eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
453 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
11.9هزار ویدیو
188 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهی به زندگی سردار اسلام شهید اسدالله اسعدی 🔹شهید اسدالله اسعدی با آغاز جنگ تحمیلی به صورت مرتب و مستمر به جبهه اعزام می‌شد و در عملیات‌های بسیاری شرکت کرد. در سال های ۶۱ و ۶۲ در سپاه بجنورد و حوزه فرماندهی مشغول به کار شد، هم جانشین فرمانده بود و هم کار دفترداری می‌کرد. رابطه‌اش با خانواده، دوستان، اقوام و همکاران بسیار حسنه و از روی مهر و محبت بود. وی در جبهه جانشین دوم گردان یدالله بود. 🔹در قسمتی از وصایای شهید اسدالله اسعدی آمده است: " اى پدر مهربان و مادر عزیزم که آرزو داشتى من از جبهه با پیروزى کامل برگردم و مرا داماد کنى غافل از آنکه من اینجا به معشوق خود رسیده‌ام و شما را هم دعوت مى‌کنم به این مجلس شادى واقعا که همچون مجلسها کم بوجود مى‌آید. امیدوارم که مرا ببخشید که از شما جدا شدم چون معشوقم را بیشتر دوست داشتم و همه دوست دارند ولى هر کس هر کس به آن معشوق نمى‌رسد امیدوارم که شما هم به این معشوق برسید، ان شاء الله. " 🔹اى پدر جان، آن پولهایى که قرض الحسنه از بچه‌ها گرفته‌ام با عرض ادب تقدیم‌شان کن و از جاى من تشکر کن. "
سرداری كه ۵۰ بار عرض اروند را برای موفقيت يک عمليات شنا كرد 🔹در عملياتی قرار بود شهيد مهدی شوشتری، نيروهايش را از عرض اروند عبور داده و در نقطه خاصی در آن سوی اروند مستقر شود كه سردار شهيد قبل از عمليات، خود ۵۰ بار عرض اروند را براي سنجيدن ميزان توفيق نيروهايش در اين عمليات، با لباس غواصی طی كرد. 🔹در ابتدای جنگ تحميلی كه به فاصله كوتاهی از پيروزی انقلاب آغاز شد، يكی از حربه‌های دشمن، ترور شخصيت‌ها بود و شهيد مهدی شوشتری در آن دوران محافظ برادرش حجت الاسلام " اسماعيل شوشتری " نماينده آن زمان مجلس بود و شرايط برای حضور نيافتنش در جبهه فراهم بود اما وی به همه راحتی‌ها پشت پا زد و در خط مقدم جبهه حضور يافت. 🇮🇷
سرداری كه خودش را سرباز می دانست 🔹شهید وهب اصغری راد از سال ۸۵ به عنوان شهردار افتخاری با مسئولان شهری همكاری می كرد و سعی داشت مشكلاتی كه معلولان، جانبازان و كهنسالان برای تردد در معابر شهری دارند، مطرح كند. 🔹وهب اصغری راد فرمانده یگان مخابرات بود و از نزدیك‌ترین یاران شهید كاوه، آن كه در عملیات بدر شیمیایی شد و با این حال تا زمان شهادتش كسی از آن آگاه نبود، در بیش از ۱۲ عملیات شركت كرد و در والفجر ۹ دوباره مجروح شد؛ كسی كه سرانجام در سال ۶۴ قطع نخاع شد و با این حال در تمام این سال‌ها هرگز رسالت خود را فراموش نكرد. 🇮🇷
شهیدی که از مکتب حسینی درس گرفت 🔹شهید بعد از مدتی که در گیلانغرب بود، عمليات غرور آفرين والفجر شروع شد و او در آن عمليات چون شيری خروشان درس گرفته از مکتب خونبار حسين با عشق شهادت پيروزمندانه به معرض نمايش گذاشت. بعد از اينکه ۳ ماه ماموريتش به پايان رسيد به مرخصی آمد. 🔹محمد جواد محمدنیا دوباره به جبهه برگشت آموزش ديده‌بانی را در سر پل ذهاب ديد و تا مدتی به ديده‌بانی مشغول بود. او با رصد و کشف نقاط حساس دشمن ضربات سنگينی به آنها وارد کرد. بعد از آن مسئوليت واحد ديده‌بانی جبهه‌ گيلانغرب به او واگذار شد. 🇮🇷
ماجرای اسیر کردن عراقی‌ها توسط شهید آل‌نبی 🔹يک‌روز كه شهید سید علی‌اصغر آل‌نبی برای جمع‌آوری اطلاعات به داخل خاک دشمن رفته بود بناگاه در نزديكی سنگرهای دشمن با يك افسر عراقی آفتابه به‌دست مواجه شده بود كه برای اينكه جريان را عادی نشان دهد حتی با اين فرد روبوسی نيز كرده بود. 🔹سید علی‌اصغر آل‌نبی سپس با تهديد پنهان افسر عراقی از وی قول گرفته بود كه وارد سنگر شده و ديگر همسنگرهايش را براي تسليم بدون درگيری توجيه كند، اما افسر عراقی پس از ورود به سنگر به سمت سيد علی‌اصغر شليك كرده وی را از ناحيه بازو مجروح كرد، اما او با رشادتی كم نظير در نهايت پنج نفر از عراقی‌ها را اسير كرده بود.
شهید محمد عابدی، معلمی که جانش را در راه مبارزه فدا کرد 🔹شهید محمد عابدی شیروان فردی مهربان ، متین و دارای اخلاق خوش و رفتاری شایسته بود در چهره‌اش همیشه تبسم نمایان بود. 🔹محمد عابدی معلمی نمونه و الگویی عالی برای سایر معلمان و دانش آموزان بوده است . وی سالیان سال با جدیت و سرافرازی به امر تعلیم و تربیت پرداخت و از هیچ کوششی برای تربیت و آموزش نونهالان این مرزبوم فروگزار نبود. 🔹عابدی به‌عنوان یک نیروی فرهیخته‌ی فرهنگی با توجه به شناخت وضعیت نابسامان جامعه قبل از انقلاب و احساس وظیفه در خود شروع به مبارزه نمود.
📷تنگه کوشک میعادگاه " علی " با حضرت دوست 🔹شهید علی شیرغلامی هم‌زمان با سال‌های دفاع مقدس احساس تکلیف کرد و به‌عنوان نیروی بسیجی راهی جبهه‌ شد تا از مرزهای ایران در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق دفاع کند. در مناطق مختلف عملیاتی حضور یافت و همراه با دیگر هم‌رزمان و هم‌سنگران خود حماسه‌ها آفرید. 🔹علی شیرغلامی در وصیت‌نامه خودش خطاب به والدینش می‌گوید: " پدر و مادر عزیزم، از بابت من نگران نباشید، چون خودتان مى‌دانید مسلمان بودن ساده نیست این نیست که در جبهه‌ها جوانان عزیز خون بدهند و ما در خانه راحت باشیم باید به نداى شهدا پاسخ دهیم آنهایی که واقعا در هدف خود و در راه خود خالصانه بودند، شهیدانی که هر کدامشان برای ملت ما مانند میثم‌ها و ابوذر‌ها بودند پس ما باید به این خون شهدا لبیک گفته و راهشان را ادامه بدهیم". 🇮🇷
♦️شهیدی که از آمریکا به جبهه رفت 🔹شهین حاجی‌طالب یکی از همکلاسی‌های شهید طیب در دوران دانشجویی می‌گوید: " وقتی دختر آمریکایی از رفتار هدایت الله طیب خوشش آمد، به او پیشنهاد ازدواج داد. هدایت خیلی سرخ شد و پیش من آمد و گفت: خواهر به او بگو که خانواده‌ام دختر یکی از فامیل‌مان را از بدو تولد برایم «ناف‌برون» کردند." 🔹هدایت الله طیب بعد از تجاوز رژیم بعث عراق به ایران، شهید طیب درس در امریکا را نیمه‌کاره رها می‌کند و به ایران برمی‌گردد.
شهید ماشا‌الله پیل‌افکن، رزمنده‌ای که یک تنه لشکر دشمن را زمین‌گیر کرد 🔹شهید پیل افکن در ادامه عملیات چزابه شش شبانه روز در مقابل و پشت جبهه دشمن بدون وقفه برای نجات تیپ ۷۷خراسان از محاصره با دشمنان جنگید و آنقدر از مهمات ذخیره شده دشمن استفاده کرد تا مهمات آن محدوده به پایان رسید، آنگاه با لب تشنه و بدن خسته و گرسنه، و چشم ترکش خورده ایی که ۶ شبانه روز نخوابیده در محاصره دشمن قرار گرفت و تنهایی به اسارت دشمن در آمد. 🔹همین اقدام شهید پیل‌افکن در عملیات چزابه باعث شد تا کینه‌ای در دل دشمن بیندازد؛ آنقدر که فرمانده‌شان دستور داد او را زنده اسیر کنند. ماشاالله بعد از چند روز مبارزه خسته و کم‌توان شده بود اما ناامید خیر. باز هم در کمین دشمن نشسته بود تا شاید بتواند یکی از بعثی‌ها را شکار کند. 🇮🇷
📷ویژگی اخلاقی معروف شهید «محمد زهره‌وند» پل رسیدنش به معبود شد 🔹همسر شهید محمد زهره‌وند نیز در خصوص شخصیت و رفتار همسرش اینطور می‌گوید: احترام به والدین و توصیه به حجاب از اولویت‌هایش بود؛ صیانت از حجابم در زندگی، از اولویت ‌های «محمد جان» بود، چادر زهرایی برایش چنان با ارزش بود که در آخرین سفارش‌هایش از من خواست دُردانه‌اش با حجاب زهرایی در اجتماع و محافل حضور پیدا کند. پس از آغاز جنگ سوریه محمد هم حس و حال دیگری پیدا کرد. شب تا سحر، «اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» ذکر نماز شب و نیاز اشک‌هایش شد تا اینکه به آرزویش یعنی رفتن به جبهه و شهادت رسید."
بچه پولداری که به دنیا پشت پا زد و جبهه را به آمریکا ترجیح داد 🔹شهید حمید شاه حسینی با وجودی که مقدمات ادامه تحصیل در آمریکا برایش فراهم بود، به جبهه رفت. خانواده‌ای متمول داشتند که در محله شمیران زندگی می‌کردند و تمام آنها گرین کارت داشتند. 🔹امکانات دنیایی‌ فوق‌العاده عالی بود، اما به همه این‌ها پشت پا زد. شهید شاه‌حسینی به بچه‌های جنوب شهر به مزاح می‌گفت شهدای شمیران افضل من شهدای خراسان. به نظر من هم کسی که در تجریش و شمیران زندگی کرده است، شهادتش افضل است، چون همه وابستگی‌های دنیا را زیر پایش می‌گذارد و می‌آید.
شهید بوشهری که ازدواجش را به خاطر سنگرسازی در جبهه عقب انداخت 🔹چندماهی از دوره استراحت حسین درگویی گذشت، حالش که بهتر شد مادرش زمینه ازدواجش را فراهم کرد. مراسم خواستگاری انجام شد و قرار مراسم ازدواجش را گذاشتند اما او گفت: «تا من به جبهه بروم و ‏برگردم، بعد از آن مراسم را برگزار می‌کنیم، الان وقت ازدواج من نیست چون که در جبهه به راننده ی لودر نیاز دارند.» 🔹شهید بعد از ترخیص از بیمارستان، همیشه آرزوی بازگشت به جبهه را داشت. پزشکان و دوستانش با توجه به وخامت حالش به او سفارش می کردند که باید استراحت کنی تا بهبودی کامل پیدا کنی اما عشق به امام (ره)، انقلاب و جهاد در راه خدا او را لحظه‌ای آرام نمی‌گذاشت. دو‏باره به جبهه رفت و در خط مقدم با لودر سنگر می‌ساخت. 🇮🇷
از دزفول تا عرش شهادت 🔹سردار سرلشکر شهید دکتر حاج احمد سوداگر از فرماندهان و طراحان عملیات برجسته دوران دفاع مقدس و پایه​‌گذار بسیاری از مراکز علمی، فرهنگی و پژوهشی پس از این دوران است، مسئولیت اطلاعات عملیات قرارگاه​‌های قدس، کربلا، نجف و فرماندهی لشکر‌های ۷ ولیعصر (عج)، ۲۵ کربلا و ۲۷ محمد رسول الله (ص)، معاون اطلاعات عملیات سپاه پاسداران، تاسیس دانشکده اطلاعات و امنیت سپاه و پایه گذاری کاروان‌های راهیان نور تنها بخشی از مسئولیت‌های ​های اوست.
شهید ظهر عاشورا 🔹بعد از شهادت این شهید والا مقام، در عراق برای وحید مراسم با شکوهی بر پا می‌کنند و پیکر مطهر شهید نومی را به زیارت حرمین در کربلای معلی و نجف اشرف می‌برند و با عنایت به اینکه وحید را در عراق بهتر می‌شناختند و فرماندهان و نیروهای مقاومت آشنایی بیشتری از این شهید بزرگوار داشتند اصرار داشتند تا پیکر مطهر شهید در عراق به خاک سپرده شود ولی بنا به درخواست ما، پیکر مطهر شهید نومی به وطن انتقال یافته و طی مراسمی با شکوه پس از تشییع، در گلزار شهدای وادی رحمت به خاک سپرده شد.
شهیدی که عاشقانه کودکان را دوست داشت 🔹شهید کامبیز ملک شامران کار روی ادبیات کودکان را کاری بسیار اساسی و بنیادی می‌دانست و وقتی احساس می کرد که جامعه به این مهم، بهای چندانی نمی‌دهد، به شدت رنج می‌برد؛ چرا که احیای فکر و اندیشه هر کودک را به منزله احیای یک نسل می‌دانست و غفلت از آشنا ساختن نسل آینده با «اسلام ناب» را دردی بسیار بزرگ! 🔹ملک شامران برای این که با روحیه بچه‌ها بیش تر آشنا شود، در تابستان سال ۵۹ اتاقش را به صورت کتابخانه کوچکی درآورد و آن را محلی قرار داد برای آن که بچه‌های محله به آن جا بیایند و در این میان، او خود، برایشان قصه می‌خواند و شعر می‌گفت و نقاشی می‌کشید. عشقش به کودکان باعث شد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به همکاران کانون بپیوندد و در آنجا برای کودکان داستان بنویسد.
نوجوان شهیدی که الگوی ایثار شد 🔹شهید رامین نجفی نسبت  به همه افراد خانواده مهربان بود و در مقابل همه برادران و خواهران با خضوع و فروتنی برخورد می‌كرد. 🔹این شهید والامقام از جاذبه بسيار قوی برخوردار بود تا جايی‌كه هر شخصی در اولين برخوردش مجذوب رفتار و اخلاق او می‌شد. 🔹شركت فعالانه شهيد نجفی در نماز جمعه‌ها و جماعت‌ها و ادای نماز شب و رعايت موازين اخلاقی اسلامی از صفات پسنديده و بسيار مهم بود. 🔹وی در اواخر سال ۵۷ كه انقلاب اسلامی به اوج خود رسيده بود؛ در كنار تحصيل در كليه  راهپيمايی‌ها و تظاهرات و اجتماعات همكاری و همياری با برادران مسلمان منطقه ادامه داد، در كليه درگيری‌های منافقين حضور داشت و بارها مورد ضرب و شتم اين گروه واقع گرديد.
شهید روح الله طالبی؛ شبيه‌خوان عاشورایی که در تاسوعا، كربلايی شد 🔹پدر شهید درباره فرزندش می‌گوید: " از مأموریت كه برمی‌گشت ابتدا به من و مادرش سر می‌زد و دست ما را می‌بوسید و سپس به خانه خودش می‌رفت. 🔹این شهید والا مقام در جواب اطرافیان كه می‌گفتند بچه‌ات كوچک است نرو می‌گفت: زن و بچه برای آزمایش است. حتی در برابر گریه‌ها و بی‌تابی‌های حنانه در بدرقه‌اش هم خودش را نگه داشت و اصلاً پشت سرش را نگاه نكرد تا مبادا از رفتن منصرف شود.
دلتنگی مادر شهید در فراق فرزندانش 🔹مادر شهید محمدرضا دهقان امیری می‌گوید: " وقتی برای دلتنگی محمدرضا گریه می کردم، تنها بودم و هیچکس نبود. دخترم به منزلش رفت و همسرم هم به محل کار. خودم در تنهاییِ خودم شکستم. گریه‌ای که موقع رفتن محمدرضا نکردم را اینجا جبران کردم. هیچکس هم متوجه نشد که من چه حالی داشتم. دو سه روز که گذشت، به همسرم گفتم دیگر منتظر محمدرضا نباش! می گفت: این چه حرفی است می زنی؟ تو باید دعا کنی محمدرضا بیاید. گفتم: من دعا می کنم اما محمدرضا دیگر نمی‌آید و شهید می‌شود."
عارف مجاهد که در راه اسلام خستگی ناپذیر بود 🔹شهید ابراهیم عشریه در کسوت مربیگری دروس رشته تاکتیک و عملیات مانند رزم انفرادی، رزم تیم و گروه، راپل، آرامسازی و کنترل اغتشاشات، نقشه خوانی، زندگی در شرایط سخت، پاکسازی ساختمان و جنگ شهری، اصول و قواعد رزم، تخصص داشت. 🔹ابراهیم عشریه در شهر قم تا سال ۱۳۹۱ اجاره نشین بود و علی‌رغم حقوق کم و داشتن سه فرزند؛ زندگی بسیار موفق و شیرینی را سپری می‌کرد. منزل شخصی‌اش را که از طریق تعاونی مسکن سپاه آماده شده بود در ابتدای شهریور ماه ۱۳۹۱ تحویل گرفت که اقساط آن را ماهانه باید پرداخت می‌کرد. 🔹علاقه این شهید والامقام به مباحث طلبگی باعث شد که شب‌ها در کلاس‌های یکی از مدارس حوزه علمیه مشغول علم آموزی در این زمینه نیز گردد. او با وجود تمام مشغله‌هایی که داشت، هیچگاه کلاس‌های رزمی جودو را در شهر قم تعطیل نکرد.
شهیدی که بعد از شهادت به زیارت امام رضا(ع) رفت 🔹شهید علی عباس حسین‌پور هنوز در سال سوم دبيرستان درس می‌خواند كه تكليف و دين او را به جبهه‌های نبرد كشانيد و در اولين ماموريت در تاريخ ۳۰ بهمن ۶۱ در خرمشهر مجروح گرديد. 🔹این شهید والامقام با آغاز عمليات خيبر مجدداً به خط مقدم رفت و برای بار دوم در طلائيه مجروح گرديد كه مجروح بودنش را هم دانشگاهيهايش تا بعد از شهادتش نمی‌دانستند و اين نشانه اوج اخلاص وی بود و با توجه به اينكه در هر ۲ بار مجروحيت از ناحيه پا مورد اصابت تركش قرار گرفت نتوانست ورزش قهرمانی را ادامه دهد. 🔹نكته بسيار جالب و قابل توجه اينكه پيكر مطهر شهید حسین‌پور به جای اينكه به زادگاهش خرم آباد انتقال يابد به مشهد مقدس فرستاده شد و اين نشانه اوج اخلاص و ارادت وی به علی بن موسی الرضا (ع) و همچنين لطف و عنايت حضرت به وی بود.
پدر جان ! حداقل تا عروس شدنم بمان 🔹زینب دختر شهید انصاری راضی نبود پدرش به سوریه برود. زینب طاقت نیاورد. گفت: بابا نرو. حداقل تا عروس شدن من بمان. دخترش آن زمان زیاد خواستگار داشت، اما چون پدرش نبود، خانواده منتظر شدند تا برگردد. پدرش رو به زینب گفت: «داعش خیلی نامروت است. سر جنین زن باردار شرط می‌بندد. شکمش را با چاقو می‌برد تا ببیند شرط را برده است یا نه. بعد بچه را داخل آتش می‌اندازد.» 🔹همسر شهید انصاری می‌گوید: " پسرم هنگام رفتن پدرش گفت: بابا داری می‌روی، شب عید هم که نمی‌آیی، پس تولد من چه می‌شود؟ رو به من کرد و گفت: مامانش! یک تولد خوب برای حسین بگیر. من هم کادویش را کنار می‌گذارم. بعد همسرم مرا کنار کشید و گفت: زندگی‌ام را به تو می‌سپرم.
📷شهید ؛ الگوی مبارزه فاطمی 🔹در عصری که بی بند و باری برای هر دختری امتیاز بود؛ شهیده زهره بنیانیان حجاب را برگزید و آشنایی با کُتب شهید مطهری و شریعتی را از همین دوران آغاز کرد. وی در جلسات مذهبی شرکت و از آنجا به سوی سیاست کشیده شد؛  تا این که تغییرات عمیق رفتاری او خانواده را نگران ساخت. بعضی از اعضای نزدیک فامیل که این رفتار برایشان قابل قبول نبود کم کم به او مُهر جنون زدند. 🔹زهره بنیانیان اواخر سال تحصیلی ۵۴ ـ ۵۵ با این که سال تحصیلی را به پایان نبرده بود؛ عازم کشور آلمان شد. در حالی که در فرودگاه اشک می‌ریخت و تقاضای ماندن داشت؛ ولی این تصمیمی بود که خانواده برایش گرفته بودند و شاید مسیر سرنوشت اینطور برایش رقم خورده بود. بنا براین ناخواسته عازم سرزمینی شد که با او و هویت مذهبی‌اش بیگانه بود.
شهیدی که حافظ و قاری قرآن بود 🔹شهید   در دوران تحصیلش علاقه شدیدی نسبت به حفظ قرآن از خود نشان داد و بزودی یکی از حافظان قرآن شد و بعد از مدتی در حدود بیست جزء از قرآن را کاملاً حفظ کرد و در مسابقات حفظ قرآن به مقام نخست رسید. 🔹این شهید والمقام در سال ۱۳۶۲ موفق شد دیپلم خود را با مدل بالایی بگیرد و در همان سال در کنکور دانشگاه امام صادق(ع) شرکت کرد و قبول شد و مشغول به تحصیل گردید. او علاقه شدیدی به جبهه رفتن داشت و می‌خواست قطره‌ای از دریای بیکران رزمندگان خدا جو باشد چرا که دوری از جبهه را برای خود ننگ می‌دانست؛ اما به علت مشکلات متعددی که داشت، به این کار موفق نشد.
شهیدی که به ماری‌کوری معروف بود/ دخترِ پتویی زندان ساواک 🔹شهیده در کنکور سراسری در رشته مورد علاقه‌اش یعنی شیمی در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد؛ چندی نگذشت که در دانشگاه به ماری کوری معروف شد و این به دلیل نبوغ خاصی بود که در شیمی از خود نشان می‌داد، در دوران دانشجویی به عنوان دانشجوی برتر انتخاب و برای ادامه تحصیل در بهترین دانشگاه‌های دنیا بورسیه شد، اما به این علت که هدایا و بورسیه تحصیلی را خواهر شاه پهلوی در یک جشن تحویل می‌داد، به‌خاطر اختلاف سطح بینش اسلامی و سیاسی خاص خود از رفتن خودداری کرد و قید بورسیه را زد.
شهرداری که با شهادتش همه شهر را عزادار کرد 🔹شهید در سال ۶۱ به‌دلیل شایستگی و مدیریت خوبش به‌عنوان شهردار کازرون انتخاب شد، شهرداری که در زمان خودش در سطح استان فارس نمونه بود. نور شهادت را در چهره‌اش دیده می‌شد و در مدت ۲ سال شهرداری خود خدمات شایانی را به شهروندان کازرون خصوصا محله‌های کم توسعه انجام داد. 🔹همسر شهید مصلحیان می‌گوید: " با این‌که او در گردان‌های رزمی نبود و شهادت ایشان دور از انتظار بود. روزی پرسیدم: ممکن شما هم شهید شوی؟» جدی گفت: «مگر شهید شدن در راه خدا شوخی است. باید آن‌قدر در راه خدا فعالیت داشته باشی که مورد رضای خدا قرار بگیری.» روز اول عید بود که عازم جبهه شد. باز هم می‌خواست مرا با چهار بچه قد و نیم قد تنها بگذارد.
دیوار نوشته‌هایی از عالم غیب/ شهیدی که صحنه شهادتش را نقاشی کرد 🔹علی‌اصغر در سن ۱۳ سالگی شناسنامه‌اش را دستکاری کرد و سنش را بالاتر برد؛ طوری با مهارت این کار را کرد که اصلا مشخص نبود و به این ترتیب به جبهه رفت. چون جثه، شیوه بیان و کردارش بزرگتر از سنش بود، کسی شک نمی‌کرد. 🔹شهید سمواتی چند روز قبل از شهادتش، حوالی اسفند ۶۹ روی دیوار پادگان ابوذر در منطقه عملیاتی غرب، یک نقاشی می‌کشد و در آن، از محل و نحوه شهادت خود و دوستش شهید علی محمدی زیرک که خیلی با هم صمیمی بودند، خبر می‌دهد. بدون اینکه آن محل را دیده باشد. در این نقاشی، دو نخل کنار هم کشیده بود که با یک زنجیر به تابوت متصل هستند. و جمله «شهید قلب تاریخ است» را روی آن نوشته بود. بعدها با موافقت فرمانده پادگان، این تکه از دیوار جدا شد و هم اکنون در باغ موزه همدان نگهداری می‌شود.
شهیدی که برای اعزام شناسنامه‌اش را دستکاری کرد 🔹 زمانی که تصمیم گرفت به جبهه برود یک دانش آموز ۱۵ ساله بود و پدر و مادرش به رفتنش رضایت نمی‌دادند، برای همین نزد خواهر بزرگش آمد و گفت:خواهر جان، تو شاگرد امام زمانی (عج) و در پیشگاه او مسئول، اگر می خواهی امام زمان(عج) از تو راضی باشد؛ رضایت نامه مرا امضا کن تا به جبهه بروم ...به او گفتم از پدر و مادرمان رضایت بگیرد که گفت نه من می دانم آنها راضی نیستند و به من رضایت نمی‌دهند و خلاصه با اصرار‌هایش سرانجام همان روز پای رضایت نامه‌اش را امضا کرد و او به جبهه رفت.
داستان خلبانی که هواپیمایش ۳۱ سال بعد در یک رودخانه پیدا شد 🔹آخرین روز تابستان ۱۳۵۹، ستوان خلبان خالد حیدری به همراه خانواده‌اش در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان بود؛ مرخصی داشت و در خانه ماند. به دلیل حمله هواپیماهای عراقی مرخصی‌اش لغو شده بود و باید می‌رفت. همسرش مخالفت می‌کرد اما او مدام همسرش قانع می‌کرد و اصرار به رفتن داشت. 🔹پس از سال‌ها، در یک عملیات اکتشاف در سال ۱۳۹۱ در یک قبرستان در شهر کوت، پیکر خلبان‌های آلفارد پیدا و به ایران بازگرداننده شد و پس از یک مراسم پیکر خالد حیدری به زادگاهش مهاباد منتقل شد و در آن‌جا به خاک سپرده شد.
شهید الوانی مردی از جنس اخلاص و عمل 🔹از خصوصیت اخلاقی بارز و مهم شهید محمدرضا الوانی اخلاص بود که در گمنامی وی تجلی یافت. بعد از شهادتش مشخص شد چقدر به مستمندان رسیدگی می‌کرد و برای رفع مشکلات مالی دوستانش خودش را زحمت می‌انداخت تا بلکه مشکل آنان را حل کند. برای خودش یک هشدار به صدقه طراحی کرده بود و آن را تلنگری برای خود می‌دانست. 🔹همسر شهید الوانی می‌گوید: " وقتی در سوریه ترکش به کتفش می‌خورد به من و مادرشان اطلاع ندادند تا اینکه روزی به بازار رفتیم و من دیدم همسرم از گرفتن بچه احساس سنگینی می‌کند. تعجب کردم که چرا بچه چند ماهه را به سختی بغل می‌کند، تا اینکه یکی از وی درباره بهبود کتفتش سؤال کرد و همسرم ناراحت شد که این راز را برملا کرد."
حق‌طلبی و عدالت‌خواهی از خصوصیات شهید «شهبازی» بود 🔹حق‌طلبی و عدالت‌خواهی شهيد مجتبی شهبازی گروسی چه درباره خود و چه در مورد ديگران بارها اتفاق افتاده بود؛ برای احقاق حق ديگران پيش‌قدم شده شخصا برای حل مشكلات افراد تلاش می‌كرد. 🔹حمید رسولی از دوستان شهید از آن دوران چنین یاد می‌کند: " قبل از انقلاب با شهید شهبازی چندین مسافرت برای مسابقات منطقه‌ای به شهرهای مختلف داشتیم. وی پسر محجوبی بود؛ اخلاق و صمیمیتی که با دوستان داشت، موجب آن شده بود که همه دوستش داشته باشند. در عرصه ورزش نیز در چندین بازی همراه تیم شهر زنجان بودند که خیلی نتیجه بخش بوده است."