🌹در همه جاے دنیا ژنرال ها را از روی ستاره های
روی دوششان میشناسند.
اما سرداران #سپاه اسلام
خودشان ستاره اند؛
#حاج_قاسم خودش ستاره بود...
ستاره ای پر فروغ و بی زوال
که میدرخشید و #راه را نشان می داد.
ستاره ایی که،
به گواهی #زخم های
نشمرده اش بارها،طعم #شهادت را چشید...
🔴جنایت اسپایکر...23 خرداد 93
✍سردار قاسم سلیمانی : در هیچ دورهای از تاریخ، در زمان بربرها و تاتارها، حتی در حمله مغول، تاریخ شاهد این همه خشونت، توحش و سختی نبوده است. 2200 نفر از جوانان دانشکده اسپایکر عراق را دست بسته سربریدند و تیرباران کردند، هزاران زن و دختر ایزدی را بین خودشان به حراج گذاشتند و طفل نوزاد را از بغل مادرش جداکرده و جلوی چشم مادر سوزاندند. نباید این فتنههای بزرگ و خانمان سوز را با سیاست خلط کرد. نباید حرفهای ناروا از روی ترس زد، ما که در حال رفتن هستیم اما این تاریخ است که این دوره را برای آیندگان شرح خواهد داد.
🔻اسپایکر نام پایگاه هوایی در تکریت که داعش با همکاری بعضی عشایر خائن به آن حمله کرد وبیش از 2000 دانشجوی جوان آنرا که اکثرا هم شیعه بودند اعدام کرد...
تمنای شاعرانه حاج قاسم برای شهادت:
رقص اندر خون خود "مردان" کنند....
مکن تهدیدم از کُشتن...
که من تشنه ی زارم
به خونِ خویشتن!
گر که ریزد خونِ من آن دوست روی
پای کوبان،جا برافشانم بر او
رقص جولان بر سرِ میدان کنند
رقص اندر خون خود،"مردان" کنند...
چون جهند از دستِ خود دستی زنند
چون رهند از نفسِ خود رقصی کنند...
#مکتب_حاج_قاسم
#سید_الشهدا_مقاومت
#شهید_حاج #قاسم_سلیمانی
✅سیره ی سردار
فرمانده دلاور ما
تمام زندگیش پراز استرس وخطر بود.
بارها تامرز شهادت پیش رفت😔
یادمه سردار پورجعفری تعریف میکرد:
درپروازی بودیم روی بغداد
که خلبان گفت:
ازپایگاه امریکاییها
اخطار دادن بنشین😢
پورجعفری گفت :
به پیشنهاد سردار
مالباس کمک خلبان ومهندس پرواز روپوشیدیم،ودرقسمت کف هواپیما مخفی شدیم😄
پرواز نشست
نیروهای امریکایی اومدن بالا
ازهمه ی مسافرین
بطور انلاین عکس میگرفتن😳
وارسال به پایگاهشون میکردن
برای شناسایی حاجی😉
که شکرخدا موفق به یافتن حاجی نشدن😏
خلاصه اون پرواز ختم به خیر شد.
درپرواز دیگری
خلبان به حاجی گفت:
دوتا فانتوم (هواپیمای نظامی )
دوطرف هواپیما هستن
ودستور نشستن میدن
وگرنه تهدید به ساقط شدن کردند😢
حاجی به خلبان گفت:
ارتفاع کم کن تاجایی که فانتوم نتونه ارتفاع کم کنه...
خلبان دستور سردار رو اجرا کرد و خداروشکر خطر رفع شد....
این فقط دو نمونه از زندگی #نظامی سردار ما بود که فقط خدا میداند چطوری پشت سر گذاشت....
سرتاسر زندگی حاجی پر از خطر بود
که ما بی خبریم....
اما یادش تا ابد در دلهای ماست...
⬅️بیان خاطرات حاج قاسم
از زبان یار و همرزم دیرینه اش
سردار حسنی سعدی
۸ بهمن ۹۸
✅هدیه به روح مطهرش
صلوات ۵صلوات
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
اسمش آرشیدا بود.
دختر دایی زینب بود.
زینب دختر 🌹شهید_محرابی بود که در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم از حاج قاسم دعوت کرده تایک وقتی بیاید خانه شان!
حاج_قاسم قول داد و در برنامه زیارت مشهد، به خانه 🌹شهید محرابی سری زد.
دل دو دختر یتیم را پدرانه شاد کرد وکنارشان حرف ها را شنید و با جملاتی لبخند بر لبشان نشاند.
حالا حاج قاسم، عمو قاسم آن ها بود وبرایشان یادگاری می نوشت و می خواست برای 🌷شهادتش دعا کنند!
قبل از آن که از خانه بیرون بیاید، والدین آرشیدا هم یک خواسته ای داشتند ؛اسمی پرمعنا ودلنشین ....
حاج قاسم نگاهی کرد وگفت: زینب!
🌿اسم ها رسم ها را رقم می زنند اگر صاحب اسم بخواهد.
خوش به حال 💚حاج_قاسم که رسم های زیادی را در دنیا پایه گذاری کرد؛ رسم های نیکو.
قطع کرد ریشه های غلط را!
رسم سرکشی به خانواده 🌹شهدا ،رسم یتیم نوازی ،رسم محبت پدرانه ورسم نامگذاری شیعه وار...
ورسم قطع ریشه داعش وارها!
🌹شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب:حاج قاسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 با موتور میخواست به خط برود!
🔻حاج قاسم گفت: من میدانم کی شهید میشوم، نگران نباش!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوه باشی، سیل یا باران... چه فرقی میکند
سرو باشی، باد یا طوفان... چه فرقی میکند؟
مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان
آسمان شام با ایران چه فرقی میکند؟
قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم
حصر «الزهرا» و «آبادان» چه فرقی میکند؟
مرز ما عشق است هر جا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزه، حلب، تهران چه فرقی میکند؟
هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند؟
شعله در شعله تن ققنوس میسوزد ولی
لحظه آغاز با پایان چه فرقی میکند؟
⛔️کپی ممنوع⛔️
کانال شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
@ghasem_solaymani
حفاظت از #سردار ما کمی سخت بود ،چون سردار راحت می گرفت.
حواسش آن قدری که به بیت المال بود به خودش نبود.
مراسم بزرگداشتی برای فوت پدرشان گرفته بودند.
برای آماده سازی فضا از سرباز ها کمک گرفته شد.
#حاج_قاسم وقتی وارد شد واین صحنه را دید ، مخالفت کرد؛ گفته بود سرباز ها مرخص شوند . اما محافظت از او نمی گذاشت تا حرفش را قبول کنند.
وقتی دید امرش پذیرفته نشد ، با تک تک سرباز ها رو بوسی کرد ، محبت کرد و موقع پذیرایی به مسولشان گفت:
_اول غذای این دوستان سرباز را بدهید.
✨چرا حاج قاسم این طور بود؟
_چون مسلمان واقعی بود.
چرا این همه بیت المال را مراقبت می کرد؟
_ چون مسلمان واقعی بود.
چرا به اطرافیانش روحی و جسمی بها می داد؟
_چون مسلمان واقعی بود.
هزار چرا هم که بپرسید یک جواب دارد.
باید چرا ها را از کسانی بپرسید که ماسک اسلام دارند و عمل شیطان!
جوان اگر می خواهد بداند حق کجاست،
منش #شهدا را ببیند.
نیازی نیست به خاطر اشتباهات دیگران قید #دین را بزند!
حق، مردان خودش را نشان داده است.
💞 عاشقانه شهدا
🍃بابام تو#دماوند یه باغچه ای داره #سیزده_بدر رفته بویم اونجا داشتیم تو کوچهباغا قدم میزدیم که یکم جلوتر از من رفت و گفت "حاج خانوم عکس شهادتمو بنداز."😍
🍃من هم شوخیشوخی چند تا عکس گرفتم گفت "#شهید که شدم اینارو بذار #پروفایلت ...!"
همیشه بهم میگفت
"بعد شهادتم صبور باش و مقاوم"
خدا هم واقعاً منو واسه شهادتش آماده کرده بود👌
🍃اخلاقش جوری بود که میدونستم بالاخره شهید میشه و
به دلم افتاده بود چون رفتنی بود و من مخالفت میکردم با#سوریه رفتنش آخرشم خود #داعش اومد سراغ #همسر دلاورم😔
🍃همسرم به فدای امام حسین علیهالسلام ناراحت نیستم چون همسرم تو بهشت منتظرمه
حالا هم کنارمه و مراقبمه🌹
🍃این آخریا درباره شهادتش خوابای عجیبی میدیدم
آخرین خوابم این بود که
خودمو تو جایی مثه#بهشت دیدم، سبز و زیبا، با چادر مشکی ایستاده بودم،روبروی یه تابوت مزین به #پرچم_ایران رفتم جلوتر همسرم بود. نشستم کنارش و باهاش حرف میزدم که یهو از خواب پریدم
🍃گفتم: "خیره انشاءالله...!
حتماً طول عمرش بیشتر میشه"❤️
ولی روزی که آوردنش#معراج_شهدا، درست همون صحنهای بود که تو خواب دیده بودم❗️
به روایت همسر شهید
#جواد_تیموری🌹
#شهید_حمله_تروریستی_داعش_به_مجلس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خون شهید وحید زمانی،آه مظلوم همسر شهید دامنگیر آمریکا شد
اثر خون شهید اینست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~💔🍃~•
#استوریمون✨
یادتباشهرفیـق؛
حاجقاســم
برایِ
دیدهشدن
نجنگیــد..!!✋🏻
#یـآدتبـآشہ 🌱
#شهیدحاجقاسمسلیمانی🌹
اینجا؛
قلب ایران
گلزار شهدای کرمان
و گل آرایی مزار سردار سلیمانی و یاران شهیدش در روز ملی گل🌸
#حاج_قاسم_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️به یاد حاج قاسم عزیز
عمر ما میگذره، تموم میشه، به سرعت هم تموم میشه;🌿رئیس جمهور عالم هم باشیم میمیریم؛اما انتخاب راه درست خیلی مهمه...👌
یک جهان منتقمت خواهد بود...💔
#سردار_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ڪلیپ
دردِدل مادر شهیـد غواص
*"بچهی من رو ماهیها خوردن ، اسم ماهی رو جلوی من نیارید.."*
#شهیدغواص_محسن_جاویدی🌷
#ﺷﻬﻴﺪاﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺳﻲ
ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﺧﻴﺮﺁﺑﺎﺩ فسا
✍ روایت خاطره
گمان کردم برای بازدید از فروشگاه سپاه آمده ، چرخی زد ، برخی قیمتها را پرسید؛ رفت. چند روز بعد فهمیدم آمده بوده برنج بخرد ؛ پول کافی نداشته. فرمانده ارشد جنوبشرق کشور، فرمانده سپاه منطقه شش ، فرمانده قرارگاه قدس و فرمانده لشکر ثارالله بود آنموقع.
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی
#خاطرات_شهید
بسم الله القاصم الجبارین
●قرار بود از تدمر عملیات کنیم و خودمان را به مرز شرقی سوریه و عراق برسانیم . یک جلسه با نیروهای روس داشتیم . اصغر توی جلسه نبود . در همان جلسه وقتی ما برنامه عملیاتی مان را ارایه کردیم گفتند : خب ، با کدام نیروهای تان می خواهید وارد عمل شوید ؟ مهدی ذاکر هم هست ؟ » تا این حد بین شان شناخته شده بود .
●اصغر هرچه بین خودمان گمنام و در حاشیه بود و ناشناخته شهید شد ولی روس ها و سوری ها قبولش داشتند و روی حرف ها و نظراتش حساب باز می کردند .
🌷شادی روح شهید اصغر پاشاپور صلوات.🌷
#شهید_اصغر_پاشاپور🌷
♦️ظریف: وقیح ترین اقدام ترامپ شهادت سردار سلیمانی بود
✍محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان :خیلی دلم برای جلساتی که با سردار سلیمانی داشتم تنگ شده است. با سردار سلیمانی خاطرات زیادی از عقل و شجاعتش دارم، او حاضر بود فکر کند، انسان عاقلی بود و گرفتار شعار نبود.
آقای ترامپ حرفهایی که به او میگفتند جمهوری اسلامی در حال نابودی است را دیگر باور نمیکند، وقیح ترین اقدام او شهادت سردار سلیمانی بود.
🔰 حاج قاسم را با این ۲۵ ویژگی بشناسید
🔸هرگاه انسان از مدار فردیت خویش خارج گردد و سعه وجودی او آنقدر گسترش یابد که بر نفوس انسانها تأثیری قابل توجه در مسیر کمال بگذارد او در واقع تبدیل به یک مکتب شده است. آنگاه که منظومهای منسجم و جامع و متشکل از اجزای یک شخصیت رشدیافته در ابعاد مختلف و زمینههای گوناگون شکل میگیرد او به عنوان یک مکتب و یک الگو و یک مدرسه درسآموز رخ مینماید. اکنون به تبیین برخی از ویژگیهای برجسته مؤسس و پایه گذار این مکتب میپردازیم که همانا بیانگر مؤلفههای این مکتب میباشد.
#ذوالفقار
#مجموعه_ذوالفقار_بزودی.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺شعری که در جلسه شاعران با رهبری قرائت شد و توجه حاج قاسم را جلب کرد چه بود؟
سردار #حاج_قاسم_سلیمانی در یکی از آخرین سخنرانیهایش، به شعری اشاره میکند که یکی از حاضران در جلسه شعرخوانی با رهبر معظم انقلاب قرائت کرد، اما محتوای این شعر چه بود که تا حاج قاسم میگفت آن را میخوانم تا دلهایتان آتش بگیرد.
او این شعر را هم در سخنرانیاش خواند، اثری کوتاه که گویی زندگی و سرنوشت حاج قاسم را روایت میکرد.
#حاج_قاسم
#خاطره_ناب
💢حاج قاسم...
مهندس پرواز ✈️
🔰قسمت اول:
🔶خرداد سال ۹۲ قرار بود با هفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم. علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکیشان بود. حاجی مرا از نزدیک و به اسم میشناخت. طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی. صدای حاج قاسم را که گفت "امیر" شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جاگرفت. مثل همه پروازهای قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید از برج مراقبت فرودگاه بغداد اجازه عبور میگرفتیم. اگر اجازه میداد اوج می گرفتیم. و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود میآمدیم و بار هواپیما چک می شد و دوباره بلند میشدیم. اگر هم بارمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمی گرفتیم از همان مسیربه تهران بر می گشتیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد. عجیب بود! از من میخواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم:" با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخهای هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم." به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد: نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را می زنیم!
🔹ادامه...
⛔️کپی ممنوع⛔️
کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
@ghasem_solaymani
#حاج_قاسم
#خاطره_ناب
💢حاج قاسم...
مهندس پرواز✈️
🔰قسمت دوم:
🔶من جدای از هفت تُن بار، حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین می سوخت و بار هواپیما سبک تر می شد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را می زد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنار من نشسته بود و شاهد این دعوای لفظی بود. گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدید شان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم. حاج قاسم گفت: کار دیگه ای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین! آقای رحیمی مهندس پروازمان بین مسافرها بود، صدایش کردم. داخل کابین گفتم؛ لباس هات رو در بیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباس های مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباس های حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم.
از زمین تا آسمان تغییر کرد. و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگی های محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت "جت وی" که خرطومی را به هواپیما می چسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس می گرفتم می گفتند صبر کنید...
بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم، رفتارش خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه. به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم.
#ادامه_دارد.......
⛔️کپی ممنوع⛔️
کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
@ghasem_solaymani
#حاج_قاسم
#خاطره_ناب
💢حاج قاسم...
مهندس پرواز✈️
🔰قسمت سوم:
🔶از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی شان آرم استخبارات عراق را. شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشین ها پیاده شدند و پله ها رابالا آمدند و توی پاگرد ایستادند. برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی کلی تملق شان را گفتم و شوخی کردم و خنداندمشان تا فقط حواسشان را از سمت کابین پرت کنم.
سه چهار نفرشان که دوربین های بزرگ فیلمبرداری داشتند وارد هواپیما شدند. توی هر راهرو هواپیما دو تا دوربین مستقر کردند. بعد هم یکی یکی لنز دوربین را روی صورت مسافر ها زوم می کردند.رفتارشان عادی نبود. به نظرم داشتند چهره ی مسافران پرواز را اسکن می کردند و با چهرهای که از حاج قاسم داشتند تطبیق می دادند. این کارها یک ربع، بیست دقیقه ای طول کشید و خواست خدا بود که فکرشان به کابین خلبان نرسید. آمریکایی ها دست از پا درازتر رفتند و عراقیها ماندند. تا اینکه گفتند: زود در "کارگو" را باز کن تا بار رو چک کنیم. نفسم بند آمد. خیالم از حاج قاسم تا حدودی راحت شده بود، اما با این بار ممنوعه چه کار باید می کردم؟! این را که دیگر نمی شد قایم یا استتارکرد. مانده بودم چطور رحیمی را بفرستم کارگو را باز کند؟ این جزو وظایف مهندس فنی پرواز بود، اما رحیمی که لباس شخصی تنش بود هم مثل بید می لرزید، منم بلد نبودم. دیدم چارهای برایم نمانده، خودم همراهشان رفتم. از پله ها بالا رفتم و از روی دستورالعملی که روی در کارگو نوشته بود در را با زحمت و دلهره باز کردم. یکی شان با من آمد یک جعبه را نشان داد و گفت: این جعبه رو باز کن... سعی کردم اصلا نگاش نکنم. قلبم خیلی واضح توی شقیقه هایم می زد. حس میکردم رنگ به رویم نمانده. دست بردم به سمت جیب شلوارم، کیف پولم را بیرون کشیدم و درش را باز کردم و دلارهای داخلش را مقابل چشمش گرفتم. لبخند محوی روی لبش آمد و چشمکی حواله ام کرد. نمیدانم چند تا اسکناس بود همه را کف دستش گذاشتم، او هم چند عکس گرفت و گفت بریم...
🔶روی باند فرودگاه دمشق که نشستیم، هوا گرگ و میش بود. حاجی رو به من گفت: امیر پیاده شو. پیاده شدم و همراهش سوار ماشینی که دنبالش آمده بود شدیم. رفتیم مقرشان توی فرودگاه. وقت نماز بود. نمازمان را که خواندیم گفت: کاری که بامن کردی کی یادت داده؟ گفتم: حاج آقا من ۶۰ ماه توی جنگ بوده ام این جورکارها رو خودم از برم...
قد من کمی از حاجی بلندتر بود، گفت: سرت رو بیار پایین. پیشانی ام را بوسید و گفت: اگرمن رئیس جمهور بودم مدل افتخار گردنت می انداختم. گفتم: حاج آقا اگه با اون لباس میگرفتنتون قبل از اینکه بیان سراغ شما، اول حساب من رو میرسیدند، اما من آرزو کردم پیشمرگ شما باشم...
تبسم مهربانی کرد و اشک از گوشه ی گونه هاش پایین افتاد.
♦️راوی کاپیتان امیر اسداللهی خلبان هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی ماهان.
#پـــــایان❤️
⛔️کپی ممنوع⛔️
کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
@ghasem_solaymani
22.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 مداحی حاج مجتبی رمضانی
درجوار مزار سیدالشهداء مقاومت
شهید سپهبدحاج قاسم سلیمانی🌷
"رزق معنوی🌷
"پیشنهاد دانلود
#سردار _ دلها
🥀چای روضه🥀
✅نبوغ نظامی،
✍سردار سلیمانی از نبوغ نظامی خاصی برخوردار بود. او مسلط به دانش رزم بود. و برای کسب این دانش و مهارت دقیق و حساس، به گونهای کاربردی و نه صرفاً نظری، بایستی در میدان نبرد، حضوری مستمر داشت و آرام آرام با زوایای مختلف و پیچیدگیهای فراوان آن آشنا شد. او دستکم، سه میدان عمده رزم را آزموده بود: میدان دفاع مقدس، میدان مبارزه با اشرار مسلح و سرانجام میدان مبارزه در عرصه فرامرزی و منطقهای در عراق و سوریه (در مقابل جریان سفّاک داعش با همه پشتیبانیهایی که از سوی قدرتهای استکباری و اذنابشان از آن صورت میگرفت) و نیز در هر نقطه دیگری از منطقه که حضور او ضرورت مییافت.