ایستادن پای امام زمان خویش
امروز ۱۷ اردیبهشت سالروز شهادت شهدای خانطومان
#جواد_دوربین
#سعید_کمالی
#علی_عابدینی
#سید_شفیع_شفیعی
#محمد_بلباسی
#علیرضا_بریری
#علی_جمشیدی
#حسن_رجایی_فر
#رحیم_کابلی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🇮🇷
وصیتنامه شهیدمدافع حرم، سردارسرتیپ دوم پاسدار #جواد_دوربین
باسلام و صلوات برمحمد و آل محمد و اهل بیت عصمت و طهارت.
سلام به ارواح طیبه شهدا که با خون خود موجب بقایِ دین و مکتب شدند و همه مدیون آن هاییم و هرچه داریم از برکت آنهاست، درود خدا بر تمامی شهدا از صدر اسلام تا شهدای آینده.
سلام و درود بر رهبر کبیرانقلاب اسلامی که به انسان ها جان و حیات دوباره بخشید.
سلام و درود فراوان به نائب امام زمان(عج)،رهبرفرزانه و انقلابی خودم مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای مدظله العالی.
مازنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
خدایا ترا شکر میکنم که مرا مسلمان و شیعه و حسینی و اهل بیتی خلق نمودی.
خدایا ترا شکر میکنم که مرا قابل دانستی تا لباس سبز پاسداری برتن کنم و به عنوان پاسدار بسیجی به حزب الله خدمت نمایم.
خدابا ترا شکر میکنم که دوستان خوبی نصیبم نمودی که لباس شهادت بر جان رعنای خود نمودند.
خدایا ترا شکر میکنم که ستارالعیوب بودی و نگذاشتی که آبرویم برود.
خدایا اگر بنده ی بدی برایت بودم ، ولی تو خدای خوبی برایم بودی ، مرا ببخش و از گناهانم درگذر و مرا عاقبت بخیر بگردان و به جمع دوستان شهیدم که خیلی دلتنگشان هستم ملحق کن.
خدایا من خود را مدیون انقلاب اسلامی و رهبر کبیر آن و امام خامنه ای می دانم و گذشتن از جانم در دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی کمترین چیزی است که می توانم به آن ها هدیه کنم.
اینک با آگاهی کامل قدم به عرصه ی پیکار با خُفّاشان سیاه دل و مزدوران صهیونیست و استکبارجهانی و ایادی منحرف آن گذاشتم و از خداوند منان می خواهم که مرا در این راه ثابت قدم بدارد.
ما وارث حکومتی هستیم که با خون هزاران مرد و زن مسلمان بنا نهاده شده است ، حکومتی که متعلق به مستضعفین می باشد و مرفهین بی درد جایی در آن ندارند. ما وارث حکومتی هستیم که بر اساس اصل مترقی ولایت فقیه بنانهاده شده و صاحب اصلی این کشور آقا امام زمان(عج) و اهل بیت(س)می باشند.
همه بدانند که خط من، خط سرخ شهادت و حزب الله اصیل می باشد و افتخار میکنم که پاسدار و بسیجیم و اگر خداقبول نماید انشاالله سرباز کوچک ولایت فقیه هستم و دل در گرو هیچ گروه و حزب و فردی به غیر از آقا و مقتدا و رهبرم ، قطب نما و چراغ هدایتِ جامعه ی اسلامی ، حضرت امام خامنه ای(دامت عزه) ندارم.
برای مادرم؛
من به وجود شما که مادر شهید هستید افتخار می کنم و دست زحمتکش شما را می بوسم ، از خداوند می خواهم که به شما تندرستی عطا کند. انشاالله از من راضی باشید. از برادر و خواهران می خواهم که مراقب مادر باشند.
برای همسرم؛
سلام به همسر مهربانم.
کسی که مثل یک مادر مهربان از من مواظبت و نگهداری کرد. کسی که برای خدا تمام سختی های زندگی با من را قبول و تحمل کرد.
عزیزم ؛ من از شما راضی ام و خداوند و خانم فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) هم از شما راضی باشند انشاالله.
امیدوارم به خاطر تمامی کمبودهای زندگی مشترکمان مرا حلال کنی.
ما بارها در دوران انقلاب و دفاع مقدس از هم خداحافظی کردیم پس باید رضا باشیم به رضای خداوند.
انشاالله شما هم عاقبت بخیر شوید. من هرچه هستم به پشتیبانی شما بوده است.
برای فرزندانم:
من به همه ی شما عشق می ورزم و عاشق شما هستم و همه ی شما را دوست دارم.خدا شما را عاقبت بخیر کند انشاالله.
مواظب زندگیتان باشید و به همدیگر عشق بورزید و برای همدیگر از ته دل مایه بگذارید و گذشت و ایثار را سرلوحه کار خود قرار دهید.
از شما می خواهم فقط و فقط حرف مقام معظم رهبری را گوش کنید ولاغیر .
از شما می خواهم مواظب مادرتان تا آخر عمر باشید و کوچولوهایتان را گرامی بدارید.
🇮🇷
⚘﷽⚘
نام و نام خانوادگے: #جواد_دوربین
محل تولد: بندر انزلی
تاریخ شهادت: ۹۵/۲/۱۶
محل شهادت: خان طومان، سوریه
محل دفن: بندر انزلی
وصعبت تاهل: متاهل
تعداد فرزندان: ۴
شهید جواد دوربین متولد ۱۷ فروردین ماه سال ۱۳۴۶ در بندرانزلے است. از آنجا ڪه روحیه اے انقلابے و فعال داشت همزمان با اوایل تشڪیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد. با شروع جنگ تحمیلے در میدان هاے جنگ حضور داشت. سال ۶۷ برادرش «جمال» در خاک زبیدات عراق به شهادت رسید و مفقودالاثر شد و ۸ سال بعد در ایام محرم پیڪر برادر به ڪشور بازگشت و به فراغ مادر پایان داد.
🇮🇷
📎فرازی از #وصیت_نامه شهید #جواد_دوربین
همه بدانند؛ خط من، خط سرخ شهادت و حزب الله اصيل می باشد و افتخار ميكنم كه پاسدار و بسيجيم و اگر خدا قبول نمايد انشاالله سرباز كوچك ولايت فقيه هستم.
🇮🇷
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
✨🍃🌸🌻☘🌹
🍃🌸🌻☘🌹
🌸🌻☘🌹
🌻☘🌹
☘🌹
🌹
📜#زندگینامه خودگفته
💠شهید مدافعحرم #جواد_دوربین
🖍قسمت اول
🔹از مادرم شنیدم که یازدهم دی سال۱۳۴۳، در خانهی مستأجری در کردمحلهی غازیان بندرانزلی و در سرمای سخت زمستانی به دنیا آمدهام. حقوق کارگریِ پدرم کفاف هزینهی کرایه خانه و مخارج خانواده را نمیداد. من و خواهر بزرگتر و برادر کوچکترم، جمال، شاهد دامبافی و حصیربافیِ مادر بودیم که مثل خیلی از زنان با غیرت شهر، کمکخرج خانه بود.
🔸به یاد دارم که مادرم حصیر میبافت، بر سر میگرفت، به بازار میبرد و میفروخت اما این سختیها موجب نشد این پدر و مادر فداکار مرا از آموختن محروم نگه دارند؛ پس به مکتبخانه رفتم و قرائت قرآن را یاد گرفتم. کمتر از دهسال داشتم که بعد از امتحانات ثلث سوم و در ایام تعطیلات، مزهی پولدرآوردن را چشیدم و در سیرک (بازی پارک) مشغول به کار شدم و این کار، سالها در ایّام تابستان ادامه داشت. کلاس هفتم بودم که متوجهی زمزمههای انقلاب شدم و به حلقهی یاران امام در مدرسه و محله پیوستم.
🔹به سرعت اولین الگوی مبارزاتی و اخلاقی خود یعنی شهید حمید رجبی مقدم را پیدا کردم. موهای صورتم هنوز کامل نشده بود که با حمیدآقا همراه شدم و به اهداف امام رحمةاللهعلیه و وضعیت انقلاب بیشتر پی بردم. انقلاب پیروز شد و من چهاردهسال بیشتر نداشتم. آن روزها یعنی سالهای۱۳۵۷ و ۱۳۵۸، بیشتر اوقات را در مساجد و محلات همراه با برادران پاسدار مشغول نگهبانی و حفاظت از شهر و درگیری با منافقین بودم و درخواستهای من برای عضویت در سپاه به دلیل کسر سن با مخالفت روبرو میشد.
🔸اولین دورهی آموزشهای رزمی و دفاعی را به عنوان بسیجی در سپاه انزلی طی کردم و در اواسط سال۱۳۵۹ با پشتکار زیاد و تقاضاهای مکرر موفق شدم به عنوان پاسدار رسمی وارد نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شوم. بعد از گذشت چندماه، اولین محل خدمتم روستای آبکنار بود. روستایی سرسبز با مردمانی زحمتکش و باهوش که از لوث وجود منافقین در رنج بودند.
🔹هفدهساله بودم که در اثنای همان درگیریهای خونین به خواستگاری دختری انقلابی و مبارز از خانوادهی رضایی آبکنار رفتم و مدتی بعد با همان لباس سپاه بر سر سفره عقد نشستم و بلافاصله بعد از مراسم عقد به مقرّ سپاه آبکنار برگشتم. قدّ بلند و اندام ورزیدهام گاهی دردسرساز میشد؛ از این رو، مدتی در تیم حفاظت از مسئولان شهرستانی و استانی خدمت کردم ولی به هر شکلی که بود، همراه با رزمندگان عازم جبهه شدم.
🔸در دوران دفاع مقدس از جنوب تا غرب، خرمشهر تا کرمانشاه و سنندج را طی کردم و در این راه پر مخاطره، بهترین و عزیزترین دوستانم همچون محمود فلاحتی، حجت شیخ محبوبی، حمید رجبی مقدم، بهرام گل آور، احمد شعبانی، حبیب بازیار، سیدحسین موسوی، مهرداد داداشی، محمدشریفی، فرخ بیرامی، سید کمال عسکری نژاد، علی زارع، اصغر محمودی، حجت جماعیلی، ابراهیم پوربرزگر، سهراب نژداغی، مسعود مدامی، سیامک اختر کاویان، کیوان سیف زاد و نعمتی همه رفتند و من ماندم.
🔹یکبار که در شب عملیات در چادر جمع شده بودیم و طبق عادت بچهها با خنده و اشک وداع میکردند و به همدیگر میگفتند "فلانی نور بالا میزنی"، یعنی فردا شهید میشی، مارو شفاعت کن، از فرماندهام پرسیدم: آقاحمزه! به نظر شما من کِی شهید می شوم؟ آقاحمزه گفت: جوادجان! تو تا شهادت راه طولانی در پیش داری. از عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر تا کربلای۵ هرچه بود به پایان رسید و به قول شهید آوینی ظاهراً درب باغ شهادت بسته شد.
🌹
☘🌹
🌻☘🌹
🌸🌻☘🌹
🍃🌸🌻☘🌹
✨🍃🌸🌻☘🌹
🇮🇷