eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4هزار دنبال‌کننده
676 عکس
168 ویدیو
19 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
چشمی که آلوده شده باران ندارد بی توبه این آلودگی پایان ندارد دیگر حجاب افتاده روی چشم هایم ازبسکه اُنسی دیده با قرآن ندارد هاتف ندا داده دعیتم ایها الناس کاری خدا انگار جز احسان ندارد حالا که در باز است پس درهم بیایید اینجا کرم خانه است این و آن ندارد تا آمدم داخل ، مرا طوری بغل کرد احساس کردم غیر من مهمان ندارد جز با توسل ، گریه کردن ، توبه کردن پرواز کردن تا خدا امکان ندارد راه شهادت ، نیمه شب اشک است و اشک است جا مانده هرکس دیدهٔ گریان ندارد می آیم اینجا شاید آقا را ببینم یوسف دلی خوش ، گویی از کنعان ندارد تا او شبی دست دعا بالا نگیرد تأثیر ، فریاد گنهکاران ندارد این سرزمین نذر امیرالمومنین است بیهوده حیدر عشق بر سلمان ندارد ما با دعای فاطمه عبدُالحسینیم کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد سر تا سر عالم چو ایران سرزمینی مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد هرکس که شک‌ دارد شفا دست حسین است سوگند بر تربت که او ، ایمان ندارد راه نجف تا کربلا راه بهشت است جز کربلا عاشق سر و سامان ندارد دلدادهٔ آوارگی در اربعینم درد جدایی جز حرم درمان ندارد @ghasemnemati_ir
گدا را تو با دیدهٔ تر ببخش بکوبم سر خویش بر در ببخش بیا قبل از آنیکه رسوا شوم به پیش همه روز محشر ببخش به أمن یجیب امام زمان تو را جان آقای مضطر ببخش شدم خاکِ نعلینِ شاه نجف مرا این سحر جانِ حیدر ببخش گناهان فرزندها را بیا دمِ آخری جانِ << مادر " >> ببخش قسم می دهم جانِ آن که خودش گرفتار شد پشت یک در ببخش بحق زمین خوردهٔ کوچه ها زمین خورده ها را تو بهتر ببخش ولی مقصد روضه کرب و بلاست مرا با غم شاه بی سر ببخش حسین ناجی ما گنهکار هاست به ارباب مان هر چه نوکر ببخش به گودال هم فکر ما بود و گفت : محبان من را مطهر ، ببخش همان لحظه زینب صدا زد حسین اگر زنده ماندم برادر ببخش نشد ای حسین جان بپوشانمت تو عریان شدی بین لشگر ببخش @ghasemnemati_ir
علیه السلام 🔹 پس از ضربت خوردن .... 📌لوط بن يحيى، نقل کرده: چون امام عليه السلام ضربت را حس كرد، نناليد، صبر كرد و به‏ حساب خدا و اجر او گذاشت و به رو افتاد، و در حالى كه كسى نزد او نبود، می‏گفت: ▪️«بِسم اللّه وباللّهِ وَعلى ملّةِ رسولِ اللّه!». ▪️سپس فرياد كشيد: «ابن ملجم، مرا كُشت. به خداى كعبه، اين ملعونِ يهودى‏ زاده مرا كُشت. اى مردم! ابن ملجم از دستتان نگريزد ...». 🔺چون مردم صداى ضجّه را شنيدند، هر كه در مسجد بود، به سمت او دويد. همه میچرخيدند و از شدّت و وحشت فاجعه، نمی‏دانستند كجا می‏روند. 🔸دور على عليه السلام را گرفتند، در حالى كه سرش را با پارچه می‏بست و خون بر صورت و محاسنش جارى بود و محاسنش به خونش رنگين شده بود و می‏فرمود: ✳️«اين، همان است كه خدا و پيامبرش وعده داده بودند، و خدا و رسولْ راست گفتند ...». 🔹مردم وارد مسجد جامع كوفه شدند. امام حسن عليه السلام را ديدند كه سر پدرش بر دامن اوست، خون‏ها را شسته و جاى ضربت را بسته؛ ولى همچنان از آن خون بيرون می‏زند و رنگ چهره‏اش هرچه بيشتر سفيد متمايل به زرد می‏شود، با گوشه چشم به آسمان می‏نگرد و زبانش به تسبيح خدا و توحيد او گوياست و میگويد: ▪️«از تو می‏خواهم، اى خداى بلند مرتبه برتر!».امام حسن عليه السلام سر او را بر دامن گرفت. ديد كه از هوش رفته است. در آن لحظه به شدّت گريست و شروع كرد به بوسيدن چهره و بين دو چشم و جايگاه سجده پدرش. قطراتى از اشك ديدگانش بر صورت اميرمؤمنان چكيد. ديدگان را گشود و او را گريان ديد. 🔸فرمود: «پسرم! اين گريه چيست؟ پسرم! از اين روز به بعد، بر پدرت نگران نباش. اينك اين جدّت محمّد مصطفى است و اينها خديجه و فاطمه و حوريان بهشتی ‏اند كه همه حلقه زده و منتظر قدوم پدرت هستند. 🔹 راحت و آسوده باش و چشمت روشن باد! دست از گريه بدار كه صداى ناله فرشتگان به آسمان بلند است. فرزندم! بر پدرت بیتابى می‏كنى، در حالى كه فردا پس از من مسموم و مظلوم، كشته خواهى شد و برادرت همين‏گونه با شمشير كشته خواهد شد و به جدّ و پدر و مادرتان مى‏ پيونديد؟». ------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸بحار الأنوار عن لوط بن يحيى عن أشياخه: فَلَمّا أحَسَّ الإِمامُ بِالضرَّبِ لَم يَتَأَوَّه وصَبَرَ وَاحتَسَبَ، ووَقَعَ عَلى وَجهِهِ ولَيسَ عِندَهُ أحَدٌ قائِلًا: بِسمِ اللّهِ وبِاللّهِ وعَلى مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، ثُمَّ صاحَ وقالَ: قَتَلَنِي ابنُ مُلجَمٍ قَتَلَنِي اللَّعينُ ابنُ اليَهودِيَّةِ ورَبِّ الكَعبَةِ، أيُّهَا النّاسُ لا يَفوتَنَّكُمُ ابنُ مُلجَمٍ .... فَلَمّا سَمِعَ النّاسُ الضَّجَّةَ ثارَ إلَيهِ كُلُّ مَن كانَ فِي المَسجِدِ، وصاروا يَدورونَ ولا يَدرونَ أينَ يَذهَبونَ مِن شِدَّةِ الصَّدمَةِ وَالدِّهشَةِ، ثُمَّ أحاطوا بِأَميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام وهُوَ يَشُدَّ رَأسَهُ بِمِئزَرِهِ، وَالدَّمُ يَجري عَلى وَجهِهِ ولِحيَتِهِ، وقَد خُضِبَت بِدِمائِهِ وهُوَ يَقولُ: هذا ما وَعَدَ اللّهُ ورَسولُهُ وصَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ .... فَدَخَلَ النّاسُ الجامِعَ فَوَجَدُوا الحَسَنَ ورَأسَ أبيهِ في حِجرِهِ، وقَد غَسَلَ الدَّمَ عَنهُ وشَدَّ الضَّربَةَ وهِيَ بَعدَها تَشخَبُ دَماً، ووَجهُهُ قَد زادَ بَياضاً بِصُفرَةٍ، وهُوَ يَرمُقُ السَّماءَ بِطَرفِهِ ولِسانِهِ يُسَبِّحُ اللّهَ ويُوَحِّدُهُ، وهُوَ يَقولُ: أسأَلُكَ يا رَبِّ الرَّفيعَ الأَعلى فَأَخَذَ الحَسَنُ عليه السلام رَأسَهُ في حِجرِهِ فَوَجَدَهُ مَغشِيّاً عَلَيهِ، فَعِندَها بَكى بُكاءً شَديداً وجَعَلَ يُقَبِّلُ وَجهَ أبيهِ وما بَين عَينَيهِ ومَوضِعَ سُجودِهِ، فَسَقَطَ مِن دُموعِهِ قَطَراتٌ عَلى وَجهِ أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام، فَفَتَحَ عَينَيهِ فَرَآهُ باكِياً، فَقالَ لَهُ: يا بُنَيَّ ياحَسَنُ ما هذَا البُكاءُ؟ يا بُنَيَّ لارَوعُ عَلى أبيكَ بَعدَ اليَومِ، هذا جَدُّكَ مُحَمَّدٌ المُصطَفى وخَديجَةُ وفاطِمَةُ وَالحورُ العينُ مُحدِقونَ مُنتَظِرونَ قُدومَ أبيكَ، فَطِب نَفساً وقَرَّ عَيناً، وَاكفُف عَنِ البُكاءِ فَإِنَّ المَلائِكَةَ قَدِ ارتَفَعَت أصواتَهُم إلَى السَّماءِ، يا بُنَيَّ أ تَجزَعُ عَلى أبيكَ وغَداً تُقتَلُ بَعدي مَسموماً مَظلوماً؟ ويُقتَلُ أخوكَ بِالسَّيفِ هكَذا، وتَلحَقانِ بِجَدِّكُما و أبيكُما وامِّكُما. 📖 بحارالأنوار، علامه محمد باقر مجلسی؛ج 42 ص 281. @ghasemnemati_ir
علیه السلام علیه السلام علیه‌السلام میان قبله محراب ناله ها کردم به هرقنوت برای همه دعا کردم برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم به قلب سوخته هر شب خداخدا کردم گرفته مسجد کوفه شمیم تو زهرا ببین چه محشری از عاشقی به پا کردم میان گودی محراب تا زمین خوردم عجیب یاد تو و داغ کوچه را کردم تو گیر کردی و نام مرا صدا کردی ببین به صورت خونین تورا صدا کردم عزیز من به تو گفتم که بی تو می میرم ببین به عهد چهل ساله ام وفا کردم دلم زبس نگران نگاه زینب بود دوشانه حسینین خودم رها کردم محارمند کنون دور دخترم اما اشاره جانب گودال کربلا کردم تمام شاخه گلانش به نیزه چیده شود به پیش دیده زینب گلو بریده شود @ghasemnemati_ir
علیه‌السلام علیه‌السلام ای پدر من.افتادی ز پا غرق خون برابر من ای پدر من. دست و پا نزن به پیش چشمای تر من ای پدر من. کاشکی جای تو شکسته می شد این سر من وای وای از این غریبی دوباره بستر. داری می شی کم کم باباجون شبیه مادر دوباره بستر. خونریزی زخم سر تو تامیشه بیشتر دوباره بستر. شد زنده برام خاطره های اون میخ در وای وای از این غریبی چشمات و واکن. شبهای پریشونی زینب و نگاه کن چشمات و واکن. کمتر با لب تشنه حسینم و صدا کن چشمات و واکن. ک زیر لبت زمزمه نام کربلا کن وای وای از این غریبی حیدر کرار. میترسم از کوفه و این اذین و آزار حیدر کرار. روزی میشم اینجا بی حسین به غم گرفتار حیدر کرار. سر میشکنم یاد تو در کوچه و بازار وای وای از این غریبی @ghasemnemati_ir
علیه السلام . مسجد کوفه.ماتم سراشد.مظلوم عالم. حاجت روا شد در همه عالم.محشر به پا شد.فرق حیدر با.ضربه دوتا شد واویلا حیدر ------------------------------- وا شده از هم.طاق ابرویت.خون نشسته بر.هر تار مویت رسیدی دیگر.برآرزویت.شفا گرفته.زخم پهلویت واویلا حیدر ------------------------------- در بین بستر.افتاده حیدر.دخترش گوید.با دیده تر میروی بابا.غمگین و مضطر.رسان سلام.زینب به مادر واویلا حیدر ------------------------------- حال و روز تو.دارد تماشا.فاتح خیبر.افتاده از پا عاقبت راحت.گشتی ای بابا.از ماجرای.کوچه و زهرا واویلا حیدر @ghasemnemati_ir
علیه السلام گوشه محراب کوفه قتلگاه مولا شده با صورتى از خون خضاب مسافر زهرا شده زهرا جونم قربونته امشب على مهمونته واى واى سرش شکسته واى واى به خون نشسته واى واى على غريبه ------------------------------- باز داره دشمن به اشک و ناله حيدر ميخنده جاى تو با گريه زينب زخم سرش رو ميبنده لاغر شده چون تو تنش خونى شده محاسنش واى واى گلوم ميگيره واى واى داره ميميره واى واى على غريبه ------------------------------- دست يتيماى کوفه هر کدوم يه کاسه شيره ميکنن دعا ايشاالله باباشون شفا بگيره لبات چرا گشته کبود اى کاش زينب زنده نبود واى واى رنگ غروبى واى واى تو پا مى کوبى واى واى على غريبه ------------------------------- گوش بده زينب به حرفام گريه نکن جون بابا بازم دوباره بر ميگردى مثل اسرا به اينجا اما ميبينى هر کجا راس حسين به نيزها واى واى بى کس و بى يارى واى واى محرم ندارى @ghasemnemati_ir
علیه السلام يا حيدر يا حيدر محراب کوفه شد قتلگاهت يا حيدر يا حيدر سوى مدينه مانده نگاهت تو زپا افتادى- از نوا افتادى - تا ياد کوچه ها افتادى اى واى محشر به پا شد اى واى حيدر فدا شد اى واى فرق على دو تا شد مولا مولا يا حيدر ------------------------------- واويلا واويلا راحت شدم دگر من زغم ها مى ايد ديدارت با قامتى کمان شده زهرا خون گرفته رويت- زير لب ميگويم - آخر شفا گرفت پهلويم کوفه گشته مدينه با اين شمشير کينه راحت گشتم ز زخم سينه مولا مولا يا حيدر ------------------------------- واويلا واويلا بينى مرا روى از حال از کوفه ميبينم اوارگى تو دور گودال داغ دلبر بينى- جسم بى سر بينى - بر نى سر برادر بينى روزى ياور ندارى پا در کوفه گذارى اى واى به ناقه ها سوارى @ghasemnemati_ir