eitaa logo
🌷اینجا همه چی قاتیه🌷
309 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
61 فایل
کانالی پر از مطالب مختلف و جذاب😋 اجتماعی،مذهبی،سیاسی،طنز،اقتصادی...😍 از دیدنش ضرر نمیکنید...بتشریفید😉👇 @ghateee eitaa.com/ghateee ارتباط با ما😊جهت انتقاد.پیشنهاد.تبادل و...👇 @Maleky1368
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوند در هر شب از ماه مبارک رمضان هزاران هزار نفر را می بخشد و در شب عید فطر اندازه کل ماه مبارک رمضان می بخشاید در روایت است اگر کسی درماه رمضان بخشیده نشوند دیگر بخشیده نخواهد شد مگر در امروز روز عرفه است.... دعای عرفه امام حسین(علیه السلام) حج نا تمام..... کربلا.... هرجا حسین هست بخشایش خاص خداهست..... امروز را راحت از دست ندهیم، روزه امروز بسیار سفارش شده است ولی بزرگان می گویند اگر روزه به دعای عرفه خلل وارد می کند بهتر است روزه نگیرد و به دعای عرفه با کیفیت بهتری بپردازد @HoseinDarabi 👈 التماس دعا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌟 ساعت‌های بهشتی... 🔺️ رهبر انقلاب: #روز_عرفه هم نزدیک است؛ بعدازظهرِ این یک روز، یکى از آن ساعات بهشت است، اگر ما بتوانیم آن را درک بکنیم. بیخود نیست که یک شخصیّتى مثل حسین‌بن‌على با آن عظمت، آن نصفه‌روز را صرف میکند با آن #دعا. ۱۳۷۲/۳/۵ 💻 @Khamenei_ir
💠 حدیثی معتبر از علیه السلام در خصوص فرصت ویژه جهت استغفار و توبه 👈 حدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ. 🔸 هرکس در ماه رمضان مورد آمرزش قرار نگیرد، آمرزیده نخواهد شد مگر آن که را درک کند. 📚 الشیخ الصدوق، فضائل الأشهر الثلاثة، صفحه ۴۶۹، حدیث ۱۲۸ @ghateee
💠 برگزيده‌ای از دعای امام حسين عليه السلام در ❇️ ستايش حق تعالی:  ستايش سزاوار خداوندی است كه كس نتواند از فرمان قضايش سرپيچد و مانعی نيست كه وی را از اعطای عطايا، باز دارد. و صنعت هيچ صنعتگری به پای صنعت او نرسد. بخشنده بی‌دريغ است. اوست كه بدايع خلقت را به سرشت و صنايع گوناگون وجود را با حكمت خويش استوار ساخت... . ❇️ تجديد عهد و ميثاق با خدا:  پروردگارا به سوی تو روی آورم. و به ربوبيت تو گواهی دهم. و اعتراف كنم كه تو تربيت كننده و پرورنده منی. و بازگشتم به سوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اين كه چيز قابل ذكری باشم... . ❇️ خود شناسی:  و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمت‌های بی‌كرانت قرار دادی. آفرينشم را از قطره آبی روان پديد آوردی. و در تاريكی‌های سه گانه جنينی سكونتم دادی: ميان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرينش خويش نگرداندی و هيچ یک از امورم را به خودم وانگذاشتی... .  ❇️ راز آفرينش انسان:  ولی مرا برای هدفی عالی يعنی هدايت (و رسيدن به كمال) موجودی كامل و سالم به دنيا آوردی. و در آن هنگام كه كودكی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ كردی. و مرا از شير شيرين و گوارا تغذيه نمودی. و دل‌های پرستاران را به جانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشيدی... . ❇️ تربيت انسان در دانشگاه الهی:  تا اين كه با گوهر سخن، مرا ناطق و گويا ساختی. و نعمت‌های بی‌كرانت را بر من تمام كردی. و سال به سال بر رشد و تربيت من افزودی. تا اين كه فطرت و سرنوشتم، به كمال انسانی رسيد. و از نظر توان اعتدال يافت. حجتت را بر من تمام كردی كه معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی... . ❇️ نعمت‌های خداوند:  آری اين لطف تو بود كه از خاک پاک عنصر مرا بيافريدی. و راضی نشدی ای خدايم كه نعمتی را از من دريغ داری. بلكه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظيم و مرحمت بی‌كرانت بر من و با احسان عميم خود نسبت به من، تا اين كه همه نعماتت را درباره من تكميل فرمودی... . ❇️ شهادت به بی كرانی نعمت‌های الهی:  الهی! من به حقيقت ايمانم، گواهی دهم و نيز به تصميمات متيقن خود و به توحيد صريح و خالصم  و به باطن ناديدنی نهادم. و پيوست‌های جريان نور ديده‌ام و خطوط ترسيم شده بر صفحه پيشانی‌ام، و روزنه‌های تنفسی‌ام، و نرمه‌های تيغه بينی‌ام. و آوازگيرهای پرده گوشم و آنچه در درون لب‌های من پنهان است... . ❇️ ناتوانی بشر از بجا آوردن شكر الهی:  گواهی می‌دهم‌ ای پروردگار كه اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بكوشم تا شكر يكی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفيق تو رفيقم شود، كه آن خود مزيد نعمت و مستوجب شكر ديگر، و ستايش جديد و ريشه‌دار باشد... . ❇️ ستايش خدای يگانه:  بنابراين من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا كه وسعم می‌رسد با ايمان و يقين قلبی گواهی می‌دهم. و اظهار می‌دارم:  حمد و ستايش خدايی را كه فرزندی ندارد تا ميراث برش باشد. و در فرمانروايی نه شريكی دارد تا با وی در آفرينش بر ضديت برخيزد و نه دستياری دارد تا در ساختن جهان به وی كمک دهد... . ❇️ خواسته‌های يک انسان متعالی:  خداوندا، چنان كن كه از تو بيم داشته باشم، آنچنان كه گويی تو را می‌بينم و مرا با تقوايت رستگار كن! اما به خاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر كن كه سرنوشت من به خير و صلاح من باشد. و در تقديراتت خير و بركت به من عطا فرما! ❇️ سپاس به تربيت‌های الهی:  خداوندا! ستايش از آن توست كه مرا آفريدی. و مرا شنوا و بينا گرداندی! و ستايش سزاوار توست كه مرا بيافريدی و خلقتم را نيكو بيا راستی. به خاطر لطفی كه به من داشتی والا... . ❇️ نيازهای تربيتی از خدا:  و مرا بر مشكلات روزگار، و كشمكش شب‌ها و روزها ياری فرمای! و مرا از رنج‌های اين جهان و محنت‌های آن جهان نجات بده و از شر بدی‌هايی كه ستمكاران در زمين می‌كنند نگاه بدار... . ❇️ شكايت به پيشگاه خداوند:  خدايا! مرا به كه وا می‌گذاری؟ آيا به خويشاوندی كه پيوند خويشاوندی را خواهد گسست؟ يا به بيگانه كه بر من بر آشفتد؟ يا به كسانی كه مرا به استضعاف و استثمار كشانند؟ در صورتی كه تو پروردگار من و مالك سرنوشت منی؟ ❇️ ای مربی پيامبران و فرستنده كتب آسمانی:  ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهيم، اسماعيل، اسحاق و يعقوب، و ای پروردگار جبرائيل، ميكائيل و اسرافيل. و ای تربيت كننده محمد، خاتم پيامبران و فرزندان برگزيده‌اش. ای فرو فرستنده تورات، انجيل زبور و فرقان ... . ❇️ تو پناهگاه منی:  تو پناهگاه منی، به هنگامی كه راه‌ها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمين بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اكنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهايم باز می‌داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوايان بودم. ✅ @ghateee
🔸 حسین علیه السلام حجِ نیمه تمامش را در صحرای عرفات می‌گذارد و به انتظار قافله‌ی یارانش با تمام هستی‌اش به کربلا می‌رود. 🔺 آقا جان! تو به انتظار کدام قافله سرگردان صحراها شدی؟ 📝 روز استجابت دعاست. در این روز دعا برای تعجیل در فرج را فراموش نکنیم ✅ کانال مهدویت مهدیاران 🌸 @ghateee تعجیل در فرج مولا 🌸
هدایت شده از مهدیاران | mahdiaran
👌 ماجرای بسیار جالب و خواندنی به هیچ‌وجه از دست ندهید 📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت اول 👤 جناب حجت الاسلام آقاى قاضى زاهدى گلپايگانى می‌فرمايد: 🔰 من در تهران از جناب آقاى حاج محمد على فشندى كه يكى از اخيار تهران است، شنيدم كه می‌گفت: 🚫 من از اول جوانى مقيّد بودم كه تا ممكن است گناه نكنم و آنقدر به حج بروم تا به محضر مولايم حضرت بقيةالله روحى فداه، مشرف گردم. 🕋 لذا سال‌ها به همين آرزو به مكه معظمه مشرف می‌شدم. در يكى از اين سال‌ها كه عهده‌دار پذيرايى جمعى از حجاج هم بودم، شبِ هشتم ماه ذی‌حجه با جمیع وسائل به صحراى عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنكه حجاج به عرفات بیایند، براى زوارى که با من بودند، جاى بهترى تهيه كنم. ⛺️ تقریباً عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی كه براى ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمناً متوجه شدم كه غير از من هنوز كسى به عرفات نيامده است. 🌌 آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بيدار ماندم تا آنكه نيمه‌هاى شب ديدم سيد بزرگوارى كه شال سبز به سر دارد، به درِ خيمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: «حاج محمدعلى، سلام عليكم.» 🔆 من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعى از جوان‌ها كه تازه مو بر صورتشان روييده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسيدند. ◽️ من ابتدا مقدارى از آن‌ها ترسيدم، ولى پس از چند جمله كه با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جاى گرفت و به آن‌ها اعتماد كردم. جوان‌ها بيرون خيمه ايستاده بودند ولى آن سيد داخل خيمه تشريف آورده بود. 🔺 ايشان به من رو كرد و فرمود: «حاج محمدعلى! خوشا به حالت! خوشا به حالت!» گفتم: «چرا؟..» ✍ ادامه دارد... 📎 ؛ ویژهٔ ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
عرفه.mp3
7.38M
سخنرانی بسیار زیبا و شنیدنی در مورد عظمت التماس دعا😭 ✅ @ghateee
🌷اینجا همه چی قاتیه🌷
👌 ماجرای بسیار جالب و خواندنی به هیچ‌وجه از دست ندهید 📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قس
📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت دوم 👈 حضرت فرمودند: شبى در بيابان عرفات بيتوته كرده‌اى كه جدم حضرت سيدالشهداء اباعبداللَّه الحسين (علیه‌السلام) هم در اينجا بيتوته كرده بود. ❓ من گفتم: «در اين شب چه بايد بكنيم؟» فرمودند: «دو ركعت نماز می‌خوانيم، در اين نماز پس از حمد، يازده مرتبه قل هوالله بخوان.» 🤲 لذا بلند شديم و اين عمل را همراه با حضرت انجام داديم. پس از نماز آن حضرت يك دعايى خواندند كه من از نظر مضامين مانند آن دعا را نشنيده بودم. 🍃 حال خوشى داشتند و اشک از ديدگانشان جارى بود. من سعى كردم كه آن دعا را حفظ كنم. ولى حضرت فرمودند: «اين دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى كرد.» (و من همچنان متوجه منظور ایشان نمی‌شدم!) 📖 سپس به حضرت گفتم: «ببينيد آيا توحيدم خوب است؟» فرمود: «بگو.» من هم به آيات آفاقيه و انفسيه بر وجود خدا استدلال كردم و گفتم: من معتقدم كه با اين دلايل، خدايى هست. ✨ فرمودند: «براى تو همين مقدار از خداشناسى كافى است.» سپس اعتقادم را به مسئله ولايت براى آن آقا عرض كردم. فرمودند: «اعتقاد خوبى دارى.» بعد از آن سؤال كردم كه: 🔴 «به نظر شما الان حضرت امام زمان (علیه‌السلام) در كجا هستند؟» حضرت فرمودند: «الان امام زمان در خيمه است.» 🔰 دوباره سؤال كردم: «روز عرفه، كه می‌گویند حضرت ولی‌ّعصر (علیه السلام) در عرفات هستند، در كجاى عرفات می‌باشند؟» فرمود: «حدود جبل الرحمة.» گفتم: «اگر كسى آنجا برود آن حضرت را می‌بیند؟» فرمود: «بله! او را می‌بيند ولى نمى‌شناسد.» 🌌 گفتم: «آيا فردا شب كه شب عرفه است، حضرت ولیّ‌عصر (علیه‌السلام) به خيمه‌هاى حجاج تشريف می‌آورند و به آن‌ها توجهى دارند؟» فرمود: «به خيمهٔ شما می‌آيد زيرا شما فردا شب به عمويم حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام) متوسل مى‌شويد.» ☕️ در اين موقع، آقا به من فرمودند: «حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟» ناگهان متذكر شدم كه من همه چيز آورده‌ام ولى چاى نياورده‌ام. عرض كردم: «آقا اتفاقاً چاى نياورده‌ام و چقدر خوب شد كه شما تذكر داديد زيرا فردا می‌روم و براى مسافرين چاى تهيه مى‌كنم.» حضرت فرمودند:«چای با من.» ✍ ادامه دارد... 📎 ؛ ویژهٔ ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
🌷اینجا همه چی قاتیه🌷
📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت دوم 👈 حضرت فرمودند: شبى در بيابان عرفات بيتوته كرده
📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت سوم 🍃 حضرت از خيمه بيرون رفتند و مقدارى كه به صورت ظاهر چاى بود، ولى وقتى دَم كرديم به قدرى معطر و شيرين بود كه من يقين كردم، آن چاى از چای‌هاى دنيا نيست، آوردند و به من دادند. 🥣 من از آن چاى دم كردم و خوردم. بعد فرمودند: «غذايى دارى، بخوريم؟» گفتم: «بلى نان و پنير هست.» فرمودند: «من پنير نمی‌خورم.» گفتم: «ماست هم هست.» فرمودند: «بياور.» من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ايشان از نان و ماست ميل فرمودند. 🕋 سپس به من فرمودند: «حاج محمدعلى، به تو صد ريال (سعودى) می‌دهم، تو براى پدر من يک عمره به جا بياور.» عرض كردم: «اسم پدر شما چيست؟» فرمودند: «اسم پدرم "سيد حسن" است.» گفتم: «اسم خودتان چيست؟» فرمودند: «سيد مهدى.» 🔆 من پول را گرفتم و در اين موقع، آقا از جا برخاستند كه بروند. من بغل باز كردم و ايشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، ديدم خال سياه بسيار زيبايى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لب‌هايم را روى آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسيدم. 🔰 پس از چند لحظه كه ايشان از من جدا شدند، من در بيابان عرفات هر چه اين طرف و آن طرف را نگاه كردم كسى را نديدم! 🌟 يك مرتبه متوجه شدم كه ايشان حضرت بقيةاللَّه ارواحنافداه بوده‌اند، به‌خصوص كه اسم مرا می‌دانستند و فارسى حرف می‌زدند! ❤️ نامشان مهدى بود و پسر امام حسن عسكری بودند... ✍ ادامه دارد... 📎 ؛ ویژهٔ ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
🌷اینجا همه چی قاتیه🌷
📌 تشرف خدمت آقا امام زمان در صحرای عرفات - قسمت سوم 🍃 حضرت از خيمه بيرون رفتند و مقدارى كه به صورت
📌 تشرف خدمت آقاامام زمان در صحرای عرفات - قسمت چهارم و آخر 🔰 نشستم و زارزار گريه كردم. شرطه‌ها فكر می‌کردند كه من خوابم برده است و سارقان اثاثيه مرا برده‌اند، دور من جمع شدند. اما من به آن‌ها گفتم: «شب است و مشغول مناجات بودم و گريه‌ام شديد شد.» 💠 فرداى آن روز كه اهل كاروان به عرفات آمدند، من براى روحانى كاروان قضيه را نقل كردم، او هم براى اهل كاروان جريان را شرح داد و در ميان آنها شورى پيدا شد. 🌄 اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خوانديم. بعد از نماز با آنكه من به آن‌ها نگفته بودم كه آقا فرموده اند: «فردا شب من به خيمه شما می آيم؛ زيرا شما به عمويم حضرت عباس (علیه السلام) متوسل می‌شوید» خود به خود روحانى كاروان روضه حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را خواند و شورى برپا شد و اهل كاروان حال خوبى پيدا كرده بودند. 🌹 ولى من دائماً منتظر مقدم مقدس حضرت بقيةالله روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء، بودم. 🌅 بالاخره نزديک بود روضه تمام شود كه كاسهٔ صبرم لبريز شد. از ميان مجلس برخاستم و از خيمه بيرون آمدم، ناگهان ديدم حضرت ولی‌ّعصر (علیه السلام) بيرون خيمه ايستاده‌اند و به روضه گوش می‌دهند و گريه می‌کنند... 🔴 خواستم داد بزنم و به مردم اعلام كنم كه آقا اينجاست، ولى ايشان با دست اشاره كردند كه چيزى نگو... ◀️ و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چيزى بگويم. من اين طرف در خيمه ايستاده بودم و حضرت بقيةالله روحی فداه آن طرف خيمه ايستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل (علیه السلام) گريه می‌کرديم و من قدرت نداشتم كه حتى یک قدم به طرف حضرت ولیّ‌عصر (علیه السلام) حركت كنم. ◾️ بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشريف بردند.... 📚 برگرفته از: آثار و بركات حضرت امام حسين (علیه السلام)، ص ۲۳، قضيهٔ ۵ 📎 ؛ ویژهٔ ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c