📋 #شاگرد_کفاش
قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز می رفت لب رودخونه برای درست کردن کفش و چرم ها رو می شست
اوستاش هر روز قبل از رفتن بهش سیلی میزد و می گفت این رو میزنم تا چرم رو آب نبره!
روزی شاگرد داشت چرم رو میشُست که آب اون رو با خودش برد. تو دلش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که چرم رو آب نبره ، الان بفهمه قطعا زنده ام نمیذاره!
با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش ماجرا رو گفت. اوستا گفت عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمی زنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
زندگی هم همینه ، تمام تلاش تون رو انجام بدید که چرم رو آب نبره، وقتی چرم رو آب برد دیگه فایده نداره ، پس حرص نخورید ....
┈┈┈┈┈┈┈┈┈