در این هفت سال هم فقط خندههایش خیلی خوب در ذهنم مانده است، عادت داشت که در بدترین شرایط و اتفاقاتی که میافتاد، خنده از لبش نمیرفت. عباس من، جانش بود و دو نفر از دوستانش؛ یکی آقا مرتضی بود و دیگری استادش آقا محمد که استاد ورزش رزمی هاپکیدو او بود. با کمک آقا محمد قهرمان ورزشی جهان شد و با همراهی شهید ابراهیمی که فرماندهاش بود، قهرمان نظام مقدس شده و به شهادت رسید.
مرتضی دل پاک، چشم پاک و دست پاکش او را به دروازه بزرگ شهادت رساند. تحت هیچ شرایطی نه حقی را ناحق میکرد و نه به کسی زور میگفت. در بدترین شرایط هم با مهربانی با نیروهایش برخورد میکرد. شهادت او شک و شبهه ندارد. همه میگویند، لیاقتش شهادت بود و به آرزویش رسید.
چندماه پیش وقتی یک مستند برای عباس من ساخته میشد به او گفتم: «آقا مرتضی! شما فرمانده عباس بودی و بهتر از ما میتوانید در مورد او صحبت کنید.» او هم قبول کرد که در مستند حضور داشته باشد. اما بهخاطر اخلاق شوخطبعیاش، موقع ضبط مستند اینقدر خندهاش میگرفت که کارگردان مجبور بود همهاش کات بدهد. به من میگفت: «اگر بچهام به دنیا آمد و من نبودم، به بچههایم سر میزنید؟» گفتم: «حتماً»، بچهاش را دید، اما در ۴۰ روزگی او به شهادت رسید.
#شهید_مرتضی_ابراهیمی به روایت پدر معزز مدافع حرم #شهید_عباس_آبیاری
سالروز شهادت مرتضی : ۹۸.۰۸.۲۶
منبع : خبرگزاری دفاع مقدس
🇮🇷
🦋 @gharibshahid
کانال رسمی فرمانده امیر🦋