#زخم_زبان
ایـوب نبی علیـه السلام را نمـاد
صبر میدانیم. اما ایشـان یکجا
از شیطان به خـدا شـکایت کـرد
بـه یـاد آر بنـده ما #ایوب را آن
زمـان که پـروردگار خـود را ندا
داد که شیطان مرا دچار عـذاب
و گرفتاری نموده. سوره مبارکه
صاد آیه ۴۱
ایوب نبی از چـه چیـزی خسته
شـد و زبـان بـه شکایت گشود؟
امام صادق علیه السلام پاسـخ
این سوال رادر روایتی دادهاند
: شیطان به خدا گفت، چون به
ایوبنبی نعمتهای زیادی عطا
کرده ای او #شاکر است
خـداونـد بـرای ایـن کـه به همه
عـبـودیـت و اخـلاص ایـوب را
ثابت کند؛ نعمتها رااز او یکی
یکی گـرفت تا دچـار به ابتلا و
بیماری شـود. تا آن زمان ایوب
نبی شاکر بود اما پس از آن به
مقام #صبر میرسد
نکته جالب اینجاست که ایـوب
نبی از یک حـرف آزرده خـاطـر
شـد ، وقـتی در بیـمـاری سخت
بود ، بـزرگان بنی اسرائیل نـزد
او آمـدنـد و گفتـنـد : ای ایـوب
چـه گناهی کردهای که خـداوند
تو را اینگـونه عـذاب کـرده ؟
زخم زبان بزرگان بنی اسـرائیل
باعـث شـد ایوب نبی رنجـیـده
شـود. او در اوج نعمـت ، شاکر
بود و #امتحان شـد و در اوج
سختی و از دست دادن نعـمت
صابر بود و امتحان شد...
@ghasedak40
#شناخت_قرآن
شخص بیسوادی قرآن می خواند اما معنی قرآن را نمیدانست. روزی پسر او سوال کرد چه فایده ای دارد قرآن میخوانی؟ بـدون این که معنی آن را بدانی؟ پدر گفت پسـرم سبدی بگیر و از آب #دریا پرکن و برایم بیاور. پسر گفت غیـر ممکن است که آب در سبد باقی بماند. پدر گفت امتحان کن
پسرسبدی که درآن زغال میگذاشتند گـرفت و به سمت دریا رفت . سبد را زیر آب برد و به سرعت به طرف پدر دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند
پسر به پدرش گفت که هیچ فایدهای نـدارد. پدر گفت ، دوباره امتحان کن پسر دوباره #امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد . برای بار سـوم و چهارم هم امتحان کـرد تا این که خسته شد و به پدر گفت این کار غیر ممکن است...
پدر بالبخند به پسرش گفت سبد قبلا چطـور بود؟ پسر متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است
پـدرش گفت این حداقل کار است که قرآن برای قلبت انجام میدهد. دنیا و کارهای آن، قلبت را از #سیاهی ها و کثافت ها پر میکند و خـواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میکند، حتی اگر معنی آن را ندانی