eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4هزار دنبال‌کننده
658 عکس
154 ویدیو
19 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام علیه‌السلام علیه السلام گرچه وجودم را شرار نار سوزاند کی سینه ام را حملۀ اغیار سوزاند؟ من بین شعله بودم و یاران همه خواب قلب مرا این غفلت انصار سوزاند با آنکه خواندم ذکر «حرِّم شیبتی» را اما تمام صورتم را نار سوزاند من تازه فهمیدم چرا مادر جوان مُرد پهلوی من را هم نوک مسمار سوزاند با پای عریان چون دویدم در پی او گلبرگ پایم را فشار خار سوزاند مُردم ز غیرت لحظه ای که ناسزا گفت! این بد زبانی قلب من بسیار سوزاند @ghasemnemati_ir
علیه السلام علیه‌السلام علیه السلام باز هم پشت در خانه صدا پیچیده بوی دود است که در بیت ولا پیچیده عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند باز هم، همهمه در کوچه ما پیچیده آن طرف نعره شیطانیِ« آتش بزنید» این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده خلوت پیرترین مرد مناجات شکست حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده چکمه از پای درآرید حرم محترم است عطرِ سجاده آقا کفِ پا پیچیده آبرو دارد وپیراهنِ او را نکشید پیرمرد است به پاهاش رَدا پیچیده دور تادور گلویش شده زخمی بس کن خُب! ببین گوشة عمامه کجا پیچیده بین درگاهی خانه نفسش بَند آمد گوئیا زمزمة فضه بیا پیچیده شکر حق روسریِ دختری آتش نگرفت چه صداهاست که در کرببلا پیچیده دختری داد زد عمه عموعباس کجاست؟ به پرو پای همه شمر چرا پیچیده؟ هر چه سر بود که اینان همه بر نیزه زدند پس چرا حرمله دور شهدا پیچیده؟ یک نفرنیست بگیرد جلوی چشم رباب یک سری را به سرِ نیزه جدا پیچیده @ghasemnemati_ir
اشعار قاسم نعمتی
علیه السلام علیه‌السلام علیه السلام من آخرین امامِ بی زائر بقیعم با قامتی خمیده مسافربقیعم دلخونِ مادرم من مهمونِ مادرم من راحت شدم من آخر ازغربت مدینه چون بوی خون شنیدم ازتربت مدینه گفتم ز زخمه پهلو ضرب قلاف وبازو برصفحه های تاریخ باخون دل نوشتن عالم همه بدونن مادر ما رو کشتن ضربه زمین گیرش کرد مسمار در پیرش کرد میونِ دودُ آتیش تاکه شدم گرفتار با زانوهای لرزون تکیه دادم به دیوار راه نفس رو بستن حرمتمو شکستن خونَم اگر خرابه ارث ابوترابه روبازوهای بستم کبودیِ طنابه مثل علی دلغمین تو کوچه خوردم زمین به پیشِ خانواده می دویدم پیاده جواب ناله هامو با تازیانه داده گرفته غم گلومو میبره آبرومو کسی خبر نداره چطور منو شبونه با موهای پریشون بیرون کشید ازخونه دویاره مثله گودال فاطمه رفته از حال تو کو چه ها بی حیا روی زمین کشیدم سربسته…خاکی شده محاسن سپیدم به یاد خد التریب به یاد شیب الخضیب @ghasemnemati_ir
اشعار قاسم نعمتی
علیه السلام علیه‌السلام علیه السلام صادق آل عبا را کشتند شیخ الائمه ما را کشتند شده فاطمه نوحه سرای غمش غم بی کسیه گل بی حرمش واویلا واویلا واویلتا --------------------------- بی عمامه مرا می کشیدند جملگی بر حالم میخندیدند زجفای عدو شده خون جگرم شده زنده غم کوچه در نظرم واویلا واویلا واویلتا --------------------------- یارب آتش گرفته خانه ام می سوزد در شعله کاشانه ام زده آتش غم همه حاصل من غم غربت من شده قاتل من واویلا واویلا واویلتا --------------------------- در دود و آتش ناله ها سر دادم یازینب گفتم از پا افتادم بزنم چو نفس نفس از پی او غم کرببلا شده بغض گلو واویلا واویلا واویلتا --------------------------- در قنوتم دو دستم را می بست نعره هایش نمازم را شکست شده رنگ کبود همه جان و تنم تازیانه زبس زده بر بدنم واویلا واویلا واویلتا @ghasemnemati_ir
اشعار قاسم نعمتی
علیه السلام علیه‌السلام علیه السلام رئیس مذهب ما،امام مکتب ما صادق آل عبا زمزمه لب ما،روشنیِ شب ما صادق آل عبا چو قبر تو قلب ما زغصه ویرانه وجود هر عاشقی شده عزا خانه امام عطشانم،غم تو در جانم،زغصه گریانم وای وای واویلا --------------------------- توصاحب کرمی،امام بی حرمی صادق آل عبا به اشک دیده تر،تو کوه رنج و غمی صادق آل عبا به دست بسته شدی تو وارث حیدر محاسنت شد سپید ز غصه مادر تو گفته ای زیر لب،علت قتل او ز ضربه قنفذُ شکستن بازو به دیدگان تر،غریب بی یاور،گریه کن مادر وای وای واویلا --------------------------- میان آتش دود،زحمله های یهود شکسته حرمت تو به ضرب دست عدو،رخ و گشته بود شکسته حرمت تو میان کوچه شدی غریب و آواره به تازیانه شده لباس تو پاره رسیده گرجان تو زغصه ها بر لب ولی کنی گریه بر اسیری زینب به نیزه سرهاشد،روی عدو واشد،وقت تماشاشد وای وای واویلا --------------------------- آتش خانه کجا،آتش خیمه کجا واویلا واویلا هرطرفی کودکی،ناله زد عمه بیا واویلا واویلا گمشده یک دختری در این دل صحرا فقط صدا می زند مادر خود زهرا به قامتی خم شده به سینه ای پر درد در آن شلوغی خدا رقیه را گم کرد وقت اسارت شد،خیمه چه غارت شد به او جسارت شد وای وای واویلا @ghasemnemati_ir
اشعار قاسم نعمتی
علیه السلام علیه‌السلام علیه السلام من که مسموم جفایم ای خدا صادق آل عبایم ای خدا باغمم سرمیکنم یادمادر میکنم --------------------------- دشمن از کینه دو دستم تا که بست حرمت ریش سپیدم را شکست درمیان کوچه ها می کشددشمن مرا --------------------------- بی حیا، دل زارو مضطر می کند بدزبانی ها به مادر میکند سینه ام آزرده است آبرویم برده است --------------------------- در پی او چون اسیران می شوم باسرو پای برهنه میدوم زانوانم بی قرار من پیاده او سوار --------------------------- پیش طفلانم مرا شرمنده کرد هرچه من ناله زدم او خنده کرد خون چکید ازپای من شد همین آوای من --------------------------- نیمه شب آتش گرفته خانه ام گشته ویرانه دگر کاشانه ام بی قرارُ مضطرم من به یاد حیدرم @ghasemnemati_ir