eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4.8هزار دنبال‌کننده
747 عکس
215 ویدیو
25 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 توصیه‌های مهم امام باقر علیه‌السلام به زائران امام حسین علیه‌السلام 🔹 محمد بن مسلم گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: وقتی برای زیارت پدرتان (امام حسین علیه السلام) حرکت می‌کنیم، آیا در حال حج نیستیم؟ ✨ حضرت فرمودند: بله 🔹 عرض کردم: پس آنچه که انجام آن بر حاجیان لازم است، بر ما هم لازم است؟ ✨ حضرت فرمودند: مثلا چه چیزهایی؟ 🔹 عرض کردم: از اموری که بر حاجی لازم می‌شود ✨ حضرت فرمودند: این امور را لازم است مراعات کنی: ➖ یَلْزَمُکَ حُسْنُ الصِّحَابَةِ لِمَنْ یَصْحَبُکَ ▪️لازم است با همراهانت خوش‌رفتاری کنی ➖ وَ یَلْزَمُکَ قِلَّةُ الْکَلَامِ إِلَّا بِخَیْرٍ ▪️لازم است کم صحبت کنی مگر در راه خیر ➖ وَ یَلْزَمُکَ کَثْرَةُ ذِکْرِ اللَّهِ ▪️لازم است بسیار ذکر خدا بگویی ➖ وَ یَلْزَمُکَ نَظَافَةُ الثِّیَابِ ▪️باید لباسهایت تمیز باشد ➖ وَ یَلْزَمُکَ الْغُسْلُ قَبْلَ أَنْ تَأْتِیَ الْحَیْرَ ▪️باید قبل از رسیدن به حرم مطهر غسل کنی ➖ وَ یَلْزَمُکَ الْخُشُوعُ ▪️لازم است خشوع داشته باشی ➖ وَ کَثْرَةُ الصَّلَاةِ ▪️زیاد نماز بخوانی ➖ وَ الصَّلَاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ▪️و زیاد صلوات بفرستی ➖ وَ یَلْزَمُکَ التَّوْقِیرُ لِأَخْذِ مَا لَیْسَ لَکَ برتو لازم است احترام گذاشتن و پرهیز از گرفتن چیزی که حق تو نیست ➖ وَ یَلْزَمُکَ أَنْ تَغُضَّ بَصَرَکَ ▪️لازم است چشمت را پایین اندازی و مواظب نگاهت باشی ➖ وَ یَلْزَمُکَ أَنْ تَعُودَ عَلَی أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ إِخْوَانِکَ إِذَا رَأَیْتَ مُنْقَطِعاً وَ الْمُوَاسَاةُ ▪️لازم است بر تو رسیدگی به نیازمندان از برادرانت وقتی فردی درمانده یا بی‌پناه دیدی، و همدلی و کمک به آنان ➖ وَ یَلْزَمُکَ التَّقِیَّةُ الَّتِی قِوَامُ دِینِکَ بِهَا ▪️لازم است پایبند باشی به تقیه که ستون دین توست ➖ وَ الْوَرَعُ عَمَّا نُهِیتَ عَنْهُ وَ الْخُصُومَةِ وَ کَثْرَةِ الْأَیْمَانِ وَ الْجِدَالِ الَّذِی فِیهِ الْأَیْمَانُ ▪️و ورع و پرهیز از آنچه خدا نهی کرده است، ترک دشمنی، پرهیز از بسیار سوگند خوردن، و جدال‌هایی که با سوگند همراه است ✨ بعد حضرت فرمودند: فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ تَمَّ حَجُّکَ وَ عُمْرَتُکَ وَ اسْتَوْجَبْتَ مِنَ الَّذِی طَلَبْتَ مَا عِنْدَهُ بِنَفَقَتِکَ وَ اغْتِرَابِکَ عَنْ أَهْلِکَ وَ رَغْبَتِکَ فِیمَا رَغِبْتَ أَنْ تَنْصَرِفَ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ ✨اگر اینها را مراعات کنی، حج و عمره‌ات کامل می‌شود و از آنچه به خاطر آن هزینه کردی، از خانواده‌ات دور شدی، و به آن رغبت داشتی، بهره‌مند می‌شوی؛ و بازمی‌گردی در حالی که آمرزش، رحمت، و رضوان الهی را به دست آورده‌ای 📚 بحارالانوار ج۹۸ ص۱۴۲ @ghasemnemati_ir
💠صلی الله علیک یا اباعبدالله💠 آن کربلا رفتنی زیباست که به کربلایی شدن ختم شود خوش بحال آنان که برای برگشتن این راه را نرفتند بدی های مرا به خوبی‌های ارباب ارادتمند شما قاسم نعمتی @ghasemnemati_ir
◼️ گوشه ای از حال مخدّرات آل الله بر سر مزار شهدای کربلا... نوشته اند: فخرجت زينب عليها السلام في الجمع، وأهوت إلى جيبها، فشقّته، ونادت بصوتٍ حزين يقرح القلوب: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ووقعت مغشيّة عليها. ▪️وقتی که روز اربعین زن ها بر سر مزار شهدای کربلا جمع شدند، از بین آن ها زینب کبری عليهاالسلام بیرون آمد و دست انداخت و گریبان درید و با صدایی دردناک که قلب را جریحه دار می کند، فریاد می زد: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ▪️ وای برادرم ، وای حسینم ، وای محبوب رسول خدا ، وای پسر مکه و منا ، وای پسر فاطمه زهرا و وای پسر علی مرتضی پشت سر هم آه می کشید تا اینکه از هوش رفت. وخرجت أمّ كلثوم لاطمة الخدّين تنادي برفيع الصّوت اليوم مات محمّد المصطفى، اليوم مات عليّ المرتضى، اليوم ماتت فاطمة الزّهراء وباقي النِّساء لاطمات ناعيات نائحات قائلات: وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. ▪️وقتی حضرت ام کلثوم علیها السلام این صحنه را دید او نیز از بین زن ها خارج شد و برصورتش لطمه میزد و با صدایی بلند فریاد می زد : امروز همان روزی است که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که علی مرتضی علیه السلام از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنيا رفته است. و بقیه زن ها بر صورت ها لطمه می‌زدند و نوحه سر می دادند و می گفتند :وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. فلمّا رأت سكينة ما حلّ بالنِّساء رفعت صوتها تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! يعزّ عليك ما فعلوا بأهل بيتك ما بين مسلوب وجريح، ومسحوب وذبيح، وا حزني أسفاً ▪️حضرت سکینه علیهاالسلام چون این صحنه را دید با صدای بلند فریاد زد :وامحمداه! وا جداه! یا رسول الله! خیلی سخت است بر تو اینکه ببینی با اهلبیتت چه کرده اند؛ عده ای از آن ها غارت شده؛ عده ای جراحت دارند؛ عده ای ذبح شده و عده کشانده شدند. وای از این حزن و اندوه عظیم.... 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵/ص ۱۶۲- ۱۶۳ 📚 معالي السّبطين، ج۲/ ص۱۹۷، ۱۹۸؛ 📚 وسيلة الدّارين، / ص۴۰۴، ۴۰۵ @ghasemnemati_ir
◼️ ای جابر! درست همین جا بود، که بچه های پدرم را ذبح کردند... عطیه گوید: همینکه با جابر در کنار قبر أبي عبدالله الحسين عليه السّلام مشغول سخن بودیم، دیدم که یک سیاهی از جانب سرزمین شام دارد به طرف ما نزدیک می شود. به جابر گفتم: من یک سیاهی بزرگی را دارم از دور میبینم. جابر رو به طرف غلامش کرد و گفت: برو و آن سیاهی را که پیداست ببین چه کسانی هستند؟ که اگر از ماموران عبیدالله بن زیاد لعین هستند هرچه زودتر در پناه گاهی مخفی شویم. واگر مولا و سرورم زین العابدین علیه السّلام بود تو در راه خدا آزادی. فانطلق الغلام فما كان بأسرع من أن رجع إلينا، وهو يلطم على وجهه، وينادي: قم يا جابر! واستقبل حرم اللَّه وحرم رسول اللَّه، فهذا سيِّدي ومولاي عليّ بن الحسين عليه السلام قد أقبل مع عمّاته وأخواته ليجدّدوا العهد بزيارة الحسين عليه السلام. ▪️غلام رفت و سریعا به جانب ما برگشت و بر صورتش لطمه میزد و فریاد می‌زد: ای جابر! بلند شو و از حرم خدا و حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله استقبال کن. که این مولایم علی بن الحسین عليهماالسلام همراه با عمه ها و خواهران و دیگر مخدرات دارند به این جا نزدیک می‌شوند تا عهدشان را با زیارت قبر سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام تجدید کنند فقام جابر ومَن معه واستقبلوهم بصراخ وعويل يكاد الصّخر أن يتصدّع منه، ولمّا دنى من الإمام انكبّ على أقدامه يقبِّلهما، ويقول: سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بأبيك الحسين عليه السلام! سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بعمومتك وإخوتك ▪️جابر با همراهیانش بلند شدند با ضجه و فریاد و شیون و شین به گونه ای که سنگ ها از فریادشان نزدیک بود متلاشی شوند ،به استقبال اهلبیت علیهم السلام رفتند. جابر وقتی که نزدیک امام سجاد علیه السلام شد خودش را بر روی پای امام انداخت و آن ها را می بوسید و می‌گفت: ای آقای من! خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت پدرتان به شما جزای خیر دهد. خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت عمو ها و برادرانتان به شما جزای خیر دهد. فقال الإمام عليه السلام: أنت جابر؟ قال: نعم سيِّدي أنا جابر.فقال عليه السلام: يا جابر! ههنا قُتل أبو عبداللَّه، يا جابر! ههنا ذُبحت أطفال أبي. ▪️امام علیه السلام فرمود :جابر! تویی؟ جابر گفت :بله ای آقای من! من جابرم. پس آقا زین العابدین علیه السّلام فرمودند : ای جابر! همین جا بود که پدرم اباعبدالله را کشتند. ای جابر! همین جا بود که بچه های پدرم را ذبح کردند. 📚 معالي السّبطين، ج۲ ص۱۹۳ 📚وسيلة الدّارين، ص۴۰۳ @ghasemnemati_ir
◼️ دیگر تا آخر عمر زیر سایه نرفت و زیر آفتاب می نشست و گریه می‌کرد... در نقل‌ها آمده است: همسر امام حسین علیه السلام، حضرت رباب علیهاالسلام - دختر امرؤ القیس - مادر حضرت سکینه و حضرت علی اصغر علیهما السلام بود. او را به شام بردند با دیگر خاندان آن حضرت، پس از آنکه به مدینه بازگشت و اشراف قریش او را خواستگاری کردند؛ اما حضرت رباب علیها السلام فرمود پدر شوهری پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله دیگر نمیخواهم و یک سال پس از آن سیدالشهدا علیه السلام بیشتر زنده نماند ، در این یک سال زیر سقف نمی رفت و پیوسته گریه و زاری می‌کرد، تا فرسوده و رنجور شد و در آخر درگذشت. در برخی از مقاتل آمده وقتی که کاروان در اربعین به کربلا برگشتند، آن حضرت، دیگر همراه کاروان به مدینه برنگشت بلکه یکسال بر سر قبر أبي عبدالله علیه السلام اقامت کرد و دائما مشغول نوحه و بکاء بود و سپس به مدینه برگشت و از نهایت اندوهی که در دل داشت از دنيا رفت. 📚 الكامل، ج۳/ ص۳۰۰ 📚 نفس المهموم، / ص۴۷۰ - ۴۷۱ 🔹مصقلة بن طحان می‌گوید: از امام جعفر صادق علیه السّلام شنیدم که می‌فرمود: وقتی امام حسین علیه السّلام شهید شد، زوجه کلبیه آن حضرت - حضرت رباب علیهالسلام - برایش عزاداری کرد؛ وَ بَکَتْ وَ بَکَیْنَ النِّسَاءُ وَ الْخَدَمُ حَتَّی جَفَّتْ دُمُوعُهُنَّ ▪️او همراه مابقی زنان وخدمتگزاران به قدری گریه کردند که اشک چشمشان خشک شد. ولی حضرت رباب علیهالسلام دید که چشم یکی از کنیزانش اشک می‌ریزد! او را صدا زد و گفت: چه شده که فقط چشم تو در میان ما اشک دارد؟ گفت: وقتی ناتوان شدم مقداری قاووت(سویق) خوردم، آن بانو پس از این جریان دستور داد تا غذا و قاووت(سویق) به مصیبت زدگان دادند و فرمود: إِنَّمَا نُرِیدُ بِذَلِکَ أَنْ نَتَقَوَّی عَلَی الْبُکَاءِ عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام ▪️ما این عمل را برای این انجام می‌دهیم تا برای گریستن به امام حسین علیه السلام تقویت شویم. نقل میکنند: یک باقرقره - نوعی مرغ - برای حضرت رباب علیهالسلام به عنوان هدیه فرستاده شد تا به وسیله آن در عزای امام حسین علیه السّلام استعانت کند. وقتی چشم آن بانو به آن افتاد فرمود: این چیست؟ گفتند: هدیه ای است که فلانی فرستاده تا تو به وسیله آن در عزای امام حسین علیه السّلام استعانت نمایی. فرمود : ما که مشغول عروسی نیستیم. این مرغ به درد ما نمی خورد. سپس آن بانو دستور داد تا آن زنان از خانه خارج شدند. وقتی از خانه خارج شدند اثری از آنان احساس نشد. گویا در میان آسمان و زمین پرواز کردند و اثری به جای نگذاشته و ناپدید شدند. (گویی آن زنان یا از ملائکه یا از جنیان بودند چنانکه علامه مجلسی نیز به این مطلب اشاره فرموده است) 📚 الکافی ج۱ ص ۴۶۶ @ghasemnemati_ir
🩸مدت اقامت اهلبیت سیدالشهدا علیه‌السلام، در کربلا... نقل کرده‌اند: 📋 فعند ذلك نزلوا و جدّدوا الأحزان، وشقّقوا الجيوب، ونشروا الشُّعور، وأبدوا ما كان مكتوماً من الأحزان، وأقاموا عنده أيّاماً ثمّ رحلوا قاصدين المدينة. ▪️وقتی که اهلبیت علیهم السلام، با جابر و یاران او بر سر مزار سیدالشهدا علیه السلام ملاقات کردند، پایین آمدند و داغ دلشان تازه شد. گریبان ها را دریده و موی سرشان را پریشان کردند. 🥀 و آن گونه که تابحال نتوانسته بودند، آن چنان عزاداری کنند، روز اربعین در کربلا مشغول عزاداری شدند. و مدتی را در آن جا اقامت کردند. (طبق نقل برخی مقاتل مدت اقامت اهلبیت علیهم السلام در کربلا سه روز بود. چون آن قدر در این سه روز بر سر مزار عزیزانشان گریه و زاری کرده بودند که نزدیک بود، دیگر جان بسپارند. لذا امام سجاد علیه السلام مصلحت را در این دیدند که بعد از سه روز اقامه عزاداری به سمت مدینة حرکت کنند.) 📚مقتل أبي مخنف ص ۱۴۰ 📚مقتل الحسين مقرم ص۴٨۵ @ghasemnemati_ir
🩸گریبان ها را دریدند و سه روز تا حدّ جان سپردن در کربلا عزاداری کردند... نقل کرده‌اند: 🥀 وقتی که زنان و فرزندان امام حسین علیه‌السّلام از شام برگشتند و به عراق رسیدند، به راهنما گفتند: ما را از طریق کربلا ببر. وقتی به موضع قتلگاه رسیدند، جابر بن عبداللَّه انصاری را با گروهی از بنی هاشم و مردی از آل رسول اللَّه یافتند که برای زیارت امام حسین علیه السّلام وارد شده بودند. 📋 فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَکْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ وَ أَقَامُوا عَلَی ذَلِکَ أَیَّاماً . ▪️همه در یک وقت وارد شدند و با یکدیگر شروع به گریه و حزن کردند و لطمه به صورت زدند. ماتمی به پا کردند که فوق العاده دلخراش و جگرسوز بود. زنان آن دیار نیز به ایشان پیوستند و همگی چند روزی عزاداری کردند. 📚لهوف ص١٩۶ 📚بحارالانوار ج ۴۵ص١۴٧ @ghasemnemati_ir
◼️ ای کربلا! یک جسم بی غسل و کفنی را در تو به یادگار گذاشتیم... بعد از اینکه اهلبیت علیهم السلام سه روز درکربلا بر سر قبور شهدا اقامه عزا کردند امام سجاد علیه السلام چاره ای ندیدند جز اینکه به طرف حرکت کنند. لأنّه رأى عمّاته ونساءه وصبيته نائحات اللّيل والنّهار يقمن من قبر، ويجلسن عند آخر ▪️چرا که می‌دیدند عمه ها و دختران و باقی زن ها صبح و شب مشغول نوحه و عزاداری هستند و از سر قبری بلند می شوند و سر قبر دیگری می نشینند و زاری می کنند. 📚مقتل الحسين عليه السلام، مقرم / ص ۴۸۵ 🔹 وقتی که روز چهارم اقامت اهلبیت علیهم السلام در کربلا فرارسید، بارها را بستند و آماده حرکت شدند،حضرت سکينه عليها السلام اهل حرم را با ناله و فرياد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حرکت داد و همگی در اطراف قبر مقدس گرد آمدند. فحضنت القبر الشريف وبكت بكاءً شديداً حتّى غشي عليها، فلمّا أفاقت جعلت تنشد وتقول: ▪️حضرت سکينه علیهاالسلام قبر پدر را در آغوش گرفت و شديدأ گريست و به سختي می ناليد تا از هوش رفت. وقتی که به هوش آمد، اين ابياتی به این مضمون را زمزمه می کرد: رحلنا يا أبي بالرّغم منّا ألا فانظر إلى ما حلّ فينا ألا يا كربلاء أودعت جسماً بلا غُسْلٍ ولا كفنٍ دفينا ألا يا كربلاء أودعت نوراً لباري الخلق طرّاً أجمعينا ألا يا كربلاء أودعت كنزاً وذخر القاصدين الزّائرينا ▪️ای پدر،! به ناچار داریم از کنار تو می رویم. حال تو برآنچه که بر ما گذشته نظری کن. ای کربلا! یک جسمی را که نه غسل و کفن شد، در تو به یادگار می گذاریم. ای کربلا! یک نوری را در تو به یادگار برای خدای متعال از جانب ما می گذاریم. ای کربلا! یک گنجی را در تو به یادگار می گذاریم تا ذخیره ای باشد برای کسانی که قصد زیارت این جا را دارند. 📚أسرار الشّهادة، / ص۵۲۶ @ghasemnemati_ir
◼️ نوحه سرایی عقیله بنی هاشم، زینب کبری علیها السلام بر سر مزار شهدای کربلا... اهلبیت سیدالشهدا علیه السلام در بالای مزار شهدای کربلا نشسته بودند و مشغول نوحه سرایی بودند و عقیله بنی هاشم زینب کبری علیها السلام اینگونه نوحه سرایی می‌کرد : فَقَدنا هاهُنا قَمَراً مُضِیئاً بِنُورِ هُداهُ یُهدَی التّائهِینا ▪️همین جا بود که ما ماه درخشنده (امام حسین علیه السلام) را از دست دادیم که گمراهان با نور وجود او هدایت می‌شوند و تاریکی‌ها روشن می‌گردند. فَقَدنا هاهُنا رُوحاً وَ رَوحاً وَ رَیحاناً وَ زَیتُوناً وَ تینا ▪️در همین جا بود که ما جان و نسیم دل انگیز خود را از دست دادیم او که برگ سبز خوشبو و (معنی) زیتون و انجیر (در قرآن) بود. هُنا ذُبِحَ الحُسَینُ بِسَیفِ شِمرٍ هُنا قَد تَرَّبُوا مِنهُ الجَبِینا ▪️در همین جا سر حسین علیه السلام با شمشیر شمر بریده شد در همین جا بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند. هُنا العَبّاسُ فی یَومٍ عَبُوسٍ حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِیناً ▪️همین جا بود که: حضرت عباس علیه السلام در روز سخت (عاشورا) کنار فرات نگه داشته شد و نگذاشتند زنده به خیمه‌ها بازگردد. هُنا ذَبَحوا الرَّضِیعَ بِسَهم حِقدٍ فَما رَحِمُوا الصِّغارَ المُرضَعِینا ▪️همین جا بود که: با تیر کینه سر (علی اصغر) شیرخوار را بریدندو به کودکان شیرخوار رحم نکردند. هُنا صَبغَت نَواصِیناً دِماءٌ بِذِبحِ بَنیِ اَمِیرِ المُومِنینا ▪️همین جا بود که: با خون فرزندان امیرمومنان علی علیه السلام فرق سر ما را به خون رنگین کردند. هُنا شالَت رُووسَ بَنِی عَلِیٍّ رُووُسَ بَنِی عَقِیلِ العاقِلِینا ▪️همین جا بود که: سرهای بریده فرزندان علی علیه السلام و فرزندان عقیل را بر بالای نیزه‌ها کردند. هُنا مَزَقُوا الخِیامَ وَ حَرَّقُوها وَ قُسِّمَ فَیئُنا فِی الخائِنِینا ▪️همین جا بود که: خیمه‌ها را دریدند و آتش زدند و اموال ما را بین خائنان تقسیم نمودند. هُنا قَد طَیَّرَت اَسیافُ جَورٍ اَکُفَّ القانِتِینَ المُنفِقِینا ▪️همین جا بود که شمشیرهای ظلم و ستم دستهائی را جدا کرد (و به سوی بهشت به پرواز درآورد) که آن دستها در برابر خدا خاضع بودند و به مستمندان کمک وانفاق می‌نمودند. 📚 تذکره الشهداء ص۴٣٩ 📚معالی السبطین ج۲ ص۱۹۹ @ghasemnemati_ir
زبانحال حضرت سکینه با قمربنی هاشم علیهم السلام می رسم از سفرشام ؛ عمویم برخیز درد دل های خودم با تو بگویم برخیز بسته غم ها به خدا راه گلویم برخیز اثر ضربه ببین بر سر و رویم برخیز رفته غارت همهٔ قافله چشمت روشن من کتک خورده ام از حرمله چشمت روشن تا که پیوند دو‌ ابروی تو وا شد از هم پدر از علقمه برگشت ولی قامت خم آمد ای وای به نزدیک حرم نامَحرَم گره روسری خویش نمودم محکم با زمین خوردن تو حرمله رویش وا شد بین لشگر سرِ خلخال عجب دعوا شد رفتی و بی سروپاها همگی شیر شدند با من و عمه سرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیات حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سرِ تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سرِ بازار کشید رفتی و خون به دل دخترِ زهرا کردند گره روسری ِ دخترکان وا کردند دمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردند محمل عمه سادات تماشا کردند نوه فاطمه دنبال جواب است عمو جای زینب وسط بزم شراب است عمو؟؟؟؟ @ghasemnemati_ir
مرثیه بازگشت کاروان آل الله به شهر مدینه زبانحال زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آمدم از سفر، مدینه سلام خسته و خون جگر مدینه سلام با شکوه و جلال رفتم من دیده ای با چه حال رفتم من وقت رفتن غرورِ من دیدی آن شکوهِ عبورِ من دیدی محملم پرده داشت یادت هست؟ جای دستی نداشت یادت هست ثروت عالمین بود مرا دلبری چون حسین بود مرا دستِ عباس پرده دارم بود علیِ اکبرم کنارم بود هر زنی یک نفر مُلازم داشت نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت کاروان آیه های کوثر داشت روی دامان، رباب اصغر داشت حال بنگر غریب و سرگشته کاروان را چگونه برگشته با غمِ عالمین آمده ام زینبم ، بی حسین آمده ام ای مدینه خمیده برگشتم زار و محنت کشیده بر گشتم با رسولِ خدا سخن دارم بر روی دست پیرهن دارم دل من شاکی است یا جدّاه چادرم خاکی است یا جدّاه سو ندارد ز گریه چشمانم پینه بسته ببین به دستانم خاطرت هست ناله ها کردم دست بر سر تو را صدا کردم از حرم سویِ او دویدم من هر چه نادیدنی ست دیدم من من غروبی پر از بلا دیدم شاه را زیر دست و پا دیدم آن چه را کس ندیده من دیدم صحنۀ دست و پا زدن دیدم خنجری کُند و حنجری دیدم تَه گودال پیکری دیدم آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین جملۀ آخرم به اُمّ بنین پسرت تکیه گاه زینب بود مرد بود و سپاه زینب بود پسر تو ز زین اسب افتاد ضربه هایِ عمود کار دستش داد او زمین خورده و بلند نشد سرِ او روی نیزه بند نشد بعد عباس قلبم آزُردند تا زمین خورد ، معجرم بُردند @ghasemnemati_ir