
.
#مباهله
نور قافله
میان قوم مسیحا چه ولوله پیداست
قسم به «زلزلت الارض» زلزله پیداست
مراد «لوکره المشرکون» قرآنند
میان این همه مشرک که هلهله پیداست
اسیر نفس و گرفتار وسوسه هستند
به دست و پای همه بند و سلسله پیداست
هراس در دل نجرانیان به پا شده است
ز دور بین تمامی، مجادله پیداست
چه با وقار و شکوهند پنج تن، آری
شکوه و هیبت دین در مباهله پیداست
در آسمان به تماشای آ ل پیغمبر
هزار فوج ملک ، مثل چلچله پیداست
علی است معنی ناب کلام «انفسنا»
مقام«انفسکم» بین عائله پیداست
دراین فضیلت و دراین بهشت قدر و مقام
شکوه حضرت زهرای فاضله پیداست
حضور آل عبا برتر است از دنیا
حساب کل جهان در معادله پیداست
اگر قدم بگذاری به راه آل علی
در این مسیر وفا نور قافله پیداست
به وصف و منزلت پنج تن «وفایی» گفت
فروغ و تابش آیات منزله پیداست
#سیدهاشم_وفایی ✍
.
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_شهادت
#زیارت_کربلا
مرغ دل پَر میزند پیوسته سوی کربلا
گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا
پیشتر از آنکه مادر شیر نوشانَد مرا
جام اشک و خون گرفتم از سبوی کربلا
کعبه و سعی و صفا و مروهی من کربلاست
هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا
روز محشر چونکه سر از خاک بیرون آورم
میکند چشمم به هرسو جستجوی کربلا
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
از فراق کربلا پیوسته دارم زمزمه
ترسم این هجران دهد آخر به عمرم خاتمه
دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه
بشنوم در گوشهی مقتل صدای فاطمه
دوست دارم تا شود از گریه چشمم جام اشک
با سرشک دیده سقّایی کنم در علقمه
دوست دارم مرقد ششگوشه، گیرم در بغل
اشک ریزم بر رخ و باشم دعاگوی همه
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
من کجا از دلبرم یک لحظه دل برداشتم؟!
پیشتر از خلقتِ دل مهرِ دلبر داشتم
پیشتر از بودن چشمم هزاران موج اشک
بهر گریه در غم آن جسم بی سر داشتم
پیشتر از بردن نام پدر گفتم حسین
مهر او را در دل از دامان مادر داشتم
شیر مادر را ننوشیده، به چشمم سیل اشک
بر گلوی تشنهی ششماهه اصغر داشتم
پیشتر از نوجوانی سینه بر اکبر زدم
پارههای دل بر آن صدپاره پیکر داشتم
مادرم میگفت: ای فرزند! من کام تو را
از ازل با خاک سرخ کربلا برداشتم
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین
تا برات کربلایم را کند امضا حسین
با همین پروندهی سنگین و این بارِ گناه
میخرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین
از سنین کودکی پوشیدهام رخت سیاه
ریختم اشک و زدم بر سینه، گفتم یا حسين
من که از روز ولادت کربلایی بودهام
دوست دارم وقت مردن هم بمیرم با حسین
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
خاک را در قتلگه گِل کردم از اشک دو عین
ساختم مُهری و روی آن نوشتم یا حسین
اشك من بر یوسف زهراست، دین و دِین من
گریه کن ای دیده! نگذاری بمانم زیر دِین
ای اجل مهلت بده یک لحظه سقّایی کنم
با سرشک دیده بر سقّای مقطوع الیدین
از نفسهای شب و عطر نسیم صبحگاه
در مدینه، در نجف، در کربلا، در کاظمین
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
زخم دل، زخم بدن، زخم جگر، زخم زبان
آفتاب گرم و هُرم تشنگی، داغ جوان
سنگ: مُهر و قتلگه: سجّاده؛ خون: آبِ وضو
ذکرْ بر لب، تیرْ بر دل، اشکْ بر صورت روان
داد زیر خنجر قاتل نمازش را سلام
گفت تسبیحات زهرا را به بالای سنان
هر کجا پا میگذارم، هر طرف رو آورم
از نسیم و از فضا و از زمین و آسمان
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا
در فراقت مبتلایم مبتلایم مبتلا
عاقبت با خون ثاراللّهیان تفسیر شد
قصّهی "ذبح عظیم" و آیهی "قالوا بلى"
آیهی قرآن نیفتاد از لب خشک حسین
از کنار قتلگه تا دامن طشت طلا
جان فدای کشتهای که با سر ببریدهاش
بر فراز نی چهل منزل به دشمن گفت، لا
سالها دیدم که در هر محفلی با سوزِ دل
خواندهاند این بیت را با یکدگر اهل ولا
«تشنهی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا»
«بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
✍ #غلامرضا_سازگار