eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
453 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
11.9هزار ویدیو
188 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 ✍ ای از شهید مدافع حرم (مهدی) غریب درمورد که شهید غریب برایش تعریف کرد 🌻چشم دوخته بودم به فیروزه ای مسجد و گوش سپرده بودم به حرفهایش. خواب عجیبش را برایم تعریف کرد. گفت : خواب دیدم حسین ع سرش و گذاشت روی پاهام و گفت: «««هل من ناصر ینصرنی»»😔 ✨🍃من هم جواب دادم : آقا جان من شمارا یاری میکنم. جلسه ای بود که باهم صحبت میکردیم. 🌹 تمام ها و دلی هایم را با خودش و برد ... نام جهادی 🇮🇷 فرمانده امير 21/4/1394 تاريخ شهادت 🍒﷽ تلگرام @gharibshahid ایتا https://eitaa.com/gharibshahid اينستاگرام https://www.instagram.com/p/Bh9sm98F3W5
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ شب حضرت عباس ع و علمدار حسين ع 💐 مبارک باد بر جانبازان عزيز 💐 💔يادي کنيم از مدافع حرمي که هميشه با مشت بر سينه اش ميکوبيد و هميشه به مادرش ميگفت : بايد مانند حضرت# عباس ع شود ، و قلبم هم مانند امام ع تير اصابت کند و بعدش به برسم 😔چشم چپش شد ، قلبش مانند امام حسين ع سوراخ و سر مبارکش هم اصابت ترکش . وار مدافع زينب س شد. ماه رمضان، تيرماه 94, شب قدر 🌐به گزارش خبرگزاری تسنیم از ، آن عاشقان حریم کبریایی، آن مردان خداجوی خدایی، آن دلباخته حسینی، با مشاهده بی‌حرمتی یزیدیان زمانه به حریم حرم اهل‌بیت (ع) تاب و قرار خویش را از کف داده و با بر دوش کشیدن عشق و دلدادگی به سرور و سالار شهیدان و سردادن ♻️ نجوای «انی سلم لمن سالمم و حرب لمن حاربکم» دوست دوستان و دشمن دشمنانش شدند، تا اینکه در آزمون عمل به نجواهای خویش خوش درخشیدند. (مهدی) غریب یکی دیگر از آن شهدای مدافع حرمی است که با دیدن جنایات و گروه‌های تکفیری درصدد مبارزه با هتاکان به حریم زینب(س) بر آمد و با ارادت خاصی که به (ع) داشت عباس گونه یکی از مدافعان حرم شد. 🔰🌱به همین بهانه به گفت‌وگو با شهید مدافع حرم جانباز رشيد (مهدی) غریب پرداختیم. 🥀از شنیدن ندای «هل من ناصر» ارباب، تا لبیک مشتاقانه   ☘اعظم سادات حسینی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در قم، با اشاره به دوران افتخاری خود در مقدس جمکران و زمینه‌های آشنایی با همسرش در آنجا اظهار داشت: چه روزهای خاطر انگیزی به‌واسطه خدمت در مسجد مقدس جمکران و زمینه‌های آشنایی با همسرم در آنجا برایم رقم خورد، 🌾 روزهایی به‌ یاد ماندنی و شیرین از وصلتی فرخنده که سربرگ و آغاز آن با استمداد از و امام زمان (عج) انجام شد. 🍂 آری به دلیل اهمیت و باور به این مسئله که عرض زندگی نسبت به طول آن ارزشمندتر است، همچنین عدم شناخت کافی نسبت به همسرم متوسل به استخاره‌ای با این مضمون (این امر فرخنده و مبارک است البته هرچند با مشکلاتی روبروست، اما رضای خداوند در آن وجود دارد) شده و دل به نتیجه‌ای سرنوشت‌ساز که رضایت الهی را در پی آن خواهد داشت سپردم. ✅به گفته همسر شهید مدافع حرم علیرغم تردیدها به‌واسطه که قاسم غریب برایش بازگو می‌کند، مصمم‌تر از قبل به او ایمان آورده و به ازدواجش پاسخ مثبت می‌دهد. 💠 به‌طوری‌که در جلسات گفت‌وگو با همسرش با علم به سختی‌ها، فراز و نشیب‌های زندگی یک از مأموریت‌های طولانی گرفته تا حوادث ناگوار دیگر و همچنین اهمیت اعتقاداتش از (علاقه به اختیار نمودن همسری سادات، به دلیل محرم شدن و زهرا(س)) ❇️❇️ و از همه مهم‌تر به‌واسطه  دیدن که با حضور در بیابانی، بن علی(ع) سر بر زانوان او نهاده و ندای (هل من ناصر ینصرنی) را سر می‌دهد و او نیز مشتاقانه با پاسخ مثبت به این ندا و یاری‌ رساندن و تنها نگذاشتن ارباب و آرزوی ، بیش‌ از پیش به ازدواج با ایشان راغب شدم.✅✅ ☘وی با اشاره به‌روزهای به‌یادماندنی آغاز زندگی مشترک از رفتاری همسرش با دیگران، از ارزش‌ها و اعتقادات خاصش می‌گوید: اهمیت به ادای اول وقت فریضه‌های واجب، 🦋به‌گونه‌ای که حتی زمان انجام آزمایش و تمهیدات مراسم عقد نیز، در هر شرایطی اول وقت ایشان ترک نمی‌شد و با نظر به‌سادگی  برنامه‌ها، از میهمانی‌ها گرفته تا برخورد و کردارش، از همان ابتدا متوجه تفاوت و نگاه خاص او به زندگی شده بودم. 🍃تا اینکه بنا بر پیشنهاد و ابراز علاقه و ارادتم به نام مبارک (مهدی) بعد از ازدواج این نام را برای خود برگزید، به‌گونه‌ای که در بین اطرافیان به نام مهدی شناخته‌شده بود. 🥀🥀به گفته شهيد قاسم غريب عکسهايي که ميگرفتند به دليل جانبازي از چشم چپش نوري که به چشم جانبازش برخورد ميکرد و چشم جانبازش براق ميشد عکسهارو پاک ميکرد و ميگفت : خانواده براق بودن چشم چپم را ميبينند و ناراحت ميشن 😔 🌷شادي ارواح پاک شهدا 🌷سلامتي جانبازان عزيز 🌷و شادي روح پاک قاسم غريب (مهدي) صلواتي هديه کنيم اجرتان با خداي شهيدان 🌹 🌑تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش ⬅️ https://sapp.ir/gharibshahidg اينستاگرام ⬅️ ghasemshahid61@gmail.com 21/4/1394 ت ش التماس دعا شب بخیر❤
‍ ‍ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 ✍ ای از شهید غریب درمورد که شهید غریب برایش تعریف کرد..… 🌻چشم دوخته بودم به فیروزه ای مسجد و گوش سپرده بودم به حرفهایش. خواب عجیبش را برایم تعریف کرد. گفت : خواب دیدم حسین ع سرش و گذاشت روی پاهام و گفت: «««هل من ناصر ینصرنی»»😔 ✨🍃من هم جواب دادم : آقا جان من شمارا یاری میکنم. جلسه ای بود که باهم صحبت میکردیم. 🌹 تمام ها و دلی هایم را با خودش و برد ... 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg 21/4/1394 ت ش سلام بر امام حسین ع 🌹
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/tv/CLYtfv1JwWi/?igshid=sa0tj4gfj28r 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️
‍ ‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/tv/CLYtfv1JwWi/?igshid=sa0tj4gfj28r 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ امروز ۲۴ مهر‌ماه ۱۴۰۰ بمناسبت آغاز امامت امام زمان عج 💐 💔يادي کنيم از مدافع حرمي که هميشه با مشت بر سينه اش ميکوبيد و هميشه به مادرش ميگفت : بايد مانند حضرت# عباس ع شود ، و قلبم هم مانند امام ع تير اصابت کند و بعدش به برسم 😔چشم چپش شد ، قلبش مانند امام حسين ع سوراخ و سر مبارکش هم اصابت ترکش . وار مدافع زينب س شد. ماه رمضان، تيرماه 94, شب قدر 🌐به گزارش خبرگزاری تسنیم از ، آن عاشقان حریم کبریایی، آن مردان خداجوی خدایی، آن دلباخته حسینی، با مشاهده بی‌حرمتی یزیدیان زمانه به حریم حرم اهل‌بیت (ع) تاب و قرار خویش را از کف داده و با بر دوش کشیدن عشق و دلدادگی به سرور و سالار شهیدان و سردادن ♻️ نجوای «انی سلم لمن سالمم و حرب لمن حاربکم» دوست دوستان و دشمن دشمنانش شدند، تا اینکه در آزمون عمل به نجواهای خویش خوش درخشیدند. (مهدی) غریب یکی دیگر از آن شهدای مدافع حرمی است که با دیدن جنایات و گروه‌های تکفیری درصدد مبارزه با هتاکان به حریم زینب(س) بر آمد و با ارادت خاصی که به (ع) داشت عباس گونه یکی از مدافعان حرم شد. 🔰🌱به همین بهانه به گفت‌وگو با شهید مدافع حرم جانباز رشيد (مهدی) غریب پرداختیم. 🥀از شنیدن ندای «هل من ناصر» ارباب، تا لبیک مشتاقانه   ☘اعظم سادات حسینی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در قم، با اشاره به دوران افتخاری خود در مقدس جمکران و زمینه‌های آشنایی با همسرش در آنجا اظهار داشت: چه روزهای خاطر انگیزی به‌واسطه خدمت در مسجد مقدس جمکران و زمینه‌های آشنایی با همسرم در آنجا برایم رقم خورد، 🌾 روزهایی به‌ یاد ماندنی و شیرین از وصلتی فرخنده که سربرگ و آغاز آن با استمداد از و امام زمان (عج) انجام شد. 🍂 آری به دلیل اهمیت و باور به این مسئله که عرض زندگی نسبت به طول آن ارزشمندتر است، همچنین عدم شناخت کافی نسبت به همسرم متوسل به استخاره‌ای با این مضمون (این امر فرخنده و مبارک است البته هرچند با مشکلاتی روبروست، اما رضای خداوند در آن وجود دارد) شده و دل به نتیجه‌ای سرنوشت‌ساز که رضایت الهی را در پی آن خواهد داشت سپردم. ✅به گفته همسر شهید مدافع حرم علیرغم تردیدها به‌واسطه که قاسم غریب برایش بازگو می‌کند، مصمم‌تر از قبل به او ایمان آورده و به ازدواجش پاسخ مثبت می‌دهد. 💠 به‌طوری‌که در جلسات گفت‌وگو با همسرش با علم به سختی‌ها، فراز و نشیب‌های زندگی یک از مأموریت‌های طولانی گرفته تا حوادث ناگوار دیگر و همچنین اهمیت اعتقاداتش از (علاقه به اختیار نمودن همسری سادات، به دلیل محرم شدن و زهرا(س)) ❇️❇️ و از همه مهم‌تر به‌واسطه  دیدن که با حضور در بیابانی، بن علی(ع) سر بر زانوان او نهاده و ندای (هل من ناصر ینصرنی) را سر می‌دهد و او نیز مشتاقانه با پاسخ مثبت به این ندا و یاری‌ رساندن و تنها نگذاشتن ارباب و آرزوی ، بیش‌ از پیش به ازدواج با ایشان راغب شدم.✅✅ ☘وی با اشاره به‌روزهای به‌یادماندنی آغاز زندگی مشترک از رفتاری همسرش با دیگران، از ارزش‌ها و اعتقادات خاصش می‌گوید: اهمیت به ادای اول وقت فریضه‌های واجب، 🦋به‌گونه‌ای که حتی زمان انجام آزمایش و تمهیدات مراسم عقد نیز، در هر شرایطی اول وقت ایشان ترک نمی‌شد و با نظر به‌سادگی  برنامه‌ها، از میهمانی‌ها گرفته تا برخورد و کردارش، از همان ابتدا متوجه تفاوت و نگاه خاص او به زندگی شده بودم. ❤❤❤❤❤❤❤❤🍃تا اینکه بنا بر پیشنهاد و ابراز علاقه و ارادتم به نام مبارک (مهدی) بعد از ازدواج این نام را برای خود برگزید، به‌گونه‌ای که در بین اطرافیان به نام مهدی شناخته‌شده بود. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 🥀🥀به گفته شهيد قاسم غريب عکسهايي که ميگرفتند به دليل جانبازي از چشم چپش نوري که به چشم جانبازش برخورد ميکرد و چشم جانبازش براق ميشد عکسهارو پاک ميکرد و ميگفت : خانواده براق بودن چشم چپم را ميبينند و ناراحت ميشن 😔 🌷شادي ارواح پاک شهدا 🌷سلامتي جانبازان عزيز 🌷و شادي روح پاک قاسم غريب (مهدي) صلواتي هديه کنيم اجرتان با خداي شهيدان 🌹 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/COzca14AVCT/?igshid=1toi6t46krqv5 21/4/1394 ت ش
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cdx1pLbqyaV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= وات ساپ 👇 https://chat.whatsapp.com/JLhGgNjfT4uC7GxYrsWn8a توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉 🇮🇷 😷 تلگرام ⬅️ @gharibshahid ایتا ⬅️ https://eitaa.com/gharibshahid سروش sapp.ir/gharibshahidg اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cdx1pLbqyaV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= توییتر👇 ‏javad gharib (‎@javadgharib71) را بررسی کنید: https://twitter.com/javadgharib71?t=c3-XKWmmp2AeDzXgGw7S5A&s=09 نام جهادی : ع 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉
‍ امروز ۲۴ مهر‌ماه ۱۴۰۰ 💔يادي کنيم از مدافع حرمي که هميشه با مشت بر سينه اش ميکوبيد و هميشه به مادرش ميگفت : بايد مانند حضرت# عباس ع شود ، و قلبم هم مانند امام  ع تير اصابت کند و بعدش به برسم 😔چشم چپش شد ، قلبش مانند امام حسين ع سوراخ و سر مبارکش هم اصابت ترکش . وار مدافع  زينب س  شد. ماه رمضان، تيرماه 94, شب قدر 🌐به گزارش خبرگزاری تسنیم از ،   آن عاشقان حریم کبریایی، آن مردان خداجوی خدایی، آن دلباخته حسینی، با مشاهده بی‌حرمتی یزیدیان زمانه به حریم حرم اهل‌بیت (ع) تاب و قرار خویش را از کف داده و با بر دوش کشیدن عشق و دلدادگی به سرور و سالار شهیدان و سردادن ♻️ نجوای «انی سلم لمن سالمم و حرب لمن حاربکم» دوست دوستان و دشمن دشمنانش شدند، تا اینکه در آزمون عمل به نجواهای خویش خوش درخشیدند.   (مهدی) غریب یکی دیگر از آن شهدای مدافع حرمی است که با دیدن جنایات و گروه‌های تکفیری درصدد مبارزه با هتاکان به حریم زینب(س) بر آمد و با ارادت خاصی که به   (ع) داشت عباس گونه یکی از مدافعان حرم شد. 🔰🌱به همین بهانه به گفت‌وگو با شهید مدافع حرم جانباز رشيد (مهدی) غریب پرداختیم. 🥀از شنیدن ندای «هل من ناصر» ارباب، تا لبیک مشتاقانه   ☘اعظم سادات حسینی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در قم، با اشاره به دوران افتخاری خود در مقدس جمکران و زمینه‌های آشنایی با همسرش در آنجا اظهار داشت: چه روزهای خاطر انگیزی به‌واسطه خدمت در مسجد مقدس جمکران و زمینه‌های آشنایی با همسرم در آنجا برایم رقم خورد، 🌾 روزهایی به‌ یاد ماندنی و شیرین از وصلتی فرخنده که سربرگ و آغاز آن با استمداد از و امام زمان (عج) انجام شد. 🍂 آری به دلیل اهمیت و باور به این مسئله که عرض زندگی نسبت به طول آن ارزشمندتر است، همچنین عدم شناخت کافی نسبت به همسرم متوسل به استخاره‌ای با این مضمون (این امر فرخنده و مبارک است البته هرچند با مشکلاتی روبروست، اما رضای خداوند در آن وجود دارد) شده و دل به نتیجه‌ای سرنوشت‌ساز که رضایت الهی را در پی آن خواهد داشت سپردم. ✅به گفته همسر شهید مدافع حرم علیرغم تردیدها به‌واسطه که قاسم  غریب برایش بازگو می‌کند، مصمم‌تر از قبل به او ایمان آورده و به ازدواجش پاسخ مثبت می‌دهد. 💠 به‌طوری‌که در جلسات گفت‌وگو با همسرش با علم به سختی‌ها، فراز و نشیب‌های زندگی یک از مأموریت‌های طولانی گرفته تا حوادث ناگوار دیگر و همچنین اهمیت اعتقاداتش از (علاقه به اختیار نمودن همسری سادات، به دلیل محرم شدن و زهرا(س)) ❇️❇️ و از همه مهم‌تر به‌واسطه  دیدن که با حضور در بیابانی، بن علی(ع) سر بر زانوان او نهاده و ندای (هل من ناصر ینصرنی) را سر می‌دهد و او نیز مشتاقانه با پاسخ مثبت به این ندا و یاری‌ رساندن و تنها نگذاشتن ارباب و آرزوی ، بیش‌ از پیش به ازدواج با ایشان راغب شدم.✅✅ ☘وی با اشاره به‌روزهای به‌یادماندنی آغاز زندگی مشترک از رفتاری همسرش با دیگران، از ارزش‌ها و اعتقادات خاصش می‌گوید: اهمیت به ادای اول وقت فریضه‌های واجب، 🦋به‌گونه‌ای که حتی زمان انجام آزمایش و تمهیدات مراسم عقد نیز، در هر شرایطی اول وقت ایشان ترک نمی‌شد و با نظر به‌سادگی  برنامه‌ها، از میهمانی‌ها گرفته تا برخورد و کردارش، از همان ابتدا متوجه تفاوت و نگاه خاص او به زندگی شده بودم. ❤❤❤❤❤❤❤❤🍃تا اینکه بنا بر پیشنهاد و ابراز علاقه و ارادتم به نام مبارک (مهدی) بعد از ازدواج این نام را برای خود برگزید، به‌گونه‌ای که در بین اطرافیان به نام مهدی شناخته‌شده بود. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 🥀🥀به گفته شهيد قاسم غريب عکسهايي که ميگرفتند به دليل جانبازي از چشم چپش نوري که به چشم جانبازش برخورد ميکرد و چشم جانبازش براق ميشد عکسهارو پاک ميکرد و ميگفت : خانواده براق بودن چشم چپم را ميبينند و ناراحت ميشن 😔 🌷شادي ارواح پاک شهدا 🌷سلامتي جانبازان عزيز 🌷و شادي روح پاک قاسم غريب (مهدي) صلواتي هديه کنيم اجرتان با خداي شهيدان 🌹 21/4/1394 ت ش
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷     ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️                   ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️              🛑⭕️🛑🌷      ⭕️          ⭕️🛑⭕️🌷    🌷           🛑⭕️🛑🌷    🌷🛑      ⭕️🛑⭕️🌷    🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷     🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی}  🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که   من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود  🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷      🛑⭕️🛑🌷           🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد ....  👉
‍ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 ⭕️ 🛑⭕️🛑🌷 ⭕️ ⭕️🛑⭕️🌷 🌷 🛑⭕️🛑🌷 🌷🛑 ⭕️🛑⭕️🌷 🌷⭕️🛑 🌷🌷🌷🌷 🌷⭕️⭕️🛑 🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑 هشت روز تا نهمين سالروز شهادت شهید مدافع حرم قاسم غریب مهدی قسمت هفدهم 👉 ادامه و نامه شهید مدافع حرم {مهدی} 🔰 که یکی از شهید دیده در ضمن خود غریب معرف این بنده خدابوده برای استخدام تو صابرین؛ ✅ دیدم که تو بوستانی که نزدیک منزلشون بوده داشت راه می رفت که من یهو دویدم سمتش و گفتم: غریب شما که شهید شدی اینجا چکار میکنید؟! 🕊🌹 غریب گفت: من که من ام بعدش با هم رفتیم تا به یه جایی رسیدیم یه اتاق بود رفتیم داخل و یکی از حرم هم بود که با لباس دیجیتال سبز بود 🍂بعد من چون با شهادتش تازه آشنا شده بودم ح داشتن با به دلم مونده بود سریع به دوستش که اونجا بود گفتم: ↩️ که بیا با گوشی من از ما دوتا یعنی من و غریب عکس بگیر ولی اون با گوشی خودش عکس گرفت بعد شهید به من گفت: چرا نمیای خونمون؟ 🔸من بهش گفتم جمعه شب بیام؟ : نه شب ها خونه هستم یه روزه دیگه با مادرت بیا؛ 🥀 ناگفته نماند مادر بنده چند وقتیست می خواست بره خونه شهید ولی روش نمی شد و خجالت می کشید که خود کرد و اینکه خانم شهید که از هستن می گفت: اکثر اوقات به آشنایان و دوستانش که میاد متذکر میشه که و هست؛ با این خواب یاد اون آیه میفتم که 🦋🦋 میگه اند و نزد می خورند. 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 🛑⭕️🛑🌷 پایان قسمت قسمت هفدهم ....👉 ادامه دارد .... 👉