#شعر
بنده، این شعر را در دلم خطاب به حضرت صاحبالزّمان ـ سلام الله تعالی علیه. ـ خواندم:
من از ندیدن تو ای بهار! میترسم
از این زمانۀ ناسازگار میترسم
درون قبر خَیالات دفن شد دل من
پرندهام من و از این حِصار میترسم
هوا غبار و، دل پاک من غبارآلود
اسیر خاک شدم، از غبار میترسم
شبیه معدِن باروتِ وسوسه است دلم
که بیقرارم و از انفجار میترسم ...
چقدر منتظر دیدنت بمانم من؟
چقدر گفتم از این انتظار میترسم!
طلوع کن، که از این شام تار، خسته شدم
طلوع کن، که از این شام تار میترسم
از: زینب نجفی.
#امام_زمان (علیه السّلام)، #انتظار_وصال، #خیال، #وسوسه
@ghatreghatre
🌷