eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
12.3هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
17.5هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشا آنان که وقت دادن جان به جای گریه خندیدند و رفتند نگردیدند هرگز گرد باطل حقیقیت را پسندیدند و رفتند ✍عاشقان سردار سلیمانی
سردار دلها دلم برایت تنگ شده خوش بحالت تو آنجا کنار احمد کاظمی، همت، باکری، صیاد، تهرانی مقدم، حاج حسین همدانی، محسن حججی و.... من اینجا سرگردان و حیران ... دعایم کن.... دلم برایت تنگ شده سردار 😭
دلتنگتیم مرد بزرگ
✍سردار قاسم سلیمانی : ملت ها و دولت ها امروز به ایران بالاترین سطح اعتماد را دارند چون ایران توانست ملت های مختلفی را ناجی بشود. هیچ کشوری هم نمی‌تواند در این پیروزی با ایران رقابت کند چون نوع عمل ملت ایران و رهبری و دولت و فرزندان ایران با آنها کاملا متفاوت است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹لحظاتی با شهید مدافع حرم سید ناصر حسینی فرمانده تخریب لشکر فاطمیون 🌹"انتشار به مناسبت سالروز شهادت"
سرایا القدس: حاج‌قاسم در قلب ماست/ قدردان ایرانیم «ابوعبدالله» از فرماندهان شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی فلسطین، در مصاحبه‌ای تصریح کرد: شهید حاج‌ قاسم سلیمانی در قلب ما جایگاه ویژه‌ای دارد. او تکیه‌گاه روحی و معنوی برای فلسطین بود و همچنان خاری در چشم اشغالگران است.
🌹جانبازی حاج قاسم قبل از تشکیل تیپ ✍سردار قاسم سلیمانی : شب عملیات طریق‌القدس، ما وارد کانالی شدیم که از ابتدای خط خودی تا پشت خط، زیر خمپاره ۱۲۰ و ۱۶۰ بود. تیر مستقیم تانک‌ها روی کانال می‌ریخت. نخستین آتش سنگین دشمن بعد از شروع جنگ و در جبهه‌ها، همان جا بود. یک ساعت از لو رفتن تک گذشته بود که خط خودی تا خط خودشان را تمام زیر آتش گرفته بودند. معابر هم لو رفته بود. حمید در گروهان اول بود. ما منتظر بچه‌های اهواز بودیم که قرار بود خط را بشکنند تا ما پشت سر آنها به خط دوم و به سمت پل سابله برویم. ۱۰۰ متری از خاکریز فاصله گرفته بودیم. آتش دشمن بود که روی سرمان می‌ریخت. حمید آمد پیش من و گفت: «اینطوری همه بچه‌ها شهید می‌شوند. بگذار من گروهانم را ببرم نزدیک سیم‌خاردار عراقی‌ها و از کار بیندازم‌شان». من موافقت کردم و او گروهانش را تا نزدیک سیم‌های خاردار برد. همین‌جا بود که من زخمی شدم. اکبر محمدحسینی با ۲ گروهان عقب بود. بچه‌های اهواز موفق نشده بودند خط را بشکنند. خون زیادی از من رفته بود و دیگر رمق نداشتم. نمی‌خواستم بگویم زخمی شده‌ام و روحیه بچه‌ها را تضعیف کنم. حمید خودش را به من رساند و اصرار کرد سریع خودم را نزدیک معبر برسانم و بر کار آنها نظارت کنم اما من گفتم: «نمی‌توانم بیایم، خودت برو هر کاری می‌توانی بکن.» فکر کنم فهمید حالم مناسب نیست. سری تکان داد و خداحافظی کرد و رفت به خط. مکالمه من و حمید ۱۰ ثانیه هم طول نکشید. حمید در کمتر از ربع ساعت خط اول عراقی‌ها را گرفت. شلیک کالیبرها و خمپاره‌های‌شان قطع شد و بچه‌ها شروع کردند به پاکسازی. فریاد الله‌اکبر در خط پیچید. اکبر تماس گرفت و هدایت ۲ گروهان بعدی را به عهده گرفت که به سرعت رفتند روی خاکریز و رو به جلو حرکت کردند. همین موقع بود که من از حال رفتم و به پشت جبهه منتقل شدم. بعدها شنیدم حمید با یک کمر نارنجک جلوی همه حرکت می‌کرده و داخل سنگرها که ۵ تا ۲۰ متر از هم فاصله داشته‌اند، نارنجک می‌انداخته و آنها را منهدم می‌کرده است. در یکی از این سنگرها، عراقی‌ها متوجه نارنجک می‌شوند و آن را به بیرون پرت می‌کنند که خوشبختانه حمید فورا روی زمین می‌خوابد اما ترکش‌های خمپاره پیشانی‌اش را زخمی می‌کنند. با این وجود، از پا نمی‌نشیند و به پیشروی ادامه می‌دهد. مرا به بیمارستان منتقل کردند و پس از بهبودی و بازگشت، قرار شد «تیپ ثارالله» را تشکیل بدهم. آنچه خواندید،‌ بخشی از کتاب «ذوالفقار»؛ برش‌هایـــی از خاطرات شفاهـی سپهبد شهید قاسم سلیمانی به همت علی اکبری مزدآبادی در انتشارات یازهرا بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قنوتت مونده تو خاطرم قاسم برادر بودی با رهبرم قاسم امیر سربازان حرم قاسم... مداحی دلنشین حاج محمود کریمی در حرم امام رضا(ع) راس ساعت دلتنگی ١:٢٠!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 احترام نماینده سازمان جهانی بهداشت به سردار دل‌ها نماینده سازمان جهانی بهداشت حین بازدید از فعالیت گروه‌های مردمی در مبارزه با کرونا به حاج قاسم سلیمانی ادای احترام کرد. ‌
ز تو هيچ كم نگردد كه ز راهِ دلنوازى نظرى كنى به عاشق، نه هميشه، گاه گاهى
دلنوشته مرتضی قربانی از افطاری و قاسم سلیمانی سردار مرتضی قربانی فرمانده لشکر۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس در یادداشتی نوشت: 🔺رمضان امسال متفاوت از رمضان های قبلی است. این زمزمه وجود دارد که حتی مراسم احیای شب قدر را هرکس در منزل خود و محدود به اعضای خانواده برگزار کند. امسال افطارهای ساده و صمیمی که بهانه دید و بازدید اقوام یا دوستان قدیمی و خبر گرفتن از بستگان و همسایگان و صله رحم بود هم برگزار نمی شود. 🔺برای نخستین بار مراسم افطاری ساده و صمیمی فرماندهان جنگ که هر ساله در منزل سردار محسن رضایی برقرار بود، بعلت شیوع ویروس کرونا، برگزار نمی شود و امسال از این اجتماع استثنایی و منحصربفرد رفقای قدیمی در این ماه مهمانی خدا، اقامه نماز جماعت به امامت آیت الله موحدی کرمانی، شنیدن سخنان و خاطره گویی فرماندهان و پخش فیلمهای واقعی قدیمی از جنگ و حال و هوای معنوی جبهه ها و تجدید میثاق با شهدا محرومیم. 🔺افطاری پارسال در کنار شهید قاسم سلیمانی و دیگر بچه های جنگ که همه با لباس شخصی و همراه فرزندان و خانواده شان در منزل آقامحسن حضور داشتند و نه روی صندلی که روی فرش و موکت کنار همدیگر نشسته بودند، چقدر صفا کردیم، چقدر بغض کردیم و خندیدیم از دیدار دوستان و اشک حسرت ریختیم به یاد یاران سفرکرده. 🔺انگار همین دیروز بود که من و قاسم، برای عملیات کربلای ۵، در فاصله شش کیلومتری بصره از پنج کیلومتر آبگرفتگی پنج ضلعی شرق بصره عبور کردیم و آمدیم روی پل عراقی‌ها. من و قاسم آنجا دست به دست هم دادیم، قاسم سمت راست پل و من سمت چپ رفتیم. ایستادیم تا یک پیروزی بزرگ به دست آمد. دشمن غافلگیر شد. من با قاسم سلیمانی و بعد هم آقای محمد کوثری، فرمانده لشکر ۲۷ دقیقا ۲۲ روز آب و غذای درست و حسابی نخوردیم، لباسمان پر از خون، پشت سرمان کانال ماهیگیری بود و آن قدر گلوله و توپ می آمد که جای راه رفتن هم نبود. دشمن حتی سنگرهای ما را تکه تکه و منهدم کرده بود؛ اما ۲۲ روز آنجا ماندیم و قطعنامه ۵۹۸ زمانی که ما ۶ کیلومتری بصره بودیم، بسته شد؛ یعنی زمانی که من و قاسم و کوثری و دیگر بچه ها دستان ارتش عراق را بستیم. به همین دلیل هشت بند از یازده بند قطعنامه به نفع ایران شد. 🔺یاد همه یاران سفرکرده بخیر که سالهای قبل در این افطاری ساده و صمیمی همدیگر را می دیدیم و در آغوش می گرفتیم و حالا از دیدارشان - برای تا نمی دانم‌ کی - محرومیم؛ شهید شوشتری، شهید همدانی، شهید کاظمی، شهید قاسم سلیمانی. امیدوارم به زودی دیدار تازه شود و سرنوشت ما در مسیر ولایت و همراه با شهادت رقم بخورد که سربلند و خندان به دیدار یاران سفرکرده بشتابیم.
🌄 🔹شهید از محافظان سردار سلیمانی ▫️یکی از شهدای عملیات تروریستی فرودگاه بغداد 🔻مادر وحید از رازی که بعد از شهادت پسرش فهمید می گوید: که 40 درصد جانباز بود و من مادر نمی دانستم.
🍃زودتر از سنش بالغ شد، نماز خواندن و گرفتن را از ۷ سالگی شروع کرد، آنچنان زیبا میخواند که قنوت هایش در آسمان هفتم می پیچید و در میان این قنوت ها گاهی چهره اش به وسعت دریاها نمناک و دیده اش تار میشد.✨ 🍃رضا آنقدر در برابر صبوری میکرد که دیگر هم به ستوه آمده بود. 🍃صوت دلنشینی داشت، هنگامی که قرآن را میخواند، میتوانستی حضور فرشتگان را در کنارش حس کنی.💫 🍃با هر جمعه که از راه می رسید، را با شور و حال عجیبی میخواند، گویا دلتنگی امانش را میبرید و تنها راه آرامش روحش این زیارت بود. 🍃هنگامی که فهمید حرم عمه جان زینب«س»در معرض خطر است لحظه ای آرام و قرار نگرفت و داوطلب شد و اذن سربازی بانو را گرفت.🌸 در ماموریت دوم بود که پا بر بال ملائک گذاشت و رفت. او رفت و چند خط وصیت به یادگار گذاشت. ❣️«ای همسرم! از اینکه رفیق نیمه راه بوده‌ام، شرمنده‌ام. تو را به همان خدایی می‌سپارم که به طفل صغیر هم روزی می‌دهد. به پسرم بگو: که چرا به این راه رفته‌ام؟ هدفم، زندگی عزتمندانه ایران، ایرانی و مردم مسلمان بوده است.»✌️ به مناسبت سالروز شهادت 🌹شهید_سید_رضا_طاهر 📅تاریخ تولد: ۱۰ دی ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شهید مدافع حرم
از سر گذشتن . . 💔 سرگذشتِ آنانی ست که با حسین علیه‌السلام✨ معامله کردہ اند🕊 📜
✍سردار سلیمانی : 🔹شهدا،محور عزّت وکرامت همه ماهستند؛نه برای امروز،بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند اتصال یافته‌اند.آنهارا درچشم،دل و زبان خودبزرگ ببینید،همانگونه که هستند.فرزندانتان رابانام آنها وتصاویر آنها آشناکنید
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت ... زندگی بعد تـــو بر هیچکس ، آسان نگرفت......! 🌷 رفیق خوشبخت ما
🔷سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در جمع جانبازان کرمان...
⭕️ عکس دیده نشده حاح قاسم سلیمانی در ماه رمضان سال گذشته دلنوشته «مرتضی قربانی» از افطاری سال گذشته: 🔺افطاری پارسال در کنار شهید قاسم سلیمانی و دیگر بچه‌های جنگ که همه با لباس شخصی و همراه فرزندان و خانواده شان در منزل آقا محسن حضور داشتند و نه روی صندلی که روی فرش و موکت کنار همدیگر نشسته بودند چقدر صفا کردیم. 🔺چقدر بغض کردیم و خندیدیم از دیدار دوستان و اشک حسرت ریختیم به یاد یاران سفرکرده...
🌹دلنوشته مرتضی قربانی از افطاری و قاسم سلیمانی ✍سردار مرتضی قربانی فرمانده لشکر۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس در یادداشتی نوشت: رمضان امسال متفاوت از رمضان های قبلی است. این زمزمه وجود دارد که حتی مراسم احیای شب قدر را هرکس در منزل خود و محدود به اعضای خانواده برگزار کند. امسال افطارهای ساده و صمیمی که بهانه دید و بازدید اقوام یا دوستان قدیمی و خبر گرفتن از بستگان و همسایگان و صله رحم بود هم برگزار نمی شود. برای نخستین بار مراسم افطاری ساده و صمیمی فرماندهان جنگ که هر ساله در منزل سردار محسن رضایی برقرار بود، بعلت شیوع ویروس کرونا، برگزار نمی شود و امسال از این اجتماع استثنایی و منحصربفرد رفقای قدیمی در این ماه مهمانی خدا، اقامه نماز جماعت به امامت آیت الله موحدی کرمانی، شنیدن سخنان و خاطره گویی فرماندهان و پخش فیلمهای واقعی قدیمی از جنگ و حال و هوای معنوی جبهه ها و تجدید میثاق با شهدا محرومیم. افطاری پارسال در کنار شهید قاسم سلیمانی و دیگر بچه های جنگ که همه با لباس شخصی و همراه فرزندان و خانواده شان در منزل آقامحسن حضور داشتند و نه روی صندلی که روی فرش و موکت کنار همدیگر نشسته بودند، چقدر صفا کردیم، چقدر بغض کردیم و خندیدیم از دیدار دوستان و اشک حسرت ریختیم به یاد یاران سفرکرده. انگار همین دیروز بود که من و قاسم، برای عملیات کربلای ۵، در فاصله شش کیلومتری بصره از پنج کیلومتر آبگرفتگی پنج ضلعی شرق بصره عبور کردیم و آمدیم روی پل عراقی‌ها. من و قاسم آنجا دست به دست هم دادیم، قاسم سمت راست پل و من سمت چپ رفتیم. ایستادیم تا یک پیروزی بزرگ به دست آمد. دشمن غافلگیر شد. من با قاسم سلیمانی و بعد هم آقای محمد کوثری، فرمانده لشکر ۲۷ دقیقا ۲۲ روز آب و غذای درست و حسابی نخوردیم، لباسمان پر از خون، پشت سرمان کانال ماهیگیری بود و آن قدر گلوله و توپ می آمد که جای راه رفتن هم نبود. دشمن حتی سنگرهای ما را تکه تکه و منهدم کرده بود؛ اما ۲۲ روز آنجا ماندیم و قطعنامه ۵۹۸ زمانی که ما ۶ کیلومتری بصره بودیم، بسته شد؛ یعنی زمانی که من و قاسم و کوثری و دیگر بچه ها دستان ارتش عراق را بستیم. به همین دلیل هشت بند از یازده بند قطعنامه به نفع ایران شد. 🔺یاد همه یاران سفرکرده بخیر که سالهای قبل در این افطاری ساده و صمیمی همدیگر را می دیدیم و در آغوش می گرفتیم و حالا از دیدارشان - برای تا نمی دانم‌ کی - محرومیم؛ شهید شوشتری، شهید همدانی، شهید کاظمی، شهید قاسم سلیمانی. امیدوارم به زودی دیدار تازه شود و سرنوشت ما در مسیر ولایت و همراه با شهادت رقم بخورد که سربلند و خندان به دیدار یاران سفرکرده بشتابیم.
خداوندا ! سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه‌ی اعضا و جوارح در همین امید به سر می برند؛ یا ارحم الراحمین ! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی خواهم، بهشت من جوار توست ، یا الله ! ✍ شهید قاسم سلیمانی
⭕️ ‏دوست دارم جنازه ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به برکت اصابت دستان پاک آن‌ها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد. فرازی از وصیت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
🔷سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در جمع جانبازان کرمان...
📸 تصویری تاریخی از اتاق فکر عملیات آزادسازی بلد و سامرا با حضور : سردار جعفری سردار سلیمانی و ابومهدی‌المهندس نایب‌رییس حشدشعبی زمستان ۱۳۹۳ - فرمانداری شهر بلد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسیحِ بلوچستان 🔹شهیدی که برای شهادت آماده بود 🔹روایت حاج قاسم سلیمانی از شهید شوشتری
⭕️ به حاج قاسم گفتم: تو ماشاالله رشیدی، کنار قبر یوسف‌الهی یک ذره است، خب جایت نمی‌شود! گفت: از من گفتن بود. وقتی شهید شد و دستی ازش ماند، فهمیدم چه می‌گوید. راوی: یوسف افضلی
🔰چند ویژگی شهید به گفته یکی از همکارانش: ۱.جواد ولایت مدار بود ،او مطیع محض ولایت بود.✌️ ۲.جواد در طول عمرش هرگز دلی را نرنجاند ،و همیشه به قلبها حکومت می کرد.❤️ ۳.جواد در همه مناسبتها در صف اول بود ولی گمنام بود و رهرو راه شهیدان بود.👌🌹 ۴.جواد با شهادتش ثابت کرد برای دفاع از حرم باید جان را فدا کرد.🕊 ۵.جواد هر هفته به دور از چشمان دیگران مزار دوستان شهیدش را شست و شو می داد ، نکند بگذارید ، خاک قبر مطهرش را بگیرد.🌱🥀 جواد جان ،تو را به مهربانی و خلوص نیتت قسم می دهم 🙏،شفاعت ما را در قیامت فراموش نکنی و دعا کن شهادت نصیبمان گردد.😔❤️ آمین یا رب العالمین🌹 🌸شاگرد مهربانی و خلوص نیتت ، آزاده و جانباز دفاع مقدس سید نورالدین نعمتی شهید جواد دوربین🕊
پسرم 17 اردیبهشت سال 95 در منطقه خان طومان به شهادت رسید اما پیکرش برنگشت😞. خواسته‌ام از خدا و حضرت زینب(س) و همه کسانی که ابرویی پیش خدا دارند این است که پیکر پسرم برگردد تا حداقل یک مزار باشد برای تسلی دلم.💔 شب ها از خواب می پرم و به این فکر می افتم که پسرم چه سر و رویی داشتی! چه خوبی هایی داشتی! چه تیز و تندی هایی داشتی! آخ کجا افتادی پسر!؟😭 کاشکی یک سردخانه ای باشی! کاشکی یک جایی باشی! خدا می داند که کجا زیر آفتاب و روی کدام دشت منطقه ها سوختی..!😭 دوستانش تعریف می کنند که وقتی هجوم رفته بودیم، پشیمان شدیم و خواستیم که برگردیم! به خداداد گفتیم: بیا برگردیم، این راه خطرناک است. 😰اما او گفت: نه اگر شما می خواهید برگردید، برگردید من را به حال خودم بگذارید، برنمی گردم. من این را آرزو کردم و خدا به آرزویم برساند، که در این راه اگر هر کس وارد بشود دیگر هیچ اَرمانی (حسرتی) ندارد و نخواهد داشت. به حرف ما گوش نکرد و ما از نیمه ی راه برگشتیم و او ماند و به آرزویش رسید🌹 خداداد وقتی عصبانی می شد کسی نمی توانست نفس بکشد یا حرفی بزند همه از او می ترسیدند و هر چقدر که موقع عصبانیت خشن می شد در موقع آرامش و مصاحبت، شیرین و گرم و شوخ و مهربان بود.😊 می گفتند بسیار شجاع بود و همیشه رخ به رخ با دشمن می جنگید، تا آخرین تیری که داشت دشمن را به هلاکت رساند و از جان خودش هم دفاع کرد.💔 شهید مدافع حرم خداداد حسینی🌹