eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
سرود بازگشت_حجاج مدح_امام_علی_علیه_السلام سبک ای صفای قلب زارم ... 🌹بند ۱ از طواف کعبه آیی ، از ضیافت خدایی حج تو مقبول باشد ، حاجی سعی و صفایی به درگاه خدا / دلت گشت مبتلا دعا کردی رویم / نجف، کرببلا ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲ 🌹 بند ۲ از سفر برگشته ای و جسم و روحت منجلی شد ذکر روی لب هایت یا محمد یا علی شد ۲ به نام و یادتان / دلم آبادتان شود جانم فدا / همه اجدادتان ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲ 🌹بند ۳ تا نفس در سینه دارم به خدا حیدریم من شیعه ای از شیعه های مکتب جعفریم من نیازم روی او / نمازم سوی او در این عالم بوَد / بهشتم کوی او ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲ 🌹بند ۴ ای خدا با حبِّ حیدر دلا رو غرق شعف کن روزی ما را به زودی صحن مولا در نجف کن شویم مهمان او / کنار خوان او دلا پر می زند / برا ایوان او ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲ 🌹بند ۵ بار دیگر تو دعا کن ، حاجت قلبم روا کن یا علی ای شاه مردان، گره از کارم تو وا کن فدای تو منم / گدای تو منم غلام و روسیه / برای تو منم ( علی مولا علی ، علی مولا علی ) ۲
نشسته است به محمل، به روی زانویش نشانده کودک شیرین لب و پری رویش نشسته است ولی می کند به پا طوفان شکفته است فراوان لب خدا گویش کنار ماه ششم، آفتاب سجادش به پیش می برد آن کاروان حق جویش صبوری از نفس افتاده، روی پا مانده قنوت روشن و آن جذبه های هوهویش چه می کشد؟!! که بگوید ز پا نمی افتد به پیش دیده ی بارانی پرستویش دو ماه مست دو خورشید بر فراز دو نی یکی ست باخبر از قصه ی فراسویش بخوانی اش تو اگر دختر علی حق است به خطبه کرده به پا انقلاب، بانویش همان که دیده به نیزه تمامی خود را از آن فراز شنیده پیام همسویش وضو نموده به خونش، ندیده خاکستر کشیده دست بر آن گونه های نیکویش یکی ست کوچک سر تا به پای چون عمه رقیه است که زهرا(س)شده ست الگویش به روی ناقه از عمه مدام می پرسد: عمو کجاست؛ ببوسم دوباره بازویش پدر برای چه بر نیزه داده این سر را چرا غبار نشسته به طاقت ابرویش سکوت در جریان است و عمه در جریان مدام بوسه ببارد به تاب گیسویش سری به نیزه شده شاهدی که می داند چه می رسد به دل لاله های خوشبویش ز کوفه می گذرد کاروان ولی از شام به خطبه ای نگذارد شکوه بارویش خدا کند که به وزنی در آید این شعرم به قدر نقطه ببیند مرا ترازویش شاعر: محمد مبشری
﷽❣ ❣﷽ دردم به جز وصال تو درمان نمی شود بی تو عذابِ فاصله آسان نمی شود افسانه نیست آمدنت، لیک در عیان این قصه بی حضور تو امکان نمی شود. 🌹🍃🌹🍃 @gharibe_ashena_mobasheri313
🖤 کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد رفتی و خنده به کاشانه ی تو گشت حرام رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد (ص)🥀 (ع)🥀 🥀 @gharibe_ashena_mobasheri313
بوی پیراهن یوسف به وطن می آید رفت و بوی حسن می آید اشک هایی که چهل روزحسینی شده بود همه خون گشته و از لای کفن می آید 🔳 ص🖤🍂 ع🖤🍂 🍂💔 @gharibe_ashena_mobasheri313
چند روزیست بستری شده ای یا به سر حرف میزنی یا دست باز از فرط ضعف می افتاد میبری تا همینکه بالا دست حال و روز بدت مرا انداخت یاد غمهای هشت سالگی ام یاد آنروز که یتیم شدم من در اثنای هشت سالگی ام ازهمان روز تا همین حالا دست لطف تو بر سر من بود دستهایت پناه خستگی ام و عبای تو سنگر من بود آفتاب وجود تو یک عمر لحظه ای راهی غروب نشد سال ها از احد گذشت ولی زخم پیشانی تو خوب نشد.. اگر آماده ای برای سفر جگرم را ببین و بعد برو دوسه ماه دگر تحمل کن پسرم را ببین و بعد برو چه شده گریه میکنی امروز؟ برده اشک تو صبر و طاقت من چادرم را نگاه میکنی و دست خود میکشی بصورت من باعلی حرف میزدی دیشب چه به او گفته ای که تب کرده هی به در میکند نگاه پدر و مرا باز جان به لب کرده کاش میشد بمانی و نروی بی تو میترسم از حسادت ها از هجوم چهل نفر بر در آتش و دود و هتک حرمت ها
تب کرده ای و پای تو تب کرده دخترت بابای من برای تو تب کرده دخترت پش تو حس مادریم بیشتر شده لاغر شدی و لاغریم بیشتر شده دردت چرا به سمت مداوا نمیرود دست گره گشای تو بالا نمیرود جای شکستگی روی پیشانی تو هست بغضی میان دیده ی بارانی تو هست زود است ای مسافر تنها سفر نکن دیگر بجان فاطمه بابا سفر نکن از شب نگو دگر سحرم میرسد ز راه قدری بمان پدر پسرم میرسد ز راه آخر بدون تو چه کنم؟بی کسم پدر خیلی دلم گرفته و دلواپسم پدر این قوم بعد تو چه بروزم میاورند آتش برای اینکه بسوزم میاورند حس میکنم که بی تو مدارا نمیکنند رحمی به حال سوختن ما نمیکنند حس میکنم که بی تو به ما سر نمیزنند جز با لگد به خانه ما در نمیزنند اتش میاورند که بلوا به پا کنند مسمار داغ را بروی سینه جاکنند خیلی بعید نیست که با نور بد شوند از روی پیکرم همه با خنده رد شوند رجاله ها امام مرا میکشند و بعد در کوچه ها بدون عبا میکشند و بعد آتقدر میزنند که تن میشود سیاه با یک قلاف بازوی من میشود سیاه.. دیگر نرو که بی تو پرم میخورد به در در وقت ازدحام سرم میخورد به در..
گویند مدافعان حرم آل الله هرگز نهراسیم ز اعداء الله ما رهرو آن دلاور بی دستیم لا حول و لا قوه الا بالله محمد مبشری @gharibe_ashena_mobasheri313
به مهربانی و دست کریم شهرت داشت برای مردم بی رحم نیز رحمت داشت سه سال هسته خرما مکید و راضی بود بزرگ بود ولی اینچنین ریاضت داشت ز دشمنان خودش بارها عیادت کرد شبیه دوست به بیگانه ها عطوفت داشت کمک به پیر زمینگیر و کودکان میداد اگرچه کون و مکان را همه به خدمت داشت چقدر سنگ زدند و چقدر زخمی شد صبور بود دراین راه و استقامت داشت به ذوالفقار علی تکیه داشت وقت خطر نبوتش همه جا تکیه بر ولایت داشت هرآنچه درشب معراج دید فاطمه بود زمان بوسه به دستش  هوای جنت داشت حسین را بروی شانه های خود میبرد برای بردن او نیت عبادت داشت همیشه خواند ز کوچه ز عصر عاشورا میان خانه خود روضه داشت هیئت داشت @gharibe_ashena_mobasheri313
جان می‌دهد بابا تماشا می‌کند دختر با اشک و آه و ناله غوغا می‌کند دختر تب می‌کند یادِ در و دیـوار می‌سوزد آنـجا که از فضّه تمنـّا می‌کند دختر مزدِ رسالت می‌شود میخِ در و آتش داغِ علی در سینه‌اَش جا می‌کند دختر ضربِ لگد با یاسِ گلخانه چه خواهد کرد شش ماهه‌اَش را نذرِ مولا می‌کند دختر با یادگارِ مصطفی چه می‌کند مسمار مادر که می‌افتد تماشا می‌کند دختر هر کس صدا زد یاعلی سیلی نصیبش شد کـُنجِ خـرابه وایْ بابا می‌کند دختر بابا ببیـن دندانِ شـیری زود افتاده افتاده بر مویت گِرِه واٰ می‌کند دختر موی سرِ تو سوخته موی سرِ من هم با دیدنت طرحِ معمـّا می‌کند دختر @gharibe_ashena_mobasheri313