#خاطرات_امام
❌لازم نیست بدانند
در جماران امام می آمدند و
بعد از نشستن با دست مبارک خود برای رزمندگان آجیل پر می کردند.
من می گفتم:
«اجازه بدهید پشت آن بنویسیم
که این آجیل توسط امام پر شده است،
چون رزمندگان خوشحال می شوند.»
امّا ایشان می گفتند:
«نه» لازم نیست....
📚منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 226.
راوی: زهرا مصطفوی
#امام_خمینی_ره
✨🕋@ghebleh
#خاطرات_امام
♨️ ایشان با نگاه تندی ما را ساکت می کردند...
⚜ امام خمینی
از آن اول جوانی مقید بودند غیبت نکنند؛
حتی ما شاگردهای ایشان وقتی نزدشان می نشستیم،
جرات نمی کردیم از کسی حرف بیاوریم،
زیرا ایشان با یک نگاه تند در همان کلمه اول ما را ساکت می کردند.
ایشان در این موارد یک وقار خاصی داشتند.
امام به چند چیز مقید بودند:
نماز جماعت اول وقت،
تهجد، غیبت نکردن؛
حتی در زمان جوانی آن وقت که هنوز عیال هم نداشتند
دوستان ایشان می گفتند که حتی از گناه صغیر هم اجتناب می کردند.
📚منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه 292.
🎤راوی: آیت الله شهید محلاتی
✨🕋@ghebleh
☑️ #خاطرات_امام
🔆به نقش مادر خیلی حساس بودند
امام روی نقش مادر در تربیت فرزند به خصوص در دوران کودکی طفل بسیار حساس بودند.
در مراحل نوجوانی و رشد فرزندان، امام به تربیت فرزندان خیلی توجه داشتند و حتی فرزندان ذکور ایشان در کلاسهای درس امام شرکت می کردند و امام مشوق آنها بودند.
ایشان هیچگاه مانع تحصیل
دخترانشان نمی شدند و آنها را تشویق هم می کردند.
📚منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد یک، صفحه 24.
✨🕋@ghebleh
#خاطرات_امام
🟢 ماشین بیاورید برویم زیارت
🔸امام در مدت اقامت در مدرسۀ علوی یک شب اراده کردند بروند حضرت عبدالعظیم را زیارت کنند.
🔸فرمودند: یک ماشین بیاورید مرا سوار کنید و برویم زیارت. ما می دانستیم که به این سادگی امکان پذیر نیست. بالاخره یک شب عده ای را مسلح به داخل حرم فرستاده بودیم و تمام مناطق مهم را تحت کنترل گرفتیم و بعد امام را به وسیله ماشین حفاظت کردیم و رفتیم تا حرم عبدالعظیم(ع).
🔸تا لحظه ورود امام به حرم کسی نمی دانست جریان چیست. به محض اینکه فهمیدند امام به حرم آمده به قدری ازدحام جمعیت زیاد شد که دربازگشت ماشین را از داخل بازار به کنار در حرم آورده بودیم.
🔸 مردم آنچنان روی ماشین ریختند که برادر ابوالفضل توکلی راننده ماشین
امام می گفت: «من به علت نبودن هوا احساس نفس تنگی کردم که با مشکلات فراوان توانستم ماشین را از آن شلوغی جمعیت خارج کنیم و به تهران برگردیم».
📚منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد 3، صفحه 26.
راوی:محسن رفیق دوست
✨🕋@ghebleh
#خاطرات_امام
🔆 باید صورت به خاک بمالی
امام بارها به من می گفتند:
«اینکه می گویند بهشت زیر پای مادران است؛
یعنی باید این قدر جلوی پای مادر صورت به خاک بمالی تا خدا تو را به بهشت ببرد».
📚منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد یک، صفحه 23.
راوی: زهرا مصطفوی
✨🕋@ghebleh
#خاطرات_امام
🔶 خیلی به قانون منزل اهمیت می دهند
گاهی یک چیزهای دیگر هم هست که قانون دولتی نیست،
بلکه برای مردم یک قانون است.
حالا فرض کنید اگر در خانه ما یک قانون باشد؛
مثلاً مادرمان یک قانون برای منزل وضع کرده باشد،
ایشان حتماً رعایت می کنند.
اگر احیاناً ایشان بیایند و بگویند من اینجا می خواهم بنشینم.
اگر مادرمان بگویند:
«نه، دیگر بنا به این نیست که اینجا کسی بنشیند» ایشان فوراً عمل می کنند.
📚«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 74»
🎤راوی: زهرا مصطفوی
✨🕋@ghebleh
#خاطرات_امام
🔆 فرزندان با تقوا تربیت کنید
یک روز در نجف که امام برای نماز به مسجد تشریف می بردند،
خانم محترمی در حالت هیجان به سوی ایشان آمد و می خواست پاهای امام را ببوسد که آقا خیلی ناراحت شدند.
شخص عربی که در کنار امام بود به آن خانم کمک کرد تا از روی زمین بلند شود. امام خطاب به آن خانم فرمودند:
«دخترم اهل کجا هستی؟» گفت: ایرانیم و اهل شهر قم هستم. امام فرمودند: «خدا خیرتان بدهد. شما بروید و فرزندان خوب و برومند و با تقوا تربیت کنید که برای آینده مفید است.»
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد 1، صفحه 157»
راوی: مصطفی کفاش زاده
✨🕋@ghebleh