به ما اینجوری دارو میدادن😂
#طنز
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
༒A༒
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حسن_ریوندی
#طنز
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
༒A༒
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یه بار این کارو کردم فرداش به همون گوشی زنگ زدن به مادرم گفتن جمع کنین بچتونو😂😔
#مهدی
#طنز
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
༒A༒
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷 پیروزی غرورآفرین تیم ملی فوتبال ایران در برابر ولز در مسابقات جام جهانی را تبریک می گوییم.
#برای_ایران
#ایران
#جام_جهانی
#پرچم_ایران_بالاست
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
👑ادمین سمانه👑
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
هِی بیاین بگین #پلیس #ایران وحشیه.دکمه تلویزیون رو بزن ببین دارن به مردم شیرینی میده.🇮🇷
تازه یکی تو تهران با عکس سردار سلیمانی اومده خوشحالی😊
خیلی از خانمای گلمون هم با چادر اومدن خوشحالی🙂
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
«آغوش ترس» #پارت51 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 نگاهی به حامد انداختم. هنوز همونجوری متعجب و عصبی داشت نگاهمون میکرد
«آغوش ترس»
#پارت52
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
با صدای مهربون طاهره جون از خواب بیدار شدیم. نگاهی به ساعت انداختم،۱۲ ظهر بود. آبی به دست و صورتمو نزدیم و طاهر جونم برامون صبحانه حاضر کرد. بعد از خوردن صبحانه شراره رفت و منو سمانه رفتیم توی اتاقامون. وسط بازی بودند که حامد زنگ زد.
هانیه: الو؟
حامد: سلام بر خواهر گلم.
هانیه: علیک سلام. چی میخوای؟!
حامد: عه! مگه من گفتم چیزی می خوام؟):
هانیه: از قربون صدقه رفتن تو معلوم است.
حامد: اوکی. نمیخوای بیای برادر از مرگ نجات یافته ات را ببینی؟؟
بعد زد زیر خنده. صدای خنده یه نفر دیگه هم میومد که معلوم بود صدای آرشاست.
هانیه: مسخره ها. حیف من که نگران تو اس*کل بودم. اَه.
بعد گوشی رو قطع کردم. سمانه اومد توی اتاقم خودکاری که قبلا بهم داده بود رو برداره که دید اخمام توی همه رفت.با تعجب پرسید:«وا! چرا اخمات کشیده توی هم دیگه؟؟»
هانیه: هیچی. ۲تا آدم بیش*عور زنگ زدن اعصابمو خورد کردن.
سمانه: مزاحم بودن؟؟
هانیه: هه! حامد و آرشا از مزاحم خیلی بد هستن:/
سمانه: آها. خب چی گفتن.
هانیه: زنگ زدن کِرم بریزن. گفت نمیخوای به برادر از مرگ نجات یافته ات سر بزنی.
سمانه: خب پاشو بریم.
هانیه: ولشون کن بابا.
سمانه: پاااشووووو
از جیغ سمانه خیلی ترسیدم و سریع بلند شدیم و راهی بیمارستان گشتیم.
بدون در زدن وارد اتاق شدیم. هر دوتاشون از ترس پریدن بالا و جیغ زدن.
سمانه: انگار بحث مهمی بود و ماها بَد موقع اومدیم.؟.!
آرشا: عه چیزه.. ام... آها.. داشتم با روح حامد راجب اون دنیا حرف میزدم.
بعد هردو شون زدن زیر خنده. سمانه که عصبی شده شده بود داد زد:« بسه دیگه مسخره ها. حالا اون جن... عه... یعنی چیزه.. مینو خانم اشتباه یه چیزی گفتن. دفعه اولمون هست که برعکس شد.»
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
🧡ادمین سمانه🧡
کپی از رمان ممنوع‼️
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
«آغوش ترس» #پارت52 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 با صدای مهربون طاهره جون از خواب بیدار شدیم. نگاهی به ساعت انداختم،۱
سوتی داد😐
کار هانیه به بااااد رفت😑
#رمان
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
👑ادمین سمانه👑
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
#قلب
#سیاه
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
👑ادمین سمانه👑
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
شاعر میفرماید...✍🏻
توپ⚽تانک، خاک انداز....
فشار بخور برانداز 😎🇮🇷
#برای_ایران
#جام_جهانی
#پلیس
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
👑ادمین سمانه👑
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
#برای_ایران
جانم فدای ایران
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
❤ادمین زینب❤
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6