5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قهرمان محله ی من | ده ونک
🌹 شهید علی صادقی نیا
📝 | علی راهی را که می رفت، انتخاب کرده بود. او در وصیت نامه ای که نوشته بود، آورده است. «تنها گذاشتن امام خمینی یعنی تنها گذاشتن امام حسین (ع)در کربلا» او با چنین نیّت و هدفی عازم جبهه بود. آن روز صحنه ای که در جاده پیش آمد، آرزوی او را تحقّق بخشید. همسنگر و همکارش یعقوب فلاح نیز در کنارش قرار داشت که ناگهان با تریلری برخورد نموده و از قسمت سر و سینه به شدت آسیب دید و در همان صحنه حادثه به شهادت رسید.
🕌 آستان مقدس امامزاده قاضـــــی الصــــابر
#شهید#قهرمان_من#شهید_محل
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قهرمان محله ی من | ده ونک
🌹 شهید محمد حسین مجیدپور
آرزوی محمد حسین این بود که به زیارت خانه خدا رود و مناسک حج را به جا آورد و مرگش در دنیا نیز مانند حضرت امام حسین (ع) باشد. او با تلاوت قرآن انس داشت و نماز شب را توشه زندگی اش ساخته بود....من و علی اکبر ( محمد حسین ) در حال پوشاندن آمبولانس با گل بودیم که هواپیمای دشمن به سمت ما شیرجه زد و به سوی آمبولانس چند راکت پرتاپ کرد. در اثر انفجار راکت علی اکبر ( محمد حسین ) در همان لحظه به شهادت رسید.»و هم چنانکه دوست داشت تا مرگش مانند مرگ مولایش حضرت امام حسین (ع) باشد، چنین شد. سر محمد حسین از بدنش جدا و پاهای او نیز قطع شد و ..
🕌 آستان مقدس امامزاده قاضـــــی الصــــابر
#شهید#قهرمان_من#شهید_محل
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قهرمان محله ی من | ده ونک
🌹 شهید حسن شرافتی
ای پدر و مادر گرامی وعزیزم حسن به آرزویش رسیده
،نکند برای او گریه و زاری کنید من عذادار نمی خواهم بلکه پیرو میخواهم برادرانم را به نماز ودرس خواندن توصیه می کنم .
مادر جان به شما وعده ی کربلا دادم ،مرا ببخشید ولی یقین دارم روزی راه کربلا باز میشود و قسمت شما هم میشود.
اگر جنازه ام پیدا شد در بهشت زهرا دفنم کنید و اگر پیدا نشد بدن گناهکار و درمانده من را بگذارید در زمین کربلا بماند تا شاید مشمول رحمت خداوند سبحان شود.
مرا حلال کنید و از خطاهایم درگذرید.
دوست داشتم بیشتر بنویسم اما شب حمله است و وقت نیست ،این چند خط را هم با عجله نوشتم
خدا حافظ
(پیکر پاک این شهید بزرگوار این هنوز پیدا نشده است)
🕌 آستان مقدس امامزاده قاضـــــی الصــــابر
#شهید#قهرمان_من#شهید_محل
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قهرمان محله ی من | ده ونک
🌹 شهید سید امیر اوشانی
خواب دیدم بالای جایی که چند پله می خورد سیّد امیربا کت و شلوارسورمه ای ایستاده. صدایش کردم گفت : مامان اینجوری نمی خواهم پیش من بیایی. گفتم چه جوری؟ گفت خودت می دانی! بعد که بیدارشدم فهمیدم منظورش چه بود. پدرش همیشه می گفت برسرمزارسیّد امیرجلوی مردم گریه و زاری نکن، دشمن شاد می شود ولی من نمی توانستم اما بعد ازاین خواب دیگربرسرمزارش گریه نکردم، خودم را کنترل می کردم تا خانه و درخانه می گریستم .
🕌 آستان مقدس امامزاده قاضـــــی الصــــابر
#شهید#قهرمان_من#شهید_محل